محتشم سرآمد عاشورا سرایان
«مولانا کمال الدین محتشم کاشانی» از جمله بازاریانی بود که به شاعری روی آورد او در بازار کاشان به بزازی مشغول بود.
محتشم از کسانی بود که به سفارش شاه طهماسب صفوی به اشعار دینی رویآورد. در ادب فارسی کم نیستند شاعران عارفی که لطف خداوندی شامل آنان گشته از گرداب مدح و ستایش به تعالی عرفان رسیدهاند «سنایی غزنوی» شاعر و عارف قرنششم که چهل سال از عمرش به بطالت گذشت و سرانجام به عرفان روی آورد و از شاعران عارف معروف گشت. او اولین شاعری است که عرفان در شعر او جلوه گری میکند. «ناصر خسرو قبادیانی» که به قول خودش با دیدن خوابی از خواب چهل سالهبیدار میشود و عطار نیشابوری یکباره وابستگیهای دنیا را رها میکند. «محتشم» نیزیکی از شاعرانی است که لطف خداوندی شامل او گشت او که ابتدا شاعری قصیده پرداز و مدیحه سرا بود با سرودن ترکیب بند معروف عاشورایی خویش خورشید درخشان آسمان مرثیه سرایی گردید تا جایی که شاعران صاحب ذوقی چون «صباحی بیدگلی»، «وصالشیرازی» و «میرزا محمود فدایی مازندرانی» که طولانیترین ترکیب بند عاشورایی ادبفارسی را در بیش از چهار هزار بیت سروده است از سبک او پیروی کردهاند.
او در مرثیه سرایی بهترین قالب را برگزید و با سرودن دوازده بند معروف عاشورایی والاترین مرثیه سرای شعر پارسی گشت که هر چه دارد. همه از دولت اقبال حسین (ع)دارد و بس.
«محتشم» در این شعر واقعه کربلا را به قیامتی مانند کرده است که بدون آنکه اصرافیل در صور بدمد قیامتی به پا میشود او چون بر احادیث اسلامی احاطه کامل دارد حالتهای پدیدار شدن قیامت را شرح میدهد «آفتاب از مشرق طلوع میکند و در تمام عالم شور قیامت پدید میآید و زلزله بزرگی در زمین رخ میدهد».
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا عجیب نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
و در قسمتی دیگر:
عرش آنزمان بلرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
وانگه زکوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
او شاعری است که هر واژه را در جای مناسب خویش بکار برده است کمتر شاعری مانند او اینگونه از واژهها در نهایت سلاست و صلابت استفاده میکند و از آن بهرهمند میگردد.
بر خوان غم چون آدمیان را صلا زدنداول صلا به سلسله انبیا زدند اصلیترین معنی واژه «صلا زدن» دعوت کردن برای غذا است، لذا، او در ابتدا خوان را گسترده سپس آدمیان را صلا زده است:
در بیتی دیگر:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
در این بیت واژه «عیوق» را آورده است. عیوق ستارهای است سرخ و آتشین که در سمت راست دورترین قسمت آسمان است با تشنگی و سوزندگی ارتباط خاصی دارد راهنمای تشنگان در بیابانهاست، لذا فریاد العطش کودکان به عیوق میرسد.
و یا:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
واژه «خس» را بالاترین بار معنایی به کاربرده است.
در بیت:
ای زاده زیاد نکرده است هیچگاه
نمرود این علم که تو شداد کردهای
واژه «زاده» در کنار «زیاد» و «نمرود» و «شداد» در نهایت سلاست در اوج معنا به کار برده است.
از جهت تصویر اگر چه اغلب شاعران تصویر سازی را فقط به خاطر زیبایی در شعر آوردهاند محتشم کوشش کرده است تصویر را وسیلهای برای القاء حالتها و نمایش جوانب گوناگون قرار دهد لحظه لحظه این حماسه را احساس کرده است. گویی او در متن واقعه بوده و آنچه تصور میکند نه تنها با چشم دیده است بلکه ضربههای سلاحها و سوز و گداز تشنگی را چشیده است و این همان هم دردی با مظلومان دشت کربلاست:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پازده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و یا:
هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای ضربه تیر و سنان فتاد
یکی از ویژگیهای بارز «محتشم» هوشیاری عجیب او در شناخت نقشهای مختلف واژه هاست او جای آریهها را میداند هیچگاه به طرف افراط و تفریط نمیرود همه را در حد اعتدال به کار میبندد تشبیهها و استعارهای بیتهای زیر بیان گر این مطلب است:
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
این خیمه بلند ستون بی ستون شدی
و:
این نخلتر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون دون شدی
واژه «نخل» را به تنهایی به کار نبرده است بلکه صفت «تر» را در کنار آن قرار داده تا با تشنگی مناسبت داشته باشد.
و «خشک لب» در کنار فرات قرار گرفته شده است:
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
پرنده خیال او تا مرز حیرت پرواز میکند او میتواند از رهگذر تصویرهای استعاره و تشبیهبگذارد و به نهایت صور خیال برسد.
در ترکیب بند «محتشم» وسیعترین صور خیال اغراق شاعرانه است. اغراق در شعر او ویژگیهایی دارد که از نظر برتری با اشعار شاعران قابل قیاس نیست اغراقهای او شامل رمز و رازهایی است که جلوه گر حقیقت هاست «فردوسی» در بیت:
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب به غیر از شکوه و عظمت افراسیاب هدفی دیگر ندارد اما محتشم از اغراق نه تنها برای بیان عظمت فاجعه کربلا بلکه هدفی فراتر از آن دارد:
باز این چه رستخیز عظیم است در زمینبی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است اگر «فردوسی» در محسوسات قدم میگذارد و میگوید:
چو فردا برآید بلند آفتاب
من و گرز و میدان و افراسیاب
چنانش بکوبم به گرز گران
که فولاد کوبند آهنگران
او از این مرحله پا فراتر مینهد و در نامحدود کرانه جای میگیرد او در اغراقها نیز آنچه فقه شیعی به او آموخته مدد میجوید «قیامت، بارگاه قدس، ملک...»
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
و یا:
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
و یا:
چون خون زحلق تشنه او بر زمین رسید
جوشید از زمین و به عرش برین رسید
و یا:
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
«محتشم» در این ترکیب بند به غیر از مرثیه و ندبه هدف دیگری دارد او بیان کننده حقیقتها و واقعیت هاست یکی از اهداف یزیدیان و خاندان بنی امیه گمنام نگه داشتن این نهضت بود تا جایی که کاروان اُسرا را خارجی لقب دادند، «محتشم» در این مرثیه بیان گر آن است که امام حسین کیست و چه مقامی دارد؟ لذا فریاد بر میآورد:
آن سر که بود که بر سرودش نبی مدام
اکنون بیا بر سر این نیزهها ببین
آن تن که بود که پرورشش در کنار
تو غلطان به خون به معرکه کربلا ببین
که بیان گر: «حسین منی و انا من حسین» است
بی اختیار نعره هذا حسین اوسرزد چنان که آتش از او در جهان زدند و نا گاه خواننده خود را در شام و کوفه خطبه کوبنده زینب را به یاد میآورد که:
خورشید و آسمان و زمین نور مشرقینپرورده کنار رسول خدا حسین او در بیت دیگر مقام و عزت امام حسین (ع) را چنین بیان میکند:
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
و باز کینه این قوم را به گذشته بر میگرداند که با مادرش حضرت زهرا (س) چهکردند:
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
این حدث معروف «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» را «محتشم» در اینترکیب دو بار بیان کرده است:
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
بر خاک و خون تپیده به میدان کربلا
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
او بیان کننده آن است که یزید کیست و از چه خاندانی است، لذا، بهترین تعبیر را که برگفته از قرآن است انتخاب کرده:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای «درخت شقاوت» این همان تفسیر آیه «مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار»که تفسیر نویسان نقل کردهاند منظور از شجره خبیثه که به قول محتشم، همان درخت شقاوت میباشد بنی امیه است.
هنگامی که دختر امام حسین (ع) با سر بریده پدر رو به رو شد اولین سخنش این بود که ای پدر! چادر از سر ما برداشته و عمهام زینب را کتک زدند حضرت زینب (س) درخطبه معروفش به یزید فرمود: «شما کنیزکان خود را پنهان نگاه داشتهاید و خاندان پیامبر را به هر سو میبرید و چشمها آنها را مینگرند» محتشم از این سوگ با دلی پر دردمیگوید:
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی عماری و محمل شتر سوار
و سپس او با مهارتی تمام قیامتی را که در ابتداری این ترکیب نبد پدید آورده بود نابود میسازد زیرا حادثه عظیمتری رخ میدهد:
شد وحشتی که شور قیامت زیاد رفتچون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد او به خاطر اوج این فاجعه جمله معروف حضرت زینب «انت اخی» را بیان میکند:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
ایـن خشـک لـب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
ایـن ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و سرانجام:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
تربت سرخ
امام باقر علیهالسلام میفرماید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه امّسلمه بود. سفارش کرد: کسی نزد من نیاید. طولی نکشید که حسین علیهالسلام در حالی که کودک بود، وارد شد و سراغ پیامبر را گرفت و بلافاصله خودش را به پیامبر رساند.
امّسلمه میگوید: به دنبالش دویدم (شاید مانع شوم). وقتی به او رسیدم، دیدم حسین صلی الله علیه و آله و سلم روی سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است و پیغمبر گریه میکند و چیزی در دست دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امّسلمه! این جبرئیل است که به من خبر میدهد حسینم کشته خواهد شد. این هم خاک سرزمینی است که حسین در آنجا شهید میشود. آن را نزد خود نگهدار. هر وقت به خون تبدیل شد، حسینم کشته گردیده است.
امّسلمه عرض کرد: یا رسول اللّه! از خدا بخواه از او دفع کند.
فرمود: خواستم و خدا وحی کرد: این درجهای است که هیچ کس بدان نرسد (جز حسین علیهالسلام). حسین، هر یک از پیروان خود را که شفاعت کند، پذیرفته میشود. حضرت مهدی علیهالسلام فرزند او است. خوشا به حال کسی که از دوستان و پیروان حسین باشد! به خدا قسم آنها در روز قیامت رستگارند. [1] .
×××××
1- نفس المهموم،ص16
هدف امام حسین(ع)درنهضت عاشورا«2»
اصلاح مفاسد
در وصیتی که آن حضرت برای برادرشان محمد حنفیّه مرقوم فرمودند، جملهی معروفی است که میفرمایند:«اِنّی لِمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً»[1] یعنی من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون میروم و نه برای این که فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم«وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی صلی الله علیهو آله»فقط برای اصلاح در امت جدم خروج میکنم. اگر دقت کنیم، در تعبیر«لِطَلِب الْاِصْلاح»نکتهای وجود دارد. امام (ع) نفرمود:«انما خرجت للاصلاح»؛ بلکه فرمود:«اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاح»یعنی من در جستجو و در پی اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانی امام (ع) برای نخبگان و علما هم هست که فرموده بودند:«وَ لکِنْ لِنُرِیَ اْلَمعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ اْلاِصْلاحَ فی بِلادِک» [2] این خطبه زمانی ایراد شد که هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود. امام (ع) در آخر این خطبه دعا میکنند و خطاب به خدای متعال میگویند: پروردگارا! تو میدانی که هدف ما از این فعالیتهای سیاسی جز این نیست که معالم دین تو و معیارهای اسلامی را به مردم نشان دهیم؛ یعنی نشان دهیم دین چیست و نشانههای آن کدام است و چگونه و با چه معیاری میتوان افراد دیندار و افراد بیدین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است که اصلاح را در بلاد تو ظاهر کنیم. کلمه «نُظْهِر» دو معنی میتواند داشته باشد؛ اول این که یعنی روشن کنیم اصلاح چیست، و دیگر آن که یعنی اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم.
××××××
پاورقی:1و2- بحارالانوار،ج44،ص329،باب37،روایت2
منبع:کتاب آذرخشی دیگرازآسمان کربلا
هدف امام حسین(ع)درنهضت عاشورا
سؤال: نهضت حضرت امام حسین علیه السلام برای چه بود؟
جواب: نهضت خونین حضرت سیّدالشهدا علیه السلام برای احیای دین اسلام بود، زیرا این دین الهی با نقشههای شوم و شیطانی بنیامیّه در خطر نابودی قرار گرفته بود که آن حضرت با خون مبارک خود درخت دین را آبیاری و اهداف بنیامیّه را ریشهکن نمود.
سؤال: «دین» یعنی چه؟
جواب: به راه و روشی که انسانها را به سعادت دنیا وآخرت برساند «دین» میگویند و خود مشتمل بر سه امر است:
1ـ عقیده
2ـ گفتار
3ـ کردار
سؤال: «عقیده» چیست؟
جواب: «عقیده» به معنای پذیرفتن اصول دین است که شامل:
«توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد» میباشد.
سؤال: مراد از «گفتار» چیست؟
جواب: گواهی دادن به یگانگی خداوند متعال و رسالت پیامبر اسلام حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و اعتراف به امامت ائمّه طاهرین علیهم السلام که این انوار مقدّسه عبارتند از:
1) حضرت امیرالمؤمنین علی بنابیطالب علیه السلام.
2) حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام.
3) حضرت امام حسین علیه السلام.
4) حضرت امام زین العابدین علیه السلام.
5) حضرت امام محمّد باقر علیه السلام.
6) حضرت امام جعفر صادق علیه السلام.
7) حضرت امام موسی کاظم علیه السلام.
8) حضرت امام رضا علیه السلام.
9) حضرت امام جواد علیه السلام.
10) حضرت امام هادی علیه السلام.
11) حضرت امام حسن عسکری علیه السلام.
12) حضرت امام عصر حجّة بنالحسن المهدی عَجَّلَ اللَّهُتَعَالَیَ فَرَجَهُ الشَّرِیف.
همچنین اعتراف و اقرار به مقام عصمت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها.
سؤال: مراد از «کردار» چیست؟
جواب: پایبند بودن انسان به تمام دستورات الهی بدین ترتیب که واجبات را به جا آورده و محرّمات را ترک نماید و بهتر آن است که مستحبّات را انجام داده و مکروهات را رها کند و در انجام مباحات مخیّر است.
سؤال: آیا ملتزم بودن به «عقیده، گفتار و کردار» فایده و اثری هم دارد؟
جواب: بهترین و خوشایندترین ثمره و اثر را که سعادت در دنیا و فلاح و رستگاری در آخرت است، به دنبال دارد.1
××××××
پاورقی:1-کتاب اسراری ازنهضت امام حسین(ع)
کاروان کربلا
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبهی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راهپیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون بدل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلا
هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد بروی اهلبیت
داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گوبیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندرین گوشه عزائی بیریا دارد حسین
××××××
محمدحسین شهریار
چند روایت در مورد امام حسن وامام حسین(علیهماالسلام)
«سئل رسول الله (ص) ایما اهل بیتک احب الیک قال (ص) الحسن و الحسین«
از پیغمبر (ص) پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست داری، فرمود:حسن و حسین را.
شیخ طوسی از حدیفه نقل میکند که پیغمبر (ص) فرمود: فرشتهای بر من نازل شد که تا آن وقت به زمین نیامده بود. سلام کرد «و ابشرنی ان ابنتی فاطمه سیدة نساء اهلالجنه و ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة«.
شیخ طبرسی نقل میکند که پیغمبر (ص) فرمود: روز قیامت عرش خدا را به نور حق زینت میکنند. حسن طرف راست و حسین طرف چپ عرش قرار خواهند گرفت.
و در روایتی دیگر درباره علی، فاطمه و حسن و حسین: فرمود: هر کس با آنان جنگ آورد، من با او به جنگ میخیزم و هر آن که تسلیم آنها شود، من با او سر آشتیدارم.
رسول خدا (ص) دست حسنین را گرفت و فرمود: هر که من و این دو پسر و پدر آنها را دوست دارد، روز قیامت در صف من قرار خواهد گرفت.
عایشه روایت کرده، یک روز صبح حسن و حسین و فاطمه و علی (ع) در زیر عبای پیغمبر (ص) جمع شدند. آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً).
علاقه رسول خدا به این دو فرزند، بر همه اصحاب آشکار بوده و همانطور که درباره امام حسین (ع) گذشت، پیامبر (ص) میکوشید تا مردم را از علاقه خود به این دو امام آگاه کرده و حتی میفرمود: خدایا دوست بدار کسی که آنها را دوست بدارد: «من احبنی فلیحب هذین«، و فرمود: «من أحب الحسن والحسین فقد أحبنی، و من أبغضهما فقد ابغضنی« آن حضرت درباره این دو برادر فرمود: «هما ریحانی من الدنیا»، درباره امامحسین (ع) فضایل اختصاصی نیز آمده است که یکی از مشهورترین آنها، روایت «حسین منی و أنا من حسین» است.
یحیی ابن سالم موصلی که از غلامان امام حسین (ع) بود، میگوید: با امام در حرکت بودیم. به خانه رسیدند و آب طلبیدند. کنیزی با قدحی پر از آب بیرون آمد. امامپیش از خوردن آب «فضهای« را درآورده به او دادند و فرمودند: این را به اهلت بسیار، آنگاه به نوشیدن آب پرداختند.
