سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند از دانش سیر نمی شود، تا سرانجام به بهشت درآید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سیره معصومین در فرستادن صلوات

سیره معصومین در فرستادن صلوات

صلوات و دعاى امام جواد (ع ) 

امام جواد - علیه السلام در دعاى هر روزه ماه مبارک رمضان عرضه مى دارد:

اى آن که پیش از همه چیز بوده ؛ سپس همه چیز را آفریده ؛ سپس باقى مى ماند، در حالى که همه چیز فانى مى شود.

اى آن که چیزى مانندش نیست ؛ و اى آن که نه در آسمان هاى فراتر، و نه در زمین هاى فرو تر، و نه روى آنها، و نه زیر آنها، و نه در میان آنها معبودى جز او نیست ، که پرستیده شود.

تو را حمد مى کنم ، حمدى که هیچ کس - جز تو - را یاراى شمردن آن نباشد.

پس درود فرست بر محمد و آل محمد، درودى که هیچ کس - جز تو - را یاراى شمردن آن نباشد.

صلوات و دعاى امام عسکری(ع)

امام عسگرى علیه السلام قبل از طلوع خورشید این دعا را مى خواند:

اى اولى که قبل از او نیست : و اى آخرى که غیر او آخرى نیست ، اى قیومى که انتهایى براى قدمتش نیست ، اى عزیزى که براى عزتش انقطاعى نیست ، اى چیره و قادرى که در سلطنتش ضعفى نیست ، اى کریمى که نعمتش دایمى است .

در پیشگاه تو نیازهایم را تقدیم مى دارم و مى خواهم که بر محمد و اهل بیتش علیه السلام درود فرستى .

 ******

آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت -عباس عزیزى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 94/4/8 :: ساعت 6:16 عصر )
»» نامه ایی ازامام حسن عسکری به شما

samera1.jpg

نامه ایی ازامام حسن عسکری به شما

به نام  خدا                                                                       

شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته ـ نیکوکار باشد یا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش می کنم.

 محمّد(ص)براى همین آمده است.

در میان جماعت هاى آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید.

و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته می شود : این یک شیعه است،و این کارهاست که مرا خوشحال می سازد.

تقواى الهى داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانید و همه زشتى را از ما بگردانید، زیرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم.

 در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى این مقام نیست، مگر آن که دروغ می گوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و

 زیاد قرآن را تلاوت نمایید وزیاد بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سلام و تحیّت بفرستید. زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا می سپارم.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/12/1 :: ساعت 10:9 صبح )
»» دیدار از خانواده اى نصرانى

دیدار از خانواده اى نصرانى

یکى از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصرى حکایت کند:

روزى در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام بودیم ، یکى از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون اءنوش ‍ نصرانى یکى از بزرگان نصارى - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش ‍ مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کرده اند که برویم و براى سلامتى ایشان دعا کنیم .

اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند.

امام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصارى نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارف تر هستند.

سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شترى را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل نوش گردید.

همین که حضرت نزدیک منزل نوش نصرانى رسید، ناگهان متوجّه شدیم نوش سر و پاى برهنه به سوى امام علیه السلام مى آید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصارى و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند.

چون جلوى منزل به یکدیگر رسیدند، نوش گفت : اى سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاه تر هستى و تو از درون ما و آئین ما مطّلع هستى - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسى مسیح علیه السلام هستى .

امام حسن عسکرى علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثناى خداوند را به جاى آورد و سپس وارد منزل نصرانى شد و در گوشه اى از اتاق نشست .

و جمعیّت همگى سر پا ایستاده و تماشاى جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتى حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکى از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت :

این فرزندت باقى مى ماند و ترسى بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگرى تا سه روز دیگر مى میرد، و آن فرزندت که زنده مى ماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت .

نوش نصرانى گفت : به خدا سوگند، اى سرورم ! آنچه فرمودى حقّ است و چون خبر دادى که یکى از فرزندانم زنده مى ماند، از مرگ دیگرى واهمه اى ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام مى آورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار مى گیرد.

یکى از روحانیّون مسیحى ، نوش را مخاطب قرار داد و گفت : اى نوش ! تو چرا مسلمان نمى شوى ؟

پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهى کامل دارد.

در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکرى علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشت هاى سوئى نمى کردند، مطالبى را مى گفتم و کارى مى کردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند.

نوش گفت : اى مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضى هستم .

جعفر بصرى گوید: یکى از پسران اءنوش نصرانى همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگرى پس از بهبودى مسلمان شد و جزء یکى از خادمین حضرت قرار گرفت .

××××××

پاوقی:1- هدایة الکبرى حضینى : ص 334، حلیة الا برار: ج 5، ص 111، ح 1، مدینة المعاجز: ج 7، ص 670، ح 2655.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 12:43 عصر )
»» داستان دوستان

 

داستان دوستان

خواندن نامه اى نادیدنى از دور

دو نفر از اصحاب و راویان حدیث به نام هاى حسن بن ابراهیم و حسن ابن مسعود حکایت کنند:

در سال 256 به محضر امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدیم و نامه اى را همراه خود از بعضى طوایف آورده بودیم که تقدیم آن حضرت نمائیم .

در آن نامه درخواست کرده بودند که حضرت از خداوند متعال مسئلت نماید تا از شخص ظالمى به نام سَرجى که قصد جان و مال و ناموس آن ها را کرده است ، نجات یابند و در اءمان قرار گیرند.

همین که وارد مجلس امام علیه السلام شدیم ، جمعیّت بسیارى اطراف حضرت حضور داشتند، ما نیز در گوشه اى نشستیم و نامه ، همراه خودمان بود، کسى هم از آن خبرى نداشت و با کسى هم در این رابطه هیچ گونه صحبتى کرده بودیم .

ناگهان حضرت ابومحمّد، امام عسکرى علیه السلام متوجّه ما شد و فرمود: نامه اى را که دوستان شما براى من فرستاده اند، خواندم و از آنچه درخواست کرده بودند، آگاه شدم و آن ها به آرزو و خواسته خودشان دست مى یابند.

با شنیدن این سخن ، شکر و سپاس خداوند متعال را به جا آوردیم و ضمن تشکّر، از آن حضرت خداحافظى کرده و از مجلس بیرون آمدیم .

و سپس راهى منزل شدیم ، چون به منزل رسیدیم نامه را درآوردیم و آن را گشودیم ، در پائین نامه به خطّ مبارک حضرت نوشته شده بود:

این خواسته ما از درگاه خداوند متعال بوده و هست که شماها را از شرّ آن ظالم نجات بخشد، سه روز قبل از رسیدن نامه به دست صاحبانش ، آن ظالم به مرض طاعون مبتلا مى شود و به هلاکت خواهد رسید.

و پائین نامه با مهر مبارک حضرت ، ممهور گردیده بود.

×××××

پاورقی:1- هدایة الکبرى حضینى : ص 340.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 10:43 صبح )
»» حجّت خدا بر دوش پدر و معرّفى به احمد قمى

حجّت خدا بر دوش پدر و معرّفى به احمد قمى

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از مورّخین و محدّثین شیعه و سنّى آورده اند:

یکى از بزرگان قم به نام احمد بن اسحاق اشعرى قمّى حکایت کند: روزى به محضر مبارک حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم و خواستم درباره حجّت خدا و خلیفه پس از آن حضرت ، از ایشان سؤ ال کنم .

همین که در محضر شریف امام علیه السلام وارد شدم و سلام کردم ، بدون آن که سخنى گفته باشم ، مثل این که از نیّت و افکار من آگاه بود، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:

اى احمد بن اسحاق ! خداوند تبارک و تعالى از زمان خلقت حضرت آدم علیه السلام تا برپائى قیامت ، بندگان خود را بدون حجّت و راهنما رها نکرده است .

