کرامات الرضویه (ع )-10
شفاى پا
خانمى بنام سلطنت دختر محمد که در شب جمعه 21 ماه شوال سنه 1343 هجرى قمرى شفا یافته بود چنین نقل نمود:
هر دو پاى من بشدت بدرد آمد خصوصا پاى راستم که بیشتر درد داشت بطوریکه از راه رفتن بازماندم جز اینکه گاهى به عصا تکیه مى کردم و با پاى چپ حرکت مى نمودم و هر قدر نزد اطباء و دکترهاى آمریکائى رفتم هیچ بهبودى نیافتم بلکه درد سخت تر گردید و از جهت فقر و طول مدت که تقریبا بیست و دو ماه شد ترک معالجه کردم تا اینکه در این ماه شوال شنیدم حضرت على ابن موسى الرضا (ع ) چند نفر را از مریضهاى سخت شفا داده است .
لذا بقصد استشفاء ظهر روز دوشنبه بهمراهى و یارى مادرشوهر خود بزحمت بسیار تکیه به عصا نموده رو بحرم نهادیم و با اینکه از منزل ما تا حرم شریف راه زیادى نبود. مع ذلک از ظهر روبراه نهادیم .
نزدیک بغروب بحرم رسیدم و تا ساعت چهار از شب به تضرع و زارى و توسل بسر بردم و آثار بهبودى در خود نیافتم و چون خدام خواستند درب حرم را ببندند شوهرم مرا به پشت گرفته بخانه آورد و من انتظار شب جمعه را داشتم که در آن شب بروم و بهر نحوى باشد شفاى خود را بگیرم .
شب جمعه رسید باز بهمراهى و کمک مادرشوهر خود تشرف حاصل نمودم و سه مرتبه عرض کردم : یا مرگ یا شفا تا اینکه پس از تضرع و زارى خوابم برد.
در خواب دیدم بخانه مراجعت کرده ام و براى شوهر خود شفاى خودم را نقل مى کنم و مى گویم حرم امام هشتم (ع ) پر از سادات بود و همه عمامه سبز برسر داشتند در این اثناء مادرشوهر خود را دیدم که بشدت به پشت گردنم مى زند و مى گوید اینجا براى شفا گرفتن آمده اى یا براى تماشا.
از خواب بیدار شدم مادرشوهر خود راندیدم و شنیدم به یکدیگر مى گویند صبح شده است برخیز تا نماز بخوانیم . من از جاى خود برخواستم و از مرحمت امام هشتم (ع ) هیچ دردى در پهلو و پاهاى خود نیافتم و صبر نکردم که مادرشوهر خود را در آنجا پیدا کنم فورا از حرم شریف بیرون آمدم و با نهایت شوق دوان دوان آمدم کسان خود را بشفا یافتن خود خبر دادم .(3)
کس در این درگه نیامد باز گردد نامید
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست
*******
کرامات الرضویه (ع ) - على میرخلف زاده