بعثت
عصر تاریکی
جهانِ امروز به یک آیین و یک پیامبر بیش از هر چیز دیگر نیازدارد.
این قوم عرب است که دختران را زنده به گور میکند و فریادمیزند: قبر عجب داماد خوبیاست! بسیار جنگ میکرد ومیپنداشتکه این خونریزیها موجب افتخار اوست.
به خرافات و بتها وکاهنانوپیشگوها اعتقاد تام داشت.
ظلم وستم درمیان آنان شایع بود.
عدهای بهبهرهکشی میپرداختند و برای مطامع ستمگرانه خود هیچ حد ومرزینمیشناختند.
گروهی نیز با رنج فراوان تلاش میکردند و از زندگی جزسختی و مشقت بهرهای نمیبردند.
در نقاط دیگر نیز اوضاع بهتر از این نبود.
آتش بیداد و تباهی و فسادوفحشا کشور روم و امپراتوری ایران را در خود فرو برده بود.
چشم انتظاران
حکما و دانایان عرب، همچون ورقه بن نوفل، عبداللَّه بن جحش،وعثمان بن حویرث، که کتابهای آسمانی را میخواندند، ظهور پیامبریرا مژده میدادند که بشریت را از این پرتگاه مخوف نجات میدهد.
یهودیان یثرب نیز به وجود پیامبری که درمیان آنان برانگیخته میشودوکتابی بزرگ میآورد و جهان را زیر فرمان خود میگیرد، و آنان را درزندگی سربلند و عزتمند میکند، بر اعراب فخر میفروختند و به خودمیبالیدند.
کاهنان و پیشگویان هم پیوسته به ظهور پیامبری که آخرین حلقهپیامبران وسرور آنان است، مژده میدادند.
پس این پیامبر کیست و چه هنگام برانگیخته خواهد شد؟!
در حریم خلوت
اینجا در خانه خدیجه، در شهر مکّه و در سرزمین حجاز، مردیزندگی میکند که هیچگاه در باطلی شرکت نجسته، و هرگز از یاری حقکوتاهی نکرده است.
هرگز به گرد گناه نگشته و نیکی و نیکوکاری ازحضرتش دور نبوده است.
همه شایستگیهای لازم برای بر دوش گرفتن بار سنگین رسالت، دروجود این مرد فراهم آمده است.
همه نشانههایی که در کتابهای آسمانیذکر شده، در شخصیت او دیده میشود.
او از نظر فخر و عظمت ازاصیلترین اعراب و از نظر شرافت و کرامت از والاترین خانواده عرب،واز نظر اخلاق نیکوترین، و از نظر کردار برترین، و نزدیکترین آنان بهحق و دورترین آنان از باطل است.
بسیار اتفاق میافتاد که در مکّه ناپدید میشد امّا در حراء مییافتندش که به عبادت و اطاعت خداوند سرگرم است و به مراسمعبادی خاصّی که برای مکّیان ناشناخته بود مشغول.
در شمال شرقی مکّه، کوه حراء سربرافراشته بود.
در آن کوه غاریبود که پیامبرصلی الله علیه وآله عادت داشت هرسال چند روزی در آن بماند و بهعبادتی بپردازد که در نزد مردم ناشناخته و مجهول بود.
بعثت
در یکی از این روزها، پیامبر دوباره از کوه حراء بالا میرود امّا گوییهمه اشیاء را دگرگون میبیند.
روحانیتی تازه همه وجود او را فراگرفتهوبر شعور واحساساتش چیره شده است.
ناگاه به آسمان مینگرد.
درهای آسمان باز شده است، و فرشتگان بر کنارههای آن ایستادهاند،وجبرئیل به سوی او فرود میآید و به وی میگوید: بخوان...
پیامبر از او میپرسد: چه بخوانم؟ جبرئیل میگوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ
عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ -الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ) [1] .
به نام خداوند بخشنده مهربان - بخوان به نام پروردگارت که آفرید - بیافرید آدمی را از خون بسته - بخوان و پروردگار تو گرامیترین است - هم او که بیاموخت به وسیله قلم - بیاموخت به انسان آنچه را که نمیدانست.
این رویداد بزرگ در بیست و هفتم ماه رجب به وقوع پیوستکه مسلمانان این روز را به عنوان روز بعثت پیامبر بدین اعتبار کهزندگی سعادتمندانه انسان برروی کره خاکیاست، با شکوه تمامجشنمیگیرند.[2]
********
پاورقی:1-سوره علق،آیه1-5
2-هدایتگران راه نور