سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر گاه روزی بیاید که در آن بر دانشم نیفزایم، پس در آمدن خورشید آن روز بر من خجسته مباد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

هنگامى که پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا علیه‏السلام را به گور مى‏سپارد

و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک على هضمها، فأحفها السوال و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد، و لم یخل منک الذکر...(1)

ترجمه:

((...و به زودى دختر تو به تو خبر خواهد داد که امت تو چگونه براى ستم روا داشتن بر او گرد هم آمدند، پس همه آنچه را که بر او گذشته از او بپرس، و از حال او جویا شو، این همه ستم در حالى است که جدایى تو از این امت چندان به طول نیانجامیده و یاد تو از دل‏ها بیرون رفته است...))

از این سخنان چنین بر مى‏آید که پیامبر صلى الله علیه و آله این سخنان على علیه‏السلام را مى‏شنیده است زیرا اگر چنین نبود، صدور آنها از على علیه‏السلام لغو بود، و ساحت آن حضرت از سخنان لغو منزه است، و نیز چنین بر مى‏آید که برخى از ارواح با برخى دیگر سخن مى‏گویند، از این رو على علیه‏السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه داشت که تا ستم‏هاى روا داشته شده بر دخترش را از وى پرسش نماید. نتیجه اینکه در عالم برزخ گفتگو تا این اندازه وجود دارد که ارواح بتوانند با یکدیگر سخن بگویند و برخى از ارواح و شاید همه آنها بتوانند سخنان زندگان را بشنوند، هر چند توانایى پاسخ دادن به آنان را نداشته باشند. و این تو هم که ممکن است این گفتگو مربوط به روز رستاخیز باشد نادرست است، زیرا اگر این تو هم درست باشد نیاز به این گفتگو از میان مى‏رود، زیرا در آن روز على علیه‏السلام خود حاضر است و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله قرار مى‏گیرد. آنگاه این پرسش پیش مى‏آید که چرا على علیه‏السلام در هنگام دفن فاطمه علیه‏السلام آن سخنان را به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب کند، بلکه در روز قیامت چنین خطایى براى او میسر است. پس چاره‏اى نیست که بپذیریم گفتگوى مورد انتظار میان فاطمه علیه‏السلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در جهان برزخ است، و پیامبر صلى الله علیه و آله سخنان على علیه‏السلام را مى‏شنیده است.

×××××

پاورقی:1-  - نهج، فیض، خ 193، صبحى، خ 202.

2- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 92/1/11 :: ساعت 10:11 عصر )
»» هان اى مردم! دنیا...

 پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

هان اى مردم! دنیا...

انما الدنیا دار مجاز والأخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا أستارکم عند من من یعلم أسرارکم، و أخرجوا من الدنیا و قلوبکم من قبل أن تخرج منها ابدانکم، فیها أختبرتم و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة ما قدم ؟!(1)

ترجمه:

((هان اى مردم! دنیا سراى گذشتن و آخرت سراى ماندن است. پس از گذرگاه خود براى جایگاه ماندن توشه برگیرید و نزد کسى خداوندى که از اسرار شما آگاهى دارد نسبت به یگدیگر پرده درى مکنید، و پیش از جدا شدن بدن هایتان از این جهان، دل‏هاى خود را از آن بیرون برانید، در دنیا آزمایش مى‏شوید و براى جز آن رسیدن به آخرت آفریده شده‏اید در آن هنگام که انسان مى‏میرد مردم مى‏گویند چه چیزى به ارث گذارده است و فرشتگان مى‏گویند چه چیزى را براى سراى جاوید از پیش فرستاده است.))

از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت:

دنیا که در آن مرد خدا گل نه سرشت است*** نامرد که ماییم چرا دل به سرشتیم

((سعدى))

از سخنان گذشته چنین به دست مى‏آید که دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزارى براى رسیدن او به زندگى جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزى است که به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچى بیرون مى‏آورد و بى‏تردید این هدف، داراى ارزش و اهمیت فوق العاده و منحصر به فرد است، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگارى و نایل شدن او به سعادت و خوشبختى جاوید اخروى است. از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود. بر این اساس، انسان تا آن هنگام که در دنیا زیست مى‏نماید به ملاحظه طبیعت مادى خود ناگزیر است از آن براى نیازهاى خود بهره برگیرد، این بهره‏گیرى تا آنجا که نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست، بلکه براى تحصیل هدف اصلى زندگى دنیا، که توشه گرفتن براى آخرت است لازم و ضرورى مى‏نماید. در این باره نقل شده است:

روزى على علیه‏السلام در بصره شنید که یکى از یارانش به نام ((علاء بن زیاد حارثى)) در بستر بیمارى افتاده است، امام علیه‏السلام به قصد عیادت او به خانه او رفت، و آنگاه که خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود، چنین گفت:

ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنیا و انت الیها فى الأخرة کنت أحوج؟ و بلى ان شئت بلغت بها الأخرة، تقرى فیها الضیف، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا أنت قد بلغت به الأخرة .