و در هر زمانى - از باب لطف - یکى از بندگان شایسته خود را حجّت بر انسان ها قرار داده است که به وسیله وجود مبارک او حوادث خطرناک برطرف مى شود، باران رحمت خدا فرود مى آید و زمین به برکت وجود حجّت خداوند متعال ، برکات درون خود را ظاهر مى سازد و در اختیار بندگان و دیگر موجودات قرار مى دهد.

عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، امام و خلیفه بعد از شما چه کسى است ؟

هنگامى که این سؤال را طرح کردم ، امام حسن عسکرى علیه السلام سریع از جاى خود برخاست و درون منزل رفت و پس از لحظه اى بازگشت ، در حالى که کودکى خردسال را در آغوش خود گرفته بود، و همانند ماه شب چهارده نورانى بود و مى درخشید.

موقعى که حضرت وارد اتاق شد، اظهار نمود: اى احمد! اگر اهل معرفت نمى بودى و نیز اگر نزد خداوند متعال گرامى نمى بودى ، هرگز فرزند عزیزم را بر تو عرضه نمى کردم .

و سپس فرمود: این فرزند من است که هم نام رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد و جهان به وسیله وجود او پر از عدل و داد خواهد شد، همان طورى که ظلم و ستم همه جا را فرا گرفته باشد.

اى احمد! این فرزندم ، همانند حضرت خضر پیامبر خدا علیه السلام ؛ و همچنین مانند ذوالقرنین ، علمش برگرفته از سرچشمه علوم و معارف الهى است ، داراى عمرى طولانى خواهد بود.

در آن زمانى که فرزندم - حجّت خدا - از طرف خداوند جلّ و علا، در غیبت قرار گیرد، نگهدارى دین براى افراد جامعه سخت خواهد بود و همگان ایمان و اعتقاد خود را از دست مى دهند، مگر اشخاصى که محدود و اندک یاشند.

عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! علامت و نشانه او چیست ؟

ناگهان آن کودک خردسال عزیز، لب به سخن گشود و ضمن مطالبى ارزشمند، مرا مخاطب خویش قرار داد و فرمود:

اى احمد بن اسحاق ! من آخرین خلیفه پروردگار متعال در زمین هستم ، من از دشمنان انتقام خواهم گرفت .

و سپس افزود: بعد از پدرم امام و خلیفه اى غیر از من نخواهد بود، شکرگزار خداوند باش و بر عقیده ات پایدار بمان ، تو فرداى قیامت همنشین ما خواهى بود.1

×××××

پاورقی:1- إکمال الدّین شیخ صدوق : ج 2، ص 384، ح 2، ینابیع المودّة : ج 3، ص 317، ح 2، مدینة المعاجز: ج 7، ص 606، ح 2595.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 10:37 صبح )
»» مُهر امامت بر ریگ ها

مُهر امامت بر ریگ ها

مرحوم شیخ طوسى ، راوندى ، ابن شهرآشوب و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه علیهم به نقل از داود بن قاسم جعفرى معروف به ابوهاشم جعفرى حکایت کنند:

روزى در محضر مبارک حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام نشسته بودم ، که شخصى از اهالى یمن اجازه ورود خواست و حضرت اجازه ورود داد.

پس از لحظه اى ، مردى زیبااندام و بلند قد وارد شد و به امام علیه السلام سلام کرد و حضرت جواب او را داد و فرمود: بنشین .

سپس آن مرد کنار من آمد و نشست و من بدون آن که با کسى سخن بگویم ، در ذهن خویش گذراندم و باخود گفتم : اى کاش مى دانستم که این مرد کیست و از کجا آمده است ؟

پس ناگهان امام عسکرى علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابوهاشم ! این فرزند همان اَعرابیّه اى است که به نام اُمّ غانم یمانیّه ، معروف مى باشد که ریگ ها را نزد پدران من مى برد و ایشان ، بر آن ریگ ها مُهر امامت مى زدند.

بعد از آن ، حضرت به آن شخص یمنى رو کرد و فرمود: ریگ هائى را که آورده اى ، بیاور.

