پیشگوئی کاهن درموردمادرامام علی(ع)
روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على (علیه السلام ) با عده اى از زنان قریش نشسته بود در این حال پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) با چهره نورانى خود ظاهر شدند در حالى که یکى از کاهنان پشت سر آن حضرت مى آمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه مى کرد .
وقتى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است ، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ ، کاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت ، و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندى که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
در بین شما آن بانویى که پیامبر را در کودکى پرستارى کرده است بزودى همین پیامبر فرزند این زن را پرستارى مى کند(1)که هر دو از یک ریشه اند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مى گرداند و یگانگى و برادرى خود را با او قرار مى دهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت : منم آنکه از او نگهدارى کرده ام . من همسر عموى او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است ، کاهن گفت :
اگر راست مى گویى بزودى پسرى عالم ، و مطیع پروردگار و عالى مقام به دنیا مى آورى که نام او سه حرف است .
او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یارى مى کند پریشانى ها را از او مى زداید... او و پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مى کند.2
خواب فاطمه بنت اسد(س)
فاطمه بنت اسد مى گوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم : که کوههاى شام به حرکت درآمده و پیش مى آمدند در حالى که پوششى از آهن بر روى آنها بود، و از داخل آنها صداى وحشتناکى برمى خاست . کوههاى مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداى وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت آورى بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مى افتاد و مردم آنها را جمع مى کردند.
من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم همینکه وارد مکه شدم یکى از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت دومى آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومى به زمین افتاد و شکست و چهارمى از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند.
من آن را بدست گرفته و مى چرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیرى تبدیل شد و سپس به شیر مهیبى مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوى کوهها به راه افتاد و همچنان پستى و بلندى هاى آن را در مى نوردید. در آن حال مردم از او مى ترسیدند و از او حذر مى کردند، که ناگهان محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوى مهربان با او همراه شد.
آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالى که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پى تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکى از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبیر چنین گفت :
تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دخترى بدنیا مى آورى یکى از پسران تو غرق مى شود و دیگرى در جنگ کشته مى شود و آن دیگر مى میرد و نسل او باقى مى ماند ولى چهارمى آنها امام مردم مى شود او صاحب شمشیر و حقیقت است او صاحب فضیلت و مقام والا است او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهى اطاعت مى کند.(3)
خواب بعدی فاطمه بنت اسد(س)
فاطمه بنت اسد مى گوید: این رویا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقیل و طالب و جعفر سپس به على (علیه السلام ) حامه شدم .
در آن ماهى که على (علیه السلام ) را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودى از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوى من بازگشت در خواب پرسیدم : این چیست ؟ به من گفته شد:
این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزى است . حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمى آیند.
او کمک پروردگار براى پیامبرش و تاءیید او بر علیه دشمنش مى باشد.(4)
×××××××××
پاورقی:1- یعنى پیامبر (ص ) در آینده نگهدارى على (ع ) را بر عهده مى گیرد.
2- بحارالانوار، ج 35، ص 40، و کنز الفوائد ص 115
3- بحارالانوار، ج 35، ص 41.
4- بحارالانوار، ج 35، ص 42.