مقام حضرت زینب سلام الله علیها
مبحث چهارم : حکومت الهی زینب کبری علیها السلام
امّا راجع به سرپرستی او باید گفت، شما میدانید که اهلبیت را از چه مسیری به شام بردند. آن دژخیمان اهلبیت را از مسیر طبیعی عراق به شام نبردند؛ بلکه آنان اهلبیت علیهم السلام را در حالی که جلوی محملها 18 سر بریده را بر بالای نیزهها زده بودند، از منطقة موصل و حدود کرکوک، مرز روم شرقی، ترکیة آن زمان، به دمشق بردند؛ یعنی از مناطق کردنشین و ترکنشین که آن وقت این ترکها و کردها اغلب مسیحی بودند. بعد در این شهرها اعلام میکردند و به خاطر یزید، این اکراد و این اتراک مسیحی بیرون میریختند و سرود میخواندند؛ پایکوبی میکردند؛ به زن و بچه داغدیده سنگ میزدند چوب پرت میکردند. اینها را تا دمشق این گونه بردند.
هر جایی هم که آنها را پیاده میکردند، خود لشکر یزید آشپزخانة مفصّلی بر پا مینمود. امّا اهلبیت علیهم السلام به یک ذره نان خشک قناعت میکردند و سختی را تحمّل مینمودند. تا این که به شام رسیدند. یزید سؤال میکند، اینها از کربلا تا این جا چه عکسالعملی داشتند؟ در پاسخش گفتند: دو عکسالعمل داشتند. یکی این بود که به ما جز آقایی و کرامت نشان ندادند و از کربلا تا شام، نه بچه دو و سه ساله آنها، و نه زن شصت و هفتاد سالة آنان، و نه این جوان بیمار آنها، یک تقاضا هم از ما نکردند و ما را از سگ کمتر حساب کردند.این یک عکسالعمل. عکسالعمل دوم آنها هم این بود که با این سختی راه، گرسنگی و تشنگی هر جا آنها را پیاده کردیم، یا مشغول به خواندن قرآن شدند، یا عبادت کردند، یا صورت روی خاک گذاشتند و به مناجات برخاستند. این حکومت زینب کبری علیها السلام، در یک ملت هشتاد و چهار نفر است. اگر حکومت حکومتی الهی باشد، از حکمرانانش، چیزی جز آقامنشی و بندگی خدا، برای مردم ظهور نمیکند. اگر حکومت، این حکومت نباشد. البته، باید این همه فساد رواج سیلوار پیدا کند.
اما چنان زیبا زینب کبری علیها السلام بر این ملت الهی هشتاد و چهار نفره حکومت کرد که این ملت دشمن را از سگ، کمتر حساب کردند و لحظهای هم از عبادت خدا غافل نشدند.
ما زمان شاه وقتی میخواستیم به حکومت انتقاد کنیم، اسم شاه را که نمیبردیم و به جای اسم شاه، اسم معاویه، یزید، ابوبکر، عثمان و اینها را میبردیم. ساواکیها پای منبر میفهمیدند ما چه داریم میگوییم. ما که کنایه میزدیم، در خانه دور و بر نامه میآمد که ساواک شما را خواسته است، یا چهار روز بعد میآمدند در خانة ما چشممان را میبستند و می بردند و به زندان میانداختند. در طول عمرمان خود شاه را هم ندیدیم، و اگر رو در رو او را میدیدیم، معلوم نبود بتوانیم از او انتقاد کنیم. قدرت یزید هزار برابر قدرت شاه بود. وسعت کشورش هم بیست برابر وسعت ایران امروز، پهناوری داشت. حالا در بارگاة یزید، خانمی داغدیدة اسیر را آوردند و با این قدرت عظیم آن روز رو به رو کردند. زینب کبری علیها السلام از جا بلند شد و به شاه گفت، به شاهی که صد برابر شاه کشور ما قدرت داشت: یابن الطلقاء (ابن طیفور، بلاغات النساء، ص22): ای فرزند بردگان و غلامان آزاد شده! پسر مردمان پست! پسر مردمان لعین! پسر مردمانی که بچههایتان انتساب درستی نداشتند و نمیشد گفت که مادرشان این است و پدرشان این! تو از چنین خانواده ای هستی. ای نسل نامعلوم! یابنالطلقاء! : فرزند غلامان آزاد شده! پسر مردمان پست! آنچه نقشه داری به کار بگیر و هر اسبی داری بتازان، اما من اسیر مطلبی را از آیندة عالم به تو بگویم. یزید! هرچند هفتاد و دو نفر ما را در کربلا قطعه قطعه کردی و نگذاشتی بدنهایشان را دفن کنیم، در آینده، این بیابان تبدیل به یک شهری به نام کربلا میشود. برای برادرم گنبد و بارگاه و حرم برپا میگردد. دلهای مردم از همه عالم متوجّة حرم حسین علیه السلام ما میشود و به آن جا میآیند و از خاک قبر حسین علیه السلام من برای شفای بیماران و ساختن مهر نماز بر میدارند. در آینده، لعنت مردم دنیا متوجّه شما میشود؛ یعنی زینب کبری علیها السلام یزید را از غیب خبر داد. یزید مات زده بود و نمیتوانست به میرغضب بگوید، گردن این زن را بزن. چون حرفهایی که زینب کبری علیها السلام زد، برای خودش هم ایجاد مصونیت کرد. اصلاً شام را به هم میریخت. یزید دید نمیتواند زینب کبری علیها السلام را اعدام بکند. این شرابخورِ سگبازِ میمونبازِ متکبّر که از برخورد زینب کبری علیها السلام سخت شکست خورده بود، میدانید چگونه تلافی کرد؟ جلوی چشم خواهر، دست برد و چوب خیزران خود را برداشت و به لب و دندان سر بریده حمله کرد. این بچههای کوچک دامن عمه را گرفتند و همه فریاد زدند: وامحمداً واعلیاً. کاری زینب کبری علیها السلام کرد که در تمام حادثه کربلا نکرد. وقتی دید یزید با چوب به لب و دندان سربریده حمله می کند، زیر چادر عصمت دست برد و گریبانش را پاره کرد. خیزرانی که یزید بر آن لب می زد، بر دل زینب علیها السلام ، نیشتر فرو میکرد.
××××××××
پایگاه اطلاع رسانی استادحسین انصاریان