سلمان منّا اهل ا لبیت
خداوند، سلمان را دوست دارد و با خشمناک شدنش ، خشمگین مى شود. (1).
سلمان ، سلمان اسلام است ، سلمان دین است ، سلمان محمدى است . اختصاص به قوم خاص و قبیله خاصى ندارد.
هنگام کندن خندق در جنگ احزاب ، انصار مى گفتند سلمان از ماست ، چون جزو مهاجرین از مکه نبوده است ، و مهاجرین مى گفتند: از ماست ، چون اهل مدینه نبوده است . پیامبر با شنیدن این گفتگو، آنان را صدا زد و فرمود:
سلمان ، از ما اهلبیت است . (2)
سلمان بیش از اینکه به نژاد عرب یا عجم وابسته باشد به اسلام منتسب است . از این رو به سلمان محمدى معروف گشته است .
سلمان از کسانى است که پیامبر با او قرارداد بهشت بسته است . (3)
پیوند مکتبى سلمان با اسلام و پیامبر در حد قوى و استوار است که او را نسبت به اهلبیت ، از بسیارى کسان دیگر، نزدیک تر و خودى تر ساخته است و همین ، مایه آنهمه ارج گذارى و تکریم سلمان ، از سوى رسولخدا است .
در عهدنامه اى که پیامبر اسلام ، به درخواست سلمان ، براى سلمان و خاندانش نوشته ، راز این احترام و تجلیل مشهود است . در این نامه ، رسول خدا ضمن بیان نکاتى پیرامون شریعت توحیدى اسلام و گوشه اى از جهانبینى الهى ، مرقوم فرموده است :
این نامه اى است که براى خاندان سلمان نوشته شده ، جان و مال آنان در هر نقطه اى که باشند در پناه خدا و رسول ، محفوظ است .
کسى بر آنها ستم نکند و سخت نگیرد. از آنان جانبدارى و حمایت کنید. تراشیدن موى جلوى سر و جزیه و خمس و مالیات یک دهم و هر گونه مالیات را از آنان برداشتیم . اگر از شما چیزى خواستند بدهید، اگر یارى خواستند یارى و پناهشان دهید، اگر بدى کردند، از آنان درگذرید، اگر در حق آنان بدى شد از آنان دفاع کنید و از بیت المال مسلمین سالیانه 200 جامه به آنان بدهید.
سلمان به این جهت شایسته این اکرام از جانب ماست که بر بیشتر مؤ منین برترى دارد و اشتیاق بهشت به قدوم سلمان ، بیش از شوق سلمان به بهشت است . او مورد اطمینان من و خیرخواه مسلمین است . سلمان از خاندان ماست . کسى با این فرمان نباید مخالفت کند. تا وقتى که مسلمانند از نیکى و مراقبتشان کوتاهى نکنید. لعنت خدا بر کسى که با این عهدنامه مخالفت کند. احترام سلمان احترام من است و آزار او آزار من . و من در قیامت دشمن کسى هستم که سلمان را آزرده باشد و جهنم جایگاه اوست . وا لسلام . (4)
از على (ع ) درباره سلمان پرسیدند. حضرت پاسخ داد: سلمان کسى است که از سرشت وطینت و روح ما آفریده شده و خداوند او را به آغاز و انجام و آشکار و نهان علوم ، مخصوص ساخته است .
آنگاه حضرت این واقعه را نقل مى کند که : من و سلمان در حضور پیامبر بودیم مردى بادیه نشین وارد شد و سلمان را کنار زد و در جاى او نشست . پیامبر که از این برخورد، بشدت رنجید، به آن مرد گفت :
اى مرد! آیا کسى را کنار مى زنى که خداوند در آسمان و پیامبر خدا در زمین دوستش مى دارد؟ کسى که جبرئیل از سوى خداوند ماءمورم مى کرده که سلامش دهم . سلمان از من است ، هر کس به او جفا و آزار کند مرا آزرده است . هر که او را دور کند مرا دور کرده ، هر که او را نزدیک سازد، مرا نزدیک ساخته است . اى اعرابى ! درباره سلمان خطانکن ، همانا پروردگار ماءمورم ساخته که به او علم بلایا و منایا (پیشگوئى از آینده و مقدرات مردم ) و تعبیر خواب و نسب شناسى بیاموزم . آن مرد گفت : یا رسول الله ، فکر نمى کردم که سلمان بدین پایه باشد که فرمودى . مگر نه اینکه یک مجوسى بود و مسلمان شد؟
حضرت فرمود: من از سوى خدا سخن مى گویم و تو با من گفتگو مى کنى ؟ سلمان مجوسى نبود، گرچه ظاهرش داراى یک شرک بود ولى ایمان باطنى داشت .
آنگاه ، حضرت با تلاوت آیاتى که مضمونش تسلیم و پذیرش در برابر رسولخدا است ، فرمود: اى اعرابى ! آنچه را گفتم ، بگیر و دریاب و از سپاسگزاران باش و انکار مکن که از معذبین گردى .
سخن پیامبر را بپذیر، تا از ایمنان باشى . (5)
در اهمیت مقام سلمان نزد پیامبر، همین بس که شبها، پیامبر براى سلمان درس خصوصى داشت . (6) پیامبر فرمود: پروردگارم مرا خبر داده که چهار نفر از اصحابم را دوست دارد و مرا هم به محبت آنان فرمان داده است . گفتند: یا رسول الله آنها چه کسانى هستند؟ هر کدام از ما دوست داریم که از آنان باشیم :
فرمود: على (ع ) از آنهاست .
و...سکوت کرد. دوباره و سه باره ، پس از سکوت ، فرمود: آگاه باشید که : على از آنان است . و بقیه ؛ ابوذر و سلمان و مقداد هستند. (7)
قلب آگاه سلمان و استعداد اندیشه و افزونى ایمانش سبب شده بود که فضائل بسیارى را بخود اختصاص دهد و مورد توجه رسولخدا و امیرالمومنین باشد. نامه حکمت آمیزى که على (ع ) خطاب به سلمان نوشته است ، گویاى آمادگى خاص سلمان براى درک معارف دین است . در این نامه ، حضرت ، پس از ستایش خدا و درود بر پیامبر، فرموده است :
دنیا همچون مارى است نرم ، که سم آن کشنده است . از فریبائیهاى دنیا اجتناب کن ، که دوستى اش با تو بسیار اندک است . غم دنیا را رها کن ، که آنرا وداع خواهى کرد و اوضاع آن دگرگون خواهد شد.
هر وقت که به دنیا بیشتر علاقه پیدا کردى ، از آن بیشتر وحشت کن ، زیرا شیفته دنیا، به همان اندازه که به شادى اطمینان پیدا مى کند به گرفتاریهاى بیشتر کشانده مى شود و هر چه به دنیا بیشتر انس مى گیرد، به ترس ، نزدیک تر مى شود. والسلام . (8)
در جاى دیگر فرموده است : (خطاب به ابوذر)
اى ابوذر! اگر سلمان آنچه را میداند با تو بگوید به کشنده او رحمت خواهى فرستاد! اى ابوذر! سلمان ، باب الله در روى زمین است .
مؤ من کسى است که او را بشناسد و هر که او را انکار کند و نشناسد کافر است . سلمان از ما خاندان است . (9)
همچنین در زبان على (ع )، سلمان به لقمان حکیم تشبیه شده است که سلمان از ما اهل بیت است و شما همچون سلمان را که مثل لقمان حکیم است ، کجا مى یابید؟ (10)
سلمان ، گرچه در مدائن به سر مى برد ولى در دل مسلمانان مدینه جاى داشت و مورد توجه و عنایت خاص امیرالمؤ منین (ع ) بود. تا آنجا که هنگام وفات سلمان ، حضرت امیر (ع ) به اعجاز، خود را براى تدفین سلمان ، به مدائن رساند.
جابر بن عبدالله انصارى نقل مى کند:
امیر المؤ منین نماز صبح را با ما خواند، آنگاه رو به ما کرد و فرمود: اى مردم ! پاداش شما از جانب خدا، در سوگ درگذشت برادرتان سلمان ، افزون باد!...
آنگاه عمامه و لباس هاى پیامبر را پوشید و تازیانه و شمشیر او را برگرفت و بر شتر پیامبر سوار شد و در معیت و همراهى قنبر بطرف مدائن حرکت کرد و پس از چند لحظه اى در مدائن ، جلو خانه سلمان پیاده شدند (11)
همچنانکه گفتیم ، سلمان جزو خانواده رسالت و از پروردگان خانه وحى محسوب مى شد و در تمام لحظات ، از حضور پیامبر و على و حتى حضرت زهرا(س ) بهره هاى معنوى مى برد.
از جمله فیض هائى که سلمان از حضرت زهرا(س ) آموخته بود، دعاى نور بود. دعاى نور را که حضرت فاطمه از پدرش رسولخدا فرا گرفته بود و هر صبح و شام مى خواند. به سلمان هم آموخت .
سلمان مى گوید: بخدا قسم من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند، یاد دادم و همه آنها شفا یافتند.
مناسب است که دعاى نور را با ترجمه اش در اینجا بیاوریم :
دعاى نور
بسم الله الرحمن الرحیم . بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على نور، بسم الله الذى هو مدبر الامور، بسم الله الذى خلق النور من النور، الحمدلله الذى خلق النور من النور و انزل النور الى الطور فى کتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور.
الحمدلله الذى هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و على السراء والضراء مشکور. و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .(مفاتیح الجنان ص 208).
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان .بنام خداوند نور.
بنام خداوند نور نور، نور بالاى نور، خداوندى که تدبیر کننده کارهاست .
بنام خدائى که نور را از نور آفرید. ستایش خدائى را که نور را از نور آفرید و نور را به کوه طور در کتابى نوشته شده و صحیفه اى گشوده و به اندازه اى معین ، بر پیامبر دانشمند خویش فرو فرستاد.
حمد، خدائى را که به عزت یاد مى شود و به فخر مشهور است و در خوشى و گرفتارى ، سپاسگزارى مى شود.
درود خدا بر سرورمان محمد و خاندان پاکش باد.
××××××
پاورقی:1-قاموس الرجال ، ج 6 ص 427
2- شرح ابن ابى الحدید، ج 18 ص 35.
3- اختصاص ، ص 3.
4- بحار، ج 22 ص 368.
5- بحارالانوار، ج 22 ص 347.
6- استیعاب ، ج 2 ص 59.
7- بحار، ج 22 ص 324.
8- نهج البلا غه فیض الاسلام ، نامه 68.
9- رجال کشى ص 15، بحارالانوار ج 22 ص 374.
10- بحار، ج 22 ص ، 33.
11- بحار، ج 22 ص 372.