فقال له العلاء: یا امیر المؤمنین أشکوا الیک أخى عاصم بن زیاد، قال: و ماله؟ قال: لبس العباء ة و تخلى من الدنیا، قال: على به! فلما جاء، قال: یا عدى نفسه لقد استهام بک الخبیث، أما رحمت أهلک و ولدک؟ أترى الله أحل لک الطیبات و هو یکره أن تأخذها؟ أنت أهون على الله من ذلک !

((تو با این خانه بزرگ و وسیع در دنیا چه مى‏کنى در حالى که تو به آن در سراى دیگر نیازمندى‏ترى؟! آرى، اگر بخواهى به وسیله آن، از سراى دیگر بهره‏مند گردى در آن از مهمان پذیرایى و صله رحم نمایى و حقوقى را که دیگران بر تو دارند در جاى خود قرار بدهى در این صورت به وسیله این خانه به سراى آخرت نایل گردیده‏اى!))

((علاء به امام علیه‏السلام گفت: اى امیر مؤمنان! از برادرم عاصم به نزد تو شکایت مى‏برم! امام علیه‏السلام پرسید او را چه شده است؟ علاء گفت: عبایى بر روى دوش خود افکنده و از دنیا بریده است، امام علیه‏السلام فرمود: او را نزد من بیاورید! آنگاه که عاصم نزد امام علیه‏السلام حاضر گردید، امام علیه‏السلام به او فرمود:

اى دشمنک جان خود! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان نماید آیا به زن و فرزندت رحم ننمودى؟ آیا اینگونه مى‏پندارى که خداوندى که نعمت‏هاى پاک دنیا را حلال گردانیده است ناپسند مى‏داند از اینکه تو از آنها بهره برگیرى؟! تو پس‏تر از آن هستى که خداوند با تو چنین روا بدارد!))

بنابراین، بهره‏گیرى از دنیا و تلاش براى امرار معاش خود و خانواده به میزانى که نیازهاى طبیعى انسان تأمین گردد نه تنها با زهد و تقوا ناسازگار نیست، بلکه از ضروریات زندگى این دنیا است. از این رو در دعاى شریف کمیل مى‏خوانیم:

...و أن توفر حظى من کل خیر أنزلته أو احسان فضلته أو بر نشرته أو رزق بسطته...

((... و از تو مى‏خواهم تا بهره‏ام را از هر خیرى که نازل فرموده‏اى و از هر احسانى که دیگران را به سبب آن برترى بخشیده‏اى و از هر کار نیکى که آن را بر روى زمین پراکنده نموده‏اى و از هر روزى یى که آن را در میان انسان‏ها گسترده نموده‏اى.. افزون و فراوان گردانى.))

و نیز از او مى‏خواهیم:

قو على خدمتک جوارحى.

(( پروردگار! اندام هایم را براى خدمت به خودت نیرومند گردان!))

کنونت که دست است کارى بکن ×× دگر کى برآرى تو دست از کفن

بتابد بسى ماه و پروین و هور ××که سر بر ندارى زبالین گور

×××××

پاورقی:1- نهج البلاغه، فیضى، خ 194، صبحى، خ: 203.

2- نهج، فیض، خ 200، صبحى، خ 209.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/11/2 :: ساعت 1:52 عصر )
»» آزمایش دردنیا

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

آزمایش دردنیا

فان الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها، و ابتلى فیها اهلها، لیعلم ایهم أحسن عملا، و لسنا اللدنیا خلقنا و لا بالسعى فیها أمرنا، و انما وضعنا لنبتلى بها .

ترجمه:

((خداوند منزه از هر عیب و نقص، دنیا را براى رسیدن به فراسوى خود جهان دیگر آفریده است و ساکنان آن را آزموده است تا به علم فعلى آگاه گردد که کدام یک از آنان بهترین کردار را خواهد داشت. و ما براى این دنیا آفریده نشده‏ایم و به تلاش و کوشش در دنیا براى دنیا فرمان داده نشده‏ایم، و همانا ما در آن آفریده شده‏ایم تا به وسیله آن، مورد آزمایش قرار بگیریم.))

×××××

پاورقی:1- نهج البلاغه، فیض الاسلام و صبحى الصالح، نامه 55.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/10/18 :: ساعت 7:40 عصر )
»» درباره دنیا

 

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

درباره دنیا

...و لبئس المتجر أن‏ترى الدنیا لنفسک ثمنا و مما لک عندالله عوضا......فلتکن الدنیا فى أعینکم أصغر من حثالة القرض و قراضة الجلم...

ترجمه:

((...و چه بد داد و ستدى است که اگر دنیا را بهاى جان خود، و پاداشى از سوى خداوند بدانى...))

((...پس باید که دنیا در دیدگاه شما از پوست درخت سلم درختى که پوست و برگ آن در دباغى استفاده مى‏شود و از پارچه‏هاى ریزى که از قیچى خیاطى جدا مى‏گردد، ناچیزتر باشد...))

××××××

پاورقی:1 - نهج، فیض و صبحى، خطبه 32. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 91/10/10 :: ساعت 5:44 عصر )
»» آگاه باشید! این دنیا...

 

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

آگاه باشید! این دنیا...

ألا و ان هذه الدنیا التى أصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها، و أصبحت تغضبکم و ترضیکم، لیست بدارکم، و لا منزلکم الذى خلقتم له، و لا الذى دعیتم الیه، ألا و انها لیست بباقیة لکم، و لا تبقون علیها، و هى و ان غرتکم منها و قد حذرتکم شرها، فدعوا غرورها لتحذیرها، و أطماعها لتخویفها، و سابقوا فیها و الى الدار التى دعیتم الیها، و انصرفوا بقلوبکم عنها .

ترجمه:

((آگاه باشید! این دنیایى را که آن را آرزو مى‏کنید، و به آن شوق مى‏ورزید، و شما را گاهى به خشم مى‏آورد و گاهى از خود راضى مى‏گرداند، نه سراى شما و آن جایگاهى است که براى آن آفریده شده‏اید. آگاه باشید! این دنیا براى شما نخواهد ماند، و شما در آن جاوید نخواهید بود. هر چند این دنیا شما را به خود فریفته است ولى از بدى خود نیز شما را بر حذر داشته است. پس به فریب دنیا دچار نگردید که شما را از آن بر حذر داشته، و به آن آز نورزید که شما را از آن ترسانیده است و در آن به سرایى که به آن فرا خوانده شده‏اید مسابقه بگذارید و با دل هایتان از آن روى بگردانید.))

××××××

پاورقی:1-- نهج، فیض، خ 172، صبحى، خ 173.  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/10/4 :: ساعت 2:53 عصر )
»» اگر آنچه را که مردگان شما دیده‏اند

 

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

اگر آنچه را که مردگان شما دیده‏اند

فانکم لو عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و أطعتم و لکن محجوب عنکم، ما قد عاینوا، و قریب ما یطرح الحجاب...

ترجمه:

((اگر شما آنچه را که مردگان شما دیده‏اند مشاهده مى‏نمودید هراسان و ترسان مى‏گشتید، و در برابر خداوند گوش شنوا پیدا کرده، و از او پیروى مى‏نمودید، ولى آنچه را که آنان دیده‏اند از شما پنهان است، و به زودى پرده از میان شما و آنان به کنار کشیده مى‏شود...))

×××××

پاورقی:1- - نهج، فیض و صبحى، خ 20. 

معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/9/28 :: ساعت 10:51 عصر )
»» تصویرى از گور

 

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

تصویرى از گور

بس نامور به زیر زمین دفن کرده‏اند ××کز هستیش به روى زمین بر نشان نماند

و آن پیر لاشه را که سپردند زیر گل××  خاکش چنان بخورد کز و استخوان نماند

((سعدى))

بسیارى از انسان‏ها آنچنان فراموش گر گروگان‏هاى خاک شده‏اند گویا خود به جمع آنان نخواهند پیوست، و اگر لحظه‏اى به طور جدى اندیشه خود را به کار بگیرند و گور و گور نشینان را به تصویر بکشند، و یا در گورستانى حاضر آیند و از نزدیک گورها را ببینند شاید به خود آیند و راه درست رإ؛ پیدا نموده و با درک درست سرانجام این دنیا، به جهان آینده بیندیشند، و اسباب نجات و رهایى خود از آتش دوزخ را فراهم آورند، امام على علیه‏السلام براى پند دادن به ما انسان‏ها در سخنان خود، گور و گور نشینان را به گونه‏اى زیبا و عبرت‏انگیز به تصویر کشیده است، که در اینجا به ذکر نمونه‏هایى از آن سخنان بسنده مى‏شود:

1 -...فکان کل امرى‏ء منکم قد بلغ من الأرض منزل وحدته، و مخط حفرته، فیاله من بیت وحدة و منزل وحشة، و مفرد غربة و کان الصیحة قد اتتکم، و الساعة قد غشیتکم و برزتم لفصل القضاء قد راحت عنکم الأباطیل و اضمحلت عنکم العلل و استحقت بکم الحقایق و صدرت بکم الأمور مصادرها، فاتعظوا بالعبر، و اعتبروا بالغیر، و انتفعوا بالنذر .(1)

ترجمه:

((... پس گویا هر یک از شما به سراى تنهایى خود در روى زمین و گودال گور خویش رسیده است، پس شگفتا براى او خانه تنهایى و منزل ترسناک، و جایگاه بى‏کسى! و گویا صحیه دوم آسمانى به گوش‏هاى شما رسیده و ساعت قیامت شما را فرا گرفته و براى داورى در دادگاه بزرگ قیامت‏پدیدار گشته‏اید از گورهاى خود بیرون آمده‏اید و باطل‏هاى شما آشکار گردیده، و دوران بهانه‏گیرى‏ها در برابر خداوند پایان پذیرفته و حقایق براى شما ثابت گردیده، و هر کارى از نیک و بد شما در جاى خود قرار گرفته است، بنابراین، از درس‏هاى عبرت‏آموز پند، و از دگرگونى‏هاى روزگار عبرت بگیرید و از بیم دادن‏ها بهره‏مند گردید.))

2- و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فى غد جدث، تتقطع فى ظلمته اثارها، و تغیب أخبارها، و حفرة لو زیدت فى فسحتها، و أوسعت یدا حافرها لأضغطها الحجر و المدر سد فرجها التراب المتزاکم... (2)

ترجمه:

((...و مرا با فدک و جز فدک چه کار؟! در حالى که جایگاه بدن ما براى‏فردا گور خواهد بود، که در تاریکى آن نشانه‏هاى زندگى انسان از میان مى‏رود، و خبرهاى آن پنهان مى‏گردد و گودالى است که هر چند بر گشادگى آن افزوده شود و دست گورکن آن را گشاده گرداند، سنگ و کلوخ، آن را مى‏فشارد و خاک روى هم انباشته سوراخ‏هاى آن را مى‏پوشاند...)) - ((فدک)) روستایى بود که رسول خدا (ص) پس از جنگ خیبر با ساکنان آن به اینگونه صلح کرده بود که نصف خرماهاى آن از آن پیامبر (ص) باشد، و اجماع شیعه بر این است که پیامبر (ص) پیش از وفاتش آن را به فاطمه (س) بخشید، ولى ابوبکر در زمان خلافت خود آن را از دست فاطمه (س) گرفت و به بیت المال سپرد. (شرح نهج البلاغه صبحى الصالح)

3- الستم فى مساکن من کان قبلکم أطول أعمارا، و أبقى اثارا و أبعد امالا و أعد عدیدا، و أکتف جنودا؟! تعبدوا للدنیا اى تعبد و اثروها أى ایثار، ثم ظعنوا عنها بغیر زاد مبلغ، و لا ظهر قاطع...فاعلموا و أنتم تعلمون بأنکم تارکوها و ظاعنون عنها و اتعظوا فیها بالذین قالوا: ((من اشد منا قوة)) حملوا الى قبور هم فلا یدعون رکبانا، و أنزلوا الأجداث فلا یدعون ضیفانا، و جعل لهم من الصفیح أجنان، و من التراب أکفان و من الرفات جیران، فهم جیرة لا یجیبون داعیا، و لا یمنعون ضیما و لا یبالون مندبة، ان جیدوا لم یفرحوا، و ان قحطوا لم یقنطوا. جمیع و هم احاد، و جیرة و هم أبعاد. متدانون لا یتزاورون، و قریبون لا یتقاربون، حلماء قد ذهبت أضغانهم، و جهلاء قد ماتت أحقادهم، لا یخشى فجعهم، و لا یرجى دفعهم، استبدلوا بظهر الأرض بطنا، و بالسعة ضیقا، و بالأهل غربة و بالنور ظلمة، فجاؤ و هإ؛- کما فارقوها عراة .(3)

ترجمه:

 

((...آیا شما در جایگاه سکونت کسانى زندگى نمى‏کنید که پیش از شما بوده‏اند و عمرهاى آنان طولانى‏تر از شما و آثار و نشانه‏هاى زندگى آنان ماندنى‏تر از آثار و نشانه‏هاى شما بوده است، و آنان خود داراى آرزوهایى بیش از آرزوهاى شما، و آمادگى آنان براى زندگى در دنیا بیش از آمادگى شما بوده است و داراى لشکریانى بیش از لشکریان شما بوده‏اند، آنان دنیا را به گونه‏اى شگفت آور بندگى نمودند و آن را برگزیدند، و سرانجام بدون گرفتن توشه‏اى مناسب و مرکبى راهور از این دنیا کوچیدند...))

((...آگاه باشید! و شما آگاه هستید که روزى فرا خواهد رسید که دنیا را رها نموده و از آن کوچ خواهید کرد و در این دنیا از کسانى پند بگیرید که گفتند: ((نیرومندتر از ما کیست؟)) آنان به گورهایشان برده شدند در حالى که نام آنان را ((سوار بر مرکب)) نخواندند زیرا با میل و اراده خود سوار بر تابوت نشدند و بر گورها وارد شدند در حالى که ((مهمان)) خوانده نشدند، و از زمین پهناور براى آنان پنهانگاه و از خاک آن کفن و از استخوان‏هاى آرد شده خرد شده، همسایگانى پدید آمد، سپس آنان همسایگانى هستند که هیچ فراخوانى را پاسخ نمى‏دهند، و هیچگونه ستمى را جلوگیرى نمى‏کنند و به هیچ نوحه گرى التفات نمى‏نمایند، اگر بر آنان باران رحمت ببارد، شاد نمى‏شوند، و اگر به خشکسالى دچار گردند ناامید نمى‏گردند، آنان در کنار هم گرد آمده‏اند در حالى که تنها هستند، همسایگان هستند در حالى که دور از یکدیگرند، نزدیک یکدیگرند در حالى که یکدیگر را دیدار نمى‏نمایند، نزدیکان یکدیگرند در حالى که از هم دورند، بردبارانى هستند که کینه آنان از میان رفته، و نادانانى هستند که کینه هایشان مرده است، از زیان رسانیدن ناگهانى آنان هیچگونه ترسى و وحشتى نیست، و امیدى به آنان نیست که تا از چیزى دفاع نمایند، درون زمینى را به جاى بیرون آن، و مکان تنگ را به جاى مکان پهناور، و دورى از خویشان را به جاى زندگى در کنار آنان و تاریکى گور را به جاى روشنایى روى زمین برگزیدند، سپس به همانگونه که از دل زمین برهنه بیرون آمده بودند، برهنه به سوى آن بازگشتند...))

این سخنان پندآمیز از پیشواى پارسایان على علیه‏السلام آنچنان صریح و روشن است که نیاز به هیچگونه شرح و توضیح ندارد. ولى بى مناسبت نیست که به چند بیت از خیام نیشابورى توجه شود:

اى چرخ فلک خرابى از کینه توست - - بى‏دادگرى شیوه دیرینه توست

اى خاک اگر سینه تو بشکافند - - بس گوهر قیمتى که در سینه توست

اى دیده اگر گورنه‏اى گور به بین - - وین عالم پر فتنه و پر شور به بین

شاهان و سران و سروران زیر گلند-- روهاى چو مه در دهن مور به بین

و نیز بابا طاهر سروده است:

اگر زرین کلاهى عاقبت هیچ - - به تخت ار پادشاهى عاقبت هیچ

گرت ملک سلیمان در نگین است - - در آخر خاک راهى عاقبت هیچ(4)

×××××××

پاورقی:1- - نهج، فیض، خ 156، صبحى، خ 157.

2- نهج، فیض و صبحى، قسمتى از نامه، 45.

3-  - نهج، فیض، خ 110، صبحى، خ 111.

4- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/9/28 :: ساعت 11:31 صبح )
»» فاصل میان زندگى دنیا و بهشت و دوزخ

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

 فاصل میان زندگى دنیا و بهشت و دوزخ

فان الله سبحانه لم یخلقکم عبثا، و لم یترککم سدى، و ما بین احدکم و بین الجنة أو النار الا الموت... (1)

ترجمه:

((خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده، و پوچ رها نکرده است، و میان هر یک از شما و بهشت و دوزخ جز مرگ فاصله‏اى نیست.))

××××××

پاورقی:1- - نهج، فیض، خ 63، صبحى، خ 64.

2- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 91/9/26 :: ساعت 1:26 عصر )
»» در آستانه مرگ

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

در آستانه مرگ

در آن نفس که بمیرم در آرزوى تو باشم - - بدان امید دهم جان که خاک کوى تو باشم

خبر دارى اى استخوانى قفس - - که جان تو مرغى است نامش نفس

چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید - - دگر ره نگردد به سعى تو صید

نگه دار فرصت که عالم دمیست - - دمى پیش دانا به از عالمى است

چرا دل بر این کار وانگه نهیم - - که یاران برفتند و ما بر رهیم

((سعدى))

در آستانه مرگ بر انسان چه مى‏گذرد؟ روح او چگونه از زندان کالبدش رهایى مى‏یابد؟ انسان محتضر در این لحظه‏هاى بسیار حساس و هراس‏انگیز چه حالتى دارد؟ و به چه چیزهایى مى‏اندیشد؟ و ده‏ها پرسش دیگر که انسان در این دنیا مى‏خواهد درباره لحظه مرگ خود پیش از فرا رسیدن موعد آن بداند. على علیه‏السلام در ضمن سخنان خود به برخى از این پرسش‏ها پاسخ لازم را مى‏دهد:

1- در آنجا که از انسان‏هاى دل بسته به دنیا، و غرق در خواسته‏هاى نفسانى سخن مى‏گوید، اینگونه داد سخن مى‏دهد:

اجتمعت علیهم سکرة الموت و حسرة الفوت، فقترت لها أطرافهم و تغیرت لها الوانهم، ثم ازداد الموت فیهم و لوجا، فحیل بین أحدهم و بین منطقه، و انه لبین أهله ینظر ببصره، و یسمع بأذنه على صحة من عقله و بقاء من لبه یفکر فیم أفنى عمره، و فیم أذهب دهره، و یتذکر أموالا جمعها، و أغمض فى مطالبها، و أخذها من مصرحاتها و مشتبهاتها، قد لرمته تبعات جمعها، و أشرف على فراقها، تبقى لمن و راءه ینعمون فیها و یتمتعون بها فیکون المهنا لغیره، و العب‏ء على ظهره و المرء قد غفلت رهونه بها، فهو یعض یده ندامة على ما أصحر له عند الموت من أمره، و یزهد فیما کان یرغب فیه أیام عمره و یتمنى أن الذى کان یغبطه بها و یحسده علیها قد حازها دونه، فلم یزل الموت یبالغ فى جسده حتى خالط لسانه سمعه، فصار بین أهله لا ینطق بلسانه، و لا یسمع بسمعه، یردد طرفه بالنظر فى وجوههم، یرى حرکات ألسنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم، ثم ازداد الموت التیاطا، فقبض بصره کما قبض سمعه و خرجت الروح من جسده فصار جیفة بین أهله، قد أوحشوا من جانبه، و تباعدوا من قربه، لا یسعد باکیا، و لا یجیب داعیا، ثم حملوه الى مخط فى الأرض، فأسلموه فیه الى عمله، و انقطعوا عن زورته .(1)

ترجمه:

((...مستى سختى و بى‏هوشى مرگ و حسرت از دست رفتن دنیا آنان را فرا مى‏گیرد، اندام هایشان سست، و رنگ هایشان دگرگون مى‏شود سپس مرگ بیش از پیش آنان را در کام خود قرار داده تا آنجا که میان هر یک از آنان که مى‏میرند و سخن او فاصله مى‏اندازد توان سخن گفتن را از وى ستانده و در حالتى قرار مى‏گیرد که اهل منزل او را در میان خود گرفته و او با چشمش به آنان نگاه افکنده و در حالى که هنوز عقل او در جاى خود قرار دارد، و به هزیان نیفتاده است با گوش خود سخنان آنان را مى‏شنود، و در این اندیشه قرار مى‏گیرد که عمر خود را در چه راهى تباه نموده، و روزگار خود را در چه مسیرى سپرى کرده است! و اموالى را به یاد مى‏آورد که آنها را گرد آورده و براى به دست آوردن آنها از حلال و حرام چشم پوشیده و آنها را از راه درست و یا مشکوک و مشتبه فراهم ساخته و در نتیجه، دچار پیامدهاى نادرست و زیانبار گردآورى آنها گردیده و اکنون آماده جدایى از آنها شده است، و همه آنها براى وارثان او باقى خواهد ماند، و آن وارثان به وسیله آن اموال در ناز و نعمت قرار گرفته و از آنها بهره‏مند مى‏گردند، پس بهره‏مند شدن از اموال بدون رنج و زحمت از آن جز او بوده و سنگینى بار گناه آنها بر روى دوش او قرار مى‏گیرد و او گروگان آن اموال مى‏شود، و با یاد آورى اعمالش هنگام مرگ آنچنان پشیمانى به او دست مى‏دهد که در اثر آن دست خود را به دندان مى‏گیرد، و به آنچه که در روزهاى زندگى خود به آن دلبستگى داشت بى‏میل مى‏شود، و آرزو مى‏کند که اى کاش کسى آن اموال را گرد مى‏آورد که در زمان زندگى او به سبب داشتن آن اموال به او رشک و حسادت مى‏ورزید، پس مرگ همچنان کالبد او را در بر مى‏گیرد تا آنجا که گوش او نیز در نارسایى از انجام وظیفه شریک زبان او مى‏شود، که در پى آن به گونه‏اى در میان اهل منزل قرار مى‏گیرد که نه زبانش توانایى سخن گفتن را دارد و نه با گوشش یاراى شنیدن را، در چنین حالتى چشم خود را به صورت‏هاى آنان مى‏فکند، حرکت زبان‏هاى آنان را مى‏بیند، ولى سخن آنان را نمى‏شنود، سپس مرگ او را بیشتر در کام خود فرو مى‏گیرد و به همانگونه که گوش او از کار افتاده، چشم او نیز بسته مى‏شود و روح از کالبد او جدا گردیده، و در میان اهل منزل خود بسان مردارى مى‏شود، و با ترس و وحشت از اطراف او پراکنده و از نزد او دور مى‏شوند، نه توانایى بر یارى گریه کننده‏اى را دارد و نه مى‏تواند پاسخ خواننده‏اى را بدهد که او را به خود مى‏خواند، پس از آن، پیکر بى‏جان او را برداشته و به سوى منزلى در زمین‏به نام گور مى‏برند و در آنجا او را به عملش وامى گذارند، و از آن پس رخسارش را نمى‏بینند.))

 

2 - فان الموت هادم لذاتکم و مکدر شهواتکم، و مباعد طیاتکم زائر غیر محبوب و قرن غیر مغلوب و واتر غیر مطلوب، قد اعلقتکم حبائله و تکنفتکم غوائله، و اقصدتکم معابله، و عظمت فیکم سطوته، و تتابعت علیکم، عدوته، و قلت عنکم نبوته، فیوشک أن تغاشکم دواجى ظلله، و احتدام علله، و حنادس غمراته، و غواشى سکراته، وألیم ازهاقه، و دجو أطباقه و جشوبة مذاقه، فکان قد أتاکم بغته فأسکت نجیکم و فرق ندیکم و عفى اثارکم و عطل دیارکم و بعث و رائکم یقتسمون تراثکم، بین حمیم خاص لم ینفع، و قریب مخزون لم یمنع و آخر شامت لم یجزع . (2)

ترجمه:

((...پس راستى چنین است که مرگ تباه کننده لذت‏هاى شما، و تیره کننده خواسته‏هاى شما و دور کننده اندیشه‏هاى شما و دیدار کننده‏اى نادوست داشتنى و رقیبى چیره ناپذیر و جنایتکارى نامطلوب است، که دام‏هاى خود را بر شما افکنده و رنج و مصیبت‏هاى او گرداگرد شما را فرا گرفته و پیکان تیر آن شما را هدف قرار داده و توانایى و چیرگى او در میان شما بسیار بزرگ و دست درازى او به سوى شما پى در پى و خطاى شمشیر او نسبت به شما اندک است، سپس نزدیک است که تاریکى ابر تیره‏اش و دشوارى دردهایش و تاریکى شدید لحظه‏اى سخت جان ستاندنش و بى‏هوشى مستى هایش و درد جان گرفتن با عجله‏اش و تاریک نمودن هاى پى در پى‏اش و دشوارى و خشکى چشیدنش شما را فرا بگیرد، به گونه‏اى که گویا ناگهانى بر شما فرود آید و زمزمه شما را فرو خواباند و جمع شما را پراکنده و نشانه‏هاى شما را پایمال نموده و شهرهاى شما را به تعطیلى کشانیده و وارثان شما را براى تقسیم آنچه را که به ارث گذارده‏اید برانگیخته است تا آن را در میان دوست ویژه‏اى که براى شما سودى نداشته و خویشاوند اندوهگینى که مرگ را از تو باز نداشته و خویشاوند دیگرى که از مرگ تو اندوهگین نگردیده است، تقسیم نمایند.))

جهان اى برادر نماند به کس - - دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت - - که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک - - چه بر تخت مردن چه بر روى خاک

((سعدى))

آنچه نقل شده است تصویر لحظه جان دادن کسانى است که دنیا را براى خود لذت و سعادت و خوشبختى دانسته و تلاش خود را براى بهره‏گیرى از آن به کار گرفته و آخرت و زندگى بسیار خوب و جاوید بهشت و بهشتیان را به وادى فراموشى بسپارند. ولى در نگاه انسان‏هاى پارسا و بریده از دنیا، نه تنها مرگ، چیزى ناخواسته نیست، بلکه لحظه انتظار دیدار معشوق و پیوستن به معبود است. دنیا براى او بسان قفسى تنگ و تاریک براى پرنده بلند پرواز است که همواره در آرزوى شکستن این قفس، و پرواز بر فراز جهان بى‏انتها و جاوید لحظه شمارى مى‏کند. از این رو هر چند سکرات مرگ براى او سخت و دشوار باشد، انتظار زندگى جاوید و آسایش ابدى در لحظه جان دادن او را آرامش بى‏اندازه مى‏بخشد، اینگونه انسان‏ها دنیا را سراى لذت خود نپنداشته‏اند تا مرگ تباه کننده لذت‏هاى آنان باشد.(3)

×××××××

پاورقی:1- - نهج، فیض، خ 108، صبحى، خ 109.

2- - نهج، فیض، خ 221، صبحى، خ 23. 

3- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 91/9/23 :: ساعت 7:12 عصر )
»» درباره عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر

پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

درباره عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر

تحمله حفذة الولدان، وحشدة الاخوان الى دار غربته، و منقطع زورته، حتى اذا انصرف المشیع و رجع المضجع أقعد فى حفرته نجیا لبهتة السؤال، و عثرة الامتحان .(1)

 ترجمه:

((او انسان را پس از جان دادن در داخل تابوتى نهاده و فرزندان و فرزند زادگان و گروه برادران بر روى دست‏ها و دوش‏هاى خود گرفته، و به خانه تنهایى و غربت، جایگاهى که راه ملاقات دیگران با او بسته مى‏شود مى‏رسانند، تا آن هنگام که تشییع کننده به سوى خانه خود رهسپار، و شخص مصیبت دیده از مرگ او نیز از او جدا گردیده و راه بازگشت را در پیش مى‏گیرد، در آن هنگام او را در گودال گور او مى‏نشانند در حالى که از ترس سؤال و لغزش در امتحان، آهسته سخن مى‏گوید.))

آنچه از این سخن به دست مى‏آید این است که پس از به گور سپردن انسان، فرشتگان سؤال نکیر و منکر مى‏آیند و از او درباره برخى از باورها و امور زیر بنایى مربوط به دین و مذهب پرسش مى‏نمایند و به هنگام پرسش او را مى‏نشانند. ولى بى‏تردید، این نشاندن در داخل گور، نشاندن پیکر مادى نیست زیرا چنین چیزى با توجه به کوتاهى سقف لحد گور امکان‏پذیر نیست، بلکه مراد از آن، نشاندن یک نوع پیکر برزخى مثالى، پیکرى مجرد از ماده، و همانند پیکر مادى است و پس از پایان پرسش، انسان نادرست بى‏پاسخ مى‏ماند و سرانجام او آتش سوزان دوزخ خواهد بود. (2)

×××××

پاورقی:1- - نهج البلاغه، فیض، خ 82، صبحى، خ 83.

2- معاد در نهج البلاغه:احمد باقریان ساروى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/9/22 :: ساعت 9:5 عصر )
   1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 709
>> بازدید دیروز: 66
>> مجموع بازدیدها: 1516318
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [193]
داستان وحکایت [174]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [193]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب