عقیده مندی مسلمین به ظهوروقیام مهدی(عجل الله تعالی)
هنگامی که درصدد بررسی جامعه ی مقارن قرن دوم و سوم برآئیم و برخی جریانات این عصر را به تجزیه تحلیل درآوریم، به این دیدگاه دست می یابیم که چگونه اعتقاد به ظهور و قیام مهدی پیروزمند عدالت گستر به گونه ای شگفت درنهاد جامعه مستقر بوده است. آنگونه که پیدایش دو گروه منسوبین (در قرون صدر اسلام) و مدعیان مهدویت منوط به همین عقیده مندی است.
دسته ی اول مردمی خوشنام و نامور بودند که سر ستیز با حکام زمانه داشتند، اما خود صاحب داعیه ای نبودند، و از آنجا که آن دو خصوصیت جزء ویژگیهای مهدی موعود است - و مردم هم از ایشان تنها همان دو را در خاطر داشتند - انتساب آنها به مهدویت صورت گرفت.
اما گروه دوم مردمانی نابکار و ریاست خواه و فرصت طلب بودند که خود را قائم منتظر خوانده و وعده ی نجات بخشی انسانها از چنگال ظالمان داده و مردم جاهل و ساده لوح هم که از قائم تنها اصلاح طلبی و عدل گستری وی را شنیده بودند - در تنگنای روزگار این ندای ظاهر فریب را سروش مهدی پنداشته و گرد آنها جمع شدند.
در دسته ی اول اشخاصی مانند محمد حنفیه (فرزند حضرت علی (ع)) و زید بن علی (فرزند امام سجاد (ع)) و اسماعیل به موسی الکاظم (ع) قرار دارند. (1) .
گروه دوم برخلاف منسوبین از تنوع بیشتری برخوردارند که نخستین آنها عموی حضرت حجت (ع) جعفر کذاب (پسر امام دهم حضرت هادی (ع) است و از متاخرین هم غلام احمد قادیانی (در پاکستان) و میرزا علیمحمد باب شیرازی می باشد.
×××××××
پاورقی:(1) کمال الدین صفحات 32 تا 40.