بانگ رحیل
سنجشى بخردانه
خداى رحمان به مردمان مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. أَطیعُونی بِقَدْرِ حَوائِجِکُمْ إِلَیَّ.
2. وَاعْصُونی بِقَدْرِ صَبْرِکُمْ عَلَى النّارِ.
3. وَ تَزَوَّدُوا مِنَ الدُّنْیا بِقَدْرِ مَسْکَنِکُمْ فیها.
4. وَ تَزَوَّدُوا لِلاْ خِرَةِ بِقَدْرِ مَسْکَنِکُمْ فیها.
5. وَ لا تَنْظُرُوا إِلى آجالِکُمُ الْمُتَأَخِّرَةِ وَأَرْزاقِکُمُ الْحاضِرَةِ وَذُنُوبِکُمُ الْمَسْتُورَةِ.
6. وَکُلُّ شىْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهی.
7. وَلَوْ خِفْتُمْ مِنَ النّارِ کَما خِفْتُمْ مِنَ الْفَقْرِ، لاََ غْنَیْتُکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَحْتَسِبُونَ.
8. وَلَوْ رَغِبْتُمْ فِی الْجَنَّةِ کَما رَغِبْتُم فِی الدُّنْیا، لاََ سْعَدْتُکُمْ فِی الدّارَیْنِ.
9. وَلا تُمیتُوا قُلُوبَکُمْ بِحُبِّ الدُّنْیا، فَزَوالُها قَرِیبٌ.
اى فرزندان آدم!
1. به قدر نیازهاتان به من، مرا اطاعت کنید.
2. و به اندازه صبر و تحمّلتان بر آتش دوزخ، مرا معصیت کنید.
3. و به اندازه ماندنتان در این جهان، از دنیا توشه برگیرید [و ذخیره کنید].
4. و به اندازه بودنتان در جهان دیگر، براى آخرت توشه بیندوزید.
5. و به مهلت هاى داده شده تان و روزی هاى آماده تان و گناهان پوشیده تان منگرید [و دستخوش غرور و غفلت نشوید، زیرا ناگهان اجل فرامى رسد و فرصت جبران را از کفتان مى رباید].
6. و همه چیز و همه کس، هلاک شونده و فناپذیر است، مگر وجه و وجود من.
7. و اگر آن گونه که از «فقر» مى ترسید، از «آتشِ» [دوزخ و کیفر من نیز] مى هراسیدید، شمایان را از راه هایى [و به گونه هایى ]که نمى پنداشتید بى نیاز مى کردم.
8. و اگر به همان سان که به دنیا رغبت مى ورزید، به بهشت ـ نیز ـ میل و شوق مى داشتید، در دو جهان، سعادت مندتان مى کردم.
9. و دل هاتان را با دوستى دنیا و[دنیازدگى] نمیرانید; زیرا فناى دنیا، نزدیک است!
یافتن معیارهاى مطمئن براى ارزیابى پدیده هاى هستى، شرط خردمندى است. در ارزیابى پدیده ها و اهمیت دادن به آنها، باید معیار و سنجشى خردمندانه داشت و بهاى هرچیز را به اندازه ارزشمندى اش پرداخت; نه کمتر و نه بیشتر.
آدمى امّا، گاهى براى پاره اى از اشیا، بهایى بسیار بیش از ارزش حقیقى شان مى پردازد و سخت زیان مى بیند، و از سویى، در اِزاى اشیاى پربها، منزلتى قائل نمى شود و براى تحصیل آنها تلاشى در خور و شایسته به عمل نمى آورد.
زندگى ناپایدار این جهان و حیات جاودانه جهان دیگر و نیز کیفر و پاداش خداوند، از مقولاتى هستند که ارزیابى و تفکّر و تأمّلى جدّى را مى طلبند; باید نگریست که کدام عمل، طاعت است و سعادت مى آفریند و کدامین کردار، معصیت است و شقاوت مى افزاید.
نگرشى فکورانه و عالمانه به مسیر حیات آدمیان و اندیشیدن در باب سرنوشت انسان در جهان بى انتهاى آخرت، رُعبى عظیم در دلهاى بیدار مى افکند و تعجّبى بهت آور بر جان عاقبت اندیشان مى نشاند، و آن گاه این رعب و تعجّب فزونى مى یابد که فراوان مردمانى را مى نگریم که تمامى همّت و فرصت و توان خویش را تنها مصروف این جهان مى کنند و گویا از حیات جاودانه آخرت، پاک بى خبرند! و نیز برخى را مى بینیم که چنان از طاعت خداوند گریزانند و به معصیت او شادمان، که گویى هیچ نیازى به یپروردگارشان ندارند و از کیفر و عقاب وى کام در امانند!
«عاقل آن است که اندیشه کند پایان را»!
«عاقبتْ بینان» بُوَند اهل رشاد**در نگر، وَاللّهُ اَعْلَم بِالسَّداد
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى