بشارت بر نور هدایت و نشر علوم
مرحوم شیخ صدوق ، کلینى ، مجلسى و دیگر علماء رحمة اللّه علیهم آورده اند :
روزى سُلَیْم بن قیس هلالى به محضر مبارک مولاى متّقیان امام علىّ علیه السلام آمد؛ و
از آن حضرت چند سؤ ال کرد؛ و امام علیه السلام پاسخ او را بیان فرمود.
و سپس حضرت اظهار داشت : روزى در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ،
که ضمن بیان مطالبى پیرامون اوصیاء و خلفاء بعد از من ، افزود:
اوّلین آنها فرزندم ، حسن و سپس حسین (سلام اللّه علیهما) خواهند بود و بعد از او فرزندش
علىّ بن الحسین علیهماالسلام و پس از او نیز پسرش ، به نام محمّد بن علىّ (باقر العلوم علیه
السلام ) مى باشد.
و آن گاه خطاب به حسین علیه السلام نمود و فرمود: به همین زودى در حیات تو فرزندى به
نام محمّد بن علىّ - سلام اللّه علیهما - متولّد مى شود، پس سلام مرا به او برسان .
و سپس تمام دوازده خلیفه خود را تا آخر معرّفى نمود.1
همچنین آورده اند:
چون حضرت باقرالعلوم علیه السلام به دنیا آمد، امام سجّاد صلوات اللّه علیه فرمود: فرزندم
،باقرالعلوم را بیاورید.
در این هنگام یکى دیگر از فرزندانش اظهار داشت : چرا این نوزاد را به عنوان باقرمطرح
نمودى ؟
امام سجّاد علیه السلام سر به سجده نهاد و پس از آن که سر از سجده برداشت ، فرمود:
این نوزاد امام و راهنما و نور هدایت امّت است ؛او گنجینه بردبارى و علوم مختلف است؛
او شکافنده همه علوم و فنون خواهد بود، او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلى الله علیه و
آله مى باشد.2
و نیز آورده اند:
چون روزهاى آخر عمر حضرت رسول اللّه صلى الله علیه و آله به پایان رسید جبرئیل امین
علیه السلام صحیفه اى راازطرف خداوند تقدیم آن حضرت نمود،که هرقسمتى ازآن مربوط
به یکى ازائمّه اطهارعلیهم السلام بودکه شرح وظائف هر یک به طور فشرده بیان شده بود؛
وهریک ازایشان وظیفه داشت که درپایان عمرخویش آن را به امام بعداز خود تحویل دهد.
پس هنگامى که امام سجّاد،زین العابدین علیه السلام درآخرین لحظات عمرپربرکتش بود، آن
صحیفه را تحویل فرزندش امام محمّد باقر علیه السلام داد.
وقتى امام باقر سلام اللّه علیه آن صحیفه را گشود، این شرح وظائف را ملاحظه نمود:
کتاب خداوند - قرآن -را تفسیر نما، امّت را کمک وراهنمائى کن و حقایق را بیان وروشن
ساز و از هیچ قدرتى بیم و هراس نداشته باش مگر از خداوند متعال ...3
********
پاورقی:1- تلخیص از غیبة نعمانى : ص 75، ح 10، کافى : ج 1، ص 64، ح 1، احتجاج طبرسى : ج 1، ص 264، بحار: ج 36، ص 273، ح 96، حلیة الا برار: ج 3، ص 253، ح 1.
2-کفایة الا ثر: ص 237، بحار الا نوار: ج 36، ص 388، ح 3.
3- اصول کافى : ج 1، ص 279، ح 1، اءمالى طوسى : ج 2، ص 56، بحارالا نوار: ج 36، ص 192، ح 1، و ج 48، ص 27، ح 46.