داستان جوانمردى و رشادت على علیه السلام در جنگ خندق
خندقى که بدور شهر مدینه با دستور رسول اکرم (ص ) و تدبیر سلمان فارسى کنده شده بود عرضش بقدرى بود که قشون قریش نمیتوانستند با اسب یا پیاده عبور نمایند بلکه قشون اسلام و کفر بهمدیگر تیراندازى مى کردند و با صداى بلند بهمدیگر تهدید اهانت مى نمودند اما در بعضى از نقاط عرض خندق کمتر بود البته براى عبور همه مناسب نبوده بلکه کسى شهامت بخرج میداد و تلاش مى نمود مى توانست عبور نماید و از کندن خندق و از این تدبیر هم سخت در تعجب بودند که چه کسى این تدبیر را عملى کرده است ؟
چندین نفر از پهلوانان و افراد رشید قشون قریش از جمله عمروبن عبدود و عکرمه بن ابوجهل و هبیره ابن ابى وهب .به ضرار بن خطاب گفتند تا چه زمان باید انتظار بکشیم و به قشون محمد (ص ) حمله ور نشویم از حوصله رفتیم لذا لباس جنگ پوشیدند و آمادگى یافتند و سوار بر اسبها خود شده به نقطه ائى از خندق آمدند که از همه جا تنگ تر بود و اسبهاى خود را نهیب زدند یا همه آنها یا فقط عمروبن عبدود تنها از آنجا عبور کرد و در مقابل قشون اسلام آمد.
عمروبن عبدود کسى بود که در جنگ بدر هم شرکت داشته اما آنجا هم بدست على (ع )یا حمزه بن عبدالمطلب عموى رسول الله زخمى شده بود و زخمش طول کشید تا بهبود یابد و در جنگ احد هم نتوانست شرکت نماید در نتیجه بتلافى و انتقام گیرى هر دو چنگ بدر و احد میخواست از خود رشادت بخرج بدهد و انتقام بگیرد و در عین حال نود سال از عمرش گذشته بود و خیلى قوى هیکل و قدرتمند بود که او را همیشه مقابل صدها جنگجو بحساب مى آوردند .اسب خود را جولان میداد و فریاد میزد و مبارز میخواست و میگفت چه کسى است بجنگ من اید؟
کسى از قشون اسلام جواب نداد على (ع ) برخاست و گفت یا رسول الله من بجنگ او میروم اما رسول الله فرمود یا على بنشین او عمروبن عبدود است ! عمرو براى بار دوم فریاد زد و مبارز طلبید و دهان به توهین و سرزنش مسلمین گشود و مى گفت :کجاست آن بهشتى که شما میگوئید اگر کشته شوید بآنجا میروید کسى نیست من او را بکشم تا بآن بهشت برود؟یا کسى نیست مرا بکشد که بجهنم بروم ؟ و طلب مبارز او زیاد از حد شد و مى گفت از بس زیاد فریاد زدم صدایم گرفت ایا مبارزى هست ؟ شجاعت در وجود جوانمرد بهترین خصلت است باز هم على (ع )برخاسته عرض کرد یا رسول الله من بجنگ او میروم رسول خدا فرمود یا على بنشین او عمروبن عبدود است ! بار سوم که فریاد میزد و مبارز مى طلبید ترس بر اندام قشون اسلام انداخته بود همه از توصیف عمرو بن عبدود و قدرت او وحشت داشتند و کسى جرات نمیکرد جوابش را بدهد دیگر على (ع ) طاقت نیاورد و برخاست گفت یا رسول الله من بجنگ عمرو میروم رسول الله باز هم فرمود یا على این عمرو بن عبدود است ! على (ع )لباس رزم پوشید و شمشیر برداشت و در مقابل عمرو حاضر شد جواب رجزهاى او را چنین پاسخ میداد:
لا تعجلن فقد اتاک - مجیب قولک غیر حاجز ذونیه و بصیره والصدق منجى کل فائز - یعنى عجله مکن که پاسخ دهنده ات با بصیرت کامل و عزم راسخ و صدق و راستى نجات دهنده هر انسان رستگارى است .
در حالیکه على (ع ) اشعار را براى عمرو میخواند و در مقابل او قرار گرفته بود رسول الله دست بدعا برداشته بود و عمامه از سرش برداشت و عرض میکرد بارى خدایا و الهى این على است برادر من و عموزاده من است در جنگ بدر عبیده را و در جنگ احد حمزه را از من گرفتى اگر حالا على را از من بگیرى تنها مى نمانم او را براى من نگهدار که در مقابل دشمن خطرناکى قرار گرفته است . خدایا مرا تنها نگذار و رو به قشون اسلام کرد فرمود اى اهل قشون امروز اسلام با کفر روبرو قرار گرفته اند یعنى على را الگوى اسلام و عمرو را الگوى کفر نشان داد.
عمرو هنگامیکه جوانى را روبروى خود دید اول پرسید کیستى ؟ بجنگ من آمده ائى ؟ على علیه السلام فرمود. على ابن ابیطالب . عمرو شناخت و گفت برادر زاده ام نمیخواهم خون ترا بریزم من با پدرت رفیق بودم برو از عموهایت که از تو بزرگترند بفرست على علیه السلام گفت من دوست دارم تو را بکشم اما عمرو تو با خدا عهد کرده ائى که اگر مردى از قریش یکى از دو چیز را از تو بخواهد تو یکى از آن دو را بپذیرى . عمرو گفت چنین است على (ع ) گفت من پیشنهاد میکنم تو بخدا و رسول خدا ایمان بیاورى و مسلمان بشوى عمرو گفت من به آن نیاز ندارم و نمى پذیرم على (ع ) گفت پس تو سواره هستى و من پیاده؛ پیاده شو با هم بجنگیم و با غضب پیاده شد و پى اسب خود را زد و با شدت تمام به على (ع )حمله ور گردید و چند شمشیر پى در پى وارد آورد که یکى از آنها سپر على (ع ) را برید و به سرش زخم وارد کرد اما على (ع ) با یک ضربت از پشت گردنش او را بخاک هلاکت انداخت و بقتل رساند صداى تکبیر از قشون اسلام بآسمان بلند شد و رسول الله متوجه گردید که على (ع )عمرو را کشته است و همراهان عمرو پا فرار گذاشته از محل باریک خندق با رسوائى پریدند و هزیمت کردند. رسول الله فرمود فضیلت این ضربه على از عبادت انس و جن زیادتر است براى اینکه دین اسلام را یارى و کفر را مخذول کرد (1)
×××××
پاورقی:1- سیره ابن هشام ج .