فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات(مبحث ششم)
موضوع ششم از مناقب مشترک حضرت زهرا(ع ) با پیامبر اکرم (ص ) و امیرالمونین و حسنین علیهم السلام ، تقریبا نظیر آن فضائلى ست که در موضوع پنجم بیان شد.
((ابن عباس )) روایت مى کند:
((ان رسول الله صلى الله علیه وآله کان جالسا ذات یوم ، و عنده على ، و فاطمة ، والحسن ، والحسین . فقال : اللهم انک تعلم ان هولاء اهل بیتى ، و اکرم الناس على ، فاحبب من احبهم ، و ابغض من ابغضهم ، و وال من والاهم ، و عاد من عاداهم و اعن من اعانهم و اجعلهم مطهرین م کل دنش ، معصومین من کل ذنب ، و ایدهم بروح القدس منک ))
((روزى پیامبر اکرم (ص ) نشسته بودند و على ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام نیز حضور داشتند دعاى آن حضرت در میان آن جمع چنین بود: بارلاها، تو خوب مى دانى که اینان خاندان من ، و عزیزترین مردم نزد منند، پس محبان و دوستانشان را دوست بدار، با دشمنانشان دشمنى فرما، و یارانشان را اهانت بنما، اینان را از جمیع ناپاکیها پاک و مبرا بدار، از جمیع گناهان بر کنار و مصون و محفوظ نگاهدار، و از جانب خود باروح القدس تاءییدشان فرما))
روایات بسیار از ائمه اطهار سلام الله علیهم در موارد مختلف نقل شده است که مى فرماید: معصومین (ع ) روحى دراند غیر از روح عموم بشر، که هیچ انسانى در داشتن این روح (که در جمیع اخبار آن را روح القدس ) مى نامند، همردیف نیست .
روح القدس ، همان روحى است که در سایه آن ، پیامبر اکرم (ص ) صاحب ولایت است . این همان روح قدسى است که با داشتن آن على سلام الله علیه ، حسنین ، و امامان دیگر از اولاد حسین علیهم السلام بر همه مردم ولایت دارند، این همان روح است که به تاءیید پیامبر اکرم حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز دارنده آن است ، و با داشتن این روح ، آن حضرت هم ((ولیة الله )) مى باشد.
((ابن عباس )) روایت را از قول پیغمبر اکرم (ص ) چنین ادامه مى دهد:
((یا على انت امام امتى و خلیفتى علیها بعدى ، وانت قاتد المومنین الى الجنة ، و کانى انظر الى ابنتى فاطمة ، قد اقبلت یوم القیامة على نجیب من نور، عن یمینها سبعون الف ملک ، و عن یسارها سبعون الف ملک ، و بین یدیها سبعون الف ملک ، و عن خلفها سبعون الف ملک ، تقود مومنات امتى الى الجنة ، انت قائد المومنین الى الجنة و فاطمة نسقود مومنات امتى الى الجنة ، وانها السیدة نساء العالمین فقیل یا رسول الله ،اهى سیدة نساء عالمها؟ فقال : ذلک مریم بنت عمران فاما ابنتى فاطمة ، فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین ، و انها لتقوم فى محرابها فیسلم علیها سبعون الف ملک من - الملائکة المقربین ، و ینادونها بما نادت به الملائکة مریم فیقولون : یا فاطمة : ((ان اله اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساء العالمین )) ثم التفت الى على فقال : یا على ان فاطمة بضعة منى . وهى نور عینى ، و ثمرة فوادى ، یسوونى ما اساءها و یسرنى ما سرها، و انها اول من یلحقنى من اهل بیتى ، فاحسن الیها بعدى ... فقال : اللهم انى اشهدک انى محب لمن احبهم ، و مبغض لمن الغضهم ، وسلم لمن سالمهم ، و حرب لمن حاربهم و عدولمن عاداهم ، و ولى لمن والاهم ))
((یا على ، بعد از من ، جانشین من ، و امام و رهبر امت منى ، تو پیشقدم و پیشرو اهل ایمان به سوى بهشتى ، و گوئى اکنون در نظرم مجسم است و مى بینم که دخترم فاطمه در روز قیامت سوار بر شترى از نور است ، در حالى که هفتاد هزار ملک از جانب راست ، هفتاد هزار از طرف چپ او، هفتاد هزار از پیش روى و هفتاد هزار از پشت سر او همراهیش مى کنند. او پیشگام زنهاى مؤ من است که همراهش به سوى بهشت مى روند، یاعلى ، تو پیشواى مردان مؤ من امتى منى ، و دخترم فاطمه سالار زنان با ایمان امت من و رهبر آنان به سوى بهشت است ، بدرستیکه او بانوى بانوان جهان است .
عرض شد یا رسول الله ، آیا بانوى بانوان در زمان خودش ؟ پیامبر فرمود:
سیده زنان در زمان خودش مریم بنت عرمان بود، ولى دخترم فاطمه بانوى بانوان جهان و سرور زنهاى عالم از اولین و آخرین است .
این فاطمه است که آنگاه که در محراب عبادت مى ایستد، هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام و درود مى فرستند، و ندا مى کنند یا فاطمه ، خداى تعالى تو را از میان جمیع زنهاى عالم انتخاب کرد، و ترا از همه آلودگیها پاک و منزه گردانید. آنگاه رسول اکرم (ص ) رو به سوى على (ع ) کرد و فرمود:
یا على (ع )، بدرستیکه فاطمه (ع )، پاره اى از تن و جان من است ، اوست نور چشم من ، و میوه قلب من ، آنچه زهراء(ع ) را ناپسند آید، مرا نیز ناپسند است ، و آنچه او را مسرور کند، مرا هم شاد و خرسند مى نماید، او نخستین کسى است که از خاندان من که به من خواهد پیوست ، یا على (ع )، بعد از من ، تا توانى به او نیکى کن ، سپس پیامبر اکرم (ص ) این چنین دعا نمودند: بارلاها، من تو را گواه مى گیرم ، که دوست مى دارم آن کسى را که اینان را دوست بدارد و دشمن مى دارم شخصى را که با اینان دشمنى کند، با هر کسى که با این چهر تن در جنگ باشد من نیز با او در ستیزم ، و هر فردى با اینان از در صلح و آشتى در آید، من هم با او در سلم و صفا خواهم بود.))
بار دیگر تکرار مى کنیم ، با در نظر گرفتن روایت شریفه مذکور، حضرت صدیقه سلام الله علیها به طور یقین صاحب ولایت کبرى است زیرا هرگز معقول نیست ، که دشمنى و یا دوستى با او همانند عدوات و یا محبت نسبت به پیامبر باشد و آنچه فاطمه (ع ) را غمگین و یا مسرور مى گرداند، حضرت رسول (ص ) را نیز محزون و یا شد نماید، ولى او صاحب مقام ولایت نباشد.
و اگر حضرت صدیقه سلام الله علیها در ولایت ، در عصمت ، و در جمیع حالاتش ردیف پدر و همسر و دو فرزندش حسنین نمى بود، هرگز پیامبر اکرم (ص ) مطالب مذکور را بیان نمى کرد. رسول خدا(ص ) که سخن بى حساب و گزاف و بیهوده نمى گوید، تمام گفتارش ((ما ینطق عن الهوى ، ان هوالاوحى یوحى )) است ، آنچه مى گوید وحى الهى است ، آنهم در مقامى که خدا را شاهد سخنان خود قرار مى دهد.
گوئى پیامبر اکرم (ص ) از جانب خدا ماءمور به ابلاغ این مراتب و فضائل است ، که خدا را گفتار خویش گواه مى گیرد، چنان که در انجام نبوت و ابلاغ رسالتش ، در مواقف متعدد شاهد قرار داده است ، و از مردم نیز اقرار و اعتراف مى خواهد، و مى پرسد و خواستار جواب صریح آنان مى باشد: (( ((هل بلغت ؟، بلى بلغت )) سؤ ال مى فرماید آیا رسالت خودم را انجام دادم ؟، و سپس جواب مى شنود: بلى ابلاغ کردى . همان گونه که در غدیرخم هنگام ابلاغ ولایت امیرالمؤ منین على سلام الله علیه ، خدا را شاهد مى گیرد و از مردم ، اعتراف و اقرار مى خواهد... اللهم اشهد... بارالها شاهد باش ... چنین به نظر مى رسد که وجود مقدس پیامبر(ص ) پیوسته خود را مسئول و ماءمور ابلاغ ولایت فاطمه علیهاسلام نیز مى داند، و گوئى احساس مى کند که همواره مورد سؤ ال و بازخواست حضرت حق تبارک تعالى است که آیا ولایت زهرا(ع ) را ابلاغ کردى یا نه ، لذا آن حضرت به طور مکرر، در گفتار خویش ضمن برشمردن فضائل فاطمه سلام الله علیها و تشریح شئون ولایتى او، بارها خدا را گواه مى گیرد که بارلاها، شاهد باش آیا ولایت زهرا(ع ) را ابلاغ کردم ؟ آیا پیغام را رساندم ؟ حق مطلب را بخوبى ادا کردم ؟...
نتیجه دیگرى که مى توان از روایت مذکور گرفت این است که حضرت رسول (ص ) در قسمتى از سخنانش خطاب به على (ع ) چنین مى فرماید:
آنها اول من یلحفى من اهل بیتى ... فاحسن الیها
یعنى یا على اول کسى که از خاندان من به من ملحق خواهد شد.
دختر فاطمه (ع ) است ، پس تا توانى به او نیکى بنما.... و این ودیعه رسالت را نگهدارى کن ... لذا مى بینیم قصد امیرالمؤ منین سلام الله علیها همیشه و در تمام حالاتش برآوردن خواهش پیامبر اکرم (ص ) و در نتیجه تحصیل رضایت و آسایش خاطر زهراى اطهر است ، البته نه تنها از این جهت که همسر والامقام او دختر گرامى رسول خدا(ص ) است ، بلکه بیشتر از این نظر که فاطمه سلام الله علیها ((ولیة الله )) است و على (ع ) خود را نسبتت به او موظف و مسئول و متعهد مى داند، و متقابلا حضرت زهرا(ع ) نیز نسبت به امیرالمؤ منین که ((ولى الله )) است ، عینا همین احساس وظیفه و مسئولیت را به حد اعتلى دارا مى باشد و این دو وجود مقدس ، هر یک در حفظ و نگهدارى و مراعات شخصیت آن دیگر کمال سعى و کوشش را به کار برده اند.
لیکن اگر این مطلب به دقت مورد بررسى و مطالعه قرار گیرد، روشن مى شود که حالات دفاع و مجاهدت زهرا سلام الله علیها در حفظ و صیانت امیرالمؤ منین سلام الله علیه بى نظیر و بسیار فوق العاده است ، و تحقیقا اگر پیامبر اکرم (ص ) نگاهدارى و دفاع از حریم ولایت امیرالمؤ منین (ع ) را مؤ کدا به زهرا علیها سلام سفارش مى کرد (که سفارش فرموده است )، هرگز رفتارى بهتر و برتر از روش فاطمه علیهاسلام امکان پذیر نبود.
از خود گذشتگى ، و فداکارى و ایثار او در مراقبت و نگهدارى شئون ولى الله الاعظم امیرالمؤ منین (ع ) بى نظیر بود، زهرا سلام الله علیها در این راه وجود خود را کاملا فراموش کرده بود و همواره همت والاى او مصروف حفظ حرمت على علیه السلام و پیوسته در فکر کمال مراقبت و حسن انجام تعهد اسلامى خود در برابر مقام منیع ولایت بود و همین توجه بى نظیر و بصیرت و معرفت کامل فاطمه (ع ) نسبت به شئون ولایت همسر عالى مقامش نشانگر مرتبه عالى ((ولیة الهى )) خود آن حضرت مى باشد.
××××××
پاورقی:1- فاطمة الزهرا علیهاسلام - مؤ لف : گفتار علامه امینى