مقام حضرت زینب سلام الله علیها
مبحث اول : قانون وراثت و حضرت زینب علیها السلام
از قانونی بحث میکنم که نزد دانشمندان به عنوان قانون وراثت شناخته میشود. بر اساس این قانون، اوصاف، خصال، طبیعیات و واقعیات پدران و مادران به وسیلة یک سلسلة عوامل و ابزار، به فرزندان آنها منتقل میشود و هیچ انسانی هم از این قانون وراثت مستثنا نیست؛ نسل به نسل، همة انسانها تحت تأثیر قانون وراثت هستند. دانشمندان امروز جهان، این عقیده را دارند که این خصال و اوصاف به وسیلة عنصری بسیار پیچیدهای به نام «ژن» به فرزندان منتقل میشود.
از شگفتیها است که پیغمبر عظیمالشأن اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در پانزده قرن قبل، در ضمن یک حادثة جالب، به این حقیقت اشاره فرمودهاند. زن و شوهر جوان سفیدپوستی وقتی که خداوند مهربان به آنها فرزندی عنایت میکند، شوهر میبیند این فرزند، سیاهپوست است. با اعتماد و اطمینانی که او به همسرش داشت که او زنی پاکدامن، با عفت، باتقوا است، خیلی برایش شگفتآور بود که چرا فرزند آنها سیاهچهره به دنیا آمده است. این شد که او فرزندش را به بغل گرفته و به مسجد میرود و به محضر رسولخدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مشرف شده و به ایشان عرض میکند، من سفیدپوستم و همسرم هم سفیدپوست است، ولی بچةمان سیاة حبشی به دنیا آمده است. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به او اطمینان صددرصد میدهد که این طفل از تو و از همسر تو است، اما در نطفة همة انسانها یک عنصری هست به نام «عرق»، و بعد فرمودند: هذَا نَزِعَةُ عِرْقٍ (این از جا برکندن ریشه و اصلی است). ای مرد! بدان یقیناً این «عرق» انتقالدهندة اوصاف، خصایل و روحیات گذشتگان است به آیندگان، و قطعاً در پدران گذشتة تو، یا در پدران گذشتة همسرت، یک مرد و یا یک زن، سیاهپوست بوده و این «عرق»، این سیاهی را از آنها منتقل کرده است و از بچة تو این رنگ ظهور یافته و آشکار شده است. بنابراین، نگران نباش و مطمئن باش و یقین داشته باش که این طفل، طفل شماست(صحیح بخاری، ج8، ص31).
این قانون وراثت میباشد که برای دانشمندان هم ثابت شده است. البته، اگر آنها هم در این زمینه کشفی نداشتند، برای ما مسلمانها این مسأله، مسألة ثابتشدهای بود؛ چون علاوه بر روایات ما، در آیات قرآن مجید هم اشاره به این معنا را داریم؛ خداوند متعال دربارة ذریة انبیای خود همین مطلب را تلویحاً بیان فرموده است: ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ (آلعمران:34). آنان در کرامت، و در شرافت، و در آقایی، و در اخلاق، و در اوصاف، و در صفات، وصل به یکدیگر و از یکدیگر بوده و یک حقیقت هستند. از ابراهیم علیه السلام اوصافش به اسماعیل علیه السلام منتقل شده و از اسماعیل نیز این اوصاف به نسلش منتقل شده است، و از نسلش، به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمة طاهرین علیهم السلام منتقل شده است.
در کتابهای لغت هم نوشتند، عرقی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده: فَاِنّ ا لْعِرْقَ دَسَّاسٌ : ریشه و اصل، در پنهانی و به نازکی و باریکی بسیار دخالتکننده است(جلالالدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج1، ص505)، معنایش این است که پدران و مادران، اوصافشان را به اولادشان انتقال میدهند.
نتیجة سخن تا این جا، این است که در یک مرحله، باید از نظر قانون وراثت، دربارة وجود مبارک زینب کبری علیها السلام بحث کرد و گفت، زینب کبری علیها السلام بر اساس این قانون، جلوة ذخیرههای عظیم معنوی چهار شخصیت است؛ یعنی وجود مقدس او، خورشیدی است که از افق گنجینههای شخصیتی چهار خزانه ارزشهای پروردگار مهربان عالم، طالع شده است.
خزینة اول، وجود مبارک امیرمؤمنان علیه السلام بوده و خزینة دوم، وجود مبارک فاطمه زهراسلام الله علیها است که پروردگار عالم، بنا بر تأویل ائمه طاهرین که راسخان در علم هستند و تأویل قرآن پیش آنهاست: وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ (آلعمران:7)، از وجود مبارک امیرمؤمنانعلیه السلام و حضرت زهراعلیها السلام، به دو دریا تعبیر کرده است که لؤلؤ و مرجان از این دو دریا ظهور میکند: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ . بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَیَبْغِیَانِ. فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ. یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن: 22 ـ 19). امیرمؤمنان علیه السلام از دیدگاة خدا یک دریا است، ولی دریایی است که اول دارد، ولی آخر ندارد. فرق ایشان با خدا همین است که خدا اول ندارد و آخر هم ندارد. امیرمؤمنان علیه السلام اول دارد، ولی پایان ندارد. در ارزشها، حضرت زهراعلیها السلام هم اول دارد، ولی پایان ندارد. در ارزشها، مجموعة عناصر شخصیتی امیرمؤمنان و حضرت زهرا علیهما السلام، شخصیت زینب کبری علیها السلام را تشکیل داده است، و دو خزانه دیگر وجود مقدّس حضرت زینب علیها السلام هم یکی وجود مبارک رسول خداست که پدر مادر زینب کبری میباشد، و یکی هم خدیجة کبری علیها السلام است که مادر مادر زینب کبری علیها السلام میباشد.
از سخن حضرت علی علیه السلام درخطبة 192 نهجالبلاغه برمیآید که حضرت خدیجه علیها السلام اولین زنی است که اسلام آورده، و در روایات چنین بیان شده که آن حضرت اولین زنی در عالم است که در قیامت، قدمش به بهشت میرسد، خدیجه کبری علیها السلام است(قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج1، ص469). خدیجه کبری علیها السلام کسی است که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم تا آخر عمرشان نسبت به یاد او بیتوجّه نبودند و همیشه که صحبت از خدیجه کبری علیها السلام میشد، پیغمبرصلّی الله علیه و آله و سلّم از او تعریف می کردند(علامة مجلسی، بحار الانوار، ج16، ص13) و در روایات ما آمده که هنگام مرگ خدیجه علیها السلام ، جبرئیل علیه السلام نازل شد و رضایت خدا را از خدیجه کبری علیها السلام به پیغمبرصلّی الله علیه و آله و سلّم اعلام کرد. این مجموعة ارزشهای وجود پیغمبر، خدیجه، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا صلوات الله علیهم، یکجا در زینب کبری علیها السلام طلوع کرده است. بر اساس قانون وراثت، وقتی زینب به دنیا آمد، قنداق مبارکش را که به دست رسولخدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دادند، در اولین باری که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به او نظر انداخت، فرمودند: هر چشمی در این دنیا برای این دختر گریه کند، ارزش گریة او، مساوی با گریه بر حسن و حسین علیهما السلام است؛ یعنی یک قطرة اشک برای زینب کبری علیها السلام، مساوی است با گریه کردن بر دو امام معصوم علیهما السلام. نفرمودند، ثواب گریه بر این دختر، مساوی گریه بر اباعبدالله علیه السلام است، بلکه فرمودند گریه بر او، مساوی است با گریه بر دو امام معصوم علیهما السلام است؛ یعنی اگر در قیامت، گریه بر حضرت مجتبی علیه السلام که دربارة آن پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس برای حسن من گریه کند، قیامت که همه چشمها گریان است، چشم او گریان نخواهد بود، و گریه بر اباعبدالله علیه السلام که سبب شفاعت رحمت و مغفرت است، این دو گریه را اگر در یک کفه ترازو بگذارند و گریه بر زینب کبری علیها السلام را در یک کفه دیگر، با هم مساوی میشود.
××××××××
پایگاه اطلاع رسانی استادحسین انصاریان