امام مهدی امتحان الهی (4)
الغضائری، عن الزوفری، عن أحمد بن ادریس، عن ابن قتیبه، عن ابن شاذان، عن ابن