پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
تصویرى از گور
بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند ××کز هستیش به روى زمین بر نشان نماند
و آن پیر لاشه را که سپردند زیر گل×× خاکش چنان بخورد کز و استخوان نماند
((سعدى))
بسیارى از انسانها آنچنان فراموش گر گروگانهاى خاک شدهاند گویا خود به جمع آنان نخواهند پیوست، و اگر لحظهاى به طور جدى اندیشه خود را به کار بگیرند و گور و گور نشینان را به تصویر بکشند، و یا در گورستانى حاضر آیند و از نزدیک گورها را ببینند شاید به خود آیند و راه درست رإ؛ پیدا نموده و با درک درست سرانجام این دنیا، به جهان آینده بیندیشند، و اسباب نجات و رهایى خود از آتش دوزخ را فراهم آورند، امام على علیهالسلام براى پند دادن به ما انسانها در سخنان خود، گور و گور نشینان را به گونهاى زیبا و عبرتانگیز به تصویر کشیده است، که در اینجا به ذکر نمونههایى از آن سخنان بسنده مىشود:
1 -...فکان کل امرىء منکم قد بلغ من الأرض منزل وحدته، و مخط حفرته، فیاله من بیت وحدة و منزل وحشة، و مفرد غربة و کان الصیحة قد اتتکم، و الساعة قد غشیتکم و برزتم لفصل القضاء قد راحت عنکم الأباطیل و اضمحلت عنکم العلل و استحقت بکم الحقایق و صدرت بکم الأمور مصادرها، فاتعظوا بالعبر، و اعتبروا بالغیر، و انتفعوا بالنذر .(1)
ترجمه:
((... پس گویا هر یک از شما به سراى تنهایى خود در روى زمین و گودال گور خویش رسیده است، پس شگفتا براى او خانه تنهایى و منزل ترسناک، و جایگاه بىکسى! و گویا صحیه دوم آسمانى به گوشهاى شما رسیده و ساعت قیامت شما را فرا گرفته و براى داورى در دادگاه بزرگ قیامتپدیدار گشتهاید از گورهاى خود بیرون آمدهاید و باطلهاى شما آشکار گردیده، و دوران بهانهگیرىها در برابر خداوند پایان پذیرفته و حقایق براى شما ثابت گردیده، و هر کارى از نیک و بد شما در جاى خود قرار گرفته است، بنابراین، از درسهاى عبرتآموز پند، و از دگرگونىهاى روزگار عبرت بگیرید و از بیم دادنها بهرهمند گردید.))
2- و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فى غد جدث، تتقطع فى ظلمته اثارها، و تغیب أخبارها، و حفرة لو زیدت فى فسحتها، و أوسعت یدا حافرها لأضغطها الحجر و المدر سد فرجها التراب المتزاکم... (2)
ترجمه:
((...و مرا با فدک و جز فدک چه کار؟! در حالى که جایگاه بدن ما براىفردا گور خواهد بود، که در تاریکى آن نشانههاى زندگى انسان از میان مىرود، و خبرهاى آن پنهان مىگردد و گودالى است که هر چند بر گشادگى آن افزوده شود و دست گورکن آن را گشاده گرداند، سنگ و کلوخ، آن را مىفشارد و خاک روى هم انباشته سوراخهاى آن را مىپوشاند...)) - ((فدک)) روستایى بود که رسول خدا (ص) پس از جنگ خیبر با ساکنان آن به اینگونه صلح کرده بود که نصف خرماهاى آن از آن پیامبر (ص) باشد، و اجماع شیعه بر این است که پیامبر (ص) پیش از وفاتش آن را به فاطمه (س) بخشید، ولى ابوبکر در زمان خلافت خود آن را از دست فاطمه (س) گرفت و به بیت المال سپرد. (شرح نهج البلاغه صبحى الصالح)
3- الستم فى مساکن من کان قبلکم أطول أعمارا، و أبقى اثارا و أبعد امالا و أعد عدیدا، و أکتف جنودا؟! تعبدوا للدنیا اى تعبد و اثروها أى ایثار، ثم ظعنوا عنها بغیر زاد مبلغ، و لا ظهر قاطع...فاعلموا و أنتم تعلمون بأنکم تارکوها و ظاعنون عنها و اتعظوا فیها بالذین قالوا: ((من اشد منا قوة)) حملوا الى قبور هم فلا یدعون رکبانا، و أنزلوا الأجداث فلا یدعون ضیفانا، و جعل لهم من الصفیح أجنان، و من التراب أکفان و من الرفات جیران، فهم جیرة لا یجیبون داعیا، و لا یمنعون ضیما و لا یبالون مندبة، ان جیدوا لم یفرحوا، و ان قحطوا لم یقنطوا. جمیع و هم احاد، و جیرة و هم أبعاد. متدانون لا یتزاورون، و قریبون لا یتقاربون، حلماء قد ذهبت أضغانهم، و جهلاء قد ماتت أحقادهم، لا یخشى فجعهم، و لا یرجى دفعهم، استبدلوا بظهر الأرض بطنا، و بالسعة ضیقا، و بالأهل غربة و بالنور ظلمة، فجاؤ و هإ؛- کما فارقوها عراة .(3)
ترجمه:
((...آیا شما در جایگاه سکونت کسانى زندگى نمىکنید که پیش از شما بودهاند و عمرهاى آنان طولانىتر از شما و آثار و نشانههاى زندگى آنان ماندنىتر از آثار و نشانههاى شما بوده است، و آنان خود داراى آرزوهایى بیش از آرزوهاى شما، و آمادگى آنان براى زندگى در دنیا بیش از آمادگى شما بوده است و داراى لشکریانى بیش از لشکریان شما بودهاند، آنان دنیا را به گونهاى شگفت آور بندگى نمودند و آن را برگزیدند، و سرانجام بدون گرفتن توشهاى مناسب و مرکبى راهور از این دنیا کوچیدند...))
((...آگاه باشید! و شما آگاه هستید که روزى فرا خواهد رسید که دنیا را رها نموده و از آن کوچ خواهید کرد و در این دنیا از کسانى پند بگیرید که گفتند: ((نیرومندتر از ما کیست؟)) آنان به گورهایشان برده شدند در حالى که نام آنان را ((سوار بر مرکب)) نخواندند زیرا با میل و اراده خود سوار بر تابوت نشدند و بر گورها وارد شدند در حالى که ((مهمان)) خوانده نشدند، و از زمین پهناور براى آنان پنهانگاه و از خاک آن کفن و از استخوانهاى آرد شده خرد شده، همسایگانى پدید آمد، سپس آنان همسایگانى هستند که هیچ فراخوانى را پاسخ نمىدهند، و هیچگونه ستمى را جلوگیرى نمىکنند و به هیچ نوحه گرى التفات نمىنمایند، اگر بر آنان باران رحمت ببارد، شاد نمىشوند، و اگر به خشکسالى دچار گردند ناامید نمىگردند، آنان در کنار هم گرد آمدهاند در حالى که تنها هستند، همسایگان هستند در حالى که دور از یکدیگرند، نزدیک یکدیگرند در حالى که یکدیگر را دیدار نمىنمایند، نزدیکان یکدیگرند در حالى که از هم دورند، بردبارانى هستند که کینه آنان از میان رفته، و نادانانى هستند که کینه هایشان مرده است، از زیان رسانیدن ناگهانى آنان هیچگونه ترسى و وحشتى نیست، و امیدى به آنان نیست که تا از چیزى دفاع نمایند، درون زمینى را به جاى بیرون آن، و مکان تنگ را به جاى مکان پهناور، و دورى از خویشان را به جاى زندگى در کنار آنان و تاریکى گور را به جاى روشنایى روى زمین برگزیدند، سپس به همانگونه که از دل زمین برهنه بیرون آمده بودند، برهنه به سوى آن بازگشتند...))
این سخنان پندآمیز از پیشواى پارسایان على علیهالسلام آنچنان صریح و روشن است که نیاز به هیچگونه شرح و توضیح ندارد. ولى بى مناسبت نیست که به چند بیت از خیام نیشابورى توجه شود:
اى چرخ فلک خرابى از کینه توست - - بىدادگرى شیوه دیرینه توست
اى خاک اگر سینه تو بشکافند - - بس گوهر قیمتى که در سینه توست
اى دیده اگر گورنهاى گور به بین - - وین عالم پر فتنه و پر شور به بین
شاهان و سران و سروران زیر گلند-- روهاى چو مه در دهن مور به بین
و نیز بابا طاهر سروده است:
اگر زرین کلاهى عاقبت هیچ - - به تخت ار پادشاهى عاقبت هیچ
گرت ملک سلیمان در نگین است - - در آخر خاک راهى عاقبت هیچ(4)
×××××××
پاورقی:1- - نهج، فیض، خ 156، صبحى، خ 157.
2- نهج، فیض و صبحى، قسمتى از نامه، 45.
3- - نهج، فیض، خ 110، صبحى، خ 111.
4- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى