(ادامه مبحث اول)
دلیل اوّل معاد:
عدل خدا (مبحث دوم)
پاسخ چهارم : نظام زندگى بهم مى خورد
جواب دیگر از آیه 61 سوره نحل استفاده مى شود که مى فرماید: ولو یؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلمِهم ما تَرَک عَلیها مِن دابّةٍ و لکن یُؤ خّرهم الى اءجَلٍ مُسمّىً(1)اگر خداوند مردم را بخاطر ظلم و گناهشان کیفر دهد، هیچ جنبنده اى را بر زمین باقى نخواهد گذارد، لیکن خداوند زود کیفر نمى دهد و تا مدّتى که خودش مى داند به آنها مهلت داده و کیفر را تاءخیر مى اندازد.
نظیر همین آیه را در سوره فاطر مى خوانیم : ولَو یُؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما کَسَبوا ما تَرک على ظَهرِها مِن دابّة (2)هر گاه خدا بخواهد در دنیا جزا بدهد، هیچ کس و جنبنده اى روى زمین باقى نخواهد ماند و اساساً نظام زندگى بشر بهم خورده و پرونده انسان و زندگى او در زمین خاتمه مى یابد.
بنابراین چون حکمت و اراده خدا بر آن است که موجودى آزاد و انتخابگر به نام انسان براى مدّتى روى زمین زندگى کند باید به خلافکاران هم مهلت دهد وگرنه هر گاه خلافى شد اگر خداوند هلاک کند، بشرى باقى نخواهد ماند، کیست که در برابر ذات مقدّس او خلافى نکرده باشد؟ و مگر بى ادبى وگناه در برابر فرمان او جزایى کمتر از نابودى دارد؟
پاسخ پنجم : کیفر در دنیا کم لطفى است
گر چه گوشمالى ها و کیفرهاى موقّت در دنیا عامل هوشیارى و توجه و زنگ بیدار باش است ، امّا اگر بطور کلّى در دنیا هر گناهکارى به کیفر برسد کم لطفى است ، زیرا شاید این گناهکار توبه کند و خلافکارى خود را اصلاح نماید و حقّى که کتمان کرده افشا نماید، چقدر ما نمونه هایى از گناهکاران را دیده یا شنیده ایم که توبه کرده و دست از گناه برداشته اند؟ و حتّى جنایتکارانى در آخرین فرصت ها و نزدیک مرگ تغییر مسیر داده اند، بنابراین آیا بهتر نیست انسان ضعیفى که اسیر شهوت ها و هوسها مى باشد و در دام شیطان ها قرار گرفته است تا پایان عمر به او مهلت داده شود تا شاید با یک جرقّه همچون حُر عوض شود، گرچه بعضى از این مهلت الهى سوء استفاده کنند و به ظلم وگناه خود ادامه دهند، لیکن در جمع به نفع انسان است . بنابراین لطف خدا اقتضا دارد که انسان در دنیا کیفر نشود و تا هنگام مرگ به او مهلت توبه و جبران خطاها داده شود.
پاسخ ششم : گاهى کیفر و پاداش فورى عادلانه نیست
پاداش و کیفر زمانى عادلانه خواهد بود که تنها به خود عمل توجه نکنیم ، بلکه به عوارض و لوازم آن هم دقّت کنیم و به قول قرآن : وَ نَکتُبُ ما قَدّموا و آثارَهُم (3) ما هم عملکرد قبلى و هم آثار بعدى کارهایشان را ضبط مى نماییم .
فرض کنید در یک مجلسِ با شکوهى شخصى آمد و چراغ را خاموش کرد و فرار کرد. خاموش کردن چراغ چندان جزائى ندارد، لیکن باید ببینیم که این خاموشى چه مسائلى را به وجود آورده است ؛ گاهى آتش روى فرش مى افتد و فرش را مى سوزاند، گاهى شخصى با اسلحه یا چاقو دیگرى را مجروح و زخمى مى کند، گاهى افرادى در اثر تاریکى از پله ها پرت مى شوند و خسارات غیر قابل جبران مى بینند. بنابراین نباید تنها مسئله خاموش کردن چراغ را مطرح و بر آن حکم صادر کنیم ، بلکه جزاى عادلانه هنگامى است که تمام مفاسدى را که در اثر آن کار او پیدا شده به حساب بیاوریم .
یا گاهى شخصى هروئینِکشنده و یا داروى شفابخشى اختراع مى کند، دادن جزاى فورى به این قبیل اشخاص عادلانه نیست ، زیرا باید تا پایان عمر جهان صبر کنیم و ببینم هروئین چند نفر را کشت و یا داروى شفابخش او چه کسانى سالم را شفا داد، بعد جزابدهیم .
و یا شخصى با یک فیلم ، کتاب ، نوار و سخنرانى ، ایجاد یک فساد یا صلاح مى کند وبراى سالها در مردم اثر خوب یا بد مى گذارد، در این موارد نباید در پاداش و کیفر عجله کرده تنها خود عمل را بررسى کنیم ، بلکه باید تا پایان عمرِ جهان صبر کنیم تا شعاع کار خیر و شرّ او را بسنجیم و سپس پاداش بدهیم ، این حرف علاوه بر اینکه پشتوانه عقلى دارد، از استدلال هاى قرآنى و حدیثى هم برخوردار است ؛ امّا قرآن همان آیه دوازدهم سوره یس که در چند سطر پیش خواندیم . و امّا در روایات ، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه اَجرُ مَن عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَیّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها(4) هر کسى یک راه و یا کار خوبى را بنا نهد، او نیز در پاداش تمام کسانى که در آن راه گام بر دارند و آن عمل را انجام دهند شریک است ، بدون آنکه از اجر دیگران کم شود و بالعکس هر که مرکز فساد و یا راه فسادى را پیش پاى مردم قرار دهد، علاوه بر آنکه روندگان در آن راه گناهکارند، گناهى همچون گناه مرتکبان براى شخص مؤ سّس نیز ضبط مى شود.
خلاصه بحث : گفتیم دلیل اوّل معاد، عدل الهى است یعنى با سه مقدّمه ثابت مى شود که طبق عدالت باید قیامتى باشد و آن مقدّمات عبارتند از:
1 مردم در برابر گفتار و فرمان خدا و پیامبران دو دسته هستند: عدّه اى مخالف و گروهى هوادار.
2 دنیا نیز (به دلیل همان شش پاسخى که گفتیم ) جاى جزا نیست .
3 خداوند عادل است (و عدل او در جاى خود با دلائل محکم عقلى ثابت شده است .(5))) و عمل افراد را بدون پاداش و جزا نخواهد گذاشت .
بنابراین باید جایى براى جزا وجود داشته باشد که آن روز قیامت است .(6)
××××××
پاورقی:1- سوره نحل ، آیه 61.
2-سوره فاطر، آیه 45.
3-سوره یس ، آیه 12.
4-سفینة البحار سن ؛ بحار، ج 2، ص 261.
5-به کتاب عدل نوشته مؤ لّف مراجعه کنید.
6- معاد: استاد قرائتى
دلیل اوّل معاد:
عدل خدا (مبحث اول)
در قرآن آیات فراوانى به چشم مى خورد که از عقل ها و وجدان ها سؤ ال مى کند که آیا خوبان وبدان با هم مساوى هستند و هیچ تفاوتى نخواهند داشت ؟
اءم نَجعَلُ الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ کالمفسِدینَ فِى الارض اءم نَجعَل المتّقین کالفُجّار(1) آیا مؤ منین وکسانى که عمل شایسته انجام داده اند مانند مفسدین قرار داده ایم و آیا متّقین را همچون فجّار و جنایتکاران یکسان قرار مى دهیم ؟!
در جاى دیگر مى خوانیم : اءفَنَجعلُ المسلِمینَ کالمُجرِمین (2) آیا ما مسلمانان را همچون مجرمان قرار مى دهیم ؟!
اءفَمَن کان مؤ مِنا کمَن کانَ فاسِقاً لایَستَوون (3) آیا مؤ من و فاسق یکسانند؟! هرگز چنین نیست .
اءم حَسِبَ الّذینَ اجْتَرِحوا السّیئاتِ اءن نَجعلهم کالّذین آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحات (4) آیا گناهکاران گمان دارند که ما آنها را همچون مؤ منین و کسانى که عمل صالح انجام داده اند قرار مى دهیم ؟
چون خداوند عادل است باید معاد و حسابرسى باشد و چون دنیا محدود است باید معاد باشد واگر قیامت نباشد به عدالت خداوند ضرر مى زند.
توضیح آنکه مردم در برابر فرمان هاى خدا و انبیا دو دسته هستند: عدّه اى موافق و گروهى مخالف . قرآن نیز در بیان این حقیقت مى فرماید: فَمِنکُم کافِرٌ و مِنکُم مؤ من (5) بعضى از شما ایمان آورده اید و گروهى هم کافر شدید.
از سوى دیگر در دنیا یا جزاى واقعى اعمال نیست و یا به ندرت گوشمالى هایى جزئى به چشم مى خورد، که اگر باشد به اندازه متعادل نیست و دیر یا زود خوبان و بدان از دنیا مى روند و اگر حساب و جزایى در جاى دیگر مثل قیامت در کار نباشد و با مردن همه نابود شوند، پس عدالت خدا چه مى شود؟ آرى چون خداوند عادل است و در دنیا هم جزاى کافى نیست ، پس باید در سراى دیگر جزا و پاداش باشد.
پرسش و پاسخ
سؤ ال : چرا خداوند در همین دنیا جزا نمى دهد؟ آیا بهتر نبود معامله نقدى مى شد و هر نیکوکار یا گناهکار در این دنیا حسابش تصفیه مى گرید تا دیگر نیازى به قیامت نداشته باشیم ؟
این سؤ ال پاسخ هاى متعدّدى دارد که ما به بعضى از آنها اشاره مى کنیم :
پاسخ اوّل : به دیگران هم سرایت مى کند
توضیح آنکه : برفرض من یک سیلى به صورت مظلومى زدم و خداوند در همین دنیا مرا کیفر داد و مثلاً دستم فلج شد، هنگامى که به منزل مى روم تمام بستگان که دست فلج مرا مشاهده مى کنند رنج مى برند، در حالى که بستگان من گناهى نکرده اند.
آرى ، دنیا جاى سرایت است ، یعنى رنج و خوشى من به دیگران هم سرایت مى کند و در این صورت اگر جزا در این دنیا باشد، نوعى بى عدالتى و ظلم است . امّا در قیامت پیوندها گسسته و هر کسى به فکر خویش است و به گفته قرآن حتّى انسان از فرزند و همسر خود فرار مى کند و فقط در فکر نجات خویش است . در آنجا اگر بلایى بر سر مجرم آمد به دیگران سرایت نمى کند.
ممکن است بگویید: پس ما هیچ مجرمى را تاءدیب نکنیم ، زیرا بستگانش ناراحت مى شوند؟ ولى پاسخ این است که هرگاه بخاطر ناراحت شدن چند نفر از بستگان دزد، مثلاً دست او قطع و یا با شلاق ادب نشود، یک نوع دلهره در کلّ جامعه از طریق افراد فاسد به وجود مى آید و در اینجا باز بى عدالتى است که ما به خاطر ناراحت شدن بستگان یک مجرم ، امنیّت کلّ جامعه را به خطر اندازیم و لذا در این موارد چاره اى نیست که ما مصلحت جامعه را بر مصلحت افراد مقدّم بداریم .
پاسخ دوّم : مخالف اختیار و آزادى مردم است
اگر خداوند در دنیا پاداش و کیفر دهد، مردم یا از ترس و یا از روى طمع ، عمل بد انجام نمى دهند و خوب مى شوند و این نوع خوبى قهرى است و چندان ارزش ندارد. انسان باید مختار و آزاد باشد و گناه نکند.
اگر خداوند به هر فردى که کار خیرى انجام داد، فلان باغ ، کاخ ، مال و مدرک را در دنیا بدهد، همه مردم زاهد، عابد و مسلمان مى شوند و این ارزشى ندارد، شرف انسان به آزادى و انتخاب اوست وگرنه عبادت قهرى را میلیون ها میلیون ملائکه داشتند، ولى خدا انسان را آفرید تا در میان هواها و هوسها و گرایش هاى ضد و نقیض ، یکى را انتخاب نماید.
انتخاب ، معیار ارزش در اسلام
اساساً قرآن از کسانى بیشتر ستایش مى کند که در میان دو راه حق و باطل ، با وجود کشش هایى که باطل دارد هوسها را زیر پا گذاشته ، جاذبه ها را نادیده گرفته وآنگاه راه خدا را انتخاب نمایند. در این باره نمونه هاى زیادى در قرآن داریم ، از آن جمله :
1 حضرت یوسفِ زیبا و جوان از یک سو و زلیخاى آماده و درهاى بسته از سوى دیگر، ولى او با شعار معاذَ اللّه (6) دامن خود را حفظ مى کند.
2 حضرت ابراهیم علیه السّلام حدود صد سال به انتظار فرزند نشسته و آنقدر دعا کرده تا خداوند فرزندى همچون اسماعیل به او عطا کرده است ، در این حال فرمان خدا مى رسد که باید با دست خودت این فرزند را در راه خدا ذبح نمائى ! در اینجا حضرت ابراهیم علیه السّلام از طرفى در فشار عواطف و غریزه فرزند دوستى قرار گرفته واز طرفى نداى خدا را باید جواب دهد، در این میان وظیفه را انجام مى دهد و غریزه را مهار مى کند.
این است مقام والاى انسانى که قرآن مى فرماید: فَلمّا اَسلَما وَ تَلّه لِلجَبین (7) ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم فرمان خدا شدند و حضرت ابراهیم صورت فرزند را براى ذبح بر روى خاک گذارد.
3 حضرت على و فاطمه وحسن و حسین علیهم السّلام در لحظه افطار با کمال نیاز و گرسنگى غذاى خود را به فقرا داده و به جاى غذا با آب افطار مى نمایند. درباره این ایثار و گذشت قرآن مى فرماید: وَ یُطعِمون الطَّعامَ عَلى حُبّه (8)با کمال نیاز طعام خودشان را به دیگران دادند.
4 مردان خدا در دل شب با آن همه جاذبه اى که خواب دارد، براى استغفار و مناجات با خدا از رختخواب برمى خیزند. قرآن در این باره مى فرماید: تَتَجافى جُنوبَهم عَنِ المَضاجِع (9) آنان پهلوى خود را از بستر خواب مى کَنند، و بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون (10)و سحرخیزند و در سحرها مشغول استغفار هستند.
کوتاه سخن آنکه معیار ارزش عمل در بینش الهى آن است که انسان آنرا با کمال آزادى و از لابلاى جاذبه هاى مادى و کشش هاى غریزى انتخاب نماید و گرنه ارزشى ندارد.
آرى ، اگر انسانى که داراى زبان است عصبانى شد، کلام بدى نگفت ارزش است ، انسانى که لال باشد و یا در حال عادّى ناروا نگوید، چندان کمال نیست .
چنانکه گفتیم اگر در دنیا جزا باشد، مردم از ترس یا طمع خوب مى شوند و این نوع خوبى چندان ارزش ندارد، ولى در اینجا سؤ الى پیش مى آید و آن اینکه مگر وعده و بشارت به بهشت و هشدار به عذاب و جهنّم ، مردم را از ترس دوزخ و یا طمع به بهشت خوب و درستکار نمى کند؟
در پاسخ مى گوییم : چون بهشت و دوزخ در این دنیا نیست ، انسان در نیکوکارى و خوب شدن خود اجبارى احساس نمى کند. آرى فرق است میان کسى که فردا بدهکارى دارد یا کسى که بدهى او چندین ماه دیگر است ؛ اوّلى در نگرانى و دلهره است ، ولى دوّمى که چند ماه فرصت دارد، به نوعى آرامش دارد.
همچنین کیفر و پاداش فورى با کیفر و پاداش مدّت دار آن هم مدّت طولانى ، در نوع احساس انسان فرق دارد.
بنابراین خداوند پاداش و کیفر را به تاءخیر انداخته تا با کمال آزادى از لابلاى غرائز، هوسها و گرایش ها، راه حق را برگزینند.
پاسخ سومّ: در دنیا امکان جزا نیست
سوّمین پاسخ این است که دنیا به خاطر محدودیّت هایى که دارد، امکان جزا براى نیکوکاران و جنایتکاران در آن نیست .
مثلاً رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله که با تحمّل رنجهاى فراوان و طاقت فرسا وبا آوردن قرآن و احکام اسلامى ودر سایه تلاش پیگیر خود، قرن ها نسل هاى بشر را از گمراهى ، شرک ، جهل و تفرقه نجات داد، در دنیا چه خیرى مى توان به او داد که جبران همه آنها باشد؟! آیا غذایى بهتر از عسل و کباب ، فرشى بهتر از ابریشم و مَرکبى بهتر از هواپیما و امثال آن داریم ؟ آیا اینها همان چیزهایى نیست که گاهى جنایتکاران هم مورد استفاده خود قرار مى دهند؟ پس پاداش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در دنیا چه خواهد بود؟ آیا شهیدى که براى هدف مقدّسى از جان خود گذشته ، اکنون در دنیا هست تا به او جزا بدهید؟
به علاوه گاهى جنایتکارانى پیدا مى شوند که صدها بلکه هزاران نفر بى گناه را مى کشند، چگونه در دنیا مى توان چنین فردى را به کیفر رساند؟ بر فرض او را اعدام کنیم ، قتل او در برابر یک نفر از هزاران اشخاصى است که کشته است ، پس خون باقى بى گناهان چه مى شود؟
کیفر در دنیا
شکّى نیست که جزاى کلّى باید در سراى دیگر باشد و این با بعضى از کیفرهاى موقّت ویا گوشمالى هایى که به بعضى در دنیا داده مى شود، منافات ندارد و در آیات متعدّدى از قرآن نمونه هایى از جزاى دنیوى مجرمان بیان شده است ، نظیر: ظَهَر الفَسادُ فِى البَرّ و البَحر بِما کَسَبت اءیدِى النّاس لِیُذیقَهم بَعض الّذى عَمِلوا لَعلّهم یَرجِعون(11) به خاطر کار مردم در دریا و خشکى فساد پدید آمده تا خدا سزاى بعضى از اعمالشان را به ایشان بچشاند، شاید از گناه باز گردند.
همچنین آیات فراوانى داریم که در باره مجرمان مى فرماید: لَهم فِى الدّنیا خِزىٌدر دنیا نیز براى گناهکاران ذلّت و خوارى و شرمندگى است ، لیکن این جزا در حقیقت گوشه و جزئى از کیفرى است که باید ببیند.
بد نیست در اینجا به چند آیه کوتاه در این زمینه اشاره کنیم :
قرآن مى فرماید: لَهم عَذابٌ فِى الحَیوةِ الدّنیا و لَعذاب الا خرة اءشقّ(12)براى آنها در دنیا عذاب است ، ولى عذاب روز قیامت سخت تر است .
در آیه ى دیگر بعد از آنکه مى فرماید: هر که از یاد ما اعراض کند او را به زندگى و روزگار سختى در دنیا گرفتار مى کنیم ، چنین ادامه مى دهد: و لَعَذاب الا خرةِ اَشدُّ واَبقى (13)عذاب روز قیامت سخت تر و پایدارتر است .
در جاى دیگر مى خوانیم : ولَنُذیقنَّهم من العذاب الاَدنى دون العذاب الاکبر لعلّهم یَرجِعون (14)ما حتما عذاب نزدیک را زودتر از عذاب بزرگ به آنها مى چشانیم تا شاید به فکر راه خطاى خود افتاده وبرگردند.
درباره کسانى که بدون دلیل و برهان (فقط به خاطر تکبّر در برابر حق ) هر چه مى شنوند انکار کرده و شانه بالا مى اندازند مى فرماید: لَه فِى الدّنیا خِزىٌ و نُذیقهُ یَومَ القیامَةِ عَذابَ الحَریق (15)به این افراد پر مدّعاى بى علم ، هم در دنیا خوارى و هم در قیامت عذاب سوزانى مى چشانیم .
باز در جاى دیگر چنین مى خوانیم : لِنُذیقَهم عَذابَ الخِزىِ فى الحَیوة الدّنیا و لَعذابُ الا خِرَةِ اَخزى (16)ما براى قوم عاد که در برابر پیامبرشان تکبّر ورزیدند بادى شدید و سرد آنهم در روزهاىِ شوم و ناگوار فرستادیم ، لیکن این گوشه اى از جزاى تکبّرشان است وعذاب خوارکننده تر را در قیامت مى چشند.
البتّه در روایات متعدّدى نیز جزاى دنیوى به چشم مى خورد از جمله : در حدیث مى خوانیم : هر که براى دیگرى چاهى بکند خودش در آن واقع مى شود و خداوند جزاى بى احترامى به والدین و ظلم به مردم و کفران خدمات مردم را در همین دنیا داده و به قیامت حواله نمى دهد.(17)
پاداش در دنیا
همان گونه که کیفر و عذاب واقعى در قیامت است ، همچنین پاداش اصلى و کامل در قیامت است ، چون دنیا براى پاداش نیکوکاران نیز کوچک است ، ولى منافاتى با پاداش و ثواب در دنیا ندارد.
در اینجا نیز نمونه هایى از آن را نقل مى کنیم :
در سوره آل عمران بعد از بیان شهامت و استقامت رزمندگانى که هوادار انبیا بودند مى فرماید: فَاءتاهُم اللّهُ ثَوابَ الدّنیا و حُسْنَ ثَوابِ الا خِرة (18)خداوند به آنان هم ثواب دنیا و فتح و پیروزى مرحمت فرمود و هم پاداش نیک آخرت را.
در باره حضرت ابراهیم علیه السّلام نیز چنین مى خوانیم : وَ آتَیناهُ فِى الدّنیا حَسَنة ما در دنیا به ابراهیم نیکى عطا کردیم .
درباره پیامبران بزرگوار و طرفدارانشان مى خوانیم : اِنّا لَنَنصُرُ رسُلَنا والّذین آمنوا فِى الحَیوةِ الدّنیا(19)ماپیامبران خویش و کسانى را که ایمان آورده اند در همین دنیا یارى مى دهیم .
همانطور که گفتیم در دنیا امکان و ظرفیّت پاداش نیست و اگر در آیاتى سخن از پاداش یا کیفر در دنیا مى شود تنها گوشه و نمونه اى از پاداش و کیفر است ، ولى اصل جزا و پاداش در قیامت است .
××××××××
پاورقی:1- سوره ص ، آیه 28.
2-سوره قلم ، آیه 35.
3-سوره سجده ، آیه 18.
4-سوره جاثیه ، آیه 21.
5-سوره تغابن ، آیه 2.
6-سوره یوسف ، آیه 23.
7-سوره صافات ، آیه 103.
8-سوره انسان ، آیه 8.
9-سوره سجده ، آیه 16.
10-سوره ذاریات ، آیه 18.
11-سوره روم ، آیه 41.
12-سوره رعد، آیه 34.
13-سوره طه ، آیه 127.
14-سوره سجده ، آیه 21.
15-سوره حج ، آیه 9.
16-سوره فصلت ، آیه 16.
17-سفینة البحار بقى .
18-سوره آل عمران ، آیه 148.
19-سوره غافر، آیه 51.
معاد : استاد قرائتى
((مطلب ادامه دارد))