دعاهاى حضرت موسى علیه السلام
1. یکى از داستانهاى بلند قرآن کریم ، داستان موسى و فرعون است . خوابگزاران و منجمان به فرعون مى گویند: به زودى فرزندى به دنیا مى آید که تاج و تخت تو را نابود مى سازد. با این خبر وحشتناک فرعون دست به کار مى شود تا موسى به عرصه هستى قدم نگذارد اما به خواسته الهى و علم رغم خواسته فرعون ، موسى به دنیا چشم گشود و به اعجاز الهى در دامن خود فرعون بالید و بزرگ شد و آنگاه که جوانى نیرومند شد خداوند به او علم و حکمت داد.
موسى ، یک روز خلوت داخل شهر شد دید دو نفر در حال نزاع و نبرد هستند، و یکى از آنان از پیروان اوست . آن که پیرو موسى بود موسى را به کمک خواست . موسى به یارى او شتافت و بر اثر ضربه موسى ، خصم از پا در آمد. در این هنگام موسى منقلب شد و دست به دعا برداشت و گفت :
رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى
بارالها، من بر خود ستم کردم مرا بیامرز.
خداوند هم او را آمرزید.
موسى باز هم دعا کرد و گفت :
رب بما انعمت على فلن اکون ظهیرا للمجرمین
خداوندا، به خاطر نعمتى که به من دادى هیچگاه پشتیبان گنهکاران نخواهم بود.
صبح روز بعد موسى با بیم و هراس در شهر گردش میکرد. دید مرد دیروزى ، امروز هم با کسى درگیر است . باز هم موسى را به کمک خواست . طرف مقابل به موسى رو کرد و گفت : آیا مى خواهى مرا بکشى آن چنان که دیروز دیگرى را کشتى !تو زورگویى نه مصلح !
از آن طرف شهر مردى سر مى رسد و مى گوید: اى موسى !سران گرد آمده اند و براى کشتن تو نقشه مى کشند، هر چه زودتر از شهر خارج شو!
موسى با احتیاط و مراقبت از شهر بیرون شد و چنین دعا کرد:
رب نجنى من القوم الظالمین
امیدوارم پروردگارم مرا به بهترین راه هدایت کند.
2. موسى به شهر مدین رسید. در بیرون شهر مردمى را دید که در کنار چاهى جمع شده اند و از آن آب مى کشند و گوسفندان را سیراب مى کنند. موسى دید دو زن دورتر ایستاده اند و در انتظار به نزد آنان رفت و پرسید: چرا این جا ایستاده اید؟ آن دو جواب گفتند: وقتى که چوپان ها از چاه آب کشیدند و گله خود را آب دادند و دور شدند ما سر چاه مى آییم ، آب مى کشیم و گوسفندان خود را سیراب مى کنیم .
موسى از سر وظیفه الهى و نوع دوستى به سر چاه آمد، براى آنان آب کشید و گوسفندان آنان را سیراب کرد آنان به راه افتادند و زودتر از هر روز به خانه رسیدند.
موسى که در مدین غریب بود و راه به جایى نمى برد، به زیر سایه ، درختى رفت تا بیاساید؛ و خستگى راه از تن به در کند و چون امکانات و آذوقه نداشت دست به دعا برداشت این چنین خدا را خطاب کرد:
رب انى لما انزلت الى من خیر فقیر
بارخدایا، من به هر آنچه بر من فرو فرستى محتاجم .
دعاى موسى مستجاب شد دختران شعیب که زودتر از هر روز به خانه برگشته بودند ماجراى یارى جوانى ناشناس را براى پدر بازگفتند.
پدر یکى از آنان را به دنبال موسى فرستاد تا او را بیاورد موسى به خانه شعیب آمد از او پذیرایى کردند و چون توانایى و درستى و امانت او را دیدند او را به گرمى پذیرفتند، موسى داماد شعیب و صاحب همسر و زندگى شد.
گرچه در برخى روایات آمده است موسى در آن هنگام که این دعا را کرد به نانى محتاج بود، اما این دعا مخصوص نان و خوراکى نیست ، بلکه براى همه احتیاجات به کار مى آید. دلیلش این است که موسى پس از این دعا صاحب همه چیز شد.
3. موسى مدتى را که با شعیب عهد بسته بود در مدین بماند و سپس با خانواده و گله و دارایى خود رو به سوى وطن آورد تا به طور سینا رسید در آنجا، نورى از دور پدیدار شد. به سوى آن رفت تا براى گرم شدن همراهان از آن شعله اى برگیرد. آن نور حق تعالى بود که بر درختى تجلى کرده بود. در آن جا که بزرگترین حادثه زندگانى موسى که رسالت اوست رخ مى نماید. موسى پیامبر شد و معجزه هم که دلیل صدق ادعاى وى بود، به او عطا شد.
سرآغاز ماءموریت او، رفتن به دربار فرعون و هشدار و انذر و دعوت او به سوى خداوند متعال اعلام شد.
در این هنگام که موسى ماءموریت را دشوار یافت به درگاه الهى رو کرد و گفت :
رب اشرح لى صدرى # و یسرلى امرى # واحلل عقدة من لسانى # یفقهوا قولى # و اجعل لى وزیرا من اهلى # هرون اخى # اشدد به ازرى # و اشرکه فى امرى# کى نسبحک کثیرا# و نذکرک کثیرا# انک کنت بنا بصیرا
بارالها سینه ام را گشاده دار. ماءموریتم را برایم آسان کن گره از زبانم بگشا. تا سخنم را بفهمند. از خاندانم برایم یاورى قرار ده که هارون برادرم باشد پشتم را به او محکم کن . و او را در ماءموریتم شریک کن . تا تو را تسبیح بسیار گوییم و بسیار تو را یاد کنیم . به درستى که تو با خبر و بینا بر احوال مایى .
خداى متعال پاسخ داد: اى موسى خواسته ات را برآورده ساختم سپس خداوندشیوه برخورد با فرعون را اینچنین به موسى به هارون آموخت :
به سوى فرعون روید، چرا که او را طغیان در پیش گرفته است به نرمى با او سخن گویید، شاید به خود آید یا بترسد موسى و هارون گفتند:
ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا و ان یطغى
بارالها ما مى ترسیم بر ما ستم کند یا راه طغیان و نافرمانى پیش گیرد.
خداوند پاسخ داد: نترسید من با شمایم ، آنچه پیش آید مى شنوم و مى بینم .
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى حضرت شعیب علیه السلام
شعیب یکى از پیامبران الهى بود که در راه ابلاغ توحید و هدایت مردم رنج ها برد و از نامردان و پیروان شرک و شیطان مصیبت ها کشید. مردمان مدین ، هم در اعتقادات و باورها دچار گمراهى و کج اندیشى بودند وهم در رفتارهاى اجتماعى به بیراهه مى رفتند وهم در داد و ستد اهل خیانت بودند. شعیب به فرمان الهى دامن همت به کمر زده به تبلیغ توحید ناب ، مبارزه با مفاسد اجتماعى و اقتصادى آنان مى پرداخت .
امام مردمى که به باورهاى باطل و عادتهاى نادرست خو گرفته بودند، شعیب را تخطئه و از باورها و سنتهاى خود دفاع مى کردند. شعیب به آنان گفت : ان ارید الا الا صلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب . من قصدى به جز اصلاح تا آن جا که بتوانم ندارم . موفقیت من به دست خداست ، بر او توکل کردم و به سوى او باز مى کردم .
شعیب مردم را به توحید و توبه فراخواند و از این که عذاب الهى که بر امت هاى پیشین نازل شده ، بر آنان نیز نازل شود آنان را بیم داد.
اما آن مردم به جاى هشیارى ، شعیب را تهدید کردند که اگر حرمت خویشانت نبود، تو را سنگسار مى کردیم .
