سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] مؤمن را سه ساعت است : ساعتى که در آن با پروردگارش به راز و نیاز است ، و ساعتى که در آن زندگانى خود را کارساز است ، و ساعتى که در حلال و نیکو با لذّت نفس دمساز است ، و خردمند را نسزد که جز پى سه چیز رود : زندگى را سر و سامان دادن ، یا در کار معاد گام نهادن ، یا گرفتن کام از چیزهایى غیر حرام . [نهج البلاغه]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» عاشوراازنگاه دیگران(1)

عاشوراازنگاه دیگران(1)

عاشورا در نگاه برخی مستشرقین ، بزرگان و علما

شیخ جعفر شوشتری _ گاندی _ جناح _ الشّاطی _ علی خان _ عقّاد _ صُبحی _ زُغلول پاشا _ شرقاوی _ طه حسین _ جَودهُ السحّار _ طنطاوی _ العُبیدی

 شیخ جعفرشوشتری : ازعظمت بلکه معجزه قرآن، آن است که برخلاف دیگر کتابها تکرارش ملال آور نیست، بلکه لطفش بیشتر می گردد، مصیبت امام حسین (ع) هم همینطور است. هرچه خوانده یا شنیده شود باز تازه است. دیگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادتست، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست، مرثی? امام حسین(ع) ، هم چنین است، خواندنش و گوش دادنش عبادتست، گریاندنش و گریه کردنش نیز عبادتست .

« مَنْ بَکی اَوْ بَکی اَوْ تَباکی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةِ » ازجمله آنکه قرآن مجید به جمیع شئون معجزه است و ... و حسین (ع) هم به سربریده اش ، به اعضایش، به بدنش همه معجزه است. « بخشی ازکتاب سرای دیگر»

 مَهاتما گاندی (رهبر استقلال هند) : من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امـــام حسین(ع) پیروی کند.

  محمّد علی جناح (قاعد اعظم پاکستان) : هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین(ع) از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیدهء من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نمایند.

  بنتُ الشّاطی (نویسنده مصری) : زینب، خواهر حسین(ع) لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیّه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت، در همهء حوادث سیاسی پس از عاشورا، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و برپایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب، قهرمان کربلاف نقش برانگیزنده داشت.

  لیاقت علی خان (نخستین نخست وزیر پاکستان) : این روز محرّم، برای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگی دارد. در این روز، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسین(ع) در عین حزن، نشانهء فتح نهایی روح واقعی اسلامی بود، زیرا تسلیم کامل به ارادهء الهی به شمار می رفت. این درس به ما می آموزد.

 که مشکلات و خطرها هر چه باشد، نبایستی ما پروا کنیم و از حق و عدالت منحرف شویم.

 عبّاس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری) : جنبش حسین(ع)، یکی از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تاکنون در زمینهء دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است ... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نکرد و از شهادت حسین(ع) تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت.

 احمد محمود صُبحی : اگر چه حسین بن علی(ع) در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد، امّا تاریخ، هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین(ع) به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد. خون حسین(ع)، انقلاب پسر زبیر و خروج مختار و نهضت های دیگر را در پی داشت، تا آنجا که حکومت اموی ساقط شد و ندای خونخواهی حسین(ع)، فریادی شد که آن تخت ها و حکومت ها را به لرزه درآورد.

  محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تکیهء ایرانیان) : حسین(ع) در این کار به واجب دینی و سیاسی خود قیام کرده و اینگونه مجالس عزاداری، روح شهادت را در مردم پرورش می دهد و مایهء قوّت اراده آنها در راه حق و حقیقت می گردد.

  عبد الرحمن شرقاوی (نویسنده مصری) : حسین(ع)، شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید به نام حسین(ع) ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.

 طه حسین (دانشمند و ادیب مصری) : حسین(ع) برای به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال کردن از جایی که پدرش رها کرده بود، در آتش شوق می سوخت. او زبان را دربارهء معاویه و عمّالش آزاد کرد، تا به حدّی که معاویه تهدیدش نمود. امام حسین(ع)، حزب خود را وادار کرد در طرفداری حق سختگیر باشند.

 عبد المجید جَودهُ السحّار (نویسنده مصری) : حسین(ع) نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد، زیرا در آن صورت، بر فسق و فجور، صحّه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و بر فرمانروایی باطل تمکین می نمود. امام حسین(ع) به این کارها راضی نمی شد، گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند.

  علامه طنطاوی (دانشمند مصری) : (داستان حسینی) عشق آزادگان را به فداکاری در راه خدا بر می انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار می آورد، چنانکه رای شتاب به قربانگاه، بر یکدیگر پیشی جویند.

  العُبیدی (مفتی موصل) : فاجعهء کربلا در تاریخ بشر نادره ای است، همچنان که مسبّبین آن نیز نادره اند ... حسین بن علی(ع) سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پیامبر اکرم(ص) وظیفهء خویش دید و از اقدام به آن تسامحی نورزید. هستس خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و به این سبب نزد پروردگار، "سرور شهیدان" محسوب می شود و در تاریخ ایام، "پیشوای اصلاح طلبان" به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن، کامیاب گردید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 90/9/14 :: ساعت 5:10 عصر )
»» سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل

ندای ابوالفضل‏

سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل

ماه کجا، جلوه‏ی لقای ابوالفضل

                              می‏رهد از رنج و غم به دنیی و عقبا

                              در دل هر کسی بود ولای ابوالفضل‏

ای دل عاشق طلب کن از سر اخلاص

جرعه‏ای از چشمه‏ی صفای ابوالفضل‏

                             هستی خود در ره عقیده فدا کرد

                             ای همه هستی من فدای ابوالفضل‏

در دل غمدیده‏ام ولای حسین است

در سر شوریده‏ام هوای ابوالفضل‏

                            میرسد اینک بگوش دل هله بشنو

                            نغمه‏ی آزادی از ندای ابوالفضل‏

روز وفای بعهد در صف هیجا

گفت زمین و زمان ثنای ابوالفضل‏

                          خصم به وحشت شد از رشادت عباس

                           دوست به حیرت شد از وفای ابوالفضل‏

دست اگر شد جدا ز پیکر پاکش

هست بپا تا ابد لوای ابوالفضل‏

                          چشم امیدش بود بحشر، که «قاضی»

                          عفو نماید مرا خدای ابوالفضل‏



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 90/9/13 :: ساعت 6:13 عصر )
»» گریه‏ی امام زمان(عج) در مصیبت حضرت اباالفضل(ع)


گریه‏ی امام زمان(عج) در مصیبت حضرت اباالفضل(ع)

جناب حجة الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می‏فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می‏گفت: من از اول جوانی مقید بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج، بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة الله روحی فداه مشرف گردم! لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می‏شدم.

در یکی از این سالها که عهده‏دار پذیرائی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم یک شب قبل از آنکه حجاج به عرفات می‏روند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه‏هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده‏ای؟ مگر نمی‏دانی ممکن است سارقین در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده‏ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می‏مانم و خودم از اموالم محافظت می‏کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آنکه نیمه‏های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه‏ی من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمد علی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده‏ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیه‏السلام هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می‏خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هوالله بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند. که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم! حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو آن را فراموش خواهی کرد! سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلائل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سئوال کردم که: به نظر شما الان حضرت امام زمان علیه‏السلام در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است!

سئوال کردم: روز عرفه، که می‏گویند حضرت ولی عصر علیه‏السلام در عرفات هستند، در کجای عرفات می‏باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می‏بیند؟ فرمود: بله، او را می‏بیند ولی نمی‏شناسد!

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر علیه‏السلام به خیمه‏های حجاج تشریف می‏آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه‏ی شما می‏آید، زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل علیه‏السلام متوسل می‏شوید!

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاج محمد علی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده‏ام! ولی چای نیاورده‏ام! عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده‏ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید! زیرا فردا می‏روم و برای مسافرین چای تهیه می‏کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من! از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای‏های دنیا نمی‏باشد، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی‏خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمد علی، به تو صد ریال (سعودی) می‏دهم، تو برای پدر من یک عمره بجا بیاور؟ عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی! من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبائی روی گونه‏ی راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بوده‏اند، بخصوص که اسم مرا می‏دانستند و فارسی حرف می‏زدند! نامشان مهدی علیه‏السلام بود و پسر امام حسن عسکری علیه‏السلام بودند!

بالاخره نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه‏ها فکر می‏کردند که من خوابم برده است و سارقین اثاثیه‏ی مرا برده‏اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه‏ام شدید شد!

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آنکه من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده‏اند: «فردا شب من به خیمه‏ی شما می‏آیم، زیرا شما به عمویم حضرت عباس علیه‏السلام متوسل می‏شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه‏ی حضرت ابوالفضل علیه‏السلام را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند. ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا بودم.

بالأخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه‏ی صبرم لبریز شد! از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر علیه‏السلام بیرون خیمه ایستاده‏اند و به روضه گوش می‏دهند و گریه می‏کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم! من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة الله روحی فداه آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل علیه‏السلام گریه می‏کردم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر علیه‏السلام حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند. [1] .

×××××××

پاورقی:1-کرامات الحسینیه،ج2،ص191---شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج1،ص149

ملاقات امام زمان(عج)،ج2،ص164



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 90/9/13 :: ساعت 6:1 عصر )
»» جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند

 جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند

عالم جلیل و کامل نبیل، صاحب کرامات باهره و مقامات ظاهره آخوند زین العابدین سلماسی (اعلی الله مقامه) فرمود: چون از سفر زیارت حضرت امام رضا علیه‏السلام مراجعت کردیم؛ عبور ما به کوه الوند افتاد که در نزدیکی همدان واقع شده است. پس در آنجا فرود آمدیم و موسم بهار بود.

همراهان مشغول خیمه زدن شدند و من به دامنه‏ی کوه نظر می‏کردم. ناگاه چشمم به چیز سفیدی افتاد، چون تأمل کردم پیرمرد محاسن سفیدی را دیدم که عمامه‏ی کوچکی بر سر داشت و بر سکویی که قریب به چهار ذرع ارتفاع داشت، نشسته بود و بر دور آن سنگهای بزرگی چیده بود که به جز سرش چیزی نمایان نبود.

پس نزدیک او رفتم وسلام کردم و مهربانی نمودم. با من انس گرفت و از جای خود فرود آمد و مرا خبر داد که از گروه ضاله (صوفیه) نیست که به جهت بیرون رفتن از عهده‏ی تکالیف، اسمهای مختلف بر خود گذاشته‏اند و با قیافه‏های عجیب بیرون

می‏آیند! بلکه برای او اهل و اولاد بوده است و پس از اصلاح امور ایشان، برای فراغت در عبادت، از آنها عزلت اختیار کرده است. و در نزد او رساله‏های علمیه از علمای آن عصر بود و می‏گفت هیجده سال است که در آنجا ساکن شده است.

او می‏گفت: اول آمدن من به اینجا ماه رجب بود، چون پنج ماه و اندی گذشت؛ شبی مشغول نماز مغرب بودم، ناگاه صدای ولوله‏ی عظیمی آمد و آوازهای غریبی شنیدم! پس ترسیدم و نماز را کوتاه کردم و در این دشت نگاه کردم. دیدم بیابان از حیوانات پر شده است و همه‏ی آنها رو به من می‏آیند! اضطراب و خوفم زیاد شد و از آن اجتماع حیوانات تعجب کردم. و چون دیدم در میان ایشان حیوانات مختلفه و متضاده چون شیر و آهو و گاو کوهی و پلنگ و گرگ با هم مختلط هستند و با صداهای عجیبی صیحه می‏زنند! سپس در این محل دور من جمع شدند و سرهای خود را به سوی من بلند کرده و فریاد می‏زدند!

با خود گفتم: دور هم جمع شدن این وحوش و درندگانی که با هم دشمن هستند. برای دریدن من نیست. زیرا اگر برای دریدن من بود، باید همدیگر را می‏دریدند. پس این اجتماع برای امر بزرگی می‏باشد! باید یک حادثه‏ی عجیبی در دنیا رخ داده باشد.

وقتی خوب فکر کردم، فهمیدم امشب شب عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام می‏باشد و این فریادها و سر و صداها و فغان و اجتماع و نوحه گری و گریه و ناله برای مصیبت حضرت سیداالشهداء علیه‏السلام است. وقتی مطمئن شدم، عمامه را از سر برداشتم و با دست بر سر خود زدم و خود را از این مکان انداختم و می‏گفتم: «حسین، حسین، شهید کربلا حسین» و امثال این کلمات را می‏گفتم. پس حیوانات در میان خود جایی برایم خالی کردند و دورم حلقه زدند. بعضی از حیوانات سر به زمین می‏زدند و بعضی خود را در خاک می‏انداختند و همین طور تا طلوع فجر عزاداری می‏کردیم!

سپس آنها که وحشی‏تر از همه بودند، رفتند و به همین ترتیب یک یک حیوانات رفتند و متفرق شدند. از آن سال تا به حال که مدت هیجده سال است، این عادت آنها است و هر وقت که من محرم را فراموش می‏کنم و یا بر من مشتبه می‏شود، آنها با جمع شدنشان به من توجه می‏دهند [1] .

 ××××× 

اورقی:1-داستانهای شگفت ،ص285—کرامات الحسینیه،ج2،ص127—ترجمه دارالسلام نوری،ج4،ص360—منتهی الآمال ،ج1،ص840



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:57 عصر )
»» یا علمدارحسین(ع)

 

&یا علمدارحسین(ع)  &

    ...آن روزچه دیرمی گذشت.

گویی زمین وزمان چشم برهم نهاده بودتاگذران واقعه،مُهرشرمندگی رابرپیشانی شان بکوبد.

 جهان درسکوت غریبی فرورفته بودومظلومیت رانظاره می کرد؛مظلومیتی به بلندای تاریخ.

 کربلابرای کاروان،غمکده ای شده بودکه برهررهگذری،محشررامی نمایاند.

 دراین محشرخاکی،توگویی حیات آسمانی درشاه رگ ها،سله بسته بود.

 تلخی فرارلحظه ها،کودکان نینوارابی تاب کرده بودوقهقهه ی بی رحمی،برقلب کوچک شان فشارمی آورد.

 آرامش کودکانه به یغمارفته بودونگاه های معصومانه،ذره ای ترحم می جست.

 وآیادراین دشت بی کسی،آیابرای مردانگی جایی مانده بود؟

 دست های کوچک درپی جرعه ای آب،خاک راکنارمی زد،تاشایدماننداسماعیل(ع)تشنه،چشمه ایاززمین بجوشد،ولی این بارآزمونی سخت ترازقصّه ی ابراهیم(ع)وفرزندش پیش روی آنان بود.

 لب های ترک خورده،حکایت ازجگری تفتیده داشت که داغ ناجوانمردی رابرگرده می کشید.

 کودکان،پیراهن های شان رابالازده بودندوشکم های شان راروی خاک مرطوب زیرمشک های خالی گذاشته بودندتاکمی ازسوزعطش بکاهند.

 دیگرمشک نیزنای باریدن نداشت تادل بی قرارکودکان راآرامش بخشد.ودراین میان، علمدار،چه پرهیبت می نمود!

 ازجاری دستانش،طپش آب به گوش می رسید.نگاهش به همه،امیدرانویدمی داد.همه ی دیدگان به ضریح دستان آب آوراودخیل بسته بودندواوخوب می دانست که ازاوچه می خواهند.

 این چنین بودکه علم داربه پیشگاه امیرآمدواذن خواست تاساقی باشد،ولی امرآمدکه سقّاباش!

 واین گونه شدکه سنگینی مشک بردوش علم دارافتادوبه سوی آب شتافت.ساعتی نگذشته بودکه شقاوت،مشک رادریدوآب ازشرمندگی آب شد.خیال سبزسیراب شدن کودکان،درپیش چشمان خون گرفته ی علم داردودشدوبه هوابرخاست.اینک سقّابودکه درخون وخجالت،غوطه می خوردوپایان این شرمندگی راازدست فرشته ی مرگ می طلبید.1

 چشمم ازآب پرومشک من ازآب تهی است

 جگرم غرقه به خون وتنم ازتاب تهی است

 به روی اسب،قیامم،به روی خاک سجود

 این نمازره عشق است،زآداب تهی است

 «یاقمربنی هاشم ادرکنی»

 

پاورقی:نسیم محرم،ص321-322   



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:41 عصر )
»» احترام به عزاداران امام حسین(ع)

احترام به عزاداران امام حسین(ع)

 «امام حسین به خادم فرمودند: امشب عزیزترین میهمان مرا از حرم بیرون کردی»

 آقای حاج سید عبدالرسول خادم، این قضیه را از سید عبدالحسین، کلیددار حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام و پدر کلیددار فعلی نقل فرمود:

 مرحوم سید عبدالحسین شبی در حرم مطهر می‏بیند که عربی با پای برهنه و خون آلود، پای خونین و کثیف خود را به ضریح زده است و عرض حال می‏کند. آن مرحوم او را نهیب می‏دهد و بالاخره امر می‏کند که او را از حرم بیرون نمایند!

 در حال بیرون رفتن، آن عرب رو به ضریح حضرت امام حسین علیه‏السلام کرد و گفت: یا حسین، من گمان می‏کردم که اینجا خانه‏ی شما است، اما حالا معلوم شد که خانه‏ی شخص دیگری است، و سپس با حال منقلب از حرم بیرون رفت.

 در همان شب، آن مرحوم در خواب می‏بیند که حضرت امام حسین علیه‏السلام روی منبر در صحن مقدس تشریف دارند و ارواح مؤمنین در خدمت ایشان هستند و حضرت از خادم خود شکایت می‏کنند. کلیددار می‏ایستد و عرض می‏کند: یا جداه! مگر چه خلاف ادبی از ما صادر شده است؟

 حضرت علیه‏السلام می‏فرمایند: امشب عزیزترین مهمان مرا از حرم من، با زجر بیرون کردی و من از تو راضی نیستم و خدا هم از تو راضی نیست! مگر اینکه او را راضی کنی. عرض می‏کند: یا جداه، او را نمی‏شناسم و نمی‏دانم کجاست؟

 حضرت فرمودند: الان در خان حسین پاشا (نزدیک خیمه‏گاه) خوابیده است و دیشب به حرم ما آمده بود، زیرا او را با ما کاری بود که برایش انجام دادیم! حاجت او شفای فرزند مفلوجش بود. او فردا همراه با قبیله‏اش می‏آید. پس تو از آنان استقبال کن.

 چون سید عبدالحسین بیدار می‏شود، با چند از خادمها به سوی «خان حسین پاشا» می‏رود و آن غریب را در همانجا که حضرت فرمودند، می‏یابد و دستش را می‏بوسد و او را با احترام به خانه‏ی خود می‏آورد و از او به خوبی پذیرایی می‏نماید.

 فردا هم به اتفاق سی نفر از خدام به استقبال می‏رود، چون مقداری راه می‏رود، می‏بیند که جمعی هوسه کنان (شادی کنان) می‏آیند و آن بچه‏ی مفلوج را که شفا یافته بود، همراه خود آورده‏اند و به اتفاق به حرم مطهر آقا امام حسین علیه‏السلام مشرف می‏شوند. [1] .

 ×××××

 پاورقی:1-داستانهای شگفت،ص237---کرامات الحسینیه،ج1،ص80



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:26 عصر )
»» زیارتگاه انبیاء

 

کربلا زیارتگاه انبیاء

 امام صادق علیه‏السلام فرمود: «هیچ پیامبری در آسمانها نیست جز آن که از خدای عزوجل درخواست می‏کند که به او اجازه داده شود تا به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام رود. پس فوجی از آنها فرود آمده و جمع دیگری به بالا برمی‏گردند» [1] .

 و فرمود: «در هر شب جمعه، فرشتگان و پیامبران و اوصیا علیهم‏السلام و بهترین انبیا حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله، و برترین اوصیا که ما هستیم، به زیارت امام حسین علیه‏السلام می‏رویم» [2] .

 امام سجاد و امام صادق علیهماالسلام فرمودند: «هرکس دوست دارد صد و بیست و چهار هزار پیامبر علیهم‏السلام با او مصافحه کنند، در نیمه‏ی شعبان به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام برود، زیرا ارواح پیامبران علیهم‏السلام پس از رخصت از خداوند متعال به زیارت آن بزرگوار مشرّف می‏شوند. در میان آنان پیامبران اولوالعزم: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی علیهم‏السلام و حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله نیز هستند» [3] .

 کعب الأحبار از حضرت عیسی علیه‏السلام نقل کرده که فرمودند: «هیچ پیامبری نبوده مگر این‏که به زیارت کربلا رفته و در آن‏جا ایستاده و فرموده: تو زمین پر خیر و برکتی هستی، که در تو ماه تابان به خاک سپرده خواهد شد» [4] .

 خطیب خوارزمی از حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل می‏کند که فرمودند: «حضرت موسی علیه‏السلام برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام از خداوند اجازه می‏گیرد و با هفتاد هزار فرشته به زیارت آن حضرت می‏رود» [5] .

 حسین نوه‏ی دختری ابوحمزه ثمالی می‏گوید: در اواخر حکومت بنی‏مروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیه‏السلام به راه افتادم. هنگامی که به کربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت. سپس به طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردی به سوی من آمد و گفت: «خدا به تو اجر عنایت کند، برگرد که نمی‏توانی به زیارت مشرف شوی». من با ترس برگشتم و نزدیک طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم.باز همان شخص آمد و گفت: «تو نمی‏توانی به زیارت بروی». گفتم: خدایت به سلامت بدارد، چرا نتوانم؟ من از کوفه به قصد زیارت آمده‏ام، مرا از زیارت محروم مکن، می‏ترسم اگر تا صبح این‏جا بمانم شامیان مرا دستگیر کرده و به قتل برسانند.

 او در جواب گفت: کمی صبر کن. حضرت موسی بن عمران علیه‏السلام از خدای تعالی اجازه گرفته که به زیارت امام حسین علیه‏السلام مشرف شود، و پس از اجازه همراه با هفتاد هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده است. از اول شب تا حال به زیارت آن حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر می‏باشند، و پس از آن باز به آسمان عروج خواهند کرد.

 گفتم: تو کیستی؟ گفت: من یکی از فرشتگانی هستم که مأمور حفظ و حراست حرم امام حسین علیه‏السلام و درخواست آمرزش برای زایرین آن حضرت هستند.

 حسین گوید: از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم، و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم [6] .

 مرحوم علامه مجلسی، در ضمن روایتی از سلیمان اعمش نقل می‏کند که گوید: همسایه‏ای داشتم از اهل سنت که زیارت امام حسین علیه‏السلام را بدعت و گمراهی می‏دانست و زایران آن حضرت را اهل جهنم می‏شمرد. در شب جمعه‏ای رؤیای صادقه‏ای دید و موجب توبه و بازگشت او شد. او در رؤیا دید که حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین و امام حسن و حضرت زهرا و حضرت خدیجه (علیه‏السلام) به زیارت آن حضرت آمده و امان نامه‏هایی از آسمان پخش می‏شد که «هر کس شب جمعه به زیارت آن حضرت موفق شود، از آتش جهنم در امان خواهد بود» [7] .

 شایان ذکر است که طبق نقل حاج علی بغدادی، امام زمان علیه‏السلام حکم به صحت این روایت کرده‏اند [8] .

 ××××××

 1-     کامل الزیارات،ص111وبحارالانوار،ج1،ص59

 2-     کامل الزیارات،ص113وبحارالانوار،ج1،ص60

 3-     کامل الزیارات،ص180وبحارالانوار،ج11،ص32و58

 4-     کامل الزیارات،ص67وبحار،ج44،ص391

 5-     مقتل خوارزمی،ج2،ص169(فصل چهاردهم)

 6-     کامل الزیارات،ص111-112- بحارالانوار،ج1،ص59

 7-     بحارالانوار،ج45،ص401- نجم الثاقب،ص324-325

 8-     مفاتیح الجنان،حکایت حاج علی بغدادی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:23 عصر )
»» اشعار امام حسین علیه‏السلام

 

 

 اشعار امام حسین علیه‏السلام
هنگامى که امام حسین علیه‏السلام طفل شیرخوار را دفن کرد، بپاخاست و این اشعار را قرائت کرد:

  «اینان به خدا کافر شدند، و از ثواب الهى از دیر زمان اعراض کردند؛ على را در گذشته کشتند، و فرزندش حسن، زاده بهترین خلق را شهید کردند؛ و این نتیجه کینه اینان بود، آنگاه گفتند: الان بر حسین به طور جمعى یورش بریم، اى واى بر گروهى که پست هستند، جمعیت را گرد آورند براى اهل دو حرم؛ سپس حرکت کردند و یکدیگر را سفارش نمودند بر کشتن من براى خشنودى دو ملحد )عبیدالله و یزید)؛ از خدا بر ریختن خونم نترسیدند، به امر عبیدالله که زاده دو کافر است؛ ابن سعد با لشکرش همانند قطرات باران بر من تیر زدند؛ مرا جرم و گناهى از گذشته نبود، جز این که فخر مى‏کردم به نور فرقدین (دو ستاره): على بهترین خلق بعد از پیامبر، و پیغمبر که والدین او هر دو از قریشند؛ برگزیده خدا از خلق پدرم على است، سپس مادرم، پس من فرزند دو برگزیده هستم؛ نقره‏اى که از طلا خالص گردیده، من همان نقره هستم و فرزند دو طلا؛ چه کسى همانند جد من در دنیا دارد، یا همانند پدرم، پس من فرزند دو ماه هستم؛ مادرم فاطمه زهرا، و پدرم شکننده سپاه کفر است در بدر و حنین؛ ریسمان محکم دین على مرتضى است، و پراکنده کننده لشکر دشمن و نمازگزار و به دو قبله؛ براى او در جنگ احد واقعه‏اى است که حرارت آن فروکش کرد با گرفتن دو سپاه؛ سپس در احزاب و فتح، که در آن نابودى دو سپاه عظیم بود؛ در راه خدا چه کردند، امت زشت کردار با عترت پیامبر و على؛ عترت نیکوکردار نبى مصطفى، و على بزرگوار و شجاع هنگام مقابله با سپاه؛ او خدا را در کودکى پرستید، در حالى که قریش دو بت را مى‏پرستیدند؛ او بتها را رها کرد و آنها را سجده نکرد، با قریش هرگز حتى به مقدار طرفة العین.» 1

  ***************
پی‌نوشت‌ها: 1- الاحتجاج 2/101

 آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ و آیا خداپرستى در میان شما وجود دارد که درباره ظلمى که بر ما رفته است از خدا بترسد؟ و یا کسى هست که به فریادرسى ما به خدا دل بسته باشد؟ و یا کسى هست که در کمک کردن به ما چشم امید به اجر و ثواب الهى دوخته باشد؟ زنان حرم وقتى که این را از امام علیه‏السلام شنیدند صداى آنها به گریه بلند شد.

 استغانه امام علیه‏السلام در دل دشمن اثرى نگذاشت، از همین رو امام علیه‏السلام مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمود: اى حبیب بن مظاهر! و اى زهیر بن قین! و اى مسلم بن عوسجه! اى دلیران و اى پا در رکابان روز کارزار! چرا شما را ندا مى‏کنم ولى کلام مرا نمى‌شنوید؟! و شما را فرا مى‏خوانم ولى مرا اجابت نمى‌کنید؟! شما خفته و من امید دارم که سر از خواب شیرین بردارید که اینان پردگیان آل رسولند که بعد از شما یاورى ندارند، از خواب برخیزید اى کریمان و در برابر این عصیان و طغیان از آل رسول دفاع کنید.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:20 عصر )
»» عکسهای قدیمی کربلا

 نخستین تصاویر منتشرشده از کربلا

 





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 6:13 عصر )
»» حدیث روز

حدیث روز

شوق زیارت‏

قال الامام باقر (علیه السلام):

 لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین (علیه السلام) من الفضل،

 لماتوا شوقا.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر مردم می‏دانستند که چه فضیلتی در

زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت می‏مردند.

*******

ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از کامل الزیارات.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 89/10/10 :: ساعت 8:23 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 16
>> بازدید دیروز: 312
>> مجموع بازدیدها: 1496028
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [190]
داستان وحکایت [172]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [192]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب