مَثَل زمین نرم و زمین شوره زار
(وَا لْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِى وَالَّذِى خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلا نَکِدًا کَذَا لِکَ نُصَرِّفُ الاَْیَتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ ).(1)
((و سرزمین پاکیزه (و شیرین ) گیاهش به فرمان پروردگار مى روید؛ اما سرزمین بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بى ارزش از آن نمى روید؛ این گونه ، آیات (خود) را براى آنها که شکر گزارند بیان مى کنیم )).
هر زمین پاک و شایسته که آن
قابل زرع است و صالح رایگان
رستنیها روید از وى صدهزار
چون که فرمان باشد از پروردگار
و آن که باشد شوره و ناپاک و بد
زآن برون ناید گیاه الاّ نکد
همچو قلب مؤ من و کافر به فرض
زد مثل آن هر دو را حق بر دو ارض
آن یک از آیات حقّ یابد رشاد
وین یکى زاید در او بخل و عناد
ما بگردانیم آیتهاى خود
این چنین شرح از مثال نیک و بد
برگروهى کز یقین دارند سهم
شکر نعمتها کنند از عقل و فهم (2)
وجه تشبیه
از ابن عبّاس و مجاهد و حسن که از مفسّران صدر اسلام هستند، روایت شده است که :
((خداوند متعال این مثل را براى ((مؤ من )) و ((کافر)) زده است . دل مؤ من را به زمین پاکیزه و آماده و دل کافر را به زمین شوره زار تشبیه کرده است . پس هرگاه باران مواعظ از ابر رحمت پروردگار بر دل مؤ من ببارد، انواع طاعات و عبادات بر اعضا و جوارح او ظاهر مى گردد و چون کافر آن را استماع کند، زمین دلش تخم نصیحت را قبول نمى کند و از او صفتى که به کار آید ظاهر نشود)).(3)
از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود:
((مَثَل هدایت و علمى که خداوند مرا بدان مبعوث کرد، مَثَل باران شدیدى است که در سرزمینى ببارد و قسمتى از آن زمین (که پاکیزه و آماده است ) آب را در خود فرو بردو گیاهان بسیار برویاند و بخشى دیگر از آن که خشک و بایر است آب را در خود نگه مى دارد و مردم از آن مى آشامند و درختستان و زراعت خویش را نیز از آن آبیارى مى کنند و پاره اى دیگر از آن زمین که بیابان صاف و شوره زار است نه آب را در خود نگه مى دارد که مردم از آن استفاده کنند و نه در خود فرو مى برد که از آن گیاهى بروید.
و مثل کسانى که تحصیل علم مى کنند چنین است : برخى علم و دانش را فرا مى گیرندو به دیگران هم مى آموزند و برخى دیگر نه خود از علم بهره اى مى برند و نه به دیگران بهره اى مى رسانند (یعنى طعم و شیرینى علم را درک نمى کنند و مزه علم در اعماق جانشان نمى نشیند که آن را به دیگران منتقل کنند) )).(4)
مرحوم فیض کاشانى در کتاب ((محجّة البیضاء)) در باره قلب تزکیه نشده و غیر مهذّب تمثیلى به نقل از ((وهب )) آورده که مى گوید:
((علم همچون بارانى است که از آسمان فرود مى آید. شیرین و صاف : ریشه درختان از آب باران مى نوشند و بر اساس طعم درختان ، آب هم دگرگون مى شود، میوه تلخ ، تلخ تر مى شود و میوه شیرین ، شیرین تر. علمى را که افراد فرا مى گیرند همین گونه است و به اندازه و به حسب همّتها و خواسته هایشان دگرگون مى شود. در متکبّر، کبر مى افزاید و در متواضع ، تواضع و فروتنى ...)).(5)
بنا بر این وجه شباهت در این تشبیه ((قابلیت درک فیض الهى )) در مؤ من و ((عدم قابلیت آن )) در کافر است . زیرا تنها ((فاعلیت فاعل )) براى به ثمر رسیدن یک موضوع کافى نیست ، بلکه استعداد و ((قابلیت قابل )) نیز شرط است . سعدى در این باره مى گوید:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ ، لاله روید و در شوره زار، خَس (6)
دانه هاى باران حیات بخش است و لطیف تر از آن چیزى تصوّر نمى شود، امّا همین بارانى که در لطافت طبعش کلامى نیست ، در یک جا سبزه و گل مى رویاند و درجایى دیگر خسّ و خاشاک .
×××××
پاورقی:1-اعراف / 58.
2-تفسیر صفى ، ج 1، ص 356.
3-اقتباس از تفسیر منهج الصادقین ، ج 4، ص 42.
4-اقتباس از تفسیر المیزان ، ج 8، ص 177 178.
5-محجّة البیضاء، ج 6، ص 237.
6-کلّیات گلستان سعدى ، باب اوّل ، ص 124.