علل و عوامل عزت (2) 4-ایمان ایمان به خداوند و اعتقاد به وجود خالق و مدبر دانا و تواناى جهان ، بالاترین مجد و شرف را براى انسان به ارمغان مى آورد و در سر لوحه تمام مجدها و بزرگوارى هاى انسان قرار دارد. من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا (15) لله العزه و لرسوله و للمومنین (16) امام صادق علیه السلام فرمود: فالمومن یکون عزیزا و لایکون ذلیلا (17) مومن عزیز است و هرگز ذلیل نمى شود. 5- جهاد جهاد در راه خدا باعث سرکوبى دشمنان انسانیت و موجب سرافرازى اسلام و عزت آیین است . تنها وسیله اى که پیروان حق براى نزدیکى به خداوند بدان دست مى یازند، ایمان به خداوند وفرستاده او و جهاد درراه او، که بالاترین مرتبه عزت در اسلام است : و الجهاد فى سبیله فانه ذروه الاسلام (18) و خداوند متعال جهاد را براى عزت اسلام قرار داده است : و (افرض الله ) الجهاد عزا للاسلام (19) و در حدیث دیگر از رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده است : ذروه الاسلام الجهاد فى سبیل الله لایناله الا افضلهم (20) رفیعترین چشم انداز اسلام ، جهاد در راه خداست که جز بهترین مسلمانها به آن دست نیابند. و در سخنى دیگر از رسول خدا صلى الله علیه و آله : ... ان الله تبارک و تعالى اعز امتى بسنابک خیلها و مراکز رماحها (21) همانا خداوند تبارک و تعالى امتم را به سم ستوران و نوک نیزه ها و سنان ها عزیز و گرامى داشته است . جهاد و پیکار در راه خدا نه تنها عزت براى کسانى است که در آن شرکت مى کنند بلکه براى نسلهاى آینده نیز موجب عزت و شرافت است . رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا (22) پیکار کنید تا براى فرزندانتان مجد و بزرگوارى میراث گذارید. امیر مومنان و سرور مجاهدان در وصف جهاد مى فرماید: بعد از اعتقاد به اسلام ، اشرف اعمال جهاد است که موجب قوام و استوارى دین است و اجر عظیم دارد و در عین حال با عزت و مناعت همراه است ... (23) 6- قرآن و اهل بیت قرآن ، کتاب محکم الهى و اهل بیت عصمت و طهارت دو مشعل فروزان هدایتند که تمسک به هر دوى آنها و پیروى از دستوراتشان موجب سعادت و ترک آنها یا یکى از این دو موجب گمراهى و ضلالت است . رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ... (24) روشن است که راه یافته و سیر کننده در صراط مستقیم عزیز است و آنکه از مسیر سعادت منحرف و گمراه گشته ، ذلیل است . امیرالمؤ منین علیه السلام درباره قرآن مى فرماید: ثم انزل علیه الکتاب نورا... و عزا لاتهزم انصاره و حقا لا تخذل اعوانه ... (25) پس قرآن را بر او فرستاد، نورى که چراغ آن فرو نمیرد... و عزتى است که یارنش را شکست و ناپایدارى نباشد و حقى که یاورانش را زیان و خوارى نباشد. امام صادق علیه السلام نیز در مورد اهل بیت و تبعیت از ایشان مى فرماید: معنا رایه الحق ، من تبعها لحق و من تاخر عنها غرق ، الاوبنا یدرک تره کل مومن و بنا تخلع ربقه الذل عن اعناقکم و... (26) پرچم حق با ماست ، هر کس از آن پیروى کند به او مى رسد و هر کسى عقب بماند غرق مى شود، همانا به وسیله ما خونبهاى هر مومنى (که به ناحق کشته شد) گرفته مى شود و به وسیله ما، طوق ذلت از گردنهاى شما برداشته مى شود. امیرالمؤ منین علیه السلام در این مورد مى فرماید: بنا اهتدیتم الظلماء و بنا تسنمتم العلیا (27) به وسیله ما راه یافتید در تاریکى و به وسیله ما بالا رفته و بر مرتبه بلند رسیدید. 7- اتحاد و اتفاق یکى دیگر از عوامل بسیار مهم عزت و شرافت ملتها و اجتماعات ، همدلى ، هماهنگى و وحدت کلمه بین افراد آن جامعه مى باشد. سخنان امیر مومنان علیه السلام در نهج البلاغه ، نکات بسیار ارزنده اى را در این مورد آشکار مى سازد، از جمله در مورد عزت و نیرومندى عرب و جهت اسلام و اتحادشان مى فرماید: و العرب الیوم ، و ان کانوا قلیلا، فهم کثیرون بالاسلام عزیزون بالاجتماع (28) و عرب امروز اگر چه در شما اندکند اما با یکدلى و یک سخنى در اسلام عزیزند و بسیار. و درباره امتهاى گذشته و سرنوشت آنها در حال اتحاد و اتفاق مى فرماید: پس بنگرید آنگاه که گروهها فراهم بودند و همگان راه یک آرزو مى پیمودند چگونه مى آسودند و دلها راست بود و باهم ساز وار و دستها یکدیگر را مددکار، شمشیرها بر یارى هم آخته و دیده ها به یکسو دوخته و اراده ها در پى یک چیز تاخته . آیا مهتران سراسر زمین نبودند و بر جهانیان فرمانروایى نمى نمودند!؟ پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید چون میانشان جدایى افتاد...(29) کمالات روحى و صفات کمالى کمالات روحى و صفات کمالى از جمله عللى است که نقش ایجاد و حفظ عزت را دارد، مادام که انسان متصف به این کمالات است ، عزیز است ، و با کمرنگ شدن این صفات و روحیات عزت نیز کمرنگ مى شود. از جمله این صفات و کمالات مى توان به موارد زیر اشاره کرد: (30) ×××××××× 15- فاطر، آیه 10. 16- منافقین ، آیه 8. 17- الحیاه ، محمد رضا حکیمى ، ج 1، ص 390. 18- نهج البلاغه صبحى صالح ، خطبه 110. 19- همان ، حکمت 252. 20- آثار الصادقین ، صادق احسانبخش ، ج 2، ص 402. 21- همان ، ص 396. 22- آثار الصادقین ، صادق احسانبخش ، ج 2، ص 397. 23- میزان الحکمه ، ج 3، ص 125. 24- بحار الانوار، ج 23، ص 113. 25- نهج البلاغه ، ترجمه شهیدى ، خطبه 198. 26- میزان الحکمه ، ج 1، ص 193. 27- غررالحکم ، ج 3، ص 271. 28- نهج البلاغه ، ترجمه شهیدى ، خطبه 146. 29- نهج البلاغه ، ترجمه شهیدى ، قسمتى از خطبه 192. 30- میزان الحکمه ، ج 6، ص 293-294.
(ادامه دارد)