دعاى بلقیس ملکه سبا
خداوند به سلیمان حکومتى بى نظیر عطا کرد. پرندگان نیز در تسخیر سلیمان بودند. روزى سلیمان در میان پرندگان ، هدهد را ندید. زمانى نگذشت که هدهد باز آمد و گفت : از سرزمین سبا براى تو خبرى آورده ام . در آن جا زنى با امکانات بسیار و تختى عظیم حکم مى راند و مردم آن در برابر خورشید سجده مى کنند.
سلیمان نامه اى به ملکه آن سرزمین مى نویسد و هدهد آن را به مقصد مى رساند. ملکه پس از رایزنى و مشورت با سران ، هدیه اى براى سلیمان مى فرستد که سلیمان آن را نمى پذیرد.
پس از گذشت زمان و مراحلى ملکه به سوى دربار سلیمان بار سفر مى بندد و وارد کاخ سلیمان مى شود و به نشانه توبه و ایمان مى گوید:
رب انى ظلمت نفسى و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین
بارالها، من بر خودم ستم کردم و با سلیمان به خداوند عالمیان ایمان آوردم .
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاهاى حضرت یوسف علیه السلام
1. یکى از پیامبران الهى یوسف است . داستان یوسف در قرآن کریم بلند و پرنکته است . حسد برادران را وادار مى کند که او را به چاه بیندازند. قافله اى سر مى رسد و دلو را در چاه مى افکنند تا آب بکشند و استفاده کنند. ناباورانه مى نگرند به جاى آب ، نوجوانى زیبا از چاه سر برآورد. او را به بردگى مى گیرند و در مصر به فروش مى رسانند. یوسف به عنوان برده به کاخ عزیز مصر راه مى یابد و زلیخا همسر عزیز شیفته یوسف مى شود و مى خواهد از او کام گیرد.
یوسف پاکدامن پیغمبر زاده ، به گناه تن نمى دهد. او را تهدید به زندان مى کنند. یوسف دست به دعا برمیدارد و مى گوید:
رب السجن احب الى مما یدعوننى الیه و الاتصرف عنى کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین
بارالها، زندان براى من دوست داشتنى تر است از گناهى که مرا به سوى آن فرا مى خوانند، اگر مکر زنان را از من مگردانى با آنان درآمیزم و از جاهلان خواهم بود.
خداوند هم دعاى او را مستجاب فرمود و مکر زنان دربار را از او بگرداند. پس یوسف را زندانى کردند.
2. یوسف مدتى را در زندان مى گذراند. سالها و حکایت ها مى گذرد تا آن که براى تعبیر خواب پادشاه مصر در زندان به نزد او مى آیند. یوسف از موقعیت استفاده مى کند، از بى گناهى خود مى گوید، و از سبب زندانى شدن خود جویا مى شود.
پیام او را به پادشاه مى رسانند. پادشاه زنان را حضار مى کند. همه زنان ، به ویژه زلیخا همسر پادشاه ، برگناهکارى خود و بیگناهى یوسف گواهى میدهند. یوسف از زندان آزاد، مقرب دربار و وزیر دارایى و اقتصاد مى شود. در کنعان مردم دچار قحطى مى شوند و براى تهیه آذوقه به سوى مصر رو مى آورند، مصر که با تدبیر یوسف داراى انبارهاى بزرگ غله شده است پذیرایى فرزندان یعقوب مى شوند.
یوسف ، پدر و مادرش را احترام مى کند و بر تخت مى نشاند، و برادرانش در برابر او به خاک در مى افتند و براى خداوند سجده مى گزارند با پدید آمدن چنین صحنه اى ، خوابى که یوسف در نوجوانى دیده بود و به پدرش بازگو کرده بود تعبیر مى شود. در چنین شرایطى یوسف دست به دعا برمیدارد و با خداوند چنین مناجات مى کند:
رب قد آتیتنى من الملک و علمتنى من تاءویل الاحادیث فاطر السموات و الارض انت ولیى فى الدنیا و الاخرة توفنى مسلما و الحقنى بالصالحین
بارالها، تو به من ریاست دادى ، و تعبیر خواب را تو به من آموختى ، اى آفریننده آسمانها، و زمین ، تو ولى و سرپرست منى در دنیا و آخرت ، مرا مسلمان بمیران و به نیکوکارانم بپیوند.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاهاى حضرت ابراهیم علیه السلام
1. حضرت ابراهیم یکى از پیامبران بزرگ الهى است . او از برجستگان دعوت به توحید در طول تاریخ و پدر بسیارى از پیامبران است .
در زمانى برانگیخته شد که مردم سخت در بت پرستى بودند و بتهاى گونه گون را پرستش و احترام مى کردند. آن حضرت با مردم گفت و گو مى کرد و بى خاصیتى و پوچى بت ها را براى آنان شرح مى داد. آنان در برابر سخنان حکیمان ابراهیم خلیل علیه السلام یک حرف داشتند و آن این بود که : پدران ما این گونه مى کردند و ما هم به راه آنان مى رویم .
ابراهیم گفت : خدا آن است که پروردگار هستى است . او که مرا آفرید و هدایتم مى کند او که مرا طعام و نوشیدنى میدهد و هرگاه بیمار شدم شفایم مى دهد. او که مرا مى میراند و سپس زنده مى کند او که امیدوارم در روز قیامت گناه مرا بیامرزد .
سپس ابراهیم دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب لى حکما و الحقنى بالصالحین # و اجعل لى لسان صدق فى الاخرین # و اجعلنى من ورثة جنة النعیم # و اغفر لابى انه کان من الضالین# و لاتخزنى یوم یبعثون .
بارالها، به من حکمت ده و مرا به نیکوکاران بپیوند. و نام نیک مرا در امت هاى بعدى قرار ده . و مرا از وارثان بهشت نعیم قرار ده . و پدرم را بیامرز چرا که از گمراهها بود و در روز قیامت مرا رسوا مساز .
2. اسوه و الگو در سازندگى یا نابودى شخصیت انسان نقش حیاتى دارد. قرآن کریم که کتاب سازندگى و تربیت انسان هاست به این معنى مهم بسیار پرداخته است . یاد انسانهاى بزرگ چون پیامبران و دیگر شخصیت هاى مثبت و نیز یاد افراد گمراه و بدفرجام به منظور عبرت گرفتن و سرمشق یافتن در قرآن کریم آمده است .
کلمه اسوه سه بار در قرآن مجید به کار رفته است : یک بار درباره پیامبر اسلام یکبار در مورد حضرت ابراهیم و مؤ منان همراه و نوبت سوم درباره یاوران حضرت ابراهیم .
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: ابراهیم و یاران او اسوه اى نیکو براى شمایند هنگامى که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به غیر خدا مى پرستید بیزاریم و راه شما را رد مى کنیم ، و بین ما و شما دشمنى و کینه همیشه خواهد بود، تا آن گاه که به خداوند بى شریک ایمان آورید. مگر سخن ابراهیم که به پدرش گفت : من به زودى براى تو استغفار مى کنم و عذاب الهى را از تو نمیتوانم بگردانم .
دعاى ابراهیم و یارانش این بود:
ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر# ربنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا واغفرلنا ربنا انک انت العزیز الحکیم .
بارالها، بر تو توکل کردیم و به فرمان تو بازگشتیم و بازگشت به سوى تو است . بارالها ما را براى کافران هدف قرار مده و ما را بیامرز به درستى که تو توانا و حکیمى .
امام صادق علیه السلام در تفسیر ربنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا فرمود:
در گذشته تمام افراد با ایمان فقیر بودند ( و زیر فشار و اذیت و آزار کافران به سر میبردند) و تمام کافران ثروتمند بودند، تا آن که ابراهیم علیه السلام آمد و این چنین دعا کرد: ربنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا. آنگاه خداوند در میان مؤ منان ثروت و فقر قرار داد و در میان کفار نز ثروت و فقر قرار داد .
3. بحث و گفتگوى ابراهیم علیه السلام با بت پرستان بى نتیجه ماند. چرا که هر چه ابراهیم با آنان به سخن مى نشست آنان بیشتر بر گمراهى خود اصرار مى ورزیدند.
ابراهیم با خود گفت : شاید اجراى یک صحنه آنان را هشیار کند. در یک روز عید که همه مردم از شهر خارج شده و به گشت و گذار تفریح رفته بودند ابراهیم وارد بتخانه شد تبر را به دست گرفت و همه بتها را شکست و تنها بت بزرگ را سالم گذارد تبر را به دوش بت بزرگ نهاد و از بتکده خارج شد. مردم از گلگشت و تفریح بازگشتند به سوى بتهاى خود رفتند و آنها را شکسته یافتند. با تفحص و جست و جو دریافتند که این کار، کار ابراهیم است .
از ابراهیم بازجویى کردند ابراهیم در پاسخ آنان گفت : بت بزرگ دست به چنین کارى زده است ! .
ابراهیم این سخن را به این منظور گفت که شاید آنها به خود آیند و بنگرند بت که سخن نمى گوید و فهم و شعور ندارد و نمى تواند ضرر را از خود دور کند و به دیگران آسیبى برساند، چگونه مى تواند خداى هستى باشد؟
اما این صحنه هم ذهن بسته آنان را بیدار نکرد و تقلید کور کورانه از پدران نادان خود را بر اندیشه و تفکر ترجیح دادند.
از این رو، آتشى عظیم افروختند، و ابراهیم را در آن پرتاب کردند. اما اراده حق تعالى این چنین بود که ابراهیم سالم بماند؛ چرا که هنوز دوره هایى از ماءموریتش براى هدایت و ارشاد خلق و ساختن کعبه اجرا نشده بود.
ابراهیم که دعوت و تبلیغ را در آن سرزمین بى ثمر دید، از میان آن مردم بیرون رفت و گفت : از من این سرزمین به جایى که پروردگارم بخواهد مى روم ، او مرا هدایت مى کند آنگاه رو به سوى سرزمین فلسطین نهاد.
ابراهیم که پس از سالها ازدواج و رسیدن به سن پیرى هنوز فرزندى داشت دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب هلى من الصالحین
بارالها از نیکوکاران (فرزندى ) به من عطا کن .
خداوند هم به او بشارت داد که دعایت مستجاب شد و پسرى بردبار به تو خواهم داد و به زودى اسماعیل به دنیا چشم گشود.
4. پس از آن که ابراهیم علیه السلام به فلسطین هجرت کرد خداوند به او و هاجر، اسماعیل را عطا کرد. اما بر اثر اصرار ساره مجبور شد که اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین دیگر برد. ابراهیم و هاجر و اسماعیل رفتند تا به مکه رسیدند، و به راهنمایى جبرئیل همان جا توقف کردند. ابراهیم سایبانى برپا کرد و خانواده اش را در آن پناه داد و خود به سوى فلسطین بازگشت .
اراده الهى اینچنین تعلق گرفت بود که ابراهیم از ساره هم فرزند داشته باشد.
پس ساره به اسحاق باردار شد. اسماعیل و مادرش در مکه و اسحاق و مادرش در فسلطین به سر مى بردند و ابراهیم خلیل هم بین این دو سرزمین در رفت و آمد بود. فلسطین جاى خوش آب و هوا و سرزمین حاصلخیز بود اما در مکه نه آب بود و نه گیاه ، نه درخت و نه زمین هموار.
ابراهیم که به فرمان الهى در چنان جاى کوهسار و خشک و بى آب و گیاه ، خانواده اش را مسکن داده بود دلش شکست و حالش دگرگون شد دست به دعا برداشته گفت :
رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام # رب انهن اضللن کثیرا من الناس فمن تبعنى فانه من و من عصانى فانک غفور رحیم # ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون # ربنا انک تعلم ما نخفى و ما نعلن و ما یخفى على الله من شى ء فى الارض و لا فى السماء # الحمد لله الذى و هب لى على الکبر اسماعیل و اسحق التى ربى لسمیع الدعاء # رب اجعلنى مقیم الصلاة و من ذریتى ربنا و تقبل دعاء # ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منین یوم یقوم الحساب .
بارالها، این سرزمین را امنیت ده و من پسرانم را از پرستش بت ها دور دار. بارالها، بت پرستان بسیارى از مردم را گمراه کردند، پس هر که مرا پیروى کرد از من است و هر کس نافرمانى من کرد پس تو آمرزنده مهربانى بارالها من برخى از فرزندانم را در سرزمین بدون زراعت مکه نزد خانه محترم تو ساکن کردم ، تا نماز را به پا دارند. پس دلهاى جمعى از مردم را میل و محبت آنان ده ، و از میوه ها آنان را روزى ده ، باشد که شکرگزارند. بارالها، آنچه ما مخفى یا آشکار کنیم تو مى دانى ، و هیچ چیز در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست حمد براى خداست که به سن پیرى اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. همانا پروردگارم شنونده دعاست . بارالها من و بعضى از فرزندانم را بر پا دارنده نماز قرار ده ، بارالها، دعاى مرا بپذیر. بارالها، بیامرز مرا و پدر و مادرم و مؤ منان را در روزى که حساب برپا مى شود.
5. انتخاب مکه براى سکونت اسماعیل و هاجر به فرمان خدا بود و ابراهیم به این منزلگه رضا داد لیکن مکه جاى آبادى نبود و میوه و حبوبات در آن تولید نمى شد. این است رمز این که ابراهیم باز هم دعا مى کند و مى گوید:
رب اجعل هذا بلدا امنا و ارزق اهله من الثمرات من ءامن منهم بالله و الیوم الاخر .
بارالها، این سرزمین را امن قرار ده ، و اهل آن را از میوه ها روزى ده ؛ مردمى که ایمان به خدا و روز قیامت آورند.
خداوند متعال هم به دعاى ابراهیم پاسخ مثبت داد و گفت : هر کس کفر ورزد مدتى کوتاه در این دنیا او را بهره دهم و آنگاه او را به سوى عذاب جهنم کشانم که بد جایى است.
امام باقر علیه السلام فرماید: بر اثر این دعاست که میوه ها از سرزمین هاى دیگر به سوى مکه برده مى شود .
6. اسماعیل در مکه بالید و برآمد، و ابراهیم بین مکه و فلسطین در رفت و آمد بود. خانه کعبه اولین عبادتگاه در روزى زمین و از دیر باز محل پرستش خداى متعال و راز و نیاز با او بوده است . لیکن دیر زمانى بود که ویران شده و از یادها رفته بود. ابراهیم به فرمان الهى ماءمور تجدید بناى کعبه شد. او با کمک اسماعیل به این ماءموریت پرداخت . پایه ها بالا رفت و خانه حق براى طوف کنندگان و عبادت کنندگان مهیا شد.
ابراهیم و اسماعیل دست به دعا برداشتند:
ربنا تقبل منا انک انتاالسمیع العلیم # ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة مسلمة لک و ارنا مناسکنا و تب علینا انک انت التواب الرحیم # ربنا و ابعث فهیم رسولا منهم یتلوا علهیم آیاتک و یعلمهم الکتاب والحکمة و یزکیهم انت العزیز الحکیم .
بارالها، از ما بپذیر تو شنوا و دانایى .
بارالها، ما دو را تسلیم خود قرار ده و از فرزندان ما نیز تسلیم امر تو باشند، عبادات ما را به ما بیاموز و توبه ما را بپذیر، تو توبه پذیر مهربانى .
بارالها، در میان فرزندان ما پیامبرى برگزین که آیات تو را بر مردم بخواند و کتاب حکمت به آنان آموزد و آنها را تزکیه کند؛ همانا تو عزیز و حکیمى .
نکته
در آیه 129 سوره بقره ملاحظه شد که ابراهیم و اسماعیل از خداوند خواستند در میان امتى از ذریه آنان پیامبرى برگزین که آیات الهى را بر مردم بخواند و کتاب و حکمت به آنان آموزد و آنان را تزکیه کند، این دعاى ابراهیم و اسماعیل چه زمانى مستجاب شد؟
در حدیث آمده است که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: انا دعوة ابى ابراهیم
من به واسطه دعاى پدرم ابراهیم به دنیا آمدم و مبعوث شدم .
بنگر بین زمان دعاى ابراهیم ، و مستجاب شدن آن و به دنیا آمدن و مبعوث شدن حضرت محمد صلى الله علیه و آله چقدر فاصله است !و از تاءخیر استجابت دعا ماءیوس مشو.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى آدم و حوا
آدم و حوا داستان پر رمز و راز دارند. خداوند آنان را در بهشت جاى داد و دستور داد تا از فلان میوه یا دانه نخورند. اما شیطان آنان را وسوسه کرد و آنان از آن خوردند و گرفتار شدند. خداوند به آنان گفت : آیا من شما را از آن نهى نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست .
در این هنگام آدم و حوا توبه کردند و دست به دعا برداشتند و گفتند:
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکون من الخاسرین
بارالها، ما به خود ستم کردیم - که نافرمانى تو کردیم - اگر ما را نیامرزى و به ما رحم نکنى ما از زیان کاران خواهیم بود.
******
پاورقی:1- دعاهاى قرآن - حسین واثقى
دعاى خضریادعای کمیل
کمیل مى گوید: با مولایم امیرالمؤ منین در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، به بعضى از آنان گفت : معنى قول خداى عزّوجلّ فیها یفرق کل امر حکیم چیست ؟
امام فرمود: شب نیمه شعبان است ، سوگند به کسى که جان على در دست او است هیچ بنده اى نیست مگر این که جمیع خیر و شر براى او در این شب تا همان شب آینده مقسوم است ، و هر بنده اى که این شب را احیاء کند و دعاى خضر علیه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود، شب به خدمت او رفتم همینکه مرا دید پرسید که اى کمیل چه مى خواهى و چه چیز سبب آمدن تو شده است ؟ گفتم : یا امیرالمؤ منین علیه السلام به طلب دعاى خضر آمده ام . فرمود: بنشین اى کمیل چون این دعا را حفظ کردى در هر شب جمعه یا در هر ماه یک بار و یا در سال یک بار و یا در عمر یک بار بخوان تا از بدى ها بازداشته شوى و یارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى ، اى کمیل طول صحبت تو با ما موجب شد که چنین نعمت و عطایى را به تو ببخشم .
چقدر کمیل همّت و عزم داشت ، چقدر عشق و شوق داشت ، چقدر تشنه و طالب بود که تا چیزى سراغ گرفت در راه تحصیل آن شد، و شب به خدمت امام رسید و دعاى خضر را از آن جناب طلب کرد و از آن حسن طلبش و صفاى سریره و هدف مقدسش چنین سفره پربرکت دعاى خضر علیه السلام را براى همه اهل حال و دعا و مردم صاحب دل گسترده است و چنین اثر قیم و قویم را از خود به یادگار گذاشته است و دعاى خضر را دعاى کمیل کرده است ، آرى باید گدایى کرد که جواد گدا مى خواهد.
بانگ مى آید که اى طالب بیا
جود محتاج گدایان چون گدا
جود محتاج است و خواهد طالبى
هم چنان که توبه خواهد تایبى
جود مى جوید گدایان و ضعاف
هم چو خوبان کاینه جویند صاف
روى خوبان ز آینه زیبا شود
روى احسان از گدا پیدا شود
و امام علیه السلام به کمیل فرمود: طول صحبت تو با ما موجب احسان چنین عطایى شده است پس پیدا است که کمیل خیلى ملازم آن حضرت بود.(1)
********
پاورقی :1- ولایت تکوینى ، ص 41 - 40. .- داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى)-عباس عزیزى
علت عدم استجابت دعا
عالمى را پرسیدند: چرا خداوند دعاى ما را مستجاب نمى کند؟
گفت : چون شما دعوت خدا را اجابت نکردید. و این دو آیه را به عنوان شاهد بر زبان جارى نمود. وَاللهُ یَدعُوا اِلى دارِالسلامِ(1)، وَ یَستَجیبُ الَّذینَ امَنُوا وَعَمِلُوا الصالِحاتِ(2).
از ابراهیم بن ادهم پرسیدند:(3) چرا دعاى ما به اجابت نمى رسد؟
در حالى که خداوند مى فرماید: اُدعُونى اءَستَجِب لَکُم (4).
پاسخ داد: چون قلبهایتان مرده است .
سؤ ال شد: چه چیزى قلبها را مى میراند؟
گفت : هشت خصلت .
1 - حق خدا را مى شناسید، اما براى اداء حق او قیام نمى کنید.
2 - قرآن مى خوانید ولى حدود الهى و احکام قرآنى را ترک کرده اید.
3 - مى گوئید ما رسول خدا را دوست داریم ، ولى به سنت و شیوه زندگى او پایبند نیستید.
4 - مى گوئید از مرگ مى ترسیم ،اما خود را براى مرگ آماده نساخته اید.
5 - خداوند فرمود: شیطان دشمن شماست . پس او را دشمن خود بدانید، ولى از او در انجام معاصى پیروى مى کنید.
6 - مى گوئید از آتش دوزخ بیم داریم ، ولى بدنهایتان را به دست خود و با عمل خویش به آتش مى اندازید.
7 - مى گوئید بهشت را دوست داریم ، ولى براى آن تلاش نمى ورزید.؟
8 - از صبح تا شب ، عیوب خودتان را پشت سر مى اندازید، و عیوب مردم را در جلو چشمتان قرار مى دهید. شما با این اعمال ، خداوند را به خشم مى آورید. پس چگونه دعایتان را مستجاب نماید؟(5)
*******
پاورقی :1- سوره یونس / آیه 25.
2 - سوره شورى / آیه 26.
3 - محجة البیضاء / ج 5 / ص 69.
4 - سوره مؤ من / آیه 60.
5- کشکول جبهه: مؤ سسه فرهنگى نور
بعضى از شرایط دعا بحکم عقل ، بعضى بحکم شرع و بعضى بحکم هر دو مى باشد. قبل از هر چیز دعا را در اصطلاح خود، تعریف مى کنیم :
((درخواست شخص پست و پایین ، با خضوع و فروتنى ، چیزى را از شخص بلند مرتبه ، دعا مى باشد.))
شرایط دعا
چند شرط از شرایط دعا از این تعریف بر مى آید که ابتدا آنها را برشمرده و سپس سایر شرایط را که در روایات آمده است بدنبال آنها ذکر مى کنیم :
(1)حضور قلب . با توجه به این که دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است ، نتیجه مى گیریم که دعاى بدون حضور قلب ، دعا نیست .
(2)خضوع و فروتنى .
(3)امیدوارى . چون خواستن بدون امیدوارى تحقق نمى یابد، امیدوارى نیز از شرایط دعاست .
(4)شناخت خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نیاز. زیرا امیدوارى که یکى از شرایط دعا مى باشد در صورتى تحقق مى یابد که دعا کننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.
لازم به ذکر است درجه اى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مى شود در حالى که همین درجه از خضوع در مقابل کسى که بزرگى بیشترى داشته باشد خضوع نیست . و خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او مخالف خضوع در مقابل اوست . و خداوند نه تنها اجازه داده بلکه با این آیه از ما خواسته است : ((و هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیک بوده و دعاى دعاکنندگانى که مرا بخوانند، اجابت مى کنم . پس به من روى آورده و به من اعتماد نمایند.))
مطلب دیگر این که خواستن حقیقى که در تعریف دعا آمده بود بوجود نمى آید مگر هنگام درخواست خیر واقعى ؛ و بنده خیر و شر خود را تشخیص نمى دهد چنانچه خداى متعال مى فرماید: ((و انسان با دعاى خیرش ، شر را مى خواهد.)) گرچه خیر واقعى که هیچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزدیکى و رضایت اوست .
در ((مصباح الشریعه )) آمده است : دعا یعنى در حالى که اندیشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده و اختیار را از کف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسلیم و واگذار کرده اى ، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى . بنابراین لازم است دعا کننده توجه کند، که دعاى او خیر باشد و از خدا چیزى نخواهد که شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى که آثار اجابت را ندید از اجابت مایوس نشود. چون ممکن است چیزى را که در دعایش خواسته به زیان او بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خیر او را برایش پیش آورد. و نباید به خدایى که صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود.
راز عدم اجابت دعاى خوبان
عدم استجابت دعاى خوبان باین جهت است که خداوند نسبت به بندگان صالحش عنایت کامل دارد. و این عنایت باعث مى شود که او را از چیزهایى که باعث ضرر اوست حفظ کند؛ گرچه بخیال خود سعادتش در آن است ؛ مانند قصه حضرت خضر (علیه السلام ) که آن بچه را کشت ؛ اگر فرض کنیم پدر و مادرش از روى نادانى فکر مى کردند خیر آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مى باشد و از خدا همین را مى خواستند، ولى خداوند مى دانست که در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر، کافر و هلاک مى شوند؛ در این صورت اجابت دعاى آنان فقط در کشتن فرزندشان بود. دعا کننده ، دعا مى کند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر این که فکر مى کند سعادت او در همان چیزى است که مى خواهد و وقتى خداى متعال مى بیند که او اشتباه مى کند و خیر او در خلاف آن است ، در اینجا اجابت واقعى این است که چیزى به او بدهد که خیر واقعى اوست ، نه چیزى که او آن را خیر مى داند ولى باعث هلاکت اوست . و مردم نیز با یکدیگر همینطور رفتار مى کنند: مثلا اگر کسى خیال کند در ظرفى که زهر است ، پادزهر مى باشد و در ظرفى که پادزهر است ، زهر مى باشد و از پدرش بخواهد مایع درون ظرف را به او داده تا بنوشد و شفا پیدا کند ولى پدرش بداند، آنچه را مى خواهد سم است ، اجابت او این است که از دادن آن به او خوددارى کرده و به او پادزهر بدهد و اگر بداند مایع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت : من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.
خداوند نیز که از تمام جزئیات و خصوصیات بندگانش مطلع است ، مى داند فلان بنده طورى است که اگر مثلا مالى را که مى خواهد، به او عنایت کند، از رضایت و قرب پروردگار دور مى شود؛ گر چه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنایت کامل خدا در اینجا، این است که او را از آن مال محروم کند و آن مال را به فقرى تبدیل کند که از او فرار مى کرد. زیرا فقیر تنها به این جهت مال را مى خواست که خیال مى کرد سعادت او در آن است ؛ مانند کسى که خیال مى کرد محتویات ظرف پادزهر است . خداوند متعال نیز که مى داند بزرگترین سعادت براى او فقر است و بى نیازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مى خواهد، اگر مال را به او عنایت نماید، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقیقى فقیر نمودن اوست . زیرا اعطاى مال شکل اجابت داشته ، ولى خالى از روح اجابت است ولى عدم اعطاى مال بر عکس است . آنچه گفتیم بر گرفته از روایات بود؛ حتى در بعضى از روایات داریم : ((خداوند بخاطر عنایتى که به بندگان مؤ منش دارد، اى بسا آنان را به گناهان کوچک مبتلا مى کند تا به عجبى که بدتر از گناه و مایه نابودى اوست ، گرفتار نشود.))
بهر صورت خداوند در رابطه با مؤ منین جز خیر انجام نمى دهد گرچه اعمال او با توجه به ویژگیها و حالات فردى و با توجه به حکمت الهى ، متفاوت باشد. و هر خیرى که مخالف با حکمت و عدل خدا نبوده و با ویژگیهاى مؤ من سازگار باشد، خداوند متعال با عنایت خود آن را به مؤ من عطا مى فرماید گرچه مؤ من آن را نخواسته باشد.
پرسش و پاسخ
در اینجا این سؤ ال پیش مى آید که اگر عطایاى خداوند اینگونه است ، پس دعا چه فایده اى دارد؟ و معناى اجابت چیست ؟ باید گفت : فایده دعا اصلاح حکم و حکمت الهى است . زیرا گاهى حالات و اعمال بنده بگونه اى است که حکمت الهى اقتضا مى کند او را از خیر خاص محروم نماید، ولى وقتى دعا با آن اعمال و حالات همراه شود، حکمت الهى اقتضا مى کند او را از آن خیر محروم ننماید. از طرف دیگر، دعا فواید زیاد دیگرى غیر از اجابت دارد.
(5)امیدوارى به خدا و قطع امید از دیگران . خداوند مى فرماید: ((و با امید و آرزو و ترس او را بخوانید.)) و در ((کافى )) و سایر کتابهاى معتبر نیز امام صادق (علیه السلام ) و او از پدرانش (علیهم السلام ) و آنها از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده اند که خداوند متعال به یکى از پیامبرانش وحى کرد:
((قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم ، بلاشک امید هر کسى را که به غیر من امیدوار شود حتما قطع مى کنم ؛ و بدون تردید و حتما لباس خوارى در میان مردم به او مى پوشانم ؛ و یقینا و بطور قطع او را از قرب خود کنار مى زنم ؛ و بى تردید و بلاشک او را از پیوستن به خودم دور مى کنم . در حالى که سختیها در دست من است امید او در سختیها به دیگران و به دیگران امیدوار است و درِ دیگران را مى کوبد در حالى که کلید درها در دست من بوده و درها هم بسته است ، و درب من براى کسى که مرا بخواند باز است . کیست که در حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را براى بر طرف شدن ناگواریش قطع کرده باشم ! کیست که براى کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من امید او را از خود قطع نموده باشم ! تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است . ولى آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهاى خود را پر از کسانى نمودم که از تسبیح من خسته نمى شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم نبندید ولى بندگانم به سخن من اعتماد نکردند.
آیا نمى داند اگر حادثه اى از حوادث ناگوار من به او برسد کسى جز من نمى تواند آن را بر طرف کند! آیا من که قبل از در خواست عطا مى کنم ، فکر مى کند اگر از من درخواست شود خواسته او را نمى دهم ! آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل مى داند! آیا جود و کرم ، مال من نیست ! آیا عفو و رحمت بدست من نیست ! آیا محل آرزوها نیستم ! چه کسى غیر من آرزوها را قطع مى کند! آیا امیدواران نمى ترسند که به غیر من امیدوار مى شوند!
اگر اهل آسمانها و زمینهایم همگى آرزو کنند و به هر کدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو کرده اند، بدهم به اندازه جز ذره اى از داراییم کم نمى شود. و چگونه مالى که من سرپرست اویم کم مى شود!
چه بیچاره اند کسانى که از رحمتم مایوس هستند، چه بدبختند کسانى که از دستوراتم سرپیچى کرده و من را در نظر ندارند.)).
و در حدیث قدسى آمده است : ((من نزد گمان بنده مؤ منم هستم . پس نباید جز خیر به من گمان داشته باشد.))
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((در حالى به درگاه خداوند دعا کنید که یقین به اجابت او دارید.))
از امام صادق روایت شده که فرمودند: ((وقتى که دعا کردى ، گمان کن که حاجت تو دم در است .)) و در روایت دیگرى چنین آمده است : ((دلت را متوجه کن و گمان کن حاجت تو دم در است .))
نیز روایت شده است : ((فرعون در حال غرق شدن از موسى کمک خواست ولى او را یارى نکرد، خداوند به موسى وحى کرد علت این که فرعون را یارى نکردى ، این بود که تو او را نیافریده اى و اگر از من یارى مى خواست یاریش مى نمودم )) داستان قارون و سرزنش خداوند، حضرت موسى را، بخاطر یارى نکردن او نیز معروف است .
خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دین
برادرم ! روایات مى گوید: کسى به خدا خوش گمان نبوده ، مگر این که خداوند با همان گمان ، با او رفتار کرده است . ولى خیلى ها فریب خورده و بى مبالاتى در دین را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفته اند. و اگر شیطان براى انسان چنین وانمود کند که گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست باید از او دلیل خواسته و بگوید: اگر واقعا چنین است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نیستم - رزقى که خداوند آن را تضمین نموده و با سوگند بر آن تاکید کرده است . و اگر به عنایت و لطف و کرم او خوش گمانى ، این صفات ، فقط مربوط به امور اخروى نیست و اگر در امور دنیایت نیز به کرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مى دهى مضطرب شده و به کرم او تکیه نمى کنى ؟ و چرا بخاطر حاجتهاى دنیوى این همه غصه خورده و اندوهگین مى شوى ؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى که روزى تو را تضمین کرده بود، داشتى ، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمى کردى ؟ آیا عنایت خدا را کمتر از لطف پدرت مى دانى ؟ یا مى ترسى ناتوان باشد! یا احتمال مى دهى از تو دریغ کند! یا باور ندارى که او ارحم الراحمین ، تواناترین قدرتمندان و بخشنده ترین بخشندگان است .
روایت شده است : ((هنگامى که خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند که گناهان او بیش از کارهاى نیکش مى باشد، فرشتگان او را به طرف آتش مى برند ولى او سرش را بر مى گرداند. خداوند دستور مى دهد که او را برگردانید، آنگاه به او مى گوید: چرا سرت را برگرداندى - در حالى که خداوند خود مى داند.- مى گوید: پروردگارا! چنین گمانى به تو نداشتم ، خداوند متعال مى فرماید: فرشتگانم ! قسم به عزت و جلالم او یک روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مى کند خوش گمان بودم ، او را به بهشت ببرید.))
(6)پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم . در حدیث قدسى آمده است : ((دعا از تو، اجابت از من ، زیرا دعائى از من پوشیده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه .))
نیز از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب و خوراکش را حلال نماید.))
از جمله نصیحتهایى که خداوند به حضرت عیسى (على نبینا و آله و علیه السلام ) نمود، این بود: ((به ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حالى که مال حرام زیر پایتان و بتها در خانه هایتان است به درگاه من دعا نکنید. زیرا سوگند یاد کرده ام که دعاى هر کسى را که مرا بخواند اجابت نمایم . و اجابت اینان تا موقعى که پراکنده گردند جز لعنت چیزى نیست .))
از پیامبر روایت شده است که : ((خداوند به من وحى کرد: برادر منذرین ! برادر رسولان ! قوم خود را بر حذر بدار از این که وارد یکى از خانه هاى من شوند در حالى که مظلمه اى از یکى از بندگان نزد آنان باشد. زیرا تا زمانى که ایستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مى کنم مگر این که مظلمه را رد کنند. که در این صورت گوش آنان هستم که با آن مى شنوند، چشم آنان هستم که با آن مى بینند، و از اولیا و برگزیدگانم خواهند بود و بهمراه پیامبران و راستگویان و شهیدان در بهشت همسایه من مى باشند.))
درباره ردّ دعاى یکى از بنى اسرائیل روایت شده است : ((با زبانى که ناسزا مى گفت و دل ستمکار و ناپاک و نیتى غیر صادقانه دعا مى کرد.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که بدون عمل دعا مى کند، مانند کسى است که بدون چله کمان ، تیراندازى مى کند.))
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند دعاى کسى را که بدون حضور قلب دعا مى کند، مستجاب نمى کند، بنابراین هنگام دعا دلت را متوجه کن ، آنگاه یقین به اجابت داشته باش .))
و از او (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند دعایى را که از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمى کند.))
و روایت شده است : ((دعاى چهار نفر مستجاب نمى گردد. مردى که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدا به من روزى بده ، و مردى که زنش را نفرین کند، و مردى که خداوند مالى به او بدهد ولى آن را از بین ببرد، و مردى که به مرد دیگرى قرض بدهد و شاهد نگیرد، آنگاه او، آن را انکار کند.)) و در بعضى از روایات نفرین بر همسایه و درخواست حرام و قطع رحم نیز به موارد فوق اضافه شده است .
و از امیرالمومنین (علیه السلام ) روایت شده است : ((اى صاحب دعا! چیزى را که غیر ممکن بوده و حلال نیست ، در خواست مکن .))
(7)گریستن . روایت شده است : ((بین بهشت و جهنم ، گردنه اى است که کسى از آن عبور نمى کند، مگر کسانى که از ترس خدا، خیلى گریه کرده باشند.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز روایت شده است که خداوند به من فرمود:((قسم به عزت و جلالم . عبادت کنندگان اصلا ارزش گریه را نزد من نمى دانند من براى آنان قصرى در ((رفیق اعلى )) بنا مى کنم که کسى با آنان در آن شریک نیست .))
نیز روایت شده است : ((روز قیامت ، تمام چشمها گریان است ، مگر چشمى که از ترس خدا گریه کرده باشد. و هر چشمى که از ترس خدا پر اشک شده باشد، خداوند بقیه بدنش را بر آتش حرام مى کند. و اگر این اشک روى صورتش بریزد، هیچگاه به این صورت ندارى و خوارى نمى رسد. هر چیزى پیمانه یا وزنى دارد مگر قطره اشکى . زیرا خداوند با کمى از آن دریایى از آتش را خاموش مى نماید. و اگر بنده اى در میان امتى گریه کند خداوند به این امت بخاطر گریه او رحم مى کند.))
(8)سپاس و ستایش خداوند. راوى مى گوید: از امیرالمومنین سؤ ال کردم چگونه تمجید کنم ؟ فرمود: مى گویى : ((و یا من اءقرب الى من حبل الورید! یا من یحول بین المرء و قلبه ! یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین ! اى کسى که از رگ گردن به من نزدیکترى ! اى کسى که بین شخص و دلش حایل مى شوى ! اى که در چشم اندازى بالاتر از هر چیز و در افق آشکارى هستى !)) در بعضى از روایات عبارت دیگرى نقل شده است .
(9)ذکر نامهاى خدا که مناسب دعایش مى باشد، و نیز گفتن نعمت هاى خداوند و شکر آن ، بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
(10)درنگ و عجله نکردن و اصرار و پافشارى در دعا. زیرا که خداوند درخواست کننده لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است که دعاى خود را سه بار تکرار کرده و خواسته خود را سه بار بگوید.
(11)پنهان دعا کردن . زیرا هم فرمان خداوند ((در پنهان دعا کنید)) را اجابت کرده و هم از آفت ریا دور مى ماند. و روایت شده است : ((دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشکار است .))
(12)شریک ساختن دیگران در دعا. چنانچه روایت شده است .
(13)با دیگران دعا کردن . دعا در جمع نیز باعث اجابت است .
بهترین جمعیت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مى توانند هر کدام ده بار دعا کنند. و اگر نتواست در جمع دعا کند، خود نیز مى تواند چهل بار دعا کند.
(14)تضرع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و چاپلوسى . خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام ) وحى نمود: ((عیسى ! مانند غریق غمزده اى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش . و بدان من با چاپلوسى کردن تو خوشحال مى شوم . با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک خود را به من برسان .))
و به موسى وحى کرد: ((موسى ! هنگامى که مرا مى خوانى ترسان باش ؛ صورت خود را خاک آلوده کن و با اعضاى مهم بدنت برایم سجده کن . و با ایستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شو. و با ترسى که از قلبى ترسان برخاسته است ، با من مناجات کن ... قلبت را با ترس از من بمیران . زنده دل و کهنه لباس باش . در میان زمینیان ناشناس و در آسمان معروف ، همنشین خانه و چراغ شب باش . مانند صابرین از من اطاعت کن . و از زیادى گناهان فریاد بزن ؛ مانند فریاد کسى که از دشمن فرار مى کند و در این امور از من کمک بخواه که من کمک و یاور خوبى هستم .))
(15)صلوات فرستادن بر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و آل او (علیهم السلام ) نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است . محمد بن مسلم از یکى از دو امام (علیهما السلام ) روایت کرده است : ((در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست .))
هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است : ((تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود، دعا پشت حجاب خواهد ماند.))
نیز از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده ، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به پایان برساند، چون خداى متعال کریمتر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند؛ زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى شود.))
صلوات بسیار مهم و از ارکان ولایت است . همانگونه که خداوند ایمان کسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولایت آنان (صلوات الله علیهم ) قبول نمى کند، دعا و صلوات نیز چنین است .
صلوات نیز مانند سایر اعمال شکل و روحى دارد. روح آن این است که مقام آنان را نزد خدا فهمیده و بفهمیم که آنها وسیله ها و شفیعهایى نزد خدا بوده و خداوند کسى را بدون توسل به آنان نمى پذیرد. و نیز آنان اولى به انسان از خود او مى باشند و پایه این مطلب اندک شناخت واقعى است که باعث عمل به اولویت آنان مى باشد. و آنگاه که این شناخت واقعى تحقق یافت ، و بنده با این شناخت یک بار صلوات فرستاد، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) ده بار یا بیشتر و بى نهایت بر او صلوات مى فرستد؛ و اگر این صلوات در دعا باشد، دعا مستجاب مى گردد
(16) پاکدلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند. امر دیگرى که باعث اجابت است توجه کردن بنده به مولاى بخشنده ، مهربان و رحیم با قلب ، باطن و روح خود مى باشد. نیز باید دل خود را از غیر خدا بخصوص افکار پستى که باعث نجاست دل و کثیف شدن روح مى باشد - مانند افکار حرام ، مکروه و جایز بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از ناگواریها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتمادى به وعده هاى او - پاک نمود. زیرا این امور باعث هلاکت دل مؤ من و حتى رو گرداندن خداوند متعال از او مى شود- ((این گمانى که به خدا داشتید، شما را هلاک کرد.)) - و از ضعف ایمان سرچشمه گرفته و نوعى بى ادبى به خدا و اطاعت از شیطان مى باشد. ((شیطان با وعده دادن فقر شما را بکارهاى زشت و بخل وا مى دارد.))
(17) دعا قبل از بلا. چنین دعایى خیلى مؤ ثرتر از دعایى است که پس از رسیدن بلا و سختى صورت مى گیرد.
(18) شریک نمودن دیگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا کردن . امر دیگرى که در دعا مؤ ثر است ، این است که دیگران را در دعاى خود شریک نماید. ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا کند.
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
مراقبات ماه مبارک رمضان(مبحث هفتم)
دعا تعریف دعا ((درخواست شخص پست و پایین ، با خضوع و فروتنى ، چیزى را از شخص بلند مرتبه ، دعا مى باشد.)) در ((مصباح الشریعه )) آمده است : دعا یعنى در حالى که اندیشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده و اختیار را از کف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسلیم و واگذار کرده اى ، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى . بنابراین لازم است دعا کننده توجه کند، که دعاى او خیر باشد و از خدا چیزى نخواهد که شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى که آثار اجابت را ندید از اجابت مایوس نشود. چون ممکن است چیزى را که در دعایش خواسته به زیان او بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خیر او را برایش پیش آورد. و نباید به خدایى که صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود. از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند دعاى کسى را که بدون حضور قلب دعا مى کند، مستجاب نمى کند، بنابراین هنگام دعا دلت را متوجه کن ، آنگاه یقین به اجابت داشته باش .))
بعضى از شرایط دعا بحکم عقل ، بعضى بحکم شرع و بعضى بحکم هر دو مى باشد. قبل از هر چیز دعا را در اصطلاح خود، تعریف مى کنیم :
شرایط دعا
چند شرط از شرایط دعا از این تعریف بر مى آید که ابتدا آنها را برشمرده و سپس سایر شرایط را که در روایات آمده است بدنبال آنها ذکر مى کنیم :
(1)حضور قلب . با توجه به این که دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است ، نتیجه مى گیریم که دعاى بدون حضور قلب ، دعا نیست .
(2)خضوع و فروتنى .
(3)امیدوارى . چون خواستن بدون امیدوارى تحقق نمى یابد، امیدوارى نیز از شرایط دعاست .
(4)شناخت خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نیاز. زیرا امیدوارى که یکى از شرایط دعا مى باشد در صورتى تحقق مى یابد که دعا کننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.
لازم به ذکر است درجه اى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مى شود در حالى که همین درجه از خضوع در مقابل کسى که بزرگى بیشترى داشته باشد خضوع نیست . و خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او مخالف خضوع در مقابل اوست . و خداوند نه تنها اجازه داده بلکه با این آیه از ما خواسته است : ((و هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیک بوده و دعاى دعاکنندگانى که مرا بخوانند، اجابت مى کنم . پس به من روى آورده و به من اعتماد نمایند.))
مطلب دیگر این که خواستن حقیقى که در تعریف دعا آمده بود بوجود نمى آید مگر هنگام درخواست خیر واقعى ؛ و بنده خیر و شر خود را تشخیص نمى دهد چنانچه خداى متعال مى فرماید: ((و انسان با دعاى خیرش ، شر را مى خواهد.)) گرچه خیر واقعى که هیچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزدیکى و رضایت اوست .
راز عدم اجابت دعاى خوبان
عدم استجابت دعاى خوبان باین جهت است که خداوند نسبت به بندگان صالحش عنایت کامل دارد. و این عنایت باعث مى شود که او را از چیزهایى که باعث ضرر اوست حفظ کند؛ گرچه بخیال خود سعادتش در آن است ؛ مانند قصه حضرت خضر (علیه السلام ) که آن بچه را کشت ؛ اگر فرض کنیم پدر و مادرش از روى نادانى فکر مى کردند خیر آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مى باشد و از خدا همین را مى خواستند، ولى خداوند مى دانست که در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر، کافر و هلاک مى شوند؛ در این صورت اجابت دعاى آنان فقط در کشتن فرزندشان بود. دعا کننده ، دعا مى کند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر این که فکر مى کند سعادت او در همان چیزى است که مى خواهد و وقتى خداى متعال مى بیند که او اشتباه مى کند و خیر او در خلاف آن است ، در اینجا اجابت واقعى این است که چیزى به او بدهد که خیر واقعى اوست ، نه چیزى که او آن را خیر مى داند ولى باعث هلاکت اوست . و مردم نیز با یکدیگر همینطور رفتار مى کنند: مثلا اگر کسى خیال کند در ظرفى که زهر است ، پادزهر مى باشد و در ظرفى که پادزهر است ، زهر مى باشد و از پدرش بخواهد مایع درون ظرف را به او داده تا بنوشد و شفا پیدا کند ولى پدرش بداند، آنچه را مى خواهد سم است ، اجابت او این است که از دادن آن به او خوددارى کرده و به او پادزهر بدهد و اگر بداند مایع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت : من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.
خداوند نیز که از تمام جزئیات و خصوصیات بندگانش مطلع است ، مى داند فلان بنده طورى است که اگر مثلا مالى را که مى خواهد، به او عنایت کند، از رضایت و قرب پروردگار دور مى شود؛ گر چه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنایت کامل خدا در اینجا، این است که او را از آن مال محروم کند و آن مال را به فقرى تبدیل کند که از او فرار مى کرد. زیرا فقیر تنها به این جهت مال را مى خواست که خیال مى کرد سعادت او در آن است ؛ مانند کسى که خیال مى کرد محتویات ظرف پادزهر است . خداوند متعال نیز که مى داند بزرگترین سعادت براى او فقر است و بى نیازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مى خواهد، اگر مال را به او عنایت نماید، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقیقى فقیر نمودن اوست . زیرا اعطاى مال شکل اجابت داشته ، ولى خالى از روح اجابت است ولى عدم اعطاى مال بر عکس است . آنچه گفتیم بر گرفته از روایات بود؛ حتى در بعضى از روایات داریم : ((خداوند بخاطر عنایتى که به بندگان مؤ منش دارد، اى بسا آنان را به گناهان کوچک مبتلا مى کند تا به عجبى که بدتر از گناه و مایه نابودى اوست ، گرفتار نشود.))
بهر صورت خداوند در رابطه با مؤ منین جز خیر انجام نمى دهد گرچه اعمال او با توجه به ویژگیها و حالات فردى و با توجه به حکمت الهى ، متفاوت باشد. و هر خیرى که مخالف با حکمت و عدل خدا نبوده و با ویژگیهاى مؤ من سازگار باشد، خداوند متعال با عنایت خود آن را به مؤ من عطا مى فرماید گرچه مؤ من آن را نخواسته باشد.
پرسش و پاسخ
در اینجا این سؤ ال پیش مى آید که اگر عطایاى خداوند اینگونه است ، پس دعا چه فایده اى دارد؟ و معناى اجابت چیست ؟ باید گفت : فایده دعا اصلاح حکم و حکمت الهى است . زیرا گاهى حالات و اعمال بنده بگونه اى است که حکمت الهى اقتضا مى کند او را از خیر خاص محروم نماید، ولى وقتى دعا با آن اعمال و حالات همراه شود، حکمت الهى اقتضا مى کند او را از آن خیر محروم ننماید. از طرف دیگر، دعا فواید زیاد دیگرى غیر از اجابت دارد.
(5)امیدوارى به خدا و قطع امید از دیگران . خداوند مى فرماید: ((و با امید و آرزو و ترس او را بخوانید.)) و در ((کافى )) و سایر کتابهاى معتبر نیز امام صادق (علیه السلام ) و او از پدرانش (علیهم السلام ) و آنها از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده اند که خداوند متعال به یکى از پیامبرانش وحى کرد:
((قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم ، بلاشک امید هر کسى را که به غیر من امیدوار شود حتما قطع مى کنم ؛ و بدون تردید و حتما لباس خوارى در میان مردم به او مى پوشانم ؛ و یقینا و بطور قطع او را از قرب خود کنار مى زنم ؛ و بى تردید و بلاشک او را از پیوستن به خودم دور مى کنم . در حالى که سختیها در دست من است امید او در سختیها به دیگران و به دیگران امیدوار است و درِ دیگران را مى کوبد در حالى که کلید درها در دست من بوده و درها هم بسته است ، و درب من براى کسى که مرا بخواند باز است . کیست که در حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را براى بر طرف شدن ناگواریش قطع کرده باشم ! کیست که براى کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من امید او را از خود قطع نموده باشم ! تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است . ولى آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهاى خود را پر از کسانى نمودم که از تسبیح من خسته نمى شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم نبندید ولى بندگانم به سخن من اعتماد نکردند.
آیا نمى داند اگر حادثه اى از حوادث ناگوار من به او برسد کسى جز من نمى تواند آن را بر طرف کند! آیا من که قبل از در خواست عطا مى کنم ، فکر مى کند اگر از من درخواست شود خواسته او را نمى دهم ! آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل مى داند! آیا جود و کرم ، مال من نیست ! آیا عفو و رحمت بدست من نیست ! آیا محل آرزوها نیستم ! چه کسى غیر من آرزوها را قطع مى کند! آیا امیدواران نمى ترسند که به غیر من امیدوار مى شوند!
اگر اهل آسمانها و زمینهایم همگى آرزو کنند و به هر کدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو کرده اند، بدهم به اندازه جز ذره اى از داراییم کم نمى شود. و چگونه مالى که من سرپرست اویم کم مى شود!
چه بیچاره اند کسانى که از رحمتم مایوس هستند، چه بدبختند کسانى که از دستوراتم سرپیچى کرده و من را در نظر ندارند.)).
و در حدیث قدسى آمده است : ((من نزد گمان بنده مؤ منم هستم . پس نباید جز خیر به من گمان داشته باشد.))
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((در حالى به درگاه خداوند دعا کنید که یقین به اجابت او دارید.))
از امام صادق روایت شده که فرمودند: ((وقتى که دعا کردى ، گمان کن که حاجت تو دم در است .)) و در روایت دیگرى چنین آمده است : ((دلت را متوجه کن و گمان کن حاجت تو دم در است .))
نیز روایت شده است : ((فرعون در حال غرق شدن از موسى کمک خواست ولى او را یارى نکرد، خداوند به موسى وحى کرد علت این که فرعون را یارى نکردى ، این بود که تو او را نیافریده اى و اگر از من یارى مى خواست یاریش مى نمودم )) داستان قارون و سرزنش خداوند، حضرت موسى را، بخاطر یارى نکردن او نیز معروف است .
خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دین
برادرم ! روایات مى گوید: کسى به خدا خوش گمان نبوده ، مگر این که خداوند با همان گمان ، با او رفتار کرده است . ولى خیلى ها فریب خورده و بى مبالاتى در دین را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفته اند. و اگر شیطان براى انسان چنین وانمود کند که گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست باید از او دلیل خواسته و بگوید: اگر واقعا چنین است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نیستم - رزقى که خداوند آن را تضمین نموده و با سوگند بر آن تاکید کرده است . و اگر به عنایت و لطف و کرم او خوش گمانى ، این صفات ، فقط مربوط به امور اخروى نیست و اگر در امور دنیایت نیز به کرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مى دهى مضطرب شده و به کرم او تکیه نمى کنى ؟ و چرا بخاطر حاجتهاى دنیوى این همه غصه خورده و اندوهگین مى شوى ؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى که روزى تو را تضمین کرده بود، داشتى ، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمى کردى ؟ آیا عنایت خدا را کمتر از لطف پدرت مى دانى ؟ یا مى ترسى ناتوان باشد! یا احتمال مى دهى از تو دریغ کند! یا باور ندارى که او ارحم الراحمین ، تواناترین قدرتمندان و بخشنده ترین بخشندگان است .
روایت شده است : ((هنگامى که خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند که گناهان او بیش از کارهاى نیکش مى باشد، فرشتگان او را به طرف آتش مى برند ولى او سرش را بر مى گرداند. خداوند دستور مى دهد که او را برگردانید، آنگاه به او مى گوید: چرا سرت را برگرداندى - در حالى که خداوند خود مى داند.- مى گوید: پروردگارا! چنین گمانى به تو نداشتم ، خداوند متعال مى فرماید: فرشتگانم ! قسم به عزت و جلالم او یک روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مى کند خوش گمان بودم ، او را به بهشت ببرید.))
(6)پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم . در حدیث قدسى آمده است : ((دعا از تو، اجابت از من ، زیرا دعائى از من پوشیده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه .))
نیز از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب و خوراکش را حلال نماید.))
از جمله نصیحتهایى که خداوند به حضرت عیسى (على نبینا و آله و علیه السلام ) نمود، این بود: ((به ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حالى که مال حرام زیر پایتان و بتها در خانه هایتان است به درگاه من دعا نکنید. زیرا سوگند یاد کرده ام که دعاى هر کسى را که مرا بخواند اجابت نمایم . و اجابت اینان تا موقعى که پراکنده گردند جز لعنت چیزى نیست .))
از پیامبر روایت شده است که : ((خداوند به من وحى کرد: برادر منذرین ! برادر رسولان ! قوم خود را بر حذر بدار از این که وارد یکى از خانه هاى من شوند در حالى که مظلمه اى از یکى از بندگان نزد آنان باشد. زیرا تا زمانى که ایستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مى کنم مگر این که مظلمه را رد کنند. که در این صورت گوش آنان هستم که با آن مى شنوند، چشم آنان هستم که با آن مى بینند، و از اولیا و برگزیدگانم خواهند بود و بهمراه پیامبران و راستگویان و شهیدان در بهشت همسایه من مى باشند.))
درباره ردّ دعاى یکى از بنى اسرائیل روایت شده است : ((با زبانى که ناسزا مى گفت و دل ستمکار و ناپاک و نیتى غیر صادقانه دعا مى کرد.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که بدون عمل دعا مى کند، مانند کسى است که بدون چله کمان ، تیراندازى مى کند.))
و از او (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند دعایى را که از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمى کند.))
و روایت شده است : ((دعاى چهار نفر مستجاب نمى گردد. مردى که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدا به من روزى بده ، و مردى که زنش را نفرین کند، و مردى که خداوند مالى به او بدهد ولى آن را از بین ببرد، و مردى که به مرد دیگرى قرض بدهد و شاهد نگیرد، آنگاه او، آن را انکار کند.)) و در بعضى از روایات نفرین بر همسایه و درخواست حرام و قطع رحم نیز به موارد فوق اضافه شده است .
و از امیرالمومنین (علیه السلام ) روایت شده است : ((اى صاحب دعا! چیزى را که غیر ممکن بوده و حلال نیست ، در خواست مکن .))
(7)گریستن . روایت شده است : ((بین بهشت و جهنم ، گردنه اى است که کسى از آن عبور نمى کند، مگر کسانى که از ترس خدا، خیلى گریه کرده باشند.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز روایت شده است که خداوند به من فرمود:((قسم به عزت و جلالم . عبادت کنندگان اصلا ارزش گریه را نزد من نمى دانند من براى آنان قصرى در ((رفیق اعلى )) بنا مى کنم که کسى با آنان در آن شریک نیست .))
نیز روایت شده است : ((روز قیامت ، تمام چشمها گریان است ، مگر چشمى که از ترس خدا گریه کرده باشد. و هر چشمى که از ترس خدا پر اشک شده باشد، خداوند بقیه بدنش را بر آتش حرام مى کند. و اگر این اشک روى صورتش بریزد، هیچگاه به این صورت ندارى و خوارى نمى رسد. هر چیزى پیمانه یا وزنى دارد مگر قطره اشکى . زیرا خداوند با کمى از آن دریایى از آتش را خاموش مى نماید. و اگر بنده اى در میان امتى گریه کند خداوند به این امت بخاطر گریه او رحم مى کند.))
(9)ذکر نامهاى خدا که مناسب دعایش مى باشد، و نیز گفتن نعمت هاى خداوند و شکر آن ، بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
(10)درنگ و عجله نکردن و اصرار و پافشارى در دعا. زیرا که خداوند درخواست کننده لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است که دعاى خود را سه بار تکرار کرده و خواسته خود را سه بار بگوید.
(11)پنهان دعا کردن . زیرا هم فرمان خداوند ((در پنهان دعا کنید)) را اجابت کرده و هم از آفت ریا دور مى ماند. و روایت شده است : ((دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشکار است .))
(12)شریک ساختن دیگران در دعا. چنانچه روایت شده است .
(13)با دیگران دعا کردن . دعا در جمع نیز باعث اجابت است .
بهترین جمعیت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مى توانند هر کدام ده بار دعا کنند. و اگر نتواست در جمع دعا کند، خود نیز مى تواند چهل بار دعا کند.
(14)تضرع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و چاپلوسى . خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام ) وحى نمود: ((عیسى ! مانند غریق غمزده اى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش . و بدان من با چاپلوسى کردن تو خوشحال مى شوم . با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک خود را به من برسان .))
و به موسى وحى کرد: ((موسى ! هنگامى که مرا مى خوانى ترسان باش ؛ صورت خود را خاک آلوده کن و با اعضاى مهم بدنت برایم سجده کن . و با ایستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شو. و با ترسى که از قلبى ترسان برخاسته است ، با من مناجات کن ... قلبت را با ترس از من بمیران . زنده دل و کهنه لباس باش . در میان زمینیان ناشناس و در آسمان معروف ، همنشین خانه و چراغ شب باش . مانند صابرین از من اطاعت کن . و از زیادى گناهان فریاد بزن ؛ مانند فریاد کسى که از دشمن فرار مى کند و در این امور از من کمک بخواه که من کمک و یاور خوبى هستم .))
(15)صلوات فرستادن بر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و آل او (علیهم السلام ) نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است . محمد بن مسلم از یکى از دو امام (علیهما السلام ) روایت کرده است : ((در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست .))
هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است : ((تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود، دعا پشت حجاب خواهد ماند.))
نیز از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده ، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به پایان برساند، چون خداى متعال کریمتر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند؛ زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى شود.))
صلوات بسیار مهم و از ارکان ولایت است . همانگونه که خداوند ایمان کسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولایت آنان (صلوات الله علیهم ) قبول نمى کند، دعا و صلوات نیز چنین است .
صلوات نیز مانند سایر اعمال شکل و روحى دارد. روح آن این است که مقام آنان را نزد خدا فهمیده و بفهمیم که آنها وسیله ها و شفیعهایى نزد خدا بوده و خداوند کسى را بدون توسل به آنان نمى پذیرد. و نیز آنان اولى به انسان از خود او مى باشند و پایه این مطلب اندک شناخت واقعى است که باعث عمل به اولویت آنان مى باشد. و آنگاه که این شناخت واقعى تحقق یافت ، و بنده با این شناخت یک بار صلوات فرستاد، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) ده بار یا بیشتر و بى نهایت بر او صلوات مى فرستد؛ و اگر این صلوات در دعا باشد، دعا مستجاب مى گردد
(16) پاکدلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند. امر دیگرى که باعث اجابت است توجه کردن بنده به مولاى بخشنده ، مهربان و رحیم با قلب ، باطن و روح خود مى باشد. نیز باید دل خود را از غیر خدا بخصوص افکار پستى که باعث نجاست دل و کثیف شدن روح مى باشد - مانند افکار حرام ، مکروه و جایز بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از ناگواریها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتمادى به وعده هاى او - پاک نمود. زیرا این امور باعث هلاکت دل مؤ من و حتى رو گرداندن خداوند متعال از او مى شود- ((این گمانى که به خدا داشتید، شما را هلاک کرد.)) - و از ضعف ایمان سرچشمه گرفته و نوعى بى ادبى به خدا و اطاعت از شیطان مى باشد. ((شیطان با وعده دادن فقر شما را بکارهاى زشت و بخل وا مى دارد.))
(17) دعا قبل از بلا. چنین دعایى خیلى مؤ ثرتر از دعایى است که پس از رسیدن بلا و سختى صورت مى گیرد.
(18) شریک نمودن دیگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا کردن . امر دیگرى که در دعا مؤ ثر است ، این است که دیگران را در دعاى خود شریک نماید. ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا کند.
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی