«لقمان حکیم»
لقمان حکیم ،مدتی غلام و برده بود . مولایش ثروت و باغ وملک فراوان داشت و دارای غلامان متعدد بود.درمیان غلامان او، لقمان قیافه ای سیاه و تیره داشت، ولی درسیرت و معرفت ، سرآمد همه بود :
بود لقمان درغلامان چون طفیل * پر معانی،تیره صورت همچونیل
ازآنجا که مولایش،ظاهربین بود،غلامان دیگر را برلقمان ترجیح می داد . مثلاَ ، آنها را برای میوه چیدن ومیوه آوردن به باغ می فرستاد، ولی لقمان را برکارهای پست ( مانند جارو کردن)
می گماشت وهمین روش او باعث می شد که غلامان نیزبه لقمان به نظرکوچکی می نگریستندو گاهی اورا آزار می دادند.
دریکی از موارد ، مالک غلامان ، آنها رابرای آوردن میوه به باغ فرستاد. آنها به باغ رفتند و میوه های مختلف چیدند وآوردند، ولی در غیاب ما لک ،آن میوه هارا خوردند.بعدکه مالک آمد وتقاضای میوه تازه کرد ،غلامان به دروغ گفتند :« میوه ها را لقمان خورد ». مالک ، بانظر خشم آلود به لقمان نگریست وبا اوبدرفتاری کرد.
لقمان به فراست دریافت که راز ناسازگاری مالک با اوچیست. نزد مالک رفت وچنین پیشنهاد کرد:«ای صاحب من!مارا امتحان کن! این گونه که به همه ما مقداری فراوان،آب داغ بخوران و بعد سوار بر اسب بشو و به سوی بیابان بتاز وفرمان بده تا ما پیاده به دنبال تو بدویم و با این روش ، راز را کشف کن.»
مالک همین امتحان راکرد . غلامان همه به دنبال اسب می دویدند . آنها که میوه ها را خورده بودند، براثردویدن،حالشان متغییر شد و میوه ها راقی کردند،ولی از دهان لقمان جزآب صاف،چیزی درنیامد. به این ترتیب راز کشف شد وبرای مالک ، معلوم شد که میوه ها را غلامان خورده اند نه لقمان . غلامان شرمسار شدند و لقمان ، روسفید گشت . وقتی که حکمت لقمان ، رازها را فاش کند ،پس حکمت خدا چیست ؟
پس غافل مباش که روز قیامت نیز خائنان ازپاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند . با اینکه مجرمان به فاش شدن آنها بی میل هستند:
حکمت لقمان چوتانداین نمود ؟!* پس چه باشدحکمت رب الوجود
یوم تبلی السرائر کلها * بان منکم کامن لا یشتهی
به این ترتیب زمستان رفت و روسیاهی بر این ذغال ماند.
نار از آن آمد عذاب کافران * که حجر را نار باشد امتحان
آری زرگر بوسیله آتش ، طلا را از مس ، مشخص می نماید واین آتش است که روسیاهی غیر طلا را نشان می دهد.