پس آن مرد، مقدارى ریگ در آورد و خدمت امام علیه السلام نهاد؛ و حضرت با مُهر امامت خویش ، همچون پدران بزرگوارش بر آن ریگ ها مُهر امامت خود را زد.

ابوهاشم جعفرى در ادامه سخن خود گفت : مثل این که هم اکنون من اثر و نوشته مهر امام عسکرى علیه السلام را بر آن ریگ دارم مى بینیم که نوشته است : ((الحسن بن علىّ)).

بعد از آن ، به شخص یمنى خطاب کرده و گفتم : آیا تاکنون حضرت ابومحمّد علیه السلام را دیده اى ؟

در جواب اظهار داشت : خیر، به خدا سوگند! که تاکنون همدیگر را ندیده ایم ، همانا مدّت زمانى است که من شیفته دیدار و زیارت وجود مبارکش مى باشم ، تا آن که جوانى - که تا به حال او را ندیده بودم - نزد من آمد و اظهار داشت : برخیز که به آرزوى خویش رسیده اى ، و اکنون مى بینى که در محضر مقدّس و مبارک ایشان حضور دارم .

ابوهاشم جعفرى در پایان افزود: سپس از جاى خود برخاست و به حضرت خطاب نمود و گفت : من شهادت مى دهم که تو همچون امیرالمؤمنین علىّ و دیگر ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم ، بر حقّ بوده و مى باشید؛ همانا که حکمت الهى و امامت ، در این زمان به تو منتهى گشته است ؛ چون شما ولىّ خدا هستى .

سپس ابوهاشم گفت : از اسمش سؤال کردم ؟ در پاسخ گفت : نام من مهجع بن صلت بن عقبة بن سمعان بن غانم بن اُمّ غانم مى باشد، فرزند همان زن یمانیّه اى که به صاحب ریگ معروف است .1

××××××

پاورقی:1- طبق آنچه که از روایات استفاده مى شود: سه نفر از بانوان ، چنین معجزه اى را از معصومین علیهم السلام نقل کرده اند:

  - اُمّ النّدى ، حبابه دختر جعفر والبیّه اسدى ، که از زمان حضرت رسول تا امام رضا صلوات اللّه علیهم زنده ماند.

  - اُمّ غانم ، که در همین داستان مطرح شد.

  - اُمّ سلیم ، که فقطّ حضرت رسول و امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیهما، مهر نبوّت و امامت خود را بر ریگها زدند.

 - إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 138، س 11، الخرائج والجرائح : ج 1، ص 428، ح 7، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 441، الثّاقب فى المناقب : ص 561، ح 500، بحار: ج 50، ص 302، ح 78.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/11/11 :: ساعت 6:50 عصر )
»» حدیث روز

 

حدیث روز

قالَ الا مامُ ا بُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرى صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:

ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إلاّ ذَلَّ، وَلا خَذَ بِهِ ذَلیلٌ إ لاّعَزَّ.1

ترجمه :

فرمود: حقّ و حقیقت را هیچ صاحب مقام و عزیزى ترک و رها نکرد مگر آن که ذلیل و خوار گردید، همچنین هیچ شخصى حقّ را به اجراء در نیاورد مگر آن که عزیز و سربلند شده است .

×××××

پاورقی:1- تحف العقول : ص 489، س 17، بحارالا نوار: ج 75، ص 374، ح 24.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/11/11 :: ساعت 6:45 عصر )
»» هدایت واقفى در خواب خفته

هدایت واقفى در خواب خفته

یکى از بزرگان شیعه به نام احمد بن مُنذر حکایت کند:

روزى یکى از افراد واقفى مذهب را که ادریس بن زیاد نام داشت ، جهت مناظره پیرامون مسئله امامت ، احضار کردم و هر چه با او صحبت کردم قانع نمى شد و امامت حضرت علىّ بن موسى الرّضا و فرزندانش علیهم السلام را نمى پذیرفت .

و چون او را شخصى فقیه و با معرفت مى شناختم ، پیشنهاد دادم تا به سامراء برود و با حضرت ابومحمّد، امام حسن بن عسکرى علیه السلام مذاکره کند.

