اغنیا مکّه روند... اى غریبى که ز جدّ و پدر خویش جدائى خفته در خاک خراسان ، تو غریب الغربائى چه ثنا گویمت ، اى داور هفتاد و دو ملّت که ثنا خوانده خدایت ، تو چه محتاج ثنائى این رواق تو و صحن و حَرَمَت ، همچو بهشت است روضه ات ، جنّت فردوس و مسمّى به رضائى آه ، از آن دم که ز سوز جگر و حال پریشان ناله ات گشت بلند، آه تقى جان به کجائى اى شه یثرب و بطحا، تو غریبى به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضّعفائی اغنیا مکّه روند و فقرا سوى تو آیند جان به قربان تو شاها که حجّ فقرائی