از امام باقر (ع) روایت شده است که امام حسین (ع) در سفر حج پیاده حرکت میکرد، در حالی که چهار پایان او پشت سر او حرکت میکردند.
نقل یک روایت هم در اخلاق امام حسین (ع) مناسب مینماید. ابن ابی الدنیا نقل کرده است که امام حسین (ع) بر گروهی از فقیران عبور میکرد که سفره شان پهن بود و غذایی فقیرانه داشتند. وقتی امام را دیدند، حضرت را دعوت کردند. آن حضرت پیاده شد و فرمود: (ان الله لا یحب المستکبرین) آن گاه نشست و با آنها غذا خورد. پس از آن فرمود: شما دعوت کردید، من پیرفتم. اکنون من شما را دعوت میکنم، باید بپذیرید. پس از آن به رباب گفت: تا هر چه آماده کرده بیاورد تا با هم بخورند.
اشتغال حسن و حسین (ع) در حضور پیغمبر (ص) به بازیهای کشتی، خط نویسی،و «لعب المداحی« چاله بازی با ریگ و گودال و خاک و مسابقه اسب سواری و تیر اندازی و سبقت در نماز و وضو و غیره بوده است.
سلمان فارسی روایت میکند که دیدم حسین در دامان پیغمبر (ص) بود و میفرمود: تو سید فرزند سیدی و پدر ساداتی، تو امام، فرزند امام و پدر ائمه هستی، تو حجت، فرزند حجت و پدر حجج خدایی، نُه تن از نسل تو حجت خدا هستند و نهمین آنها قائم ایشان است.1
××××××
پاورقی:1-بررسی زندگی امام حسین(ع)ازولادت تاشهادت
امام حسین(ع) در روز عرفه
روز نهم ذیحجّه زائرین بیت خدا، وظیفه دارند از موقع ظهر تا غروب آفتاب در سرزمین عرفه«وقوف» کنند، و تأکید شده است که زائرین، به دعا و مناجات با خدا بپردازند و هر چه بتوانند به خواندن قرآن و عبادت حق مشغول گردند...
«مسروق خادم» میگوید: در همچو روزی در صحرای عرفه بودم، گردشکنان به خیمه امام حسین وارد شدم، دیدم: آن امام بزرگوار با اصحاب خویش به خواندن قرآن و دعا مشغولند، و اشکهای روان از چشمان پرفروغ آن حضرت فرو میریزد و....
ناگاه سفره طعام را مشاهده کردم که از غذاهای امروزه چیزی در آن نبود، خیلی ساده و بیخورشت، تنها سویق در آن چیده شده بود، آنهم به نشانه روزهداری و غذای افطاری.
به محضرش شرفیاب گشتم، سلام و احوالپرسی انجام گرفت، و بعد چند مسأله مطرح کردم، امام حسین با آرامش تمام جواب آنها را بیان داشت و...
مسروق در حالی که زهد و ورع حسین و اصحاب او، وی را کاملاً متأثّر و متعجّب ساخته بود، حضور آنان را ترک گفت، و به خیمه امام حسن وارد شد.
در خیمه امام حسن سفرهها باز بود، و زائران بیت خدا در آنجا مشغول خوردن و آشامیدن بودند و گروهی از مردم از طعامهای موجود به همراه خود نیز میبردند! «مسروق» میگوید: من از دیدن چنین منظره تعجّب نمودم که چرا در حضور امام حسین همه روزهدار؟ و چرا در خیمه امام حسن همه مشغول خوردن و آشامیدن میباشند؟
امام حسن از مسروق دعوت کرد که او نیز طعام میل کند، ولی او گفت: ای فرزند پیامبر من روزه گرفتهام، اجازه میدهی سؤالی را مطرح کنم؟ امام اجازه داد.
مسروق گفت: من از اختلاف شما و برادرت حسین به خدا پناه میبرم! چرا در خیمه او همه روزه گرفتهاند؟ ولی در خیمه شما کسی روزهدار نیست؟
امام حسنعلیه السلام فرمود: خداوند ما اهلبیت را برای اعمال و سیاست مردم الگو آفریده، چنانچه من و برادرم هر دو روزه میگرفتیم، افرادی که به روزه گرفتن موفّق نشده بودند احساس حقارت میکردند، ولذا من با برادرم حسین قرار گذاشتیم که اینگونه عمل کنیم، تا هیچ کس آزرده نباشد افطار کردن من به خاطر مردم، و روزه گرفتن برادرم حسین نیز به خاطر مردم است. [1] .
قابل توجّه است که اگر همه مؤمنین در روز عرفه توفیق روزه گرفتن پیدا میکردند، امام
حسن حتماً روزه میگرفت، و با برادرش امام حسین تفاوتی در سیره پیدا نمیکرد، زیرا امام حسین برادرش امام حسن را امام خود میخواند و از او پیروی میکرد.
روزی عبداللَّه بن زبیر از حضرت سیّدالشهداء و اصحابش برای مهمانی ناهار دعوت کرد، وغذاهای مطبوع بر سر سفره چید، و از مهمانان خواست مشغول غذا خوردن باشند، در این میان امام حسین دست به طعام نزد! از حضرت سؤال کردند چرا غذا نمیخوری؟ فرمود: من روزه گرفتهام.[2] .
آری امام حسین در تمام رفتارها و کردارها الگوی زاهدان بود، و هرگز تحت ثأثیر دنیا و عوارض آن قرار نگرفت، و در آخرین لحظات زندگی خویش که در سرزمین کربلا در بستر شهادت افتاده بود، با خدای خویش مناجات نموده، و با زمزمه «رِضاً بِقَضائِکَ» بار دیگر اعلان نمود که حسین اهل دنیا و مناصب آن نبوده است، و آنچه میخواست فقط رضای الهی بود.
×××××××
پاورقی:1-سفینه البحار،ج1،ص258 2-بحارالانوار،ج44،ص195
منبع:cdسفینه النجاه
عکس: لباس خونین منسوب به امام حسین(ع) این تصویر لباس خونین منسوب به امام حسین(ع) است که گفته می شود در موزه شهر مکه در عربستان سعودی قرار دارد. |
«الله اعلم»
منبع: رهوا
&گریه امام زمان(عج)براسیری حضرت زینب(س) &
?حاج ملّاسلطانعلی، که ازجمله عابدان وزاهدان بودمی گوید:
«درخواب به محضرمبارک امام زمان(عج)مشرّف شدم،عرض کردم:مولای من!آنچه درزیارت ناحیهمقدّسه ذکرشده است که«فَلانذُبَنَّکَ صباحاًوَمَساءًولابکِیّنّ عینَکَ بَدَل الدموعِ دَماء»صحیح است؟فرمود:آری!گفتم:آن مصیبتی که درسوگ آن،به جای اشک خون گریه می کنید،کدام است؟آیامصیبت علیّ اکبر(ع)است؟فرمودند:نه!اگرعلیّ اکبر(ع)زنده بود،اوهم دراین مصیبت،خون گریه می کرد!
گفتم:آیامقصودمصیبت حضرت عبّاس(ع)است؟فرمود:نه!بلکه اگرحضرت عبّاس(ع)هم درحیات بود،اونیزدراین مصیبت خون گریه می کرد!
عرض کردم:آیامصیبت حضرت سیّدالشهداء(ع)است؟فرمود:نه!اگر حضرت سیّدالشهداء(ع)هم بود،دراین مصیبت،خون گریه می کرد!
پرسیدم:پس این کدام مصیبت است؟فرمود:مصیبت اسیری عمّه ام زینب(س)است.»1
«یازینب کبری(س)»
پاورقی:1-شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج1،ص145
& عزادارى امام زمان علیه السلام &
?توفیقى بود چند عاشورا کربلا بودم. روز عاشورا مردم کربلا
عزادارى را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج مىروند.
من علماى زیادى را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و
به سر و سینه مىزدند، از جمله شهید محراب آیتاللّه مدنى.
از ایشان پرسیدم: راز این قصه چیست؟ فرمودند: سیدبحرالعلوم
که از علماى بزرگ نجف بود، براى زیارت به کربلا آمده بودند.
در مسیر راه حرم، به تماشاى هیئت عزاداراى طویریج مىایستد.
ناگهان مردم مىبینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کنارى
گذارده وبه داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین مىکند.
طلبهها مىروند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست
و پا له نشود؛ امّا اجازه نمىدهند. بعد از عزادارى مىبینند سید
در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را مىپرسند؟
سید مىگوید: همین که مشغول تماشاى هیئت بودم، حضرت
مهدىعلیه السلام را دیدم که با پاى برهنه و سر بدون عمامه،
در میان عزاداران به سر و سینه مىزند، من شرم کردم که
تماشاچى باشم.
++++++
منبع :
خاطرات 1 حجه الاسلام و المسلمین قرائتی