? فرهنگ جبهه(شوخ طبعی ها)
?برای بابایم گریه کنید
تعاون بودیم، ستاد تخلیه شهدا. جمع و جور کردن و بسته بندی و ترتیب انتقال بچه ها با ما بود؛ جیبهایشان را می گشتیم و هرچه بود در پلاستیکی جمع می کردیم و همراه تابوت می فرستادیم. یکبار یکی از جنازه ها توجهمان را جلب کرد و حساس شدیم کاغذی که روی آن با خط درشت نوشته بود((وصیت نامه)) را بخوانیم، ببینیم امثال این بچه ها که تازه بالغ شده و ازمال دنیا هم چیزی ندارند بازماندگانشان را به چه اموری سفارش می کنند. کاغذ را که باز کردیم نمی دانستیم بالای سر بدن شهید بخندیم یا گریه کنیم.نوشته بود: برای من گریه نکنید. برای بابام گریه کنید که می خواهد خرج دفن و کفن مرا بدهد و برایم شب هفت و چهلم بگیرد.. بینوا هرچی یک عمر جمع کرده باید بدهد مردم بخورند!