شیطان(مبحث دوم)
نیروهای شیطان
شیطان،نیروهای بیشماری را ازجنٌ وانس درخدمت خود داردکه سپاهیان اومحسوب می شوندودستورهایش رااجرامی کنند.
حضرت علی (ع) درخطبه قاصعه می فرماید:«ابلیس درهرامتی سپاهیان،یاران پیاده نظام وسواره نظام دارد»1
درمعارف اسلامی، شیطان،نفس ،وبرخی ازمردم به عنوان نیروهای شیطان وعوامل سه گانه وسوسه معرفی شده اند.
الف:نخستین عامل وسوسه خودشیطان است که درسوره ناس ویرخی ازسوره های دیگر،وسوسه ها به او استناد داده شده است.
ب:گاهی وسوسه هاازدرون انسان برمی خیزد.قرآن می فرماید:«ماانسان راآفریدیم وازوسوسه هایی که ازنفسش برمی انگیزد،آگاهیم.»2
سعدی می گوید:
مکن نفس امٌاره راپیروی که نا گه گرفتار درزخ شوی
مولوی نیزچنین می گوید:
نفس و شیطان هردویک تن بودند دردوصورت خویش رابنمودند
درمناجات امام سجاد(ع)چنین می خوانیم:
«خدایا !ازنفس سرکش به توشکوه می کنم که بسیار به بدی هافرمان می دهد،ودرخطاهامی شتابد، ودرمعصیت تو حریص است، وبه خشم تودست انداخته،ومرابه پرتگاههای هلاکت می برد.»3
ج:گاه وسوسه ازناحیه برخی ازمردم است مانند کسانی که با انسان برخورد می کنندوبا گفتارتردید آفرین یانوشته های وسوسه انگیز،عقاید وارزش های انسان راتضعیف می کنندودرانسان کشش ها وگرایشهای نامشروع پدید می آورند.
قرآن می فرماید:«پناه به خدامی برم ازشرٌ آن کسی که درسینه هاوسوسه می انگیزد چه ازجنس جنٌ وچه لزمردم.»4
(ادامه دارد)
_____________
1.نهج البلاغه،خطبه 192.
2.سوره ق،آیه 16.
3.مفانیح الجنان،مناجات شاکٌین
4.سوره ناس
حدیث روز
امام رضا(علیه السلام)
من لم یقدرعلی مایکفربه ذنوبه فلیکثرمن الصلوات علی محمدوآله فانها تهدم الذنوب هدما:
هرکس نمی تواندکاری کندکه به سبب آن گناهانش آمرزیده شود برمحمد وآل اوبسیارصلوات فرستد،زیراکه آن،گناهان راریشه کن می کند.
گفتارهایی ازحضرت امام رضا(علیه السلام)
*ایمان دارای چهاررکن وپایه است:
1- توکل به خدا
2- خشنودی ورضابه مقدرات الهی
3- تسلیم دربرابرفرمان خدا
4- واگذاری اموربه خدا
*به دیدارهمدیگربرویدتانسبت به همدیگردوست گردید.
*باخویشاوندانت پیوندبرقرارکن گرچه باشربت آبی باشدوبهترین چیزی که باآن صله رحم می شود،خودداری ازآزارخویشاونداست.
*شخص بخیل آسایش ندارد،وبرای شخص حسود،لذت وخوشی نیست،شاهان بی وفاهستندوانسان دروغگو جوانمردی ندارد.
*خموشی دری ازدرهای حکمت است،هماناخموشی جلب محبت می کندوراهنمای هر کارنیکی است.
*بهترین مال،ثروتی است که بوسیله آن آبروی انسان محفوظ بماند.
*بادوست متواضعانه ،بادشمن بااحتیاط وباعموم مردم باگشاده رویی برخورد کن.
شیطان
معنای شیطان
کلمه شیطان ازشَطَنَ گرفته شده وبه معنای دورشدن وپستی است. شیطان به موجودسرکش ومتمرّداطلاق می شود اعم ازانسان،جنّ ویاجنبندگان دیگروبه معنای روح شریرودورازحق نیزآمده است.
همچنین به هرموجودموذی،مضّر،طاغی،سرکش ومنحرف نیزاطلاق می شود. بنابراین شیطان اسم جنس است وشامل تمام موجودات مضّرومنحرف،غیرازابلیس هم می شود.1
ویژگی های شیطان
1-شیطان«ابلیس»ازآتش افریده شده است.2
2-شیطان ازطایفه جن است.3
3-شیطان دارای ذرّیه ونسل است.4
4-شیطان رانده شده ازرحمت الهی وموردلعنت است.5
5-مکروحیله اوضعیف است.6
6-شیطان موجودی عصیانگردربرابرفرمان الهی است.7
کارهای شیطان
1-وسوسه : نخستین کارشیطان« وسوسه»است.قرآن می فرماید:الّذی یُوسوس فی صدورالناس.8
2-ایجادفراموشی درانسان : کاردیگرشیطان ایجادفراموشی درانسان است. به همین منظور وسایلی برمی انگیزدکه آدمی غافل شده ویادخدارافراموش کند.9
3-نزاع وفسادانگیزی :یکی دیگرازکارهای شیطان پلیداین است که برای رسیدن به اهداف خوددربینمردم فسادانگیزی می کندهمان کاری که بین حضرت یوسف و برادرانش اتجام داد.10
4-نجوای شیطانی : ازکارهای شیطان نجواوسخن پنهانی است.قرآن می فرماید: «انما النجوی من الشیطان لیحزن الذین آمنوا » همانا نجواازشیطان است تاکسانی که ایمان آورده اند رامحزون وغمگین سازد.11
5-امربه فحشاء ومنکر: ازدیگرکارهای شیطانفامربه فحشاء وبدی است.دراین باره قرآن می فرماید:«شیطان به کارناشایست وناپسندفرمان می دهد.»12
6-ایجاددشمنی بین مردم : قرآن می فرماید: شیطان می خواهدبه وسیله شراب وقماربین شماعداوت بیندازد. 13
(ادامه دارد)
--------------------------------------
1-ترجمه مفردات راغب ،ج2،ص325وتفسیرنمونه،ج1،ص192
2-اعراف:12
3-کهف:5
4-کهف:5واعراف:27
5-حجر:34
6-نساء:76
7-مریم:44
8-ناس:5
9-انعام:68
10-یوسف:100
11-مجادله:10
12-نور:21
13-مائده:91
&داستانی از صلوات برمحمد(ص) و آل محمد(ص) &
? پاداش صلوات : درمحضر آن امام صادق (ع) اسمی از پیغمبر(ص) برده شد، آقا فرمودند: برای آن حضرت زیاد صلوات بفرستید، چون هرکس یک صلوات برپیغمبر(صع) بفرستد: خداوند عالم، و فرشته ها هزاربار، در هزارصف، بر او صلوات می فرستند، و از مخلوقات و آفریده های خدا، کسی و چیزی نمی ماند، مگر همه آنها بر این بنده، رحمت و درود می فرستد، برای اینکه خدا و ملائکه برای او رحمت می فرستند، و هر کس به آن همه پاداش و جایزه و مژدگانی از خودش تمایل نشان ندهد، حقیقتاً آدم نفهم و نادان و متکبر و مغرور و خود خواهی است و خدا و رسول و اهل بیت از او بیزارند.(1)
-------------------------------
1-اصول کافی: ج 4 – باب صلاة علی النبی (صل الله علیه و آله و سلم)
&داستان دوستان
? کاهوهای مانده: از پیچ کوچه که می گذری، پاهایت سست میشوند. همانجا می ایستی و نگاهت به گوشه ای معطوف می شود . حالا بوی فضای تازه ، از یادت میرود. کسی جلوی دکان سبزی فروشی ایستاده است، کسی که بوی لطیف حضورش را ، بخوبی حس میکنی، قند تو دلت آب میشود. چه لحظه بابرکتی! نگاهت با دیدن استاد، روشن میشود.می خواهی مثل همیشه خوب نگاهش کنی و در حرکاتش غرق شود و لذت ببری. اصلاً خواسته همیشگی دل تو همین است. جلوترمیروی و باز به استاد خیره میشوی، دیدنش چقدربرایت شیرین است. خوب که دقت میکنی، استاد را در حال سوارکردن کاهو می بینی، میخواهی بروی و کمکش کنی، اما چیزی در دلت، مانع میشود. استاد قد خمیده ای که دارد، آرام آرام کاهوهای لطیف را کنار میزند بعد کاهوهای پلاسیده را بر می دارد و در بغلش میگذارد، تعجب میکنی، مرد عرب سبزی فروش ، سرش به کار خودش است. استاد بسته کوچکی از کاهوهای پلاسیده را توی ترازو می گذارد. در فکر فرو می روی ((یعنی استاد، آن کاهوها را برای چه می خرد. چرا کاهوهای تازه را برنداشت))به خودت که می آیی، استاد چند قدمی از دکان دور شده است. یکدفعه از جا کنده می شوی و به دنبالش میدوی. نرمی صدای گامهایش ، توی دلت می ریزد.دیدن استاد، با محاسنی سفید و سیمایی نورانی، برای عابران کوچه هم دیدنی است. فکر میکنی شاید به خاطر اینکه جوانی، از رمز و راز کار او نمی توانی سر دربیاوری. استادی که عارف بزرگی است و حتی بزرگان هم از بسیاری از کارهایش، سر در نمی آورن، اما دلت می خواهد بدانی. میخواهی از این فرصت استفاده کنی و از کارهایش نیز، پند تازه ای بگیری، قدمهایت را تند میکنی گرمای نسیم شهر، در صورتت قل میدود، اما تو حواست نیست. سلام استاد. استاد می ایستد، آرام نگاهت میکند و پاسخ میدهد «سلام علیکم» با صدای لرزانت می پرسی! «استاد ، چرا از سبزی فروشی فقیر، کاهوهای مانده را خریدید، در حالیکه ......» بی اختیار بقیه حرفهایت را می خوری فوری به خودت می گویی «نکند سئوال بیجایی کرده باشم!» استاد نگاه عمیقش را به چشمایم می ریزد، نگاهی که بارها و بارها برایت شگفت آور بوده ، نگاهی که پر است از اسرار ناگفته! – آقاجان ، برای ما فرقی ندارد. من می دانم که این کاهوها خریداری ندارد. این سبزی فروش مستمند هم مجبور است آنها را دور بریزد. خواستم با خریدن آنها، کمکی به او شده باشد تا هم خسارتی به او نرسد و هم خدای نکرده به مجانی گرفتن عادت نکند1 حرفهای استاد تمام شده است. از او خداحافظی کرده و در امتداد کوچه، از تو فاصله می گیرد، تو هنوز در فکری، در فکر استاد، در فکر پاسخ زیبایش ، در فکر نگاههای عمیقش، در فکر سیمای آسمانی و جذابش، در فکر پند دلنشینش!
1-مرحوم آیة الله علامه میرزاسیدعلی آقا قاضی تبریزی(1366-1285 ه ق) و شاگرد جدانش، مرحوم آیة الله علامه طباطبایی، که هر دو از علما و عرفای بزرگ شیعه بوده اند..
? کریمه اهل البیت )ع)
?حضرت فاطمه معصومه (س) درروز اول ذیقعده سال 173 هجری درشهرمدینه چشم به جهان گشود.
نام شریف آن بزرگوار فاطمه ومشهورترین لقب آن حضرت معصومه وسایرالقاب آنحضرت که درزیارتنامه غیرمشهور آمده بدین قرارذکرگردیده است : طاهره (پاکیزه )،حمیده (ستوده ) ،برّه (نیکوکار)، رشیده (رشدیافته ) ، تقیّه (پرهیزگار)، رضیّه (خشنودازخدا)، مرضیّه (موردرضایت خدا)و...