او نیز پیشنهاد مرا پذیرفت و بار سفر بست و رهسپار آن دیار شد، پس از گذشت مدّتى اطّلاع یافتم که از مسافرت بازگشته است ، خواستم که به دیدارش بروم ، ولى او زودتر نزد من آمد و روى دست و پاى من افتاد و گریان شد، من نیز از گریه او گریستم .

سپس خطاب به من کرد و اظهار داشت : اى شخصیّت عظیم القدرى که نزد حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام محبوب و عزیز هستى ! تو مرا از آتش جهنّم نجات دادى و با نور ولایت و امامتى که در درونم به وجود آوردى ، هدایت یافتم .

بعد از آن ، داستان برخورد خود را با حضرت بیان کرد و گفت : مسئله اى را در فکر و ذهن خود گذراندم که آیا با حالت جنابت ، مى توان با لباسى که در آن جُنب شده نماز خواند؟

و بدون آن که این مسئله و موضوع را با کسى مطرح کنم ، عازم شهر سامراء شدم و چون به سامراء رسیدم به طرف منزل حضرت رفتم ، همین که نزدیک منزل رسیدم ، دیدم مردم نشسته اند و مشغول صحبت درباره ورود حضرت مى باشند؛ و من با خود پیرامون همان مسئله مى اندیشیدم و چون بسیار خسته بودم ، خوابم بُرد.

مدّتى کوتاه به همین منوال گذشت ، ناگهان متوجّه شدم که دستى بر شانه ام قرار گرفت ، چشم هاى خود را گشودم و نگاه کردم ، دیدم که حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام کنارم ایستاده است .

پس حضرت فرمود: اى ادریس بن زیاد! تو در أمان هستى ؛ و سپس افزود: اگر از راه حلال انجام گرفته است اشکالى ندارد و صحیح است ؛ ولى چنانچه از راه حرام باشد، بدان که حرام و خلاف است .

تعجّب کردم و با خود گفتم : مطلبى را که با کسى مطرح نکرده ام ، بلکه فقط در فکر و ذهن خود گذرانده ام ، چگونه حضرت کاملاً از آن آگاه بوده است و بدون آن که سؤالى بنماید، جواب مرا مطرح فرمود!

پس به حقانیّت حضرت پِى بردم و با اعتقاد بر امامت آن حضرت هدایت یافتم و از گمراهى نجات یافتم .

××××××

پاورقی:1- هدایة الکبرى حضینى : ص 344.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/11/11 :: ساعت 6:37 عصر )
»» رام شدن اسب چموش

رام شدن اسب چموش

مرحوم شیخ طوسى ، کلینى و بعضى دبگر از بزرگان ، به نقل از شخصى به نام ابومحمّد هارون تلعکبرى حکایت کنند:

روزى در شهر سامراء جلوى مغازه ابوعلىّ، محمّد بن همام نشسته و مشغول صحبت بودیم ، پیرمردى عبور کرد، صاحب مغازه به من گفت : آیا او را شناختى ؟

گفتم : خیر، او را نمى شناسم .

گفت : او معروف به شاکرى است ، که خدمتکار حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام مى باشد، دوست دارى تا داستانى از آن حضرت را برایت بازگو کند؟

گفتم : بلى .

پس آن شخص را صدا کرد، وقتى آمد به او گفت : سرگذشت و خاطره اى از حضرت ابومحمّد علیه السلام براى ما تعریف کن .

شاکرى گفت : در بین سادات علوى و بنى هاشم شخصى بزرگوارتر و نیکوکارتر به مثل آن حضرت ندیدم ؛ در هفته ، روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به دارالخلافه متوکّل عبّاسى احضار مى گردید.

و معمولاً در همین روزها، مردم بسیارى از شهرهاى مختلف جهت دیدار خلیفه عبّاسى مى آمدند و خیابان و کوچه هاى اطراف در اثر إزدحام جمعیّت و سر و صداى اسبان و قاطرها و دیگر حیوانات ، جائى براى آسایش و رفت و آمد نبود.

وقتى حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام نزدیک جمعیّت انبوه مى رسید، تمام سر و صداها خاموش و نیز حیوانات ساکت و آرام مى شدند و بى اختیار براى حضرت راه مى گشودند و امام علیه السلام به راحتى عبور مى نمود.

روزى پس از آن که حضرت از قصر خلیفه عبّاسى بیرون آمد، به اتّفاق یک دیگر، به سمت محلّ فروش حیوانات رفتیم ، در آن جا داد و فریاد مردم بسیار بود، همین که نزدیک آن محلّ رسیدیم ، همه افراد ساکت و نیز حیوانات هم آرام شدند.

سپس امام علیه السلام کنار یکى از دلاّلان نشست و درخواست خرید اسب یا استرى را نمود، به دنباله تقاضاى حضرت ، یک اسب چموشى را آوردند که کسى جرأت نزدیک شدن به آن اسب را نداشت .

امام علیه السلام آن را به قیمت مناسبى خریدارى نمود و به من فرمود: اءى شاکرى ! این اسب را زین کن تا سوار شویم .

و من طبق دستور حضرت ، نزدیک رفتم و افسارش را گرفتم ، با اشاره حضرت ، آن اسب چموش بسیار آرام و رام گردید و به راحتى و بدون هیچ مشکلى آن را زین کردم .

دلاّل چون چنین دید، از معامله پشیمان شد و جلو آمد و گفت : این اسب فروشى نیست .

حضرت موافقت نمود و فرمود: مانعى ندارد؛ و سپس آن اسب را تحویل صاحبش داد.

هنگامى که برگشتیم و مقدارى راه آمدیم ، متوجّه شدیم که دلاّل دنبال ما مى آید و چون به ما رسید گفت : صاحب اسب پشیمان شده است و اسب را به شما مى فروشد.

حضرت دو مرتبه به محلّ بازگشت و آن را خرید و من - در حالتى که هیچکس جرأت نزدیک و سوار شدن بر آن اسب را نداشت - آن را زین کردم ؛ و بعد از آن ، حضرت جلو آمد و دستى بر سر و گردن اسب کشید و گوش راستش را گرفت و چیزى در گوشش گفت و سپس سخنى هم در گوش چپ آن گفت و حیوان بسیار آرام گردید که به راحتى تسلیم آن حضرت شد و همه از مشاهده چنین صحنه اى در تعجّب و حیرت قرار گرفتند.1

××××××

پاورقی:1- اصول کافى : ج 1، ص 507، ح 4، غیبت شیخ طوسى : ص 129، مجموعة نفیسة : ص 237، مدینة المعاجز: ج 7، ص 578، ح 2572، بحارالا نوار: ج 50، ص 251، ح 6.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 90/11/10 :: ساعت 9:24 عصر )
»» حدیث روز

www.aksha.ir  تصاویر زیبا ساز وبلاگ

حدیث روز

قالَ الا مامُ ا بُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرى صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى بَیَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سائِرِ خَلْقِهِ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ یُعْطِیهِ اللُّغاتِ، وَمَعْرِفَةَ الاْ نْسابِ وَالاَّْجالِ وَالْحَوادِثِ، وَلَوْلا ذلِکَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْحُجَّةِ وَالْمَحْجُوحِ فَرْقٌ.1

ترجمه :

فرمود: همانا خداوند متعال ، حجّت و خلیفه خود را براى بندگانش الگو و دلیلى روشن قرار داد، همچنین خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و نساب همه را مى شناسد و از نهایت عمر انسان ها و موجودات و نیز جریات و حادثه ها آگاهى کامل دارد و چنانچه این امتیاز وجود نمى داشت ، بین حجّت خدا و بین دیگران فرقى نبود.

××××××

پاورقی:1- اصول کافى : ج 1، ص 519، ح 11.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 90/11/10 :: ساعت 8:42 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 32
>> بازدید دیروز: 266
>> مجموع بازدیدها: 1493452
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [190]
داستان وحکایت [172]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [192]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب