پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
هنگامى که پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا علیهالسلام را به گور مىسپارد
و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک على هضمها، فأحفها السوال و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد، و لم یخل منک الذکر...(1)
ترجمه:
((...و به زودى دختر تو به تو خبر خواهد داد که امت تو چگونه براى ستم روا داشتن بر او گرد هم آمدند، پس همه آنچه را که بر او گذشته از او بپرس، و از حال او جویا شو، این همه ستم در حالى است که جدایى تو از این امت چندان به طول نیانجامیده و یاد تو از دلها بیرون رفته است...))
از این سخنان چنین بر مىآید که پیامبر صلى الله علیه و آله این سخنان على علیهالسلام را مىشنیده است زیرا اگر چنین نبود، صدور آنها از على علیهالسلام لغو بود، و ساحت آن حضرت از سخنان لغو منزه است، و نیز چنین بر مىآید که برخى از ارواح با برخى دیگر سخن مىگویند، از این رو على علیهالسلام به پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه داشت که تا ستمهاى روا داشته شده بر دخترش را از وى پرسش نماید. نتیجه اینکه در عالم برزخ گفتگو تا این اندازه وجود دارد که ارواح بتوانند با یکدیگر سخن بگویند و برخى از ارواح و شاید همه آنها بتوانند سخنان زندگان را بشنوند، هر چند توانایى پاسخ دادن به آنان را نداشته باشند. و این تو هم که ممکن است این گفتگو مربوط به روز رستاخیز باشد نادرست است، زیرا اگر این تو هم درست باشد نیاز به این گفتگو از میان مىرود، زیرا در آن روز على علیهالسلام خود حاضر است و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله قرار مىگیرد. آنگاه این پرسش پیش مىآید که چرا على علیهالسلام در هنگام دفن فاطمه علیهالسلام آن سخنان را به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب کند، بلکه در روز قیامت چنین خطایى براى او میسر است. پس چارهاى نیست که بپذیریم گفتگوى مورد انتظار میان فاطمه علیهالسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در جهان برزخ است، و پیامبر صلى الله علیه و آله سخنان على علیهالسلام را مىشنیده است.
×××××
پاورقی:1- - نهج، فیض، خ 193، صبحى، خ 202.
2- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى