&دوستی)مبحث آخر)&
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگى در احادیث اسلامى
?بى شک نخستین مدرسه هر انسانى دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همین جا است که نخستین درسهاى فضیلت یا رذیلت را مى آموزد. و اگر مفهوم تربیت را اعم از «تکوینى» و «تشریعى» در نظر بگیریم نخستین مدرسه رحم مادر و صلب پدر است که آثار خود را بطور غیر مستقیم در وجود فرزند مى گذارد، و زمینه ها را براى فضیلت و رذیلت آماده مى سازد.
در احادیث اسلامى تعبیرات بسیار لطیف و دقیقى در این قسمت وارد شده که به بخشى از آن ذیلاً اشاره مى شود:
1 ـ على(علیه السلام) فرمود: «حُسْنُ الاَْخْلاقِ بُرْهانُ کَرَمِ الاَْعْراقِ; اخلاق پاک و نیک، دلیل وراثتهاى پسندیده انسان (از پدر و مادر) است».(1)
به همین دلیل در خانواده هاى پاک و با فضیلت غالباً فرزندانى با فضیلت پرورش مى یابند و بعکس افراد شرور غالبا در خانواده هاى شرور و آلوده اند.2 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «عَلَیْکُمْ فى طَلَبِ الْحَوائِجِ بِشَرافِ النُّفُوسِ وَ ذَوِى الاُْصوُلِ الطَیِّبَةِ فاِنَّها عِنْدَهُمْ اَقْضى وَهِىَ لَدَیْهِمْ اَزْکى; در طلب حوائج به سراغ مردم شریف النّفس که در خانواده هاى پاک و اصیل پرورش یافته اند بروید، چرا که نیازمندیها نزد آنها بهتر انجام مى شود و پاکیزه تر صورت مى گیرد!»(2)
3 ـ در عهد نامه مالک اشتر در توصیه اى که على (علیه السلام) به مالک درباره انتخاب افسران لایق براى ارتش اسلام مى کند، چنین مى خوانیم: «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوى الْمُروُءاتِ وَالاَْحْسابِ وَ اَهْلِ الْبُیُوتاتِ الصالِحَةِ وَالسَّوابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ اَهْلَ النَّجَدَةِ وَ الشُّجاعَةِ وَالسَّخاءِ وَ السَّماحَةِ فَاِنَّهُمْ جِماعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ; سپس پیوند خود را با شخصیّتهاى اصیل و خانواده هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا که آنها کانون فضیلت و مرکز نیکى هستند.»(3)
4 ـ تـأثیر پدر و یا مادر آلـوده در شخـصیّت اخلاقى فرزندان تا آن اندازه است که در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «اَیـُّما اِمْرأَة اَطاعَتْ زَوْجَها وَ هوَ شارِبُ الْخَمْرِ، کانَ لَها مِنَ الْخَطایا بِعَدَدِ نُجُوُمِ السَّماءِ، وَ کُلُّ مَوْلوُد یَلِدُ مِنْهُ فَهُوَ نَجسٌ; هر زنى اطاعت از همسرش کند در حالى که او شراب نوشیده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتکب گناه شده است و فرزندى که از او متولّد مى شود آلوده خواهد بود!»(4)
درروایات متعدددیگرى نیزازقبول خواستگارى مرد شراب خوار و بداخلاق و آلوده نهى شده است.(5)
5 ـ تأثیر تربیت پدر و مادر در فرزندان تا آن پایه است که در حدیث مشهور نبوى آمده است:
کُلُّ مَوْلُود یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حتّى یَکُونَ اَبَواهُ هُمَا اللَّذانِ یُهَوِّدانِهِ وَ یُنَصِّرانِهِ;هر نوزادى بر فطرت پاک توحید (و اسلام) متولّد مى شود مگر این که پدر و مادر او را به آئین یهود و نصرانیّت وارد کنند»(6)
***************
پاورقی:1 . غررالحکم 2. غررالحکم 3. نهج البلاغه 4. لئالى الاخبار
5. وسائل الشّیعه، جلد 14، صحفه 53 ـ 54 .
6. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 30، سوره روم.
منبع:کتاب اخلاق درقرآن
&دوستی )مبحث پنجم) &
تأثیر تربیت خانوادگى و وراثت در اخلاق
?درادامه بحث تأثیرتربیت خانوادگی به آیاتی ازقرآن کریم اشاره می شود.
1ـ اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلّوُا عِبادَکَ وَ لایَلِدُوا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً (سوره نوح، آیه 27)
2 ـ فَتَقَبَّلَها رَبُّها بَقَبُول حَسَن وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا (سوره آل عمران، آیه 37)
ترجمه:
1 ـ چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى آورند!
2 ـ خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و بطور شایسته اى، (نهالِ وجودِ) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریّا» سپرد.
تفسیر و جمع بندى
در نخستین آیه مورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مى کند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مى سازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مى کنند،و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولّد نمى شود (اِنَّکَ اِن تَذَرْهُمْ یُضِلّوُا عِبادَکَ وَ لایَلِدُوا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً).
این سخن ضمن این که نشان مى دهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان
خلقت، حقّ حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت خانوادگى، و حتّى عامل وراثت مى تواند در اخلاق و عقیده مؤثّر باشد.
قابل توجّه این که نوح(علیه السلام) بطور قاطع مى گوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود; نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بى اختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفته اند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: «اَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ اِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ; جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه 36)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمى شود، بنابراین بعید نیست که نسبت به نسل آینده بر اساس امور سه گانه اى که گفته شد (محیط، تربیت خانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حدّ تمیز مى رسید، او را نزد نوح(علیه السلام) مى بردند، و به کودک مى گفتند این پیرمرد را مى بینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مى آمدند و مى رفتند.(1)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم(علیها السلام) زنى که از مهمترین و با شخصیّت ترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مى دهد مسأله وراثت و تربیت خانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیّات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تأثیر این امور توجّه داشت.
از جمله روحیّات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسه هاى شیطان به خدا مى سپرد، و آرزو
مى کرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتّى براى این کار نذر کرده بود.
آیه فوق مى گوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایسته اى گیاه وجودش را پرورش داد (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بَقَبُول حَسَن وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً).
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنین اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثّر است، و هم تربیت خانوادگى و هم محیط.
و قابل توجّه این که در ذیل این جمله مى افزاید وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا; و خداوند زکریّا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید. پیدا است حال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیم الشأنى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.
و جاى تعجّب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده: «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزقاً قالَ یا مَرْیَمُ اَنّى لَکِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِساب; هر زمان زکریّا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى دید; از او پرسید اى مریم! این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.»
آرى آن تربیت بهشتى نتیجه اش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
* * *
(ادامه دارد)
1. تفسیر فخر راز ى و تفسیر مراغى، ذیل آیه مورد بحث.
منبع:کتاب اخلاق درقرآن
&دوستی )مبحث چهارم) &
تأثیر تربیت خانوادگى و وراثت در اخلاق
?همه مى دانیم که اوّلین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینه هاى اخلاقى در آنجا رشد و نمّو مى کند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تأثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمّیّت این موضوع، زمانى آشکار مى شود که توجّه داشته باشیم اوّلاً کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیاً آثارى که در آن سنّ و سال در روح او نفوذ مى کند، ماندنى و پا برجا است!
این حدیث را غالباً شنیده ایم که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «اَلْعِلْمُ (فى) الصّـِغَرِ کَالنَّقْشِ فى الْحَجَرِ; تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مى شود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مى ماند.)(1)
کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مى گیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مى کنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بى عفّتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مى نمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مى شود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مى شود، هرچند بعداً قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیّت را از فرزندان بطور کلّى سلب کند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى گذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مى شود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مى گیرد، و منشأ پرورش صفات خوب و بد مى شود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینه ساز صفات و روحیّات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیده ایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بوده اند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیده ایم. بى شک این مسأله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مى دهد تأثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تأثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مى گردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است،درمبحث پنجم انشاء الله مورد بررسى قرار مى دهیم.
(ادامه دارد)
پاورقی: 1. بحار الانوار، جلد 1، صفحه 224.
منبع:کتاب اخلاق درقرآن
&دوستی )مبحث سوم) &
?تأثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى
مى گویند: بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است; در موضوع مورد بحث، مشاهده نمونه هاى عینى که معاشرت با بدان سرچشمه انواع انحرافات اخلاقى مى شود، و معاشرت با نیکان در پاکسازى روح و جان انسان اثر مى گذارد، بهترین دلیل براى بحث مورد نظر است.
این تشبیه قدیمى، که اخلاق زشت و بد همانند بیماریهاى واگیردار است، که بسرعت به نزدیکان و همنشینان سرایت مى کند، تشبیه صحیح گویایى است، مخصوصاً در مواردى که بر اثر کمى سنّ و سال یا کمى معلومات و یا سستى ایمان و اعتقاد مذهبى، زمینه هاى روحى براى پذیرش اخلاق دیگران آماده است، معاشرت این گونه افراد با افراد آلوده سمّ مهلک و کشنده اى است.
بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلّى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است; و این امر دلائل مختلفى از نظر روانى دارد:
1 ـ از جمله مسائلى که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیده اند وجود روح محاکات در انسانها است;
یعنى، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود مى بینند، حکایت مى کنند; افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافیان خود مى پاشند و «افسرده دل افسرده کند انجمنى را».
افراد مأیوس، دوستان خود را مأیوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار مى آورند، و همین امر سبب مى شود که دوستان با سرعت در یکدیگر تأثیر بگذارند.
2 ـ مشاهده بدى و زشتى و تکرار آن، از قبح آن مى کاهد و کم کم به صورت یک امر عادى در مى آید; و مى دانیم یکى از عوامل مؤثّر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.
3 ـ تأثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است; و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات مى گیرند و همین امر سبب مى شود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حسّ تشخیص را بکلّى دگرگون سازد.
4 ـ معاشرت با بدان، حسّ بدبینى را در انسان، تشدید مى کند و سبب مى شود که نسبت به همه کس بدبین باشد، و این بدبینى یکى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «مُجالَسَةُ الاَْشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالاَْخْیارِ; همنشینى با بدان موجب بدبینى به نیکان مى شود.»(1)
حتّى در حدیثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در این حدیث مى فرماید:«اَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ... وَمُجالَسَةُ الْمَوْتى; فَقیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللّهِ وَمَا الْمَوْتى؟ قالَ(صلى الله علیه وآله): کُلُ غَنِىّ مُسْرِف; چهار چیز است که قلب انسان را مى میراند... از جمله همنشینى مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست اى رسول خدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکارى است.»(2)
(ادامه دارد)
1. صفات الشّیعه صدوق، طبق نقل بحار، ج 71، صفحه 197.
2. خصال (مطابق نقل بحار، ج 71، ص 195).
منبع:کتاب اخلاق درقرآن
&دوستی )مبحث دوم) &
?تأثیرمجالست وهمنشینی
تأثیر مجالست و همنشینى و روحیّات دوستان در انسان به اندازه اى است که در حدیثى از حضرت سلیمان(علیه السلام) مى خوانیم: «لاتَحْکُمُوْا عَلى رَجُل بِشَىء حَتّى تَنْظُرُوا اِلى مَنْ یُصاحِبُ فَاِنَّما یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِاَشْکالِهِ وَاَقْرانِهِ; وَیُنْسَبُ اِلى اَصْحابِهِ وَاَخْدانِهِ» درباره کسى قضاوت نکنید تا نگاه کنید با چه کسى همنشین است؛ چرا که انسان را به وسیله دوستان و همنشین هایش مى توان شناخت؛ و او نسبتى با اصحاب و یارانش دارد.»(1)
در حدیث جالبى از لقمان حکیم در باب نصایحى که به فرزندش مى کرد، مى خوانیم: «یابُنَىَّ صاحِبِ الْعُلَماءَ، وَاَقْرِبْ مِنْهُمْ، وَجالِسْهُمْ وَزُرْهُمْ فى بُیُوتِهِمْ، فَلَعَلَّکَ تَشْبَهُهُمْ فَتَکُونَ مَعَهُمْ» فرزندم با دانشمندان دوستى کن! و به آنها نزدیک باش! و همنشینى کن! و به زیارت آنها در خانه هایشان برو! باشد که شبیه آنها شوى، و با آنها (در دنیا و آخرت) باشى!»(2)
کوتاه سخن این که، در احادیث اسلامى، تعبیرات فراوان پرمعنایى در زمینه تأثیر و تأثّر دوستان از یکدیگر و شباهت اخلاقى آنها با هم، مى خوانیم که اگر تمام آنها گِرد آورى شود، بحث مشروحى را تشکیل مى دهد.
براى حسن ختام، این سخن را با حدیث کوتاه و پرمعنایى از على(علیه السلام) پایان مى دهیم؛ امام در وصایایش به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرمود:
«قارِنْ اَهْلَ الْخَیْرِ، تَکُنْ مِنْهُمْ، وَبایِنْ اَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمُ» با نیکان قرین و همنشین باش تا از آنها شوى! و از بدان جدایى اختیار کن تا (از بدیها) جدا شوى!»(3)
(ادامه دارد)
پاورقی:1. بحارالانوار، ج 71، صفحه 188. 2. همان مدرک، ص 189. 3. نهج البلاغه، وصیّت على(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) (نامه 31). منبع:کتاب اخلاق درقرآن
&دوستی )مبحث اول) &
?نقش معاشران درروایات اسلامی
در زمینه دوستی بادیگران احادیث بسیار گویایى از پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله)و ائمه معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده است.
1-پیامبراکرم(ص) مى فرماید: «اَلْمَرءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ وَقَرینِهِ»«انسان بر همان دینى است که دوست و رفیقش از آن پیروى مى کند.» (1)
2-همین معنى را امام صادق(علیه السلام) با استفاده از کلام پیامبر به گونه دیگرى بیان کرده است; مى فرماید:«لاتَصْحَبُوا اَهْلَ الْبِدَعِ وَلاتُجالِسُوهُمْ فَتَصِیرُوْا عِنْدَ النّاسِ کَواحِد مِنْهُمْ قالَ رَسُولُ اللّهِ(ص): اَلْمَرْءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ وَقَرینِهِ» با بدعتگذاران رفاقت نکنید و با آنها همنشین نشوید که نزد مردم همچون یکى از آنها خواهید بود! رسول خدا فرمود: انسان پیرو دین دوست و رفیقش مى باشد!»(2)
همین معنى در حدیث دیگرى از امام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) به صورت تأثیر متقابل بیان شده است; مى فرماید:«مُجالَسَةُ الاَْخْیارِ تَلْحَقُ الاَْشْرارَ بِالاَْخْیارِ وَمُجالَسَةُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ تَلْحَقُ الاَْبْرارَ بِالْفُجّارِ; همنشینى با خوبان، بدان را به خوبان ملحق مى کند; و همنشینى نیکان با بدان، نیکان را به بدان ملحق مى سازد!»
و در ذیل این حدیث جمله پرمعنى دیگرى آمده، مى فرماید: «فَمَنْ اِشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ اَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوْا دینَهُ فَانْظُرُوا اِلى خُلَطائِهِ» کسى که وضع او بر شما مبهم باشد، و از دین او آگاه نباشید، نگاه به دوستان و همنشینانش کنید (اگر همنشین با دوستان خداست او را از مؤمنان بدانید، و اگر با دشمنان حق است، او را از بدان بدانید!) (3)
در بعضى از روایات این معنى با تشبیه روشنى بیان شده مى فرماید: «صُحْبَـةَ الاَْشَـرارِ تَکْسِبُ الشَّرَّ کَالرِّیْحِ اِذا مَرَتْ بِالنَّتِنِ حَمَلَتْ نَتِناً»همنشینى با بدان موجب بدى مى گردد؛ همچون بادى که از جایگاه متعفّن و آلوده مى گذرد؛ بوى بد را با خود مى برد.(4)»
از تعبیرات بالابخوبى استفاده مى شود همان گونه که معاشرت با بدان زمینه هاى بدى را فراهم مى سازد،معاشرت با نیکان نور هدایت و فضائل اخلاقى را در دل انسان مى افروزد.
در حدیثى از امیرمؤمنان مى خوانیم: «عَمارَةُ الْقُـلُوبِ فى مُعاشَرَةِ ذَوِى الْعُقُولِ» آبادى دلها در معاشرت با صاحبان عقل و خرد است!»(5)
(ادامه دارد)
پاورقی:1. اصول کافى، جلد 2، ص 375 «باب مجالسة اهل المعاصى، حدیث 3».
2. همان مدرک
3. کتاب صفات الشّیعه صدوق (طبق نقل بحار، ج 71، ص 197).
4 و 5 غررالحکم
منبع:کتاب اخلاق درقرآن