پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
میانهرو تنگدست نمىشود
مأ أعال من اقتصد. -ح /140
ترجمه:
کسى که در خرج کردن میانهروى کند، تنگدست نمىشود.
شرح:
بهترین راه، براى داشتن یک زندگى آسوده و راحت، میانهروى در خرج کردن است. و این، راهى هست که در اسلام و قرآن به ما مىآموزند. خداوند، در قرآن کریم، به مؤمنان میفرماید: که در زندگى میانهرو باشند. نه آنقدر خسیس باشند و کم خرج کنند که حتى آسایش خود و خانوادهشان خراب شود. و نه آنقدر ولخرج باشد و مال خود را دور بریزند که به فقر و تنگدستى دچار شوند.
سخن امام علیهالسلام نیز به ما مىآموزد: انسان، هر قدر هم که در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج کردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مىشود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مىشود، اما کسى که عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مىکند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد.
×××××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
غیبت: کار ناتوانها
الغیبه جهد العاجز -ح /461
ترجمه:
غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.
شرح:
غیبت کردن، پشت سر کسى سخن گفتن، و بد گویى کردن، و براى او عیب و ایراد شمردن. و این، از زشتترین و ناپسندترین عیبهایى است که بعضى از افراد، دچار آن هستند.
کسى که غیبت میکند، بدون شک آدم ناتوان و بى جرأتى است. زیرا همینکه مىنشیند و پشت سر دیگران بد گویى مىکند، نشان مىدهد که جرأت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرأت روبرو شدن با آن افراد را نمىبیند، آخرین تلاشى که مىتوان بکار ببرند، این است که به وسیله بد گوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و باصطلاح دل خود را خنک کند.
حال آن که یک مسلمان مؤمن واقعى، اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرأت انسانى و اخلاق اسلامى، رو دروى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند.
اگر هم ایراد و انتقادش درست نباشد، و فقط از حسارت و تنگ نظرى سر چشمه گرفته باشد، هرگز نباید پشت سر کسى که از او شایستهتر بود و به پیشرفت و ترقى رسیده است، بد گویى کند و خود را در جامعه، رسوا و بى اعتبار سازد.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
تنگدستى و پاکدامنى یا ثروت و زشتکارى
و الحرفته مع العفته خیر من الغنى مع الفجور. -نامه /31
ترجمه:
کارگرى، همواره با پاکدامنى، بهتر از داشتن ثروتى است که با گناهکارى به دست آمده باشد.
شرح:
بسیارى از ثروتمندان هستند، که به خاطر داشتن مال و دارایى فراوان، ظاهرا همه گونه وسایل راحت و آسایش را در اختیار دارند. اما در حقیقت، آنها، نه تنها آسوده و راحت نیستند، نه تنها در خوشى و خوشبختى به سر نمىبرد، بلکه روز و شب خود را، با رنج و اضطراب مىگذرانند، و عمرشان در دلهره و نگرانى طى میشود. زیرا بیشتر ثروتمندان، مال و دارایى خود را، از راههاى حرام و آلوده به گناه، به دست آوردهاند. امام علیهالسلام، در جایى دیگر فرموده است:((هر جا ثروتى هنگفت انباشته شده باشد، حتما در کنار آن، حق پایمال شده گروهى از محرومان جامعه، دفن شده است)) معنى این سخن آن است که: کمتر ممکن است ثروتى پیدا شود که تمام آن، از راه حلال بدست آمده باشد. بیشتر کسانى که به ثروتهاى هنگفت مىرسند، حق مردم محروم و مستضعف را پایمال کرده و مال دیگران را خوردهاند یعنى از راههایى مانند دزدى، کم فروش، گران فروش، احتکار(یعنى: انبارکردن و مخفى کردن نگاه داشتن اجناس مورد نیاز مردم، و به وجود آوردن قحطى، و سپس فروختن آن اجناس به چند برابر قیمت)، یا خوردن مال افراد ضعیف، بیوه زنان، یتیمان و امثال آنها، و خیانت کردن به افراد ملت به مال و دارایى رسیدهاند.
چنین ثروتى، که از راههاى ناپاک و نادرست بدست آمده، آلوده به گناه است و کسى که چنین ثروتى دارد، اگر هم در ظاهر، راحت و آسوده زندگى مىکند، در باطن، آرامش و آسایش ندارد و تمام ساعات روز و شبش، در وحشت و اضطراب مىگذرد. از یک طرف، ترس از خدا، و حساب و کتاب روز قیامت او را مىترساند و آرامشش را بهم میزند، و از طرف دیگر، دائما وحشت آن را دارد، که مبادا مردم محروم و ستمدیده، راز دزدى و مال مردم خورى و خیانت او را بفهمند، و براى گرفتن حق خود، بر سرش بتازند و حکم عدالت اسلامى را، دربارهاش اجرأ کنند.
اما کسى که کار کم در آمدى دارد، ولى با تقوى و پاکدامنى آنرا انجام میدهد، و به خیانت و ظلم آلوده نمىشود، دل راحت و فکر آسوده دارد، چنین کسى، چون درآمدش حلال و پاک است، حقى را پایمال نکرده و مال کسى را نخورده است، کمترین نگرانى و دلهره و وحشتى هم ندارد. اگر سفرهاش رنگین نیست ولى در عوض با وجدان پاک کابوسهاى وحشتآور و سبکبار بیدار مىشود، و خوشبختى واقعى را با تمام و جودش حس میکند.
بخاطر همین است که امام علیهالسلام نیز، کار کم در آمد، ولى همواره با پاکدامنى را از ثروتى که همواره با گناه باشد، بهتر شمردهاند.
×××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
پرهیز از دوستى با...
اباک و مصادقه الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و مصادقه البخیل، فانه یبعد عنک احوج ماتکون الیه، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، و ایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید و یبعد علیک القرب.-ح /38
ترجمه:
از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیاد میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سهراب، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور جلوهگر میسازد.
شرح:
یکى از مهم اسلامى، که هم پیامبران اکرم (ص) و هم امام علیهالسلام، درباره آن بسیار سفارش کردهاند، مسئله انتخاب دوست و همنشین است. کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نیز تأثیر منفى میگذارند، و به آنان، زیانهاى جبرانناپذیر مىزنند. از اینرو، در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دستکم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت((نادانى))،((بخل))،((بدکارى)) و((دروغگویى)) هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمیدهد. به همین جهت، حتى وقتى میخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى میکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه میدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیا نمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها میکند و به حال خود مىگذرد.
بد کاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشىترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى((بد)) وانمود میکند. و کارهاى بد را بصورت((خوب)) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارها((بد)) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارها((خوب)) است.
فرزند عزیز، وقتى میخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیهالسلام، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.
×××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
بزرگترین عیب
اکبر العیب أن تعجب ما فیک مثله. -ح /353
ترجمه:
بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز داراى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح:
کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
براى مثال: گاهى کسى را مىبینم، که براى حقوق انسانى دیگران، ارزش قائل نیست، حق مردم را پایمال میکند، دستمزد کارى را که دیگران برایش انجام دادهاند نمىدهد، یا کم و با تأخیر میدهند، قول و قرارهاى خود را به هم میزند، و وعدههایى را که به مردم داده است انجام نمىدهد. اما همین شخص، به محض آنکه دیگرى، کمترین حق او را پایمال کند، یا دستمزدش را یک ریال کمتر یا یک روز دیرتر بدهد، یا با او مختصرى بد قولى کند، یا وعدهیى را که به وى داده است انجام ندهد، فریادش به آسمان میرود، و همه جا، از آن شخص، عیبجوئى و انتقاد میکند. شاعرى، در همین معنى گفته است:
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند×× داد و فریاد بر آرى که: مسلمانى نیست!
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.
البته، منظور امام این نیست که وقتى در دیگران عیبى را دیدى که خودت نیز شبیه آن عیب را دارى، همین کافى است که عیب دیگران را به زبان نیاورى، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقى بماند. بلکه، منظور این است که وقتى، عیب دیگران، باعث ناراحتى ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، دارى همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن بر آئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتى دیگران خواهد شد.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
اندرز پذیرى
و لا تکونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ایلامه، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب -نامه / 31
ترجمه:
از کسانى مباش که اندرز نمىپذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، باادب و ملایمت اندرز مىپذیرد، و چهار پایان هستند که جز با کتک، فرمان نمیبرند و به راه نمىآیند.
شرح:
انسان که برترین مخلوق خداوند است، و بهمین جهت((اشرف مخلوقات)) نام گرفته، با سایر جانداران، تفاوتهاى بسیار دارد. یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات، این است که انسان اندرزپذیر نیستند، و صاحب با نگهبان حیوانات و چهارپایان، ناچار مىشوند که به ضرب چوب و شلاق، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتىها دور سازند.
انسان عاقل، میداند که پدر و مادر، یا معلم، یا سایر بزرگترها، که بیش از او دانش و تجربه دارند، جز خیر و صلاح او را نمیخواهند و به همین دلیل، هر گاه ببینند که کودک خردسال یا شاگرد کوچکشان به راه خطا مىرود، او را اندرز میدهند و سعى مىکنند با ارشاد و راهنمایى، از خطا و خطرها، دورش کنند.
در چنین مواقعى،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملایم، اندرز بزرگترها را مىپذیرد و مؤدبانه به راهنمایى آنها گردن مىگذارد. اما، گاهى، کسانى هم پیدا مىشوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را خطاى خود، ادامه مىدهند.
حتما شما هم دیدهاید که گاهى، پدر و مادر، مجبور مىشوند فرزند خود را، به خاطر آن که با زبان خوش اندرز نپذیرفته است، با تنبیه بدنى و کتک و خشونت تربیت کنند. در حالیکه انسان عاقل، هرگز کارى نمىکند که با او مانند حیوانات و چهارپایان رفتار کنند و با کتک به راهش بیاورند. بلکه باادب و ملایمت، اندرز بزرگترها را مىپذیرد، و با خوبى و خوشى، به راهى میرود، که سعادت و خوشبختى او، در آن است.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
لزوم شناخت رفیق راه و همسایه
سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار. - نامه /31
ترجمه:
پیش از آنکه درباره راه بپرسى، درباره((رفیق راه)) بپرس، و پیش از آنکه((خانه)) انتخاب کنى درباره((همسایه)) پرس و جو کن.
شرح:
بر اساس این فرمایش امام علیهالسلام، در زبان فارسى هم ضربالمثلى رواج یافته است که مىگویند:((بگو رفیقت کیست، تا بگویم چگونه آدمى هستى)). و شاعرى، همین معنى را به شعر در آورده است:
تو، اول بگو: با کیان زیستى؟ پس آنگه، بگویم که: تو، کیستى!
سخن امام، این هشدار را مىدهد که: انسان باید دقت کند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید، و همچنین هنگام انتخاب خانه، مراقبت کند، تا با اشخاصى نادرست و گمراه، همسایه نشود. زیرا، همسفر فاسد و همسایه گمراه، علاوه بر زیانها و ناراحتیهایى که تولید مىکنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى، در روحیه انسان، تأثیر بد مىگذارند. و چه فاسد، خود نیز، اندک اندک و ندانسته، به فساد و گمراهى کشیده میشود. به همین دلیل، ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام میدهیم، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند.
این سخن، میتواند ما را، در این جهت نیز راهنمائى کند که: هر گاه در انتخاب راهى و انجام کارى دچار شک و تردید شدیم، یا اگر دیدیم که خودمان، قادر به انتخاب راه درست نیستیم، بهتر است پیش از آنکه با چشم بسته به راهى برویم یا شروع به کارى کنیم، افراد دیگر را درنظر بگیریم. یعنى ببینیم کسانى که عقل و درایت و ایمان و پارسایى آنها ثابت شده است، چه کار میکنند و از کدام راه مىروند، تا ما نیز همان راه را در پیش گیرم. به این ترتیب، علاوه بر آنکه به گمراهى و فساد دچار نمىشویم، از وجود همراه و همنشین خوب هم بهرهمند مىگردیم.
×××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
پرهیز از دوستى بانادان
اباک و مصادقه الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک و مصادقه البخیل، فانه یبعد عنک احوج ماتکون الیه، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، و ایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید و یبعد علیک القرب.-ح /38
ترجمه:
از دوستى با نادان بپرهیز، چون او میخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیاد میرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها میکند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را مىفروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سراب، فریبت میدهد. دور را در نظرت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور جلوهگر میسازد.
شرح:
یکى از مهم اسلامى، که هم پیامبران اکرم (ص) و هم امام علیهالسلام، درباره آن بسیار سفارش کردهاند، مسئله انتخاب دوست و همنشین است. کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نیز تأثیر منفى میگذارند، و به آنان، زیانهاى جبرانناپذیر مىزنند. از اینرو، در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به عمل آوریم و دستکم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت((نادانى))،((بخل))،((بدکارى)) و((دروغگویى)) هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمیدهد. به همین جهت، حتى وقتى میخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى میکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگرى دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه میدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنیا نمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها میکند و به حال خود مىگذرد.
بد کاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست میزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بد کاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشىترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستان نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند سراب که از دور به شکل آب دیده میشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى((بد)) وانمود میکند. و کارهاى بد را بصورت((خوب)) نشان میدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را میخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا میکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان میشود، چون خیال میکند که آن کارها((بد)) است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان میکند که آن کارها((خوب)) است.
فرزند عزیز، وقتى میخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیهالسلام، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
آنچه بر خود نمىپسندى بر دیگران مپسند
فأحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها. - نامه /31
ترجمه:
آنچه که براى خود دوست میدارد، براى خود نمىپسندى، براى دیگران هم مپسند.
شرح:
یک ضربالمثل فارسى مىگوید ((آنچه به خود نمىپسندى، به دیگران روا مدار)). و ضربالمثل دیگرى مىگوید:((یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به مردم)). این دو ضربالمثل، و دهها ضربالمثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، در باره همین موضوع صحبت میکند، همه، با الهام گرفتن از سخن امام علیهالسلام، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است.
و منظور از تمام این سخنان، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام، به شکلهاى گوناگون، توضیح داده شود. بر اساس این دستور والا و زندگى ساز اسلام، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم. یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم، و با مردم طورى رفتار کنیم، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند.
کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمىدهد، باید حساب کند که آیا خودش مىتوان همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه، به زبان سادهتر باید گفت: هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه؟
مسلمان مومن واقعى، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.
××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
جامعیت قرآن
و فى ا لقرآن نبا ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم و ما بینکم. - ح / 313
ترجمه:
سرگذشت نسلهاى پیشین شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آینده شما، و احکام و دستورات به امورى که بین شما جارى است، همه در قرآن آمده است.
شرح:
آنچه انسان، در زندگى این جهانى خود به آن نیازمند است، بطور کلى، خارج از این سه مورد نیست:
* نخست، میخواهد بداند که پدران و مادران و نیاکان او، در گذشته، چگونه بودهاند، چگونه زیستهاند، چهها مىاندیشیدهاند،
* آن گاه مىخواهد بداند پس از مرگ او، دنیا چه صورتى خواهد داشت، و نسلهاى آینده در چه اوضاع و شرایطى خواهند زیست، و احوال آنها، در دنیاى آینده چگونه خواهد بود.
* و سپس مىخواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بین گذشته و آینده، که خود در آن زندگى میکند، با مردم چگونه باید رفتار کند، و امورى را که بین او و دیگران جارى است، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طریق آسایش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجید، کلام الهى و آسمانى ما مسلمانان، کتاب سازنده و روشنگرى است که این سه موضوع مهم و حیاتى را، براى ما، به روشنى و بدون تردید یا ابهام، توضیح داده است.
پس ما، اگر مىخواهیم با درک و آگاهى زندگى کنیم و در منجلاب و گمراهیها فرو نرویم، و به سوى سعادت گام برداریم، باید قرآن را به دقت بخوانید، معنى آن را درک کنیم، و مفاهیم آن را دستور زندگى خویش قرار دهیم، و احکام آن را به کار بندیم.
×××××××
پاورقی:1- پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه- هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه