دعاهاى قرآن
دعاى بنى اسرائیل
موسى در غیاب خود هارون را به جانشینى تعیین کرده بود هارون . هم با نهایت دلسوزى به مسئولیت خود قیام کرد و به راهبرى و هدایت مردم پرداخت .
وقتى که موسى به میقات رفت مؤ منان دو دل و متزلزل هارون را تنها دیدند، و زمینه را براى شیطنت خود آماده یافتند. سامرى از زیور آلات آنان گوساله اى ساخت که آن را مى پرستیدند. اما به زودى پشیمان شدند و دریافتند که بیراهه رفته اند از این رو، به درگاه الهى روى آوردند و با تضرع و خشوع گفتند:
لئن لم یرحمنا ربنا و یغفرلنا لنکون من الخاسرین
اگر پروردگار ما به رحم نکند و ما را نیامرزد، از زیانکاران خواهیم برد.
دعاى همسر فرعون
در سوره تحریم ، به ناسازگارى بعضى از همسران پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اشاره شده است و در پایان سوره چند نمونه مثبت و منفى از زنان خوش بخت و بدبخت یاد مى شود، دو نمونه منفى و بدعاقبت همسران نوح و لوط هستند، آن دو با این که با دو پیامبر الهى در زیر یک سقف زندگى مى کردند، از چنین زمینه اى بهره نگرفتند تا به کمال معنوى برسند بلکه به آن دو پیامبر خیانت کردند و اهل آتش شدند. در مقابل از دو نمونه مثبت یاد مى شود. یکى مریم ، و دیگرى آسیه ، همسر فرعون ، آسیه در خانه فرعون بود و با او زندگى مى کرد، اما ادعاى خدایى او را باور نداشت بلکه یک انسان موحد بود که خداوند در قرآن کریم از او به عنوان نمونه و مثل براى مؤ منان یاد مى کند. گویند وقتى فرعون دانست که همسرش خداپرست است به دستور او شکنجه اش کردند تا زیر شکنجه جان داد.
ملکه موحد فرعون در زیر شکنجه این گونه خدا را مى خواند و دعا مى کرد:
رب ابن لى عندک بیتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمین
بارالها، براى من نزد خودت در بهشت خانه اى بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده ، و مرا از قوم ستمکار رهایى بخش .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: سه نفر یک چشم بر هم زدن به وحى کافر نشدند، مؤ من آل یاسین ، على بن ابیطالب ، آسیه همسر فرعون .
در حدیث دیگرى رسول خدا صلى الله علیه و آله آسیه همسر فرعون را یکى از چهار زن برتر بهشتیان شمرد.
دعاهاى حضرت زکریا علیه السلام براى درخواست فرزند
زکریا یکى از پیامبران الهى است . او یک عمر توحید و خداپرستى و پاکى و درستى را تبلیغ کرد و مردم را به راه راست هدایت نمود. آنگاه که به سن پیرى رسید فکر مى کرد به زودى مرگ به سراغ او خواهد آمد و در غمى جانکاه فرو رفت .
غم و اندوه زکریا براى آن بود که فرزندى نداشت واز نزدیکان او هم کسى نبود که راه او را ادامه دهد و از این نظر بسیار اندوهگین شد که مشعل هدایتى که از دیرباز در خاندان او و به دست پدران او بوده است به خاموشى گراید.
پیرى خود و عقیم بودن همسر، او را از چشم داشتن به الطاف الهى باز نداشت او این خواسته و آرزوى خود را در موارد گوناگون از خداوند درخواست کرد در سه جاى قرآن کریم از آن یاد شده است :
الف ) حنه همسر عمران در حالى که حاملگى نذر کرده بود فرزندى که به دنیا مى آورد خدمتگزار بیت المقدس شود. وقتى که زایمان کرد دختر زایید و گفت : خداوندا دختر زاییدم - گرچه آرزو داشتم پسر باشد - و او را مریم نامیدم ، و از شیطان رجیم به تو پناه دادم .
خداوند هم نذر او را قبول کرد. زکریا که شوهر خاله مریم و بزرگ بیت المقدس بود سرپرستى مریم رابه عهده گرفت و او را بزرگ کرد و در میان مسجد براى او محرابى ساخت که مریم در آن به عبادت مى پرداخت . زکریا هرگاه براى سرکشى به مریم به محراب او داخل میشد مشاهده مى کرد طعام گوارا و میوه هاى غیر فصل نزد مریم موجود است ، از مریم مى پرسید: اینها از کجا براى تو آمده است ؟
جواب مى شنید: از جانب خداوند متعال آمده و خداوند به هر کس خواهد روزى بى حساب مى دهد .
در این هنگام عبادت و معنویت و کمالات مریم ، زکریا، را تکان داد و با خود گفت : چه مى شد، من چنین فرزندى داشتم و بلافاصله دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء
سپس در حالى که در محراب نماز مى گزارد فرشتگان الهى به او بشارت دادند که خداوند فرزندى به نام یحیى که بزرگ و پاکدامن و پیامبر خواهد بود به تو عطا مى کند.
زکریا ناباورانه گفت : کجا من پسرى خواهم داشت ، چرا که خود پیرو و همسرم ناز است ؟
جواب آمد: خداوند انجام میدهد آنچه را خواهد .
ب ) در آغاز سوره مریم آمده است : یاد کن رحمت پروردگارت را بر حضرت زکریا آن گاه که آهسته پروردگارش را خواند و گفت :
رب انى و هن العظم منى و اشتعل الراءس شیبا و لم اکن بدعائک رب شقیا# و این خفت المولى من ورائى و کانت امراءتى عاقرا فهب لى من لدنک ولیا # یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا
بارالها، استخوانم سست شده و موى سپید سرم را فرا گرفته است ، تا کنون هرگاه تو را خوانده امت بد عاقبت نبوده ام من از اموال پس از خود مى ترسم ، همسرم نیز عقیم است . فرزندى به من عطا کن از جانب خود که وارث من و وارث آل یعقوب باشد، و او را پسندیده بدار.
از جانب خداوند ندا آمد: اى زکریا تو را بشارت مى دهیم به پسرى که نامش یحیى است و پیش از این همنامى نداشته است .
زکریا گفت : پروردگارا، کجا من پسرى خواهم داشت در حالى که همسر نازاست ؟
جواب آمد: خداى تو اینچنین مى خواهد و براى او آسان است پیشتر تو را آفریدم در حالى که چیزى نبودى .
خداوند یحیى را با کتاب و حکمت به زکریا عطا فرمود.
ج ) در سوره انبیاء، در مقام یاد پیامبران اشاره به زندگى و بندگى شان ، آنگاه که نوبت به زکریا مى رسد، خداوند مى فرماید: آنگاه که زکریا پروردگارش را ندا داد و گفت :
رب لاتذرنى فردا و انت خیر الوارثین
بارالها، مرا تنها نگذار و تو بهترین وارثانى .
و خداوند فرماید: ما دعاى او را مستجاب کردیم و یحیى را به او بخشیدیم و همسرش را به صلاح آوردیم ، آنان در کارهاى خیر شتاب داشتند و با امید و بیم ما را مى خواندند و در برابر ما خاشع بودند.
چند حدیث
1. در تاریخ آمده است که : رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگاه حضرت على علیه السلام را در جنگ ها به میدان مى فرستاد دعا مى کرد و مى گفت : رب لاتذرنى فردا وانت خیر الوارثین بارالها مرا تنها مگذار - یعنى على را از من مگیر - و تو بهترین وارثانى.
2. مرحوم کلینى از حارث نصرى حکایت مى کند که او گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم : خاندان من همه منقرض شده اند و من هم فرزندى ندارم (کنایه از این که به من دعایى تعلیم کن تا به برکت آن فرزند دار شوم ).
حضرت فرمود: در سجده بگو: رب هب لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء رب لاتذرنى فردا و انت خیرالوارثین .
حارث گوید: من به دستور حضرت عمل کردم و در سجده ام این دو آیه را خواندم . خداوند به من دو پسر به نامهاى على و حسین عطا کرد.
3. على بن محمد صیمرى کاتب گوید: با دختر جعفر بن محمد کاتب ازدواج کردم و او را بسیار دوست داشتم اما از این ازدواج فرزندى نصیبم نشد. به سراغ امام هادى علیه السلام رفتم و داستان خود را براى او باز گفتم . او تبسم کرد و فرمود: انگشترى فراهم کن که نگینش فیروز باشد و بر آن بنویس (رب لاتذرنى فردا و انت خیرالوارثین . صیمرى گوید به دستور حضرت عمل کردم ، یک سال نگذشت که از آن همسر پسرى روزى ام شد .
روایات دیگرى هم درباره نحوه طلب فرزند از خداوند آمده است.
******
دعاهاى قرآن - حسین واثقى