یاجوادالائمه ادرکنی
لبم خشکیده،خصم یارجانی،حجره دربسته
مگربا قطره اشکی کنم تر، حنجرخود را
بیا واین دم آخر، به من ده قطره آبی
که خوردم سالها،خون دل غم پرورخودرا
کنیزان لحظه ای آرام ،شایدبشنوم یک دم
صدای ناله جانسوز، زهرامادرخود را