ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث پنجم )
اى صاحب عقل و شناخت و داراى راءى و نظر و اختیار!
چرا احوال قبر و پوسیدگى و کرمها و مصیبت هاى آن را در خاطر نمى آورى !
هنگامى که در خاک مدفون شده ، خاک گوشت تو را خورده و کرمها در بینى تو وارد شوند؛ مردمک چشم بر چهره افتاده ، قیافه تمیز، زیبا و لطیف تو تبدیل به هیزم زیادى شود. و علاوه بر این که صورتت در گل فرو رفته و در زمین مدفون شده است ، ذلت ، فلاکت ، شکستگى ، بلا و شکنجه هم ببینى .
در آینه عقلت زیبایى صورتت را دیده و در مورد بد قیافگى و زشتى خود تاءمل کن و از مصائبى که پس از مرگ بر تو وارد مى شود پند و اندرز بگیر. سپس فکرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسیار گرمى که بر سرت ریخته مى شود – که
((پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مى سوزاند. و گرزهاى آهنین براى آنهاست .))
بیندیش !
در آتشى بسیار سوزان که عمق آن زیاد است انداخته مى شوى ! آتشى که زیورآلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرک آلوده به خون است !
و بدین ترتیب بر تمام اعضاى بدنش یکى پس از دیگرى گریه کرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهایى را باید تحمل کنند. و اگر بخواهد مى تواند هر شبى بر یکى از اعضاى بدنش بگرید. همچنین مى تواند نوحه امام سجاد (علیه السلام ) را بر خود - که ((زُهَرى )) آن را با نظم و نثر روایت کرده است - بخواند.
در یکى از شبها هم بر کمى حیات خود گریه کند. باین ترتیب که ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزدیکى و مجلس انس خود را بیاد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببیند در مقابل این گرامیداشتهاى بزرگ چه وظیفه اى دارد. بر مروت ، حیا و وفاى خود گریسته و بگوید:
واى از کار زشت و سرافکندگیم ، از رسوایى و کمى حیایم !
این پروردگار و آقا و نعمت دهنده من ، مالک مالکها، حاکم حاکمان و بخشنده ترین بخشندگان است که مرا دعوت به ذکر، همنشینى و انس با خود مى کند؛ در حالى که مالک مالکها، بى نیازترین بى نیازها و پروردگار زمین و آسمان است .
ولى من قبول این گرامیداشتهاى بزرگ را بر خود سنگین مى دانم ؛ در حالى که من ذلیلترین ذلیلها، فقیر از همه جهات ، بلکه فقر محض ورشکسته ، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنایت او، زنده به حیات او، روزى خور او، مسامحه کار و مجرم در رابطه با خدمت به او مى باشم .
به من فرصت داده و با پوشش خود بدیهاى مرا پوشانده و با شناخت خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمایى نموده ، و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است .
مرا در راه نزدیک شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشکار نموده است . براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گرامیترین مخلوقات در نزد خود و محبوبترین بندگانش را فرستاده است . و براى گرامیداشت من به یک نعمت اکتفا ننموده و نعمتهاى دیگر را از من سلب نکرده بلکه پیوسته نعمتى را بر نعمت دیگر اضافه نموده تا این که با فرستادن فرشته اى در هر شب براى دعوت من ، مرا محترم داشته است .
ولى من جواب خوبیهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشته ام ؛ بر چیزهایى که موجب خشم او مى شده حریص بوده و با سرعت کارهایى را که دور از رضایت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفته ام .
از ((روزى )) اندک او خشمگین بوده و در حالى که مشغول گناه بودم پاداش نیکوکاران را از خدا خواسته ، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ایمن مى دانستم .
انا لله و انا الیه راجعون !
چه مصیبت بزرگى که مجازات آن نیز بزرگ است !
واى از رسوایى ، کم حیایى و بى وفایى ! چرا در حضور او گناهان کبیره را انجام دادم ؛ در حالى که آن را از کوچکترین آفریدگان او پنهان مى کردم و چرا در حالى که همراه من بود ملاحظه او را نکردم . او بدیها و گناهانم را پوشانید ولى احترام این پوشش را نگه نداشتم .
آه از سیه روزى من در لحظه ورود بر او!
با چه رویى با او دیدار کنم ! با چه زبانى با او نجوا کنم در حالى که پیمانها و سوگندها را بعد از محکم نمودن آنها شکستم . هنگامى که او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود؛ در حالى که احتیاجى به من نداشت . در حالى که با او بیگانه بودم مرا دعوت کرد ولى من به او پاسخى ندادم ؛ به من روى نمود ولى از او روى گرداندم .
واى از کار زشت من و بدکاریم !
چگونه جراءت کردم و چطور خود را فریب دادم ! خدایا بخاطر این کارهاى بسیار زشت و این حالات دردناک و بد به فریادم برس !
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث چهارم )
یقین داشته باش
که هیچگاه نمى توانى ظاهر خود را اصلاح نمایى مگر با اصلاح باطن .
زیرا سرچشمه اعمال قلب است . و از همین رو است که از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد برنمى آید.
بنابراین مهمترین کارها اصلاح قلب است . و قلب از ملکات نفسانى پیشین و خطورات قلبى تاءثیر مى پذیرد. خطورات قلبى نیز از محسوسات و ملکات نفسانى و خلق و خوى سرچشمه مى گیرد. اکنون اگر کسى نتوانست قلب خود را از این راه اصلاح کند، چاره اى جز کوبیدن درِ لطف و بخشش خداى کریم و رحیم (براى توفیق ، تاءیید و هدایت ) نخواهد داشت . بهمین جهت اگر کسى واقعا بفهمد که نمى تواند نفس و قلب خود را اصلاح نماید و چاره اى جز درخواست رحمت پروردگار خود ندارد - و خود را مانند کسى ببیند که در دریاى عمیقى در حال غرق شدن یا در آتش گرفتار شده است - و خود و دل و عمل و کارش را به خدا سپرده و به عنایت او خوشبین باشد حتما نجات یافته ، سعادتمند شده و به خواسته خود مى رسد.
زیرا او توانایى است که ناتوان نشده ، بخشنده اى است که بخل نورزیده و امینى است که خیانت نمى کند.
و گفته اند - و چه خوب گفته اند -: مبارزه با فریب هاى نفس و شیطان پایانى ندارد مگر این که عجز خود را بخوبى درک کرده و صادقانه به خداوند پناه بریم .
پس باید عمل خود را به خدا سپرده ، باطن ، روح ، قلب ، بدن ، ایمان و عمل را به خداوند تسلیم نماید که خداوند در حق کسى جفا و خیانت نمى کند.
آنگاه فرض کند که در مقابل خداوند متعال ایستاده و در حالى که بدون واسطه با او در حال سخن گفتن است به او مى گوید:
آیا پاسخ تو ((نه )) خواهد بود - و گفتن کلمه ((نه )) براى او سنگینتر از کوهها باشد - سپس بگوید: اگر بگویى ((نه )) واى بر من ! واى بر من ! و بفریادم برس ! بفریادم برس !
سپس درباره خوارى رد خداى متعال در جمیع ابعاد و آثارش ، در عقل و روح و بدنش فکر کرده و آنگاه براى تمام این مصیبتها یکى پس از دیگرى گریه کند و بگوید:
واى بر عقل من اگر پروردگار و آقاى من آن را بپوشاند! عقل من چه حالى خواهد داشت اگر نتواند به مقام نور، شرف ، حضور، آبرومندى و منزلت داشتن نزد خدا و رسیدن به مقام فرماندهى فرشتگان و امین وحى خدا بودن برسد؛ عبادت کننده هواى نفس ، مطیع خوک شهوت و خدمتگزار سگ غضب شده و نتواند به همسایگى بهترینها و نزدیکى پروردگار جهانیان برسد؛ و سرانجام ماهیت انسانى او تغییر کرده و تبدیل به شیطانى گمراه کننده و فریبکار شود.
سپس مجازات سختى را که همان رد خداى متعال باشد - و این مجازات به روح او مى رسد - را در خاطر آورده و بگوید:
واى بر روح من اگر خداوند به او پناه نداده و نتواند به خدا بپیوندد؛ از مجلس انس او طرد شده ، او را به قسمت صدرنشین بهشت راه نداده و در جهنم با شیاطین همراه شود!
سپس قلبش را بیاد آورده و بگوید:
واى بر قلب کسى که مثل قلب من باشد؛ هنگامى که از یاد خدا و دوستى بخشنده اى که احسان او فراوان است منع ، به شیطان مایل و دلداده این دنیاى پست شود؛ بطورى که تمام ذکر و فکرش دنیا بوده و عاقبت در چاه آن بیفتد!
((چنین کسى مانند سگى است که اگر او را تعقیب کنى ، زبان خود را بیرون مى آورد و اگر او را ترک کنى زبان خود را بیرون مى آورد.))
از تاریکى معصیت سیاه شده ، به جاى یاد خدا خود را به فراموشى زده ، به جاى علوم به وسوسه ها روى آورده و در نهایت بر دل او مهر خورده و راه نجاتى براى او باقى نماند!
سپس بر اعضاى بدنش یکى پس از دیگرى بگرید و خطاب به سرِ خود بگوید: اى سر! اگر خداى رحمان تو را در دنیا عذاب و تو را تبدیل به سر میمون و خوک نماید یا روى تو را سیاه کرده و در میان جهانیان رسوایت نماید یا چشمت را کور یا گوشت را کر یا زبانت را لال یا تو را بدریخت نماید چه حالى خواهى داشت !
آیا ندیده و نشنیده اى که خداوند بر بسیارى از عصیانگران خشم گرفت و باین شکل آنها را عذاب نمود. یا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنیا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش جهنم فرستاد!
آیا نمى ترسى که مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نماید که بسیار ناگوارتر و سخت تر است !
********
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث سوم)
باخودبگو:
بنابراین لازم است براى بهره مند شدن از رحمت و بخشش فورا اقدام کنى . خطاهایى را که در گذشته مرتکب شده اى جبران نموده و آماده تعمیر قبرت شوى .
اگر در توبه صادق بوده و در تدارک گذشته و بازگشت تلاش نمایى خواهى دید که درها به روى تو باز بوده و لغزشهایت نادیده گرفته شده است ؛ پروردگار به تو روى آورده ، گناهان تو را محو نموده ، زشتیها و گناهان را تبدیل به چند برابر خوبى نموده و تو را به درجات بلندى مى رساند؛ و مانند پدر و مادرى مهربان و دوستى دلسوز و عاشق تو را پذیرفته با تو با مهربانى سخن گفته جواب مثبت به تو داده و حجابهاى عقلت را برطرف مى نماید؛ تو را ملحق به دوستان عاقل خود نموده و پرده هاى بین تو و خودش را برمى دارد؛ با تو بخوبى سخن گفته و تو را گرامى خواهد داشت . که اوست سلطان سلاطین و مالک مالکها.
بشتاب بشتاب ! که خداوند بخشنده اى مهربان و سرورى دوستدار و علاقه مند است ؛ بخشایشگرى نیکوکار، دوستى نزدیک و نزدیکى است که اجابت مى کند.
و مژده ، اى عاقل و با معرفت و صاحب نظر و اختیار! که راه رونده بسوى او نزدیک است . او خود را از خلق خود نمى پوشاند مگر این که آرزوهاى مردم خداوند را از آنان بپوشاند.
بنابراین :
آرزوها و خواهشهاى نفسانى را رها کن . که او داراى بزرگى ، زیبایى ، نیکى و بخشش است . و بسوى او بشتاب که دوستى نزدیک و نزدیکى است که اجابت مى کند.
عقل و دل را بیدار کرده ، انکار و دشمنى را ترک نما و به طرف آن آقاى بخشنده حرکت کن . همان پروردگار بندگان و جهانیان که حاضر و آشکار است .
و اى نفس !
بدان که مى توانى نزدیکى و رضایت او را در مدت یک روز بلکه در یک ساعت و یک لحظه بدست آورى ؛ بشرط این که بداند نیت تو در ترک غیر خدا و قصد دیدار او صادقانه و پاک است . زیرا او حاضر است نه غایب ؛ روآورنده است نه روگردان ، و مشتاق است نه غیر آن .
آیا فرمایش خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام ) را نشنیدى که به آن حضرت فرمود:
((اى عیسى ! چقدر چشم بدوزم و با بهترین شکل ، بندگانم را بخوانم ولى آنها به طرف من نیایند.))
آیا این حدیث قدسى را نشنیده اى که (خداوند فرمود):
((اگر کسانى که به من پشت کردند، مى دانستند که چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتیاقى به بازگشت آنان دارم از شوق من مى مردند و اعضاى بدن آنها از هم جدا مى شد.))
نیز روایت شده است که خداوند متعال مى فرماید:
((بنده من ! قسم به حق تو بر من که من تو را دوست دارم ، قسم به حق تو بر من ، تو نیز مرا دوست بدار.))
آه ، آه از تاءسف و افسوس و آه از زیان و آه از نابودى و آه از بلا!
((که امر خدا را اطاعت ننمودم ؛ در حق خود ستم کرده و وعده هاى خدا را مسخره کردم .))
و اگر چنین همتى ندارى ، با تلاش و کوشش و با نرمى مداراى با نفس و سخت نگرفتن به خود از ضایع شدن و بیهوده گذشتن اوقات جلوگیرى کن . تا بدین ترتیب به انجام خیرات عادت کنى . زیرا خیر، عادت است . و از شر بپرهیز که پرهیز از آن عبادت است . و مبادا که همیشه در غفلت از خداوند بسر برى که در این صورت از حیوانات و از پست ترین مردم پست تر خواهى بود.
*******
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث دوم)
((اى کم خرد بى ادب و دیوانه اى که امروز و فردا مى کنى ! اى کسى که کارهاى زشت تو باعث بدبختیت مى شود! چه زمانى این کارها پایان مى یابد و چگونه ! چرا این همه سستى و کسالت و کارها را به آینده واگذار نمودن و امروز و فردا کردن ! این سرپیچى و شورش و انکار و کفران نعمت چرا! چرا به ضعیفى بدن ، نازکى پوست و باریکى استخوانت رحم نمى کنى ! چگونه مى توانى با این ترسهاى بزرگ روبرو شده و فشارهاى زیاد تحمل نمایى ! بدنى که همیشه بهترین لباسها را مى پوشید، وقتى که ((قطران )) و لباسهاى آتشین پوشیده و با شیاطین در کند و زنجیر شود و در چاه آتش خیلى عمیقى که زیورآلات آن آهن است انداخته شود، چه حالى خواهد داشت ! چاهى که نوشابه آن آب بسیار گرم و چرک آلوده به خون است . ((آب بسیار گرمى روى سر آنها ریخته مى شود که امعا و احشا و پوست آنها را مى گدازد. و گرزهاى آهنین براى آنها مهیاست .)) چه سختى و گرفتارى بد و چه عذاب دردناک و چه مجازات سخت و رسواکننده اى .
آیا تو نبودى که در دنیا با امثال خودت مسابقه مى گذاشتى ؛ به اعیان و اشراف حسد ورزیده و با ثروتمندان و عزیزان چشم هم چشمى کرده و فخر مى فروختى و از ندارى و ذلت پیوسته غصه مى خوردى .
هنگامى که تو را در زنجیر و دستبند به دست با چهره سیاه و چشم کبود به صف محشر بیاورند و ببینى دیگران چنین نیستند چه حالى خواهى داشت . به چپ و راست خود مى نگرى و مى بینى
((در آن روز بعضى از چهره ها شاداب بوده و به پروردگارشان مى نگرند. در آن روز بعضى از چهره ها تابان ، خندان و خوشحال است .))
آنان لباس امان از عذاب پوشیده و تاج عظمت و پادشاهى بر سر گذاشته اند. فرشتگان رحمت گرداگرد آنان را فرا گرفته و در شادى و ناز و نعمت بسر مى برند. و زنان سیاه چشم و جوانان زیباى بهشتى آنان را احاطه مى کنند. آیا نمى گوئى :
((اى پروردگار و آقا و مولاى من ! فرض کن بر حرارت آتشت صبر کردم ولى چگونه مى توانم کرامت تو را ببینم و باز هم صبر کنم و در حالى که به بخشیدن تو امیدوارم چگونه مى توانم در آتش بمانم .))
اگر به خدا، رسول او و کتابى که بر رسول خود نازل کرده است ایمان دارى باید به دستورات الهى عمل کرده و با تمام توان جهت رفع مصیبتهاى بزرگى که بر خود وارد کرده اى تلاش کنى . مبادا شیطان تو را با کرم خداوند فریب داده و یا فریب حلم و بردبارى خدا را بخورى .
زیرا حلم او گرچه زیاد است ولى مجازات او نیز شدید است .
آیا عاقبت کسانى را که فریب حلم خدا را خوردند نشنیده اى !
((آیا ندیده اى که خداوند با قوم عاد چه کرد! و نیز ارمیها را که داراى قدرت و عظمت بودند (چگونه کیفر داد) (شهر ارم ) که هیچ کجا شهرى به زیبایى و استحکام و بزرگى و تنعم آن نبود. و نیز به قوم که سنگ را شکافته و کاخهاى سنگى براى خود مى ساختند (چه کیفر سختى داد)! و نیز فرعون صاحب قدرت و سپاه فراوان (را چگونه در دریا غرق کرد) کسانى که در زمین ظلم و طغیان کردند!))
آیا بیاد نمى آورى که خداوند با شنبه ایها چه کرد، هنگام خواب انسان بودند ولى صبح خود را میمون و خوک یافتند یا آنان که شب در سلامتى کامل بودند ولى صبح از جهنم سر درآوردند! آیا نمى ترسى که تو نیز مانند آنان باشى .
*********
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث اول)
فکر کن ؛
اى انسان ! تو در رابطه با منافع این دنیاى زبون در حرکات و سکنات خود آنگونه عمل مى کنى که سود بیشترى برده و منافع بیشترى را کسب نمایى . بهمین جهت چیزهایى را انتخاب مى کنى که مزیت و برترى بیشترى داشته باشد. بلکه از این هم بالاتر، بخاطر آب و غذا و رختخواب بهتر خود را خسته و وقتت را صرف مى کنى ؛ در حالى که بخوبى مى دانى که از این خستگى بجز تفاوت کمى بدست نمى آید که آن هم همیشگى نبوده و بزودى از بین مى رود.
پس چرا در رابطه با آخرت خود اینگونه نیستى ، با وجود این که نعمتهاى آخرت پایدار و جاوید بوده و نعمتهاى این دو جهان با هم قابل قیاس نیستند.
مثلا اگر کالایى را جهت تجارت خریده و سپس متوجه شوى که اگر بجاى آن ، کالاى دیگرى مى خریدى ، استفاده تو دو چندان مى بود، اندوهگین و ناراحت شده و خود را سرزنش مى کردى که چرا از این مطلب غافل بودم ؛ و تصمیم مى گرفتى که از این به بعد بى گدار به آب نزنى .
ولى اگر در تجارت آخرت هفتاد برابر سود یا بیش از آن را از دست بدهى غمگین نمى شوى . مثلا نماز جماعت در مسجد جامع با امامت عالم باتقوا بخصوص اگر جمعیت زیادى به او اقتدا کرده باشند، ثواب آن هزاران بار بیش از نماز فراداى در خانه است . با این وجود در مورد آن کوتاهى کرده و براى از دست دادن آن حتى باندازه یک دهم از دست دادن مال دنیا هم ناراحت نمى شوى .
باعث این همه سستى چیزى جز ضعف ایمان است ! بترس از این که این ایمان ضعیف را در ترسهاى زیاد - بخصوص در سختیهاى مرگ - از دست داده و با بد عاقبتى و بى ایمانى از دنیا بروى . خود را براى مجازات بزرگتر بودن خواست دنیا از خواهش آخرت آماده نموده و این سخن معصوم (علیه السلام ) را بیاد آور که :
((کسى که صبح کند و همت و خواست بزرگتر او دنیا باشد پیوند خود را با خداوند بریده و خداوند چهار چیز را در قلب او جایگزین مى نماید: غمى که هیچگاه از او جدا نشود، کارى که هیچگاه از آن فراغت نیابد، فقرى که هیچگاه به بى نیازى نرسد و آرزویى که به پایان آن نرسد.))
و از این عبارت که ((پیوند خود را با خدا بریده است )) غافل مشو که این خود مجازات بسیار بزرگى است .
اى عاقل !
این ضرر و بدبختى بزرگ را در ترازوى عقل خود با هر ضرر دنیایى که تصور مى شود مقایسه کن و ببین آیا بین این دو نسبتى هست . درباره مصیبت خود در زمان مهلت بیندیش ؛ فرصتها را از دست نداده و براى روز افسوس و پشیمانى و طولانى بودن روز قیامت و ترسهاى آن خود را آماده کن . از عذاب ، انتقام و مجازات سخت روز قیامت بر نفس خود گریه کن ؛ نفسى که در این دنیا به نعمت و آسایش عادتش داده اى .
*********
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی