موعودجهانی
موعودجهانی درسایرادیان وکتب آسمانی
باتحقیق درمسئله مهدویت وموعودجهانی،بدین نتیجه قطعی می رسیم که این مسئله اختصاص به مسلمانان ندارد،بلکه سایردیان ومذاهب،نیزدراین عقیده بامسلمین مشترکند:
1-تورات
«ونهالی ازتنه«یَسّّی»بیرون آمده وشاخه ای ازریشه هایش خواهدشکفت وروح خدابراوقرارخواهدگرفت...مسکینان راباعدالت داوری خواهدکردوبه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهدکرد...درتمامی کوه مقدّس من،ضرری نخواهدکرد،زیراکه جهان ازمعرفت خداپرخواهدشد.»1
2-انجیل
«کمرهای خویش رابسته،چراغ های خودراافروخته بدارید،وشمامانندکسانی باشید که انتظارآقای خودشان رامی کشندتاهروقت ازدرآمدبی درنگ دررابرای اوبازکنند.خوشابه حال آن غلامان که آقایشان چون آیدایشان رابیداریابد.پس شمانیزهوشیارباشید،زیرادرساعتی که گمان نمی بریدبه سرانسان می آید.»2
3-زبور
«شریران منقطع خواهندشدوامّامنتظران خداوند،وارث زمین خواهندشد.هان بعدازاندک زمانی شریرنخواهدبود.وامّاحلیمان وارث زمین خواهندشد.ومیراث آنهاخواهدبودتااَبدُالاباد.»3
4-منابع زرتشت
«مردی بیرون آیداززمین تازیان،ازفرزندان هاشم،مردی بزرگ سروبزرگ تن وبزرگ ساق،بردین جدّخویش بود،باسپاه بسیار،وروی به«ایران»نهدوآبادی کندوزمین پردادکند...دین رابه جهان رواج دهدوفقروتنگدستی راریشه کن سازد.»4
5-منابع هندی
«پادشاهی ودولت دنیابه فرزندسیّدخلایق وجهان«کِشَن»5بزرگوارتمام شود.وی کسی باشدکه برکوه های مشرق ومغرب دنیاحکم براند...دین خدایک دین شده زنده گرددونام اوقائم وخداشناس باشد.»6
پاورقی:ا-تورات،اشعیانبی،فصل11،بندهای1-10.
2-انجیل لوقا،فصل12،بندهای35و36.
3-عهدعتیق،کتاب مزامیر،مرموز37.
4-جاماسب نامه وکتاب شاکمونی.
5-«کشن»درلغت هندی بمعنای نام پیامبراست.
6-اقتباس ازادیان ومذاهب،محمدبهشتی.
عدد پیامبران الهی (علیهم السلام)
یکی ازمطالبی که آگاهی ازآن سودمند است عدد انبیای الهی ،ونیزعدد رسولان الهی و اولوالعزم از آنان می باشد.
عن الرضاعن آبائه علیهم السلام ،قال النبی (ص): خلق الله عزوجل مائه الف نبی واربعه و عشرین الف نبی (1)
از امام رضا (ع) است که گفت: پیامبر (ص)فرمود :خداوند عزوجل یکصدوبیست وچهارهزارپیغمبرخلق کرده است.
علامه طباطبایی درکتاب شیعه دراسلام فرموده:به حسب نقل ،درگذشته تاریخ پیامبران بسیاری
آمده اند وقرآن کریم نیزکثرت ایشان راتائید فرموده وعده ای از ایشان را به نام ونشان یاد کرده
ولی عدد مشخص برای ایشان ذکر ننموده است.وازراه نقل قطعی شماره ایشان به دست نیامده،
جز اینکه درروایت معروف که ازابی ذرغفاری ازپیغمبراکرم (ص)است که عدد ایشان صد و
بیست وچهار هزارتعیین شده وازآیات شماره13سوره شوری و7سوره احزاب استفاده می شود
پیامبران الواالعزم وصاحب شریعت پنج نفرند:نوح،ابراهیم،موسی،عیسی ورسول اسلام (ص).
بنابراین با توجه به روایات فوق وسخن بزرگانی مانند شیخ صدوق (ره) عدد انبیای الهی صد و
بیست وچهار هزاربوده است ولی در عین حال روایات زیر هم در کتابها نقل شده و استفاده
می شود که:
1-عدد انبیاء الهی صدوبیست و چهار هزارمی باشد،که اول آنها حضرت آدم وآخر آنها رسول
اکرم (ص) می باشد.
2-حدود سیصد نفرازانبیاء رسول هم هستند.ویکی از فرقهای نبی با رسول این است که رسول
فرشته را می بیند و مطالبی را تلقی میکند ،اما نبی درخواب مطا لب را می گیرد.
3-عدد پیامبرانی که کتاب بر آنها نازل شده به ده نفر نمی رسد واگرعدد کتابهای نازل شده صدوچند تاست به این خاطر که به برخی از انبیاء پنجاه یا بیست یا ده صحیفه نازل شده است.
4- پیامبران اولواالعزم که صاحب کتاب و شریعت هستند پنج نفرند.
5-ممکن است پیامبری صاحب کتاب باشد ولی صاحب شریعت واولواالعزم نباشد.
سئوال: باتوجه به تواریخ از هنگام هبوط حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت رسول اکرم (ص)
به ده هزار سال نمی رسد ،بنابراین آمدن صدوبیست وچهار هزارپیامبر درده هزار سال مثلا
چگونه توجیه می شود؟
جواب: بفرموده علامه طباطبایی در المیزان تاریخ حضرت آدم تا حضرت رسول خاتم (ص)
حدود شش الی هفت هزارسال بوده و اما چطوردراین مدت این تعداد پیامبر آمده به خاطر این
است که دریک زمان دهها وصدها پیامبر وجودداشته است واکثرپیامبران ، پیامبران موضعی
خاص و مردمی خاص بوده اند و شیخ طبرسی در مجمع البیان ازابی عبیده جراح ازرسول اکرم(ص) روایت می کند که بنی اسرائیل در یک صبحگاه چهل وسه نفر از پیامبران خود را کشتند.
(1)بحارالانوار11/30 نقلاعن الخصال والامالی شیخ صدوق
شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)
باز، شادی دست رد بر سینه غم می زند
باز، پیک رحمت حق بال بر هم می زند
باز، جبریل امین از وحی او دم می زند
باز طغیان می کند دریای لطف کردگار
***
میرسند از آسمان هر دم ملائک فوج فوج
بار دیگر از زمین بر آسمان گیرند اوج
بی کران دریای احساسش چنان آمد بموج
کآسمان را عرصه تنگ آمد زفیض بیشمار
***
برشیاطین بسته شد ره،آسمانها شد قرق
شد شهاب ثاقب آنگه پاسدار آن طرق
شهپر جبریل می سائید بر قوس افق
آسمان کعبه از پیک خدا شد نور بار
***
ناگهان جبریل بر کوه «حرا» آمد فرود
اندرآن اوج صفا،غیراز محمد(ص) کس نبود
هیبتی ناگفتنی در قلب احمد پر گشود
حکم«اِ قرأ باسم ربک» آمد از پروردگار
***
جبرئیل آنگه رسالت رابه احمد (ص) مژده داد
افسر ختم نبوت را به فرق او نهاد
پس لوای حمد سبحان ، برکف محمود داد
تخت عصمت شدمزین، زان گل مینو عذار
***
چونکه وحی آسمانی در دل او خانه کرد
رفت جبریل و ، محمد(ص)عزم راه خانه کرد
شد گل زیبا چو تنها ، یادی از پروانه کرد
گشت احمد(ص)از«حرا» سوی خدیجه رهسپار
***
برسر راهش ندا میآمد از سنگ و حجر
کای محمد(ص) این تویی والاترین پیغامبر
راه خانه طی شد و ، جان جهان کوبید در
آفتاب از کوهسار ، آمد بکویِ ماهیار
***
چشم« ام المؤمنین » شد روشن از دیدار یار
بر جبینش دید چون نور خدا را آشکار
پس شهادت داد بر یکتایی پروردگار
همچنین بر بعثت آن رهبر والا تبار
***
یا محمد (ص) خلق تو سر مشق اخلاق نکو
چهره ات ، تصویر زیبای بهشت آرزو
ماه زیبا را شکستی ، در مصاف حسن رو
گشت تسخیر تو این افسونگر شبهای تار
***
خلعت یاسین و طاها ، زینت اندام تو
آیت «صلوا علیه » بار خاص و عام تو
احمد و،محمود،ابوالقاسم، محمد نام تو
دستگاه خلقت از یمن وجودت بر قرار
***
طاق کسرای بزرگ، از هیبت رویت شکست
رونق بازار گل ، از نگهت مویت شکست
جادوی کفر و عناد از خلق نیکویت شکست
بر جهان آفرینش ، داد نامت افتخار
***
یا محمد (ص) دردو عالم سلطنت از آن توست
هر دلی محتاج ، نور عترت و قرآن توست
خوان رحمت ، درحقیقت سفره احسان توست
چون «حسان » بر خوان احسانت جهانی ریزه خوار
مبعث حضرت رسول اکرم ص بر همه هموطنان مبارک باد
یه قصیده تقدیم می کنم به حضرت مولا(ع):
عالم ز ازل یکسره اظهار علی(ع)بود
هر ذره که دیدیم ز آثار علی(ع)بود
کنکاش نمودم چو صداهای دلم را
دیدم ضربانش همه تکرار علی(ع)بود
هر کس به مقامات رسید از همه دهر
در زندگی اش نوکر دربار علی(ع)بود
حاضر شود آزاده به صحرای قیامت
آن کس که همه عمر گرفتار علی(ع)بود
هر نغمه که بیرون شده از سینه عود و
تنبور و دف و چنگ و نی و تار،علی(ع)بود آن کس که به خورشید نگه کرد و پس از آن
خورشید پر از نور شد انگار علی(ع)بود
صد بار نگه کردم و دیدم که ز مشرق
خورشید نه بر آمد و هر بار علی(ع)بود
هر کس که شهید ره حق شد ز علی(ع) شد
ذکر لب منصور سر ِ دار، علی(ع)بود
از پل به سلامت گذرد روز قیامت
آن کس که به عمرش همه بیمار علی(ع)بود
هر لطف و عنایت که به من شد همه عمر
کاویدم و دیدم که همه کار علی(ع)بود
هر جا سخن از عشق شنیدیم برفتیم
مقصود فقط زین همه دیدار علی(ع)بود
در خانقه افسوس ولی هرچه که دیدم
_ بی پرده بگویم _ همه انکار علی(ع)بود
بی معرفتش ذکر علی(ع) بر لبشان سرد
ذکر لبشان مایهء آزار علی(ع)بود
***
در عالم ذر خود به علی(ع) عرضه شدیم و
ما برده بازار و خریدار،علی(ع)بود
"تا الله لقد آثرک الله علینا"
از روز ازل مجد سزاوار علی(ع)بود
اسرار خدا را به پیمبر شب معراج
گفتند و گویندهء اسرار،علی(ع)بود
آیات الهی تهی از نور علی(ع)نیست
هر صفحه قرآن همه سرشار علی(ع)بود
در وصف خدا بس که علی(ع) بندهء او بود
در وصف علی(ع)بس که خدا یار علی(ع)بود
در اوج همه خواسته هایم فقط این است
گویند که این برده بازار علی(ع)بود
ای کاش بگویند مرا روز قیامت
گر شیعه نبوده است هوادار علی(ع)بود
***
این بیست و یک بیت که من زمزمه کردم
_گفتم که بدانی_ همه اشعار علی(ع)بود...
یا علی مدد
?علی علیه السلام در قرآن(1)
?با عنایت به اینکه در ماه مبارک رجب، ماه میلادمولای متقیان علی (ع) قرار داریم لذا به بررسی مختصری در آیات وارده درشان امیرالمومنین علی (ع) میپردازیم:
تعداد آیات نازل شده درشان علی بن ابیطالب (ع)
براساس اعترافات علماء و دانشمندان خاصه و عامه بیشترین آیات مندرج وثنا در میان اصحاب رسولا... (ص) از سوی خداوند متعال در حق مولیالموحدین علی (ع) نازل شده است. روایات متعدد و معتبری موجود است که این حقیقت را با صراحت هرچه تمامتر بیان میدارند. در این قسمت به تعدادی از روایات با استفاده از منابع اهل سنت اشاره میشود:
الف: گروهی از علمای اهل تسنن مانند «حافظ بن عساکر»،«گنجی شافعی»،«سیوطی»،«ابن حجر»،«خطیب بغدادی» و دیگران روایت مهمی را در این خصوص نقل کردهاند که در آن به تعداد آیات نازل شده درشان حضرت علی(ع) تصریح شده است:
عن ابنعباس قال: نَزلت فی علیِ ثَلاثُ مِائَه آیهٍ(1)
ب: گروه دیگری از علمای عامه این روایت را نقل نمودهاند:
عن یزیدبن رومان قال: مانَزلَ فی احدمن القرانِ ما نَزلَ فی عَلی بن ابی طالب (2)
ج: حافظ الحسکانی که از علمای معروف اهل سنت است در کتاب شواهدالتنزیل این روایت را نقل میکند:
«از اصبغ بن نباته روایت شد که گفت، علی (ع) فرمود: قرآن در چهار بخش نازل شده، که یک چهارم آن درباره ما (اهل بیت) و یک چهارم درباره دشمنان ما، و یک چهارم سنتها و مثلها و یک چهارم واجبات و احکام است، پس برای ماست کرائم قرآن. «یعنی آیاتی که جوانمردی، مروت و بزرگی را بیان میکند مصداق بارز آن ما اهل بیت هستیم» (3)
ذکر نمونههای بارزی از این آیات
آیه اول: حق ولایت، با خدا و رسول (ص) و علی بین ابیطالب (ع) است.
سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردند و نماز را بر پای میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند. (سوره مائده آیه 55)
تشریح آیه: مفسرین خاصه و عامه در بیان شان نزول این آیه شریفه که در آن به ولایت علی (ع) در کنار ولایت خدا و رسول (ص) تصریح شده است، نوشته اند: روزی امیرالمومنین در مسجد مشغول عبادت و نماز بود، هنگامی که حضرت به رکوع رفت سائلی وارد مسجد شد و تقاضای کمک کرد. آن بزرگوار در همان حال رکوع، انگشتر خود را به سائل نشان داد و سائل نیز آن را از انگشت مبارک حضرت خارج نمود و شادمان از مسجد بیرون رفت.
همچنین در روایتی از ابوذر رحمها... علیه نقل شده است که درشأن نزول این آیه گفت: روزی با رسول خدا در مسجد نماز میخواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، اما کسی به او توجه نکرد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی مرا مساعدت نکرد. در این هنگام علی (ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر اکرم (ص) که ناظر این واقعه بود. بعد از فارغ شدن از نماز سر به سوی آسمان بلند کرد و با خداوند مناجات نمود و عرضه داشت: خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان فرما، و از خاندانم علی(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر میگوید: هنوز دعای پیامبر پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: بخوان، پیامبر فرمود چه بخوانم؟ گفت بخوان «انما ولیکم ا...»(3)
آیه دوم: خداوند متعال عمل امیرالمومنین را به عنوان الگو معرفی میکند:
«کسانی که مال خود را انفاق میکنند در شب و روز، پنهانی و آشکارا، آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند بود»(سوره بقره آیه 274)
تشریح آیه : جمع علمای خاصه و جمعی از علمای معروف اهل سنت با استفاده از روایات نوشتهاند این آیه شریفه درباره علی(ع) نازل شده است. این عده در موارد متعدد به نقل از ابنعباس چنین نگاشتهاند:«نزد علیابن ابیطالب چهار درهم بود که حضرت یک درهم را شب و درهم دیگر را روز و درهم سوم را در خفاء و چهارم را آشکارا انفاق نمود و خداوند به جهت اهمیت این عمل، آیه فوق را بر پیغمبر اکرم(ص) نازل فرمود(4)
ادامه دارد****
پاورقی:1-خطیب بغدادی درشماره3275ازتاریخ بغداد-شیخ سلیمان قندوزی حنفی درینابیع الموده باب42-گنجی شافعی درباب 62ازکتاب کفایه الطالب-سیوطی درکتاب تاریخ الخلفاء و...
2-این بحثدرحدیث940ازترجمه امیرالمؤمنین(ع)ازتاریخ دمشق-ابن حجردرکتابصواعق،ص76-سیوطی درتاریخ الخلفاء ص171-شبلنجی درنورالابصارص73و...
3-مجمع البیان ج3ص324وتفسیرالمیزان ج6،ص1تا24وتفسیرنمونه ج4،ص422-فخررازی درتفسیرمعروف خود –گنجی شافعی درباب 62ازکفایه المطالب –شیخ سلیمان قندوزی درکتاب ینابیع الموده ص251
40-ابن اثیردرشرح حال امیرالمؤمنین(ع)ازکتاب اسدالغایه بیضاوی درتفسیرخود
&حدیث روز&
قال علی – علیه السلام
اَعجَزُ النَّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ اکتِسابِ الاِخوَانِ، وَاَعجَزُ مِنهُ مَن ضَّیعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم
عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد
(الامالی ص 110)
47 سال از سن امام رضا (ع) گذشته بود و آن حضرت هنوز اولادی نداشتند . همین امر باعث شده بود تا گروه منحرف « واقفیه » امامت امام رضا (ع) را انکار و برخی از شیعیان رادچار تردید نماید . تولد امام جواد (ع) به تمام فتنه انگیز ی های واقفیه خاتمه داد و موضع امام رضا (ع) و شیعیان آن حضرت را تقویت نمود . گستاخی و وسوسه انگیزی واقفیه به حدی بود که حتی پس از ولادت امام جواد(ع) ادعا کردند که آن حضرت فرزند علی بن موسی (ع) نیست و به امام رضا (ع) گفتند :« باید بین ما و تو قیافه شناسان داوری کنند » .عاقبت یک روزی بر اساس قرار برادران ، خواهران وعموهای امام رضا (ع) را در باغی جمع کردند و از امام رضا (ع) خواستند که با جامه ای گشاد و پشمین و کلاهی بر سر در باغ به بیل زدن مشغول گردد. آن گاه حضرت جواد (ع) را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند . آنان پش از بررسی به اتفاق آرا گفتند :« پدر این طفل در این جمع حضور ندارد . پدر او باید آن باغبانی باشد که در میان باغ بیل میزند؛ چرا که ساق پاهای این دو یک گونه است ».در این هنگام امام رضا (ع) به ایشان پیوست. قیافه شناسان به اتفا ق گفتند :«پدر او همین مرد است» پس از این حادثه بود که امام رضا (ع) بارها و بارها فرمود :« این مولودی است که در اسلام مانند او و برای شیعیان ماپر برکت تر از او زاده نشده است ».توسل به امام جواد(ع) برای توسعه روزی و رفع گرفتاری های مادی و طلب فرزند بسیار موثر و مجرب است
معجزات و کرامات امام جواد(ع)
معجزه و کرامات به اذن خداوند سبحان از نشانه های ائمه معصومین(ع) است .
نمود معجزات و کرامات ائمه اطهار(ع) از آغاز دوره امامت امام جواد(ع) به بعد در زندگی و سیره معصومین (ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛چرا که محدودیت شدید ائمه در این دوره از سوی مخالفین و ظهور فرقه ها و نحله های گوناگون موجب گشت تا امام جواد (ع) و ائمه پس از او برای اثبات حقانیت و امامت خویش بیش از ائمه قبل، از قدرتی که خداوند سبحان در این خصوص به آنها عطا کرده بود استفاده کنند.
اباصلت می گوید : همانگونه که حضرت فرمود تا حال مامون را ندیده ام. عیون اخبار الرضا (ع) ،ج 2، ص678
××××××××
محمد بن ریان نقل می کند : مامون برای رسیدن به هدفش (بدنام کردن حضرت امام جواد(ع) ) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد(ع) به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (ع)، صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند .مامون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند .کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق که ریشی بلند وصوتی خوش داشت و عود می نواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آنرا دارم که نقشه ات را - وادار کردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم .
از اینرو در مقابل امام جواد (ع) نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامیکه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد، امام جواد (ع) سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: "اتق الله یا ذالعثنون " از خدا بترس ای ریش بلند . دست مخارق از حرکت ایستاد ، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزی مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد(ع) بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت .
الکافی ،ج1،ص 494 - اثبات الهداة ،ج3 ،ص332 - مدینة المعاجز ،ج7 ،ص 303 - حلیة الابرار ،ج4،ص565 - الوافی ،ج3،ص 828 - المناقب ،ج4 ،ص396 - البحار ،ج50،ص61
×××××××××
یحیی بن اکثم از علمای دربار عباسی می گوید :
روزی برای زیارت قبر رسول خدا (ص) رفته بودم که امام جواد (ع) را دیدم، با او در خصوص مسائل گوناگونی مناظره کردم ، همه را پاسخ داد. به او گفتم : خواستم از شما چیزی بپرسم اما شرم دارم از پرسش.
امام فرمودند : بدون آنکه سئوالت را بپرسی من پاسخ آنرا می دهم . تو میخواهی بپرسی امام کیست ؟
گفتم : آری به خدا سوگند همین است ؟!
فرمود: منم
گفتم: بر این مدعا نشانه و حجتی دارید ؟
در این لحظه عصایی که در دست امام بود به سخن آمد و گفت :
" اّنه مولایی امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولای من حجت خداوامام این زمان است.
الکافی ،ج1،ص 353 - الامام الجواد (ع) من المهد الی اللحد ، ص 72
××××××××××
شیخ مفید در ارشاد نقل می کند : زمانی که حضرت جواد (ع) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدینه مراجعت کرد، به کوفه که رسید مردم او را مشایعت کردند ، هنگام غروب در خانه مسیب فرود آمد و به مسجد وارد شد .
در صحن مسجد درخت سدری قرار داشت که هنوز میوه آن به بار ننشسته بود، امام کوزه آبی خواست و در پای آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه کرد .امام در رکعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در رکعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پیش از رکوع قنوت گرفت. پس ازخواندن رکعت سوم تشهد و سلام داد . پس از نماز مدتی در حال نشسته مشغول تعقیبات و ذکر شد، سپس بلند شد و چهار رکعت نماز نافله مغرب را به جای آورد و تعقیب خواند و دو سجده شکر به جای آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(ع) هنگامی که به کنار درخت سدر رسید، مردم متوجه شدند که آن درخت به بار نشسته و میوه داده است. از این جریان شگفت زده شدند و از میوه آن خوردند در حالی که میوه های سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را برای وداع بدرقه کردند.
موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص246- الارشاد ،ص323- کشف الغمة ،ج2،ص358 - بحار الانوار ،ج83 ،ص100- وسائل الشیعة ،ج6 ،ص 490 - مدینة معاجز،چ7،ص357
××××××××××
شیخ مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .
به او گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .
وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین شام، جایی که سر مبارک حضرت حسین (ع) را در انجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من امد و گفت بر خیز برویم . بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم ، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمود :
اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. وی به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد ،من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم،که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه ، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟
فرمود من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم .
من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .
گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .
گفت : بازگو کن
من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .
وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .
علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .
جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا اورا شکار کرده اند .
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد (ع) معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد.
الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الکافی ،ج1،ص492 - مدینة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد(ع)،ج1،ص227
××××××××
ابو جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می کند که : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می زد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغییری نکردند . دلائل الامامة، ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1،ص228- اثبات الهداة ، ج3 ،ص 345
×××××××××
اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید : در روز عیدی به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک قطعه ای از طلا گرفت. یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا کرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود .
اثبات الهداة ،ج3 ،ص 338 - بحارالانوار ،ج 50 ،ص 49 - مدینة المعاجز ،ج 7 ،ص373 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج 1 ،ص 253
×××××××
راوی نقل می کند : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که آهن را بدون آنکه در آتش نهد می کشید و سنگ را با خاتم خود نقش می زد .
مدینة المعاجز ،ج7 ،ص322 - اثبات الهداة ،ج3 ، ص 345 - دلائل الامامة ،ص 399 - نوادر المعجزات ،ص 181 - موسوعة الامام جواد (ع) ،ج1 ،ص 252
×××××××××
در سفر امام جواد (ع) از مدینه به بغداد، وقتی حضرت به سر زمین زباله - منطقه واقع در نزدیکی کوفه رسیدند - زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه می کند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید .
زن در جواب گفت: یا بن الرسول الله، من زنی ضعیفم، قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگی ام بود که اکنون مرده است .
حضرت فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟
عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود .
آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حیوان زنده شد .
در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود: نه ، بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست ، این از اوصیای پیامبران است .
الثاقب فی المناقب ،ص 503 - مسندالامام الجواد (ع)، ص125
&علت غیبت امام زمان(عج)&
ازدرسهای حضرت آیت الله بهجت
علت غیبت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه الشریف- خودماییم
سبب غیبت امام زمان(عج)خودماهستیم زیرادستمان به اونمی رسد،وگرنه اگردرمیان مابیایدوظاهرشودچه کسی اورامی کشد؟!آیاجنّیان آن حضرت رامی کشند،یاقاتل اوانسان است؟!ماازپیش درطول تاریخ ائمه –علیهم السلام- امتحان خودراپس داده ایم که ایاازامام تحفّظ ،واطاعت می کنیم عویااین که اورابه قتل می رسانیم؟!انحطاط وپستی انسان به حدّی است که قوم حضرت صالح(ع)ناقه ی صالح رابااین که وسیله یارتزاق ونعمت آنها بود،پی کردند،چنان که قرآن کریم درباره ی آن می فرماید:
«لَهاشِربٌ وّلَکُم شِربُ یومٍ مَعلوُمٍ»1
یعنی،یک روزآب سهم شماباشدوروزدیگرسهم آن.
آن ناقه،یک روزآب چاه رامی خوردودرعوض به آنهاشیرمی داد!بنابراین،همان گونه که ممکن است عُقلاخزینه وانبارنعمت خودرانابودکنند،هم چنان که ناقه صالح راکشتند،امکان داردکه ماانسان های عاقل(!)نیزامام زمان(عج)راکه تمام خیرات ازاواست وازناقه ی صالح بالاتروپرفیض تراست برای اغراض شخصیّه ی خودبه قتل برسانیم.
××××
پاورقی:1-سوره شعرا،آیه155.
2-کتاب درمحضرآیت الله بهجت،ص91
ناگهان درنمازجمعه شهر عطرمحراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست. برلبها
ذکریا نام یاصاحب الزمان گل کرد
جان ایران!چه شد که جانت را
جان ناقابلی. گمان کردی؟
آبروی همه مسلمانان!
اشک مارا چرا درآوردی؟
جسم تو کامل است ناقص نیست
می دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد
رحم الله. عمی العباس....