چنان مباش!
خواجه عبدالکریم که خادم خاص شیخ ابوسعید ابوالخیر بود، گفت: روزى، کسى از من خواست تا از حکایتهاى شیخ چیزى براى او بنویسم . مشغول نوشتن بودم که کسى آمد و گفت: تو را شیخ مىخواند . رفتم. چون نزد شیخ رسیدم، گفت: عبدالکریم!در چه کارى؟ گفتم: درویشى، چند حکایت از حکایتهاى شیخ خواست . در کار نوشتن آن حکایات بودم .
شیخ گفت: ((اى عبدالکریم! حکایت نویس مباش؛ چنان باش که از تو حکایت کنند.))
××××××××
محمد بن منور، اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید، تصحیح ذبیح الله صفا، ص 203، با اندکى تغییر در الفاظ .