بهارراچه کند....
بهارراچه کند آن دلی که خرم نیست
مرا ندیدن روی توازخزان کم نیست
غم ، آشنای دل وخانه زاد سوته دلست
برای هردلی اسباب غم فراهم نیست
درانزوای غم انگیز وسرد تنهایی
اگرکه آتش یاد توباشدم ، غم نیست
من از گناه محبت چگونه توبه کنم
کسی که مهر ندارد ، زنسل آدم نیست
به پشت گرمی عشقت ، براستی سوگند
به غیر دوست سرم پیش هیچکس خم نیست
اگر چه زخمی آن اولین نگاه توام
مرا به غیر نگاه تو هیچ مرهم نیست
حرام باد مرا بی تو لحظه ای شادی
که بی تو عیدبرایم کم از محرم نیست
بیا بیا گل نرگس که بی تو گاه بهار
بهار را چه کندآن دلی که خرم نیست
××××××
ناصرفیض