امام رضا(ع) ولقب « معصومه »
براساس پاره ای ازروایات ، این لقب ازسوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام واردشده است . چنان که فقیه بلند اندیش وسپیدسیرت شیعه ، علامه مجلسی (ره) دراین باره می گوید: امام رضا(ع) درجایی فرمود « هرکس معصومه را درقم زیارت کند ، همانندکسی است که مرازیارت کرده است » وشایدیکی ازدلایل « معصومه » نامیدن این بانو آن باشدکه عصمت مادرش حضرت زهرا(س) دراو تجلی یافته است .
کریمه اهل بیت
حضرت معصومه (س) درزبان دانشمندان وفقیهان گران قدرشیعه به لقب «کریمه اهل بیت » یادمی شود . براساس روءیای صادقه نسب شناس گرانقدر حضرت آیت اله العظمی سیدمحمود مرعشی نجفی این لقب ازطرف امام صادق (ع) برحضرت معصومه اطلاق شده است . دراین رویا امام صادق(ع) به آیت ا.. نجفی که با دعا و رازونیاز تلاش پیگیری زا برای یافتن قبر حضرت زهرا(س)آغازکرده بود ،خطاب فرمود : «علیک بکریمه اهل بیت» برتوباد به کریمه اهل بیت .
مظهر وفضایل
حضرت فاطمه معصومه(س) مظهر فضائل ومقامات است . روایات معصومان(ع) فضیلت ها ومقامات بلندی رابه آن حضرت نسبت می دهد.امام صادق (ع) دراین باره می فرمایند: «آگاه باشیدکه برای خداحرمی است وآن مکه است ،وبرای پیامبرخداحرمی است وآن مدینه است وبرای امیرمومنان حرمی است وآن کوفه است .بدانیدکه حرم من وفرزندانم بعدازمن قم است . آگاه باشیدکه قم، کوفه کوچک ماست ، بدانید بهشت هشت دروازه داردکه سه تای آن ها به سوی قم است . بانویی ازفرزندان من به نام فاطمه ، دختر موسی ، درآن جا رحلت می کند که باشفاعت او ، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند»
زیارت حضرت معصومه (س) ازمنظر روایات
درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه(س) روایات فراوانی ازپیشوایان معصوم رسیده است ازجمله هنگامی که یکی ازمحدثان برجسته قم به نام « سعدبن سعد» به محضر مقدس امام رضا(ع) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: «ای سعد! ازمانزدشما قبری است »وسعدمی گوید: فدایت شوم ! آیا قبر فاطمه دخترموسی بن جعفر(ع) را می فرمائید؟ امام می فرماید: «آری ،هرکس اورا زیارت کند ،درحالی که به حق اوآگاه باشدبهشت ازآن اوست» .
پیشوای جهان تشیع امام جعفرصادق(ع) نیزدراین باره می فرماید : «هرکس اورازیارت کند، بهشت براو واجب گردد» ودرحدیث دیگری آمده است « زیارت او، هم سنگ بهشت است ».
وفات حضرت معصومه (س)
یک سال بعداز هجرت برادر ،حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر واجرای رسالت زینبی وپیام ولایت به همراه عده ای ازبرادران وبرادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرده ودرهرشهر ومحل مورداستقبال مردم واقع می شد. این جابودکه آن حضرت چون عمه بزرگوارشان حضرت زینب (س) پیام مظلومیت وغربت برادر گرامیشان را به مردم مومن ومسلمان می رساندند ومخالفت خودو اهلیت (ع) راباحکومت حیله گر بنی عباس اظهارمی کرد. بدین جهت تاکاروان حضرت به شهر ساوه رسیدعده ای ازمخالفان اهلبیت که ازپشتیبانی ماموران حکومت برخوردار بودند سرراه راگرفتند وباهمراهان حضرت وارد جنگ شدند ، درنتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند ، حتی بنابرنقلی حضرت معصومه (س) رانیزمسموم کردند.
به هرحال ،یابراثراندوه وغم زیاد ازاین ماتم ویابراثر مسمومیت اززهرجفا ،حضرت فاطمه معصومه (س) بیمارشدند وچون دیگرامکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهرقم رانمود. پرسید: ازاین شهر«ساوه» تا«قم» چندفرسنگ است ؟ آن چه بود جواب دادند فرمود : مرابه شهرقم ببرید ،زیرا ازپدرم شنیدم که می فرمود: شهرقم مرکزشیعیان است . بزرگان شهرقم وقتی ازاین خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آنحضرت شتافتند ودرحالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان اشعری زمام ناقه آن حضرت را به دوش می کشید وعده فراوانی ازمردم پیاده وسواره گرداگرد کجاوه حضرت درحرکت بودند ،حدوداً درروز 23ربیع الاول سال 201 هجری قمری واردشهر مقدس قم شدند . سپس درمحلی که امروز «میدان میر»نامیده می شود شترآن حضرت درجلومنزل «موسی بن خزرج » زانوزد وافتخار میزبانی حضرت نصیب او شد وحضرت فاطمه معصومه (س) به مدت 17روز دراین شهر زندگی کرد ومحل عبادت آن حضرت درمدرسه ستیّه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است .
حضرت معصومه (س) دروز دهم ربیع الثانی سال 201 هجری به دیارباقی شتافته وپس ازدفن پیکرایشان موسی بن خزرج سایبانی ازبوریا برفراز قبرشریفش قراردادتااین که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال 256هجری قمری ، اولین گنبد رابرفرازقبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت(ع) ودارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.
قبرستان بقیع قبل ازتخریب سال1304-عکس
با انتشار کتاب آلبوم عکسهای اختصاصی سلطان عبدالحمید عثمانی از مکه و مدینه، تصاویر جالب و کمنظیری از بقاع متبرکه مدینه و به ویژه قبرستان بقیع به دست آمده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، این کتاب در سال 2006 تقریبا همزمان در نیوجرسی آمریکا و استانبول ترکیه به چاپ رسید.
در این کتاب، حدود 130 تصویر زیبا و تاریخی از صحرای عرفات، کعبه، مسجدالنبی تا قبرستان ابوطالب و شهر مکه و مدینه منتشر شده است.
1. بیت الاحزان
2. قبر مطهر چهار امام معصوم
3. دختران پیامبر
4. زنان پیامبر
8. عثمان (خلیفه سوم)
10. فاطمه بنت اسد
تصاویر قبرستان بقیع در آن مقطع، از آن رو دارای اهمیت است که چند سال بعد، با روی کار آمدن آل سعود و وهابیون در عربستان و پایان قدرت عثمانیها در این دیار، گنبد و بارگاه موجود در آن تخریب شد.
گفتنی است، سعودیها سال 1340 قمری (1301 شمسی)، قدرت را در عربستان به دست گرفتند و سال 1443 قمری (1304 شمسی) ساختمانهای موجود در بقیع را تخریب کردند.
&داستان دوستان
? «خوش حکایتی از دیدار امام زمان (ع)»
نقل میکنند: بعضی از علمای متعصّب اهل سنّت کتابی در رد مذهب جعفری نوشته بود، و آن را برای مردم میخواند و مردم را نسبت به مذهب تشیّع، گمراه و بدبین مینمود. مرجع معروف شیعه، علّامه حلّی (متوفی 726 هـ.ق) تصمیم گرفت به هر نحو ممکن، آن کتاب را از وی به عنوان امانت بگیرد و پس از اطلاع از مطالب آن، رد آن را بنویسید، ولی آن دانشمندان سنتی، آن کتاب را به هیچ کس نمیداد.
علّامه حلّی مدتی به عنوان شاگرد او، به کلاس درس او رفت و ارتباط او را با خود گرم کرد، و پس از ایامی، از او تقاضا کرد که مدتی آن کتاب را به عنوان امانت به وی بدهد.
سرانجام او گفت: «من نذر کردهام که این کتاب را بیش از یک شب به احدی ندهم»
علامه حلی فرصت را از دست نداد، به عنوان یک شب، آن کتاب را از او گرفت و به خانهاش برد، و تصمیم گرفت از روی آن کتاب تا آنجا که امکان دارد رونوشت بردارد.
مشغول نوشتن آن کتاب شد، تا نصف شب فرارسید. ناگهان شخصی در لباس مردم حجاز، در همان نصف شب «به عنوان مهمان» بر علامه حلی وارد شد، و پس از احوالپرسی، به علامه گفت: «نوشتن این کتاب را به من واگذار و تو خستهای، استراحت کن»
علامه قبول کرد و کتاب را در اختیار او گذاشت، به بستر رفت و خوابید و خوابید. پس از آن که از خواب بیدار شد، دید کسی در خانه نیست. و آن کتاب با این که قطور بود، به طورمعجزهآسائی تا آخر نوشته شده بود و در پایان آن نام مقدس امام زمان (عج)، حضرت مهدی (ع)، امضا شده است، فهمید که آن شخص امام زمان بوده و علامه را در این کار کمک نموده است.
بعضی در مورد این حکایت گفتهاند: « این کتاب بسیار ضخیم بود و رونویسی از آن، یکسال یا بیشتر طول میکشید، علامه آن شب چند صفحه از آن را نوشت و خسته شد، ناگهان مردی به قیافهی مردم حجاز بر او وارد شد و سلام کرد و نشست و به علامه گفت: « تو خط کشی کن و نوشتن را به من واگذار» علامه قبول کرد و به خط کشی مشغول شد و او نوشت، اما به قدری سریع مینوشت که علامه در خط کشی صفحات به او نمیرسید، هنگامی که آواز خروس در سحر آن شب بلند شد، علامه دید، همه کتاب تا آخر نوشته شده است.
حیا لباس اسلام
امام صادق علیه السلام :یاابن جند ب الاسلام عریان فلباسه الحیاء وزینته الوقار ومروته العمل الصالح....
درباره حیاومصادیق وآثارآن مضامین مختلفی درقرآن کریم آمده است.ازباب مثال ،کلمه "استحیاء "درداستان حضرت موسی(ع) و دختران شعیب آمده است؛آن جاکه می فرماید:فجاءته اِحداهما تمشی علی استحیاء1.همچنین روایات بسیاری درباره اهمیت حیا وفضائل آن، مخصوصاًبرای خانمها،واردشده که جای تاَمل ودقت فراوان دارد.مضمون بعضی ازاین روایات این است که"حیا"و"ایمان" بایکدیگرتلازم دارند؛به این معناکه اگرحیاازانسان سلب شودایمان هم ازبین خواهد رفت.دربرخی دیگرازروایات به این نکته اشاره شده است که کارانسان بی حیا به آنجا می کشد که ربقه اسلام ازگردنش برداشته می شود؛یعنی خدای ناکرده از کفرسردرمی آورد.نظیراین روایت که ازامام باقر (ع)نقل شده است: الحیاء والایمان مقرونان فی قرن فاذاذهب احدهماتبعه صاحبه2 حیا وایمان قرین یکدیگرند،پس هرگاه یکی ازآنها بروددیگری نیزخواهد رفت.
همچنین روایاتی به این مضمون داریم که اگر اراده خداوندبراین قراربگیرد که کسی یاقومی راهلاک کند،یعنی به خاطر اعمال بدشان بخواهد آنهارا مواخذه نماید،حیاراازایشان می گیرد:اذاارادالله عزوجل هلاک عبدٍنزع منه الحیاء3
-------------------------------------------------
سوره قصص آیه25-2- بحارالانوار،ج78،باب22،روایت5 -3- اصول کافی،ج2،ص291،روایت10