روشنگرى و مبارزه فرهنگى فکرى شعیب ادامه یافت تا آن هنگام که سران کفر و جهل ، شعیب و مؤ منان را بر سر دو راهى قرار دادند و گفتند: به آیین ما برگردید، وگرنه شما را از شهر بیرون میکنیم شعیب در پاسخ گفت : پس از آن که خداى متعال ما را از آیین شما نجات بخشید اگر به آن برگردیم بر خداوند افترا بسته ایم و سپس گفت :
وسع ربنا کل شى ء علما على الله توکلنا ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیرالفاتحین
دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است ، بر خداوند توکل کردیم ، بارالها، بین ما و این مردم به حق داورى کن ، و، تو بهترین داورانى .
نفرین شعیب مستجاب شد و عذاب الهى بر تبهکاران فرود آمد.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
بهترین دعا
علامه شیخ بهایى (قدس سره ) در کشکول از پیامبر اکرم (ص ) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: بهترین دعا، دعاى من و دعاى پیامبران قبل از من است و آن دعا این است که : لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد یحیى و یمیت و هو حى لا یموت بیده الخیر، و هو على کل شى ء قدیر ؛ نیست خدایى جز الله که اوست یکتا و یکتا و یکتا، هیچ شریکى براى او نیست ، ملک و سلطنت از آن اوست ، حمد مخصوص اوست ، زنده مى کند و مى میراند، و اوست زنده و جاوید و همه خیرات به دست اوست و او بر هر کارى قادر و تواناست . (1)
ذکر در شب
علاء بن کامل گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام (در حالى که به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت ) مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بیم ، بدون آنکه آوایت را آشکار کنى ، پروردگارت را در ضمیرت یاد کن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد، یحیى و یمیت و یمیت و یحیى و هو على کل شى ء قدیر . علاء بن کامل گوید: من به حضور شریف امام عرضه داشتم که جمله بیده الخیر را در این ذکر نیاوردید؟ (چه طور است این را هم بر آن بیافزاییم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خیر به دست خداست ؛ ولى تو آنچه را که گفتم ، همانطور (بدون آنکه چیزى بر آن بیافزایى ) ده بار بگو و نیز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده بار بگو اعوذ بالله السمیع العلیم . (2)
******
پاورقی:1- کشکول ، ج 1، ص 143.
2- رساله نور على نور، در ذکر و ذاکر و مذکور، ص 54.
پندهاى حکیمانه علامه حسن زاده آملى- عباس عزیزى
دعاى حضرت لوط علیه السلام
لوط که در زمان حضرت ابراهیم مى زیست پسر برادر آن حضرت و پیامبران هلى در شهر سدوم بود او مردم شهر خود را به توحید و پاکى و درستى دعوت مى کرد. ثمره ده ها سال تبلیغ و فراخوانى او، گرایش افرادى اندک بود. در میان مردم آن شهر، فساد اخلاق و آلودگى به اوج رسید به گونه اى که پیشتر سابقه نداشت . لوط که مردم را از گناه باز میداشت ، تهدیدش کردند که اگر از تبلیغ دست برندارد او را از شهر بیرون مى کنند. و گاه به نشانه تمسخر به او مى گفتند: اگر راست مى گویى عذاب الهى را براى ما بیاور. لوط دست به دعا برداشت و گفت :
رب انصرنى على القوم المفسدین
بارالها، مرا بر قوم تبه کار و هرزه پیروز فرما؛
لوط به مردم اعلام کرد من با کردار ناشایست شما دشمنم و دست به دعا برداشت و گفت :
رب نجنى و اهلى مما یعلمون
بارالها، من و خاندانم را از کردار ناشایست آنها نجات بخش .
عذاب الهى بر آن مردم در رسید. لوط و خاندان و پیروان اندکش شبانه از شهر بیرون رفتند و صبحگاهان فرشتگان الهى عذاب آسمانى را بر مردم فاسق و تبه کار شهر سدوم فرود آوردند.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى سلیمان علیه السلام براى حکومتى بى نظیر
سلیمان و پدرش داوود از پیامبران الهى بودند که خداوند در قرآن کریم از آنان به نیکى یاد مى کند. از آن جا که سلیمان علیه السلام شیفته اسب بود، لشکریان او مسابقه اسب دوانى ترتیب داده بودند تا براى نبرد با دشمن آماده باشند، و سلیمان از آن سان مى دید. مسابقه به درازا کشید و وقت فضیلت نماز سپرى شد، خداوند که خواست سلیمان را بیازماید، جنازه اى بر تخت او افکند. سلیمان به درگاه الهى رو کرد و دست به دعا برداشت و گفت :
رب اغفرلى و هب لى ملکا لاینبغى لاحد من بعدى انک انت الوهاب
خداوندا مرا بیامرز وحکومتى به من ببخش که شایسته هیچ کس پس از من نباشد، همانا تو بسیار عطا کننده اى .
خداوند متعال هم خواست او را بر آورد و حکومتى بى نظیر به او عطا کرد. پس از گذشت هزاران سال هنوز هم داستان ملک سلیمان بر سر زبانهاست و از آن بزرگى و عظمت یاد مى شود.
دعاى سلیمان علیه السلام براى توفیق بر شکر نعمت هاى الهى
در دعاى پیشین گفتیم که خداوند حکومتى بى نظیر به سلیمان داد.
گرچه بسیارى از مردم آنگاه که به قدرت و ثروت مى رسند خداوندى در که صاحب نعمت است فراموش مى کنند، اما سلیمان هرگاه به نعمت هاى مادى و معنوى که خداوند به او و پیش تر به پدرش حضرت داود داده بود نظر مى افکند مى گفت : این را فضل و کرامت خداى من است به من نعمت داده تا ببیند سپاسگزارى یا ناسپاسى اش مى کنم .
روزى سلیمان با لشکریانش از سرزمینى مى گذشتند و شنید که مهتر مورچگان به مورچگان گفت : به لانه هاى خود بروید مبادا سلیمان و لشکریانش شما را لگد مال کنند. سلیمان که زبان همه موجودات را مى دانست تا این سخن را شنید به خنده آمد و دست به دعا برداشت و چنین گفت :
رب اورعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على وعلى والدى و ان اعمل صالحا ترضیه و ادخلنى برحمتک فى عبادک الصالحین
بارالها، به من الهام کن نعمتهایى را که به من و به پدر و مادرم داده اى سپاس و شکر بگذارم ، کارهاى نیک که مورد پسند تو باشد انجام دهم و از سر لطف و رحمت خود، مرا در زمره بندگان نیکوکارت قرار ده .
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى حضرت یونس علیه السلام
حضرت یونس یکى از پیامبران الهى بود او زمانى دراز مردم را به توحید و یکتاپرستى فرا خواند. لیکن این دعوت و تبلیغ طولانى مردم را به راه نیاورد و آنان همچنان بر کفر خود لجاجت مى کردند. در این هنگام که یونس از جهل و کفر آنان به خشم آمده بود پیش از آن که از خداوند اجازه گیرد از شهر خارج شد و سر به بیابان گذاشت . رفت تا به دریا رسید. به قدرت الهى یک ماهى بزرگ دهان باز کرد و یونس را بلعید. یونس بدون آن که در شکم ماهى هضم شود زندانى شد و دانست این سزاى آن است که بدون اذن الهى ، ماءموریت خود را رها کرده است .
در چنین شرایطى با دلى شکسته و قطع امید از همه جا، دعا کرد و گفت :
لااله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین
خدایا، معبودى به جز تو نیست ، منزهى از هر عیب به درستى که من از کسانى هستم که بر خود ستم کردم .
خداوندا در قرآن کریم مى فرماید: ما دعاى او را مستجاب کردیم .
و او را از غم نجات دادیم ، و این چنین همه مؤ منان را نجات میدهیم .
حضرت یونس که از شکم ماهى و دریاى عمیق نجات یافته بود، به محل ماءموریت خود باز آمد و مردم هم که در غیاب او به خود آمده بودند به گرد او جمع شدند و راه پاکى و خداپرستى در پیش گرفتند.
چند نکته
1. خداوند در پایان داستان یونس مى فرماید: و کذلک ننجى المؤ منین ؛ ما این چنین مؤ منان را از غم و گرفتارى نجات مى دهیم گویا داستان یونس براى این در قرآن آمده است که این قانون کلى و سنت همیشگى الهى بازگو شود: نجات مؤ منان گرفتار، برنامه دائمى خداست ، که در همه زمانها و مکانها و در تمام نسل ها جارى است .
پر واضح است که این بشارت و مژده اى براى همه ماست .
پیامبر گرامى ما فرمود: آیا شما را راهنمایى کنم به اسم اعظم الهى ، که هر گاه خداوند با آن اسم خوانده شود جواب دهد، و هر گاه با آن اسم از خداوند درخواست شود پاسخ دهد؟ آن دعاى یونس است که در تاریکى ها خواند: لااله الاانت سبحانک انى کنت من الظالمین .
مردى پرسید: اى رسول خدا! آیا این دعا مخصوص یونس بود یا براى همه مؤ منان است ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا نشنیدى بقیه آیه را: و کذلک ننجى المؤمنین
2. عارفان الهى به دعاى حضرت یونس اهمیت فراوان میدهند، و بدان اهتمام ورزند و آن را ذکر یونسیه نامند.
3. دعاهاى معصومان علیهم السلام ریشه قرآنى دارد. چرا که آنان فرزندان قرآنند و از معرفت زلال قرآنى بهره مندند. امام حسین علیه السلام با اقتباس از دعاى حضرت یونس ، در دعاى عرفه گوید:
لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من المستغفرین لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الموحدین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الخائفین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الوجلین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الراجین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الراغبین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من المهللین لا اله الا انت سبحانک انى کنت من السائلین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من المسبحین . لا اله الا انت سبحانک انى کنت من المکبرین . لا اله الا انت سبحانک ربى و رب آبائى الاولین ؛
به جز تو خدایى نیست ، منزهى از عیب من از ستمکارانم به جز تو خدایى نیست منزهى تو، من از استغفار کنندگانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو، من از یکتا پرستانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى ، من از بیمناکان از عذاب توام . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو من از افراد ترسانم . به جز تو خدایى نیست منزهى تو، من از امیدوارانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو من از آرزومندم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو، من از لااله الا الله گویانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو من از گدایانم به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو، من از تسبیح گویانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو، من از الله اکبر گویانم . به جز تو خدایى نیست ، منزهى تو که پروردگار من و پروردگار پدران پیشین منى .
چند حدیث در فضیلت این دعا
1. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است .
2. رسول خدا صلى الله علیه و آله : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین .
3. امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند :لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: فاستبجنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤ منین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم ).
4. مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزنددار، نشده ام ، چه کنم ؟
حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ، و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین را تا سه آیه بخوان ان شاء الله فرزنددار خواهى شد .
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى اصحاب کهف
داستان اصحاب کهف را خوانده و شنیده ایم . گروهى از جوانان موحد و خداپرست که از جو کفرآمیز جامعه و حکومت پلید زمان نفرت دارند و به خشم آمده اند راهى کوه و بیابان مى شوند تا بتوانند با آزادى خدا را عبادت کنند و با حق تعالى انس گیرند. وقتى که مسیر را پیمودند و به غار پناه بردند، در آن جا دست به دعا برداشتند و چنین گفتند:
ربنا اتنا من لدنک رحمة و هیى ء لنا من امرنا رشدا
بارالها از نزد خودت به ما رحمت ده و رشد و پیشرفت در کار براى ما مهیا کن .
طالبان رحمت الهى و راهیان رشد و ایمان و نیکبختى و هدایت الهى ، شایسته است این دعا را زمزمه کنند.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى سربازان طالوت
یکى از داستانهاى قرآنى داستان طالوت و جالوت است . بنى اسرائیل پس از دوره حضرت موسى علیه السلام به پیغمبر خود مى گویند: فرماندهى را بر ما بگمار تا به فرمان او در راه خدا پیکار کنیم . از جانب حق تعالى ، طالوت به فرماندهى آنان گماشته مى شود. در آغاز آنان از این انتصاب رخ برمیتابند و نمى پذیرند. سرانجام با تاءکید پیامبر الهى به آن تن مى دهند و در رکاب او براى نبرد با جالوت کافر تبهکار و لشکر او حرکت مى کنند.
دو لشکر مقابل یکدیگر صف آرایى مى کنند و آماده نبرد مى شوند. سربازان موحد طالوت در این هنگام دست به دعا برمیدارند و مى گویند:
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین
بارالها، صبر و پایدارى بر ما فرو ریز، و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز فرما.
و سپس به کارزار مى پردازند، موحدان پیروز، و کافران فرارى مى شوند.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى حضرت ایوب علیه السلام
ایوب یکى از پیامبران الهى است که به خاطر صبرش زبانزد همگان است خداوند به ایوب نعمت بسیار داده و او هم به طاعت الهى کمر بسته و شکرگزار نعمت هاى الهى بود. شیطان به بندگى ایوب حسد برد و گفت : خداوندا، اگر ایوب فرمانبر است به خاطر نعمتهایى است که به او داده اى ، وگرنه فرمان نمى برد.
سرانجام ، زمینه و زمان آزمایش ایوب فرا رسید و گرفتار امتحان الهى شد.
ایوب ثروت و مکنت و فرزندان را یکى پس از دیگرى از دست داد. در تمام مراحل این آزمایش بزرگ ، صبر ایوب بر حوادث و پیشامدهاى تلخ چیره شد و آن گاه که نیمه جانى بیش برایش نمانده بود دست به دعا برداشت و چنین گفت :
انى مسنى الضر وانت ارحم الراحمین
بارالها، ضرر و زیان به جان من رسید و تو ارحم الراحمین هستى .
شیخ طبرسى گوید: این سخن ایوب ، کنایه اى ظریف براى طلب حاجات است .
در آیه دیگر آمده است که ایوب چنین گفت :
انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب
پروردگارا، شیطان باسختى و رنج و عذاب به سراغ من آمد.
به هر حال دعاى ایوب مستجاب شد و از این امتحان بزرگ سربلند برآمد و بر شیطان و پیروانش روشن شد که ایوب در شادى و غم ، دارایى و ندارى ، تندرستى و بیمارى خداپرست و خدا دوست است .
ندا رسید: با پایت زمین را بخراش ، چشمه اى برمى آید، که آبش بیمارى هاى تو را مداوا مى کند و هم نوشیدنى گوارا براى تو است . خداوند سلامتى را به او برگرداند و از فرزندان و خاندان دو چندان به او عنایت کرد. ثروت و مکنت رفته باز آمد و زندگى او بیش از پیش رونق یافت .
درباره تفسیر از فرزندان دو چندان به او عنایت کرد از امام صادق علیه السلام پرسیدند، آن حضرت فرمود: علاوه بر فرزندانى که در این امتحان بزرگ از دنیا رفته بودند، فرزندانى که پیش از آن هم از ایوب وفات یافته بودند، زنده شدند .
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاهاى حضرت نوح علیه السلام
1. نوح یکى از پیامبران الهى بود که عمرى دراز یافت به گونه اى که عمر او ضرب المثل شده است .
نوح مردم را به خداپرستى و معرفت فرا مى خواند و از بت پرستى و جهالت باز مى داشت . مردم که با عقاید پدران خویش خو گرفته بودند و از اندیشه و تفکر به دور بودند نوح را تهدید کردند که اى نوح اگر از کارت دست برندارى تو را سنگباران مى کنیم .
نوح دست به دعا برداشت و گفت :
رب ان قومى کذبون# فافتح بینى و بینهم فتحا و نجنى و من معى من المؤ منین
پروردگارا! قوم من مرا تکذیب کردند. بین من و آنان داورى کن ، و مرا و کسانى که با من ایمان آورده اند از دست آنان نجات بخش .
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: ما نوح و همراهان او را نجات دادیم و دیگران را غرق کردیم .
2. در قرآن کریم یک سوره به نام حضرت نوح آمده است و تمام این سوره مربوط به داستان آن حضرت است . خداى متعال مى فرماید: ما نوح را به سوى قومش فرستادیم پیش از آن که عذاب دردناک به سراغشان آید. او به مردم گفت : من شما را هشدار مى دهم ، خدا را بپرستید و تقواى الهى را پیشه گیرید و مرا اطاعت کنید اگر چنین کنید خداوند شما را مى آمرزد و اجل شما را به تاءخیر مى اندازد .
این پیام و تبلیغ ، مردم را بیدار نکرد و به همین سبب نوح از سر درد با خداوند چنین گفت : بارالها، شب و روز مردم را دعوت کردم و هرچه بیشتر فراخواندم مردم بیشتر گریزان شدند هر گاه آنان را به آمرزش تو دعوت مى کنم انگشت به گوش مى کنند، لباس بر سر مى کشند تا پیام مرا نشنوند و بر کردار خود اصرار مى ورزند. به طور علنى و پنهانى آنان را خواندم و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید چرا که او آمرزنده است اوست که باران بر شما فرو مى فرستد و اموال و پسران به شما مى دهد و باغ ها و نهرها برایتان فراهم مى آورد .
نوح سپس آیات و نشانه هاى حق تعالى را در عالم آفرینش برایشان بازگو کرد. اما باز هم بیدار نشدند و به یکدیگر سفارش مى کردند که از بت هاى خود دست برندارید. آنان در گناهان غوطه ور شدند و سرانجام اهل جهنم گشتند.
در این هنگام نوح دست به دعا برداشت و به پروردگار عرضه داشت :
رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا # انک ان تذرهم یضلوا عبادک ولایلدوا الا فاجرا کفارا # رب اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بیتى مؤ منا و للمؤ منین و المؤ منات و لاتزد الظالمین الا تبارا .
بارالها، از کافران بر روى زمین هیچ کسى باقى نگذار. اگر آنان را رها کنى بندگان تو را گمراه مى کنند و به جز تبه کار کافر فرزندى نیاورند. بارالها، مرا و پدر و مادرم و هر مؤ منین را که به خانه ام وارد شود و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز و بر نابودى ستمگران بیفزا.
3. خداوند در سوره قمر مى فرماید: در دوران گذشته قوم نوح بنده ما را تکذیب کردند و گفتند او دیوانه و جن زده است . نوح هم دست به دعا برداشت و خداوند را خواند و چنین گفت :
این مغلوب فانتصر
بارالها، من در هدایت مردم شکست خوردم ؛ تو خود مرا یارى فرما.
4. در سوره مؤ منون آمده است : ما نوح را به سوى قومش فرستادیم ، او به مردم گفت : اى قوم من خداوند را بپرستید به جز او براى شما خدایى نیست ، آیا پروا نمى کنید؟ .
گروه کافران گفتند: نوح چون شما بشر است که مى خواهد بر شما برترى جوید؛ اگر خداوند مى خواست پیامبرى بفرستد فرشتگانى را به پیامبرى مى فرستاد نوح دیوانه است .
در این هنگام نوح دست به دعا برداشت و گفت :
رب انصرنى بما کذبون
خداوند مى فرماید: به نوح وحى کردیم که زیر نظر و راهنمایى ما کشتى ساز، و هر گاه فرمان رسید و آب از تنور فوران کرد از هر یک از حیوانات دو عدد و خانواده ات را سوار بر کشتى کن ، و هر گاه تو و همراهان در کشتى مستقر شدید بگو:
الحمدلله الذى نجینا من القوم الظالمین # و قل رب انزلنى منزلا مبارکا و انت خیرالمنزلین
حمد براى خدایى است که ما را از دست ستمکاران نجات داد وبگو: بارالها، مرا در منزلگاهى مبارک جاى ده (زیرا) تو بهترین فرود آورندگانى .
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود: اى على هرگاه در جایى منزل کردى بگو: اللهم انزلنى منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین ؛ چرا که خیر و خوبى آن منزل روزى تو مى شود و شر و بدى آن از تو دور مى شود
در حدیث اربع مائة که على علیه السلام چهارصد سخن کوتاه و نغز در آداب زندگى و بندگى براى یارانش بیان فرمود، آمده است : هرگاه جایى منزل کردید بگویید: اللهم انزلنا منزلا مبارکا و انت خیرالمنزلین
5. نوح 950 سال در میان مردم تبلیغ یکتا پرستى و پاکى و درستى کرد. اما ده قرن تبلیغ و دعوت آن مردم خفته جاهل را بیدار نکرد و به هوش نیاورد. و از همه بذر توحید و خداپرستى به جز بسیار اندک در دل سخت تر از سنگ آنان جوانه نزد و به بار ننشست افزون بر آن پیامبر الهى را به باد استهزاء مى گرفتند و تهمت هایى که خود شایسته آن بودند به او مى بستند و مؤ منان همراه او را مردمانى پست مى خواندند...
با چنین پیشینه عصیان و تبه کارى است که بفرمان الهى از آسمان باران شدید باریدن مى گیرد و از جاى جارى زمین چشمه ها مى جوشد و سیل و طوفان همه جا را فرا میگیرد.
نوح که از پیش آماده چنین شرایطى است ؛ به مؤ منان و همراهان خود مى گوید تا بر کشتیى که به دست خود او ساخته شده است سوار شوند. نوح به هنگام سوار شدن بر کشتى مى گوید:
بسم الله مجریها و مرسیها ان ربى لغفور رحیم
به نام خداست حرکت و توقف کشتى ؛ به درستى که پروردگارم آمرزنده و مهربان است .
در این هنگام ، آب از آسمان و زمین به هم مى پیوندد و همه جا را مى گیرد و همه نابکاران سیه روز را در کام خود فرو مى کشد در حالى که نوح و همراهانش بر کشتى نجات سوارند و بر سطح آب در حرکتند. وقتى که آب همه جا را فرا گرفت و همه گمراهان لجوج را به کام مرگ کشید فرمان الهى بر توقف باران و جوشش زمین صادر مى شود و کشتى نوح بر کوه (جودى ) آرام مى یابد. در این میانه نوح که پسر نادرستش را در میان غرق شدگان مى بیند دست به دعا برمیدارد و مى گوید:
رب ان ابنى من اهلى و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین
بارالها، پسرم از خانواده من است (و تو وعده داده بودى که خانواده مرا نجات دهى ) و وعده تو حق است و تو احکام الحاکمین هستى .
خداوند فرمود: اى نوح ، او از خاندان تو نیست ، او ناشایست است آنچه را که به آن آگاهى ندارى از من مخواه ، من تو را پند میدهم ، مبادا از جاهلان باشى .
نوح به خود آمد و گفت :
رب انى اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لى به علم ، و ان لاتغفر لى و ترحمنى اکن من الخاسرین
بارالها، من به تو پناه مى برم از این که چیزى را که به آن آگاهى ندارم از تو بخواهم اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران خواهم بود.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى