تدبر در آفرینش اقلیم وجود
بدان که از تفکر در هرموجودى از موجودات مشاهده عجائب صنع پروردگار مىتوان نمود.و از تدبر در هرمخلوقى از مخلوقات ملاحظه غرایب قدرت آفریدگار مىتوان کرد، زیرا که آنچه دراقلیم وجود بجز ذات پاک آفریدگار یافت مىشود رشحهاى از رشحات وجود او وقطرهاى از دریاى بىمنتهاى فیض وجود او است.و از اوج عالم مجردات تا حضیضمنزل مادیات را اگر سیر کنى بجز صنع او نبینى، و از کشور افلاک تا خطه خاک را اگرتفحص کنى به غیر از آثار قدرت او نیابى.مجردات و مادیات از صنایع عجیبه او و «جواهر» (1) و اعراض فلکیات و عنصریات و بسائط و مرکبات از بدایع غریبه او.
اى همه هستى زتو پیدا شده××× خاک ضعیف از تو توانا شده
زیر نشین علمت کاینات××× ما به تو قائم چو تو قائم به ذات
مبدا هر چشمه که جودیش هست ×××مخترع هر چه وجودیش هست
گر سر چرخ است پر از طوق اوست ×××ور دل خاک است پر از شوق اوست
اى ز وجود تو وجود همه××× پرتوى از بود تو بود همه
نیست کن و هست کن و هست و نیست××× غیر تو و صنع تو موجود نیست
صفحه خضرا ز تو آراسته××× عرصه غبرا (2) زتو پیراسته
غیب ازل نور شهود از تو یافت××× لوح عدم نقش وجود از تو یافت
روشنى لعل بدخشان (3) زتو××× پرتو خورشید درخشان زتو
نور ده ظلمتیان عدم ×××ربط ده خیل حدوث و قدم
جنبشى از بحر وجودت، سپهر××× پرتوى از عکس رخت، ماه و مهر
نقطهاى از دفتر صنعت فلک××× شحنهاى از عسکر ملکت ملک
و هیچ ذره از ذرات عالم نیست مگر اینکه از انواع عجایب حکمت و غرایبصنعت پروردگار اینقدر در آن یافت میشود که اگر جمیع عقلاى عالم و حکماىبنى آدم از بدو آفرینش تا قیام قیامت دامن همتبر میان بندند که ادراک آن را کنند به «عشرى از اعشار» (4) و اندکى از بسیار آن نتوانند رسید، چه جاى این که آثار قدرتکامله را در جمیع موجودات توانند فهمید.
و مخفى نماند که موجوداتى که از «کتم عدم» (5) به فضاى وجود آمدهاند بسیارى ازآنها را ما نمىشناسیم، نه مجمل آنها را میدانیم نه مفصل، نه نامى از آنها شنیدهایم و نهنشانى.و دست تصرف اوهام ما از آنها کوتاه، و قدم اندیشه ما را در نزد آنها راه نیست.
پس از براى ما تفکر در آنها و ادراک عجایب و غرایب آنها ممکن نیست، بلکهتفکر و تدبر ما منحصر استبآنچه مجملا وجود آنها را دانستهایم و اصل آنها راشناخته.و آنها بر دو قسماند: یکى آنچه دیده نمىشود و به حس در نمىآید و آنرا «عالم ملکوت» گویند، مانند عالم عقول و نفوس مجرده و ملائکه و جن و شیاطین.و ازبراى آنها انواع و طبقات بسیارى که بجز خالق آنها احاطه به آنها نتواند کرد.
و دیگرى آنچه محسوس میشود و مشاهده میگردد.و از براى آنها سه طبقه است.
یکى آنکه: از عالم افلاک مشاهده میشود از ثوابت و سیارات و گردش آنها در لیلو نهار.
دوم: خطه خاک محسوس با آنچه در آن هست از بلندى و پستى و کوه و دریا وبیابان و صحرا و شطوط و انهار و معادن و اشجار و نباتات و حیوانات و جمادات.
سیم: عالم هوا با آنچه در آن مشاهده میشود از رعد و برق و برف و باران و ابر وصاعقه و امثال اینها.
و هریک از این طبقات را انواع متکثره و هر نوعى را اقسام و اصناف غیر متناهیهاست که هر یکى را صنعتى و هیئتى و اثر و خاصیتى و ظاهرى و باطنى و حرکت وسکونى و حکمت و مصلحتى است که بجز خداوند دانا نتواند ادراک نمود.
و هر یک از اینها را که دست زنى محل تفکر و عبرت، و باعثبصیرت و معرفتمىگردد، زیرا که همگى آنها گواهان عدل و شهود صدقاند بر وحدانیتخالق آنها وحکمت او و کمال او و قدرت و عظمت او.
برگ درختان سبز در نظر هوشیارهر ورقش دفترىست معرفت کردگارپس هر که دیده بصیرت بگشاید و به قدم حقیقت گرد سراپاى عالم وجود بر آید ومملکتخداوند ودود را سیر کند در هر ذره از ذرات مخلوقات، عجایب حکمت وآثار قدرت، این قدر مشاهده مىکند که فهم او حیران و عقل او واله و سرگردانمىگردد.
و شبههاى نیست در اینکه طبقات عوالم پروردگار در شرافت و وسعت متفاوتاند وهر عالم پستى را نسبتبه مافوق آن قدر محسوسى نیست پس عالم خاک را کهپستترین عالم خداوند پاک است قدرى نیست در نزد عالم هوا، همچنان که عالم هوارا مقدارى نیستبه قیاس عالم سموات، و عالم سموات را نسبتبه عالم مثال، و عالممثال را نظر به عالم ملکوت، و عالم ملکوت را نظر به عالم جبروت، و تمام اینها رانسبتبه آنچه ما را راهى به ادراک آن نیست از عوالم الهیه.و آنچه از مخلوقات را کهبر روى پستترین همه این عوالم است که زمین باشد از حیوانات و نباتات و جماداتقدر محسوسى نسبتبه اهل زمین نیست.و از براى هر یکى از این اجناس ثلاثه انواع واقسام و اصناف و افراد بىنهایت است.و هر یک از این عوالم مشتمل استبر عجایببسیار و غرایب بىشمار که تعداد آنها از حد و حصر متجاوز و بنان (6) و بیان از ترقیم (7) آنابکم (8) و عاجز است.(9)
××××××
پاورقی:1 . «جوهر» ، موجودى است مستقل مانند: اجسام.و «عرض» ، موجودى است غیر مستقل و قائم به غیر، مانند:
رنگ.و هر یک اقسامى دارد. (جهت اطلاع بیشتر رک: فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 661 و حکمت الهى،ج 1، ص 88)
2. زمین.
3. نام ناحیهاى از ترکستان افغان است که داراى معدن «لعل» است و لعل آن معروف مىباشد.و «لعل» یکىاز سنگهاى قیمتى است که به رنگ سرخ مانند یاقوت است.
4. یک صدم.
5. جهان نیستى
6. انگشتان.
7. رقم زدن، شمارش.
8. گنگ، کر.
9- کتاب معراج السعاده-ملااحمدنراقی