نکته ها
خلیفه اى ، شخصى را بى گناه به زندان افکند، که سال ها ماند و چون مرگ خویش نزدیک دید، نامه اى نوشت و زندانبان را گفت : چون مردم ، آن را به خلیفه برسان ! چون مرد زندانبان ، نامه به خلیفه رساند، که در آن نوشته بود: اى غافل ! دشمن ، در رفتن به دادگاه بر تو پیشى گرفت . و تو از پى مى آیى . منادى جبرئیل است و قاضى به دلیل نیازى ندارد .
××××××
سلمان فارسى ، به هنگام مرگ ، حسرت زده بود، او را گفتند: اى اباعبدالله ! بر چهدریغ مى خورى ؟ گفت : بر دنیا دریغ نمى خورم . ولیکن ، با رسول خدا پیمان کردیم واو گفت : وسایل زیست شما، همچون زاد راه یک سوار باشد. و اکنون ، بر آن مى ترسم ،که بدین چیزها که پیرامون خویش دارم ، از آن فراتر رفته باشم . آنگاه به آن چه پیرامون خویش داشت اشاره کرد. که شمشیرى بود و بالشى و کاسه اى چوبین .
×××××××
کسى مى گفت : زاهدان از دنیا و راغبان به آخرت کجایند؟ زاهدى شنید و گفت : سخن خویش دگرگون کن . و بر هر که خواهى دست بنه ! یعنى : زاهدان از آخرت و راغبان به دنیا.
×××××××
روزى معاویه به یکى از یمنى ها گفت : از شما نادان تر نبوده است . زیرا زنى بر آنان فرمانروایى داشته است . و او، به پاسخ گفت : نادان تر از قبیله من ، دودمان تواندکه چون پیامبر خدا (ص ) آنان را فرا خواند، گفتند: پروردگارا! اگر این بر حق است ،از آسمان بر ما سنگ ببار! و نگفتند که : پروردگارا اگر این بر حق است ، ما را به سوى او هدایت کن !
××××××
کشکول شیخ بهایی