نازنینا
به تمنای طلوع تو جهان، چشم به راه
به امید قدمت،کون و مکان، چشم به راه
به تماشای تو، ای نوردل هستی، هست
آسمان کاهکشان کاهکشان چشم به راه!
رُخ زیبای تو را یاسمن آیینه بدست
قد رعنای تو را سرو جوان چشم به راه
درشبستان شهود،اشک فشان دوخته اند
همه شب تا به سحر،خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرشی ازابریشم خون میگسترد
درسراپرده ی چشمان خودآن چشم به راه
نازنینا! نفسی اسب تجلّی زین کن!
که زمین گوش به زنگ است وزمان چشم به راه!
آفتابا! دمی از ابر برون آ، که بود
بی تو منظومه ی امکان، نگران; چشم به راه!
*******
زکریا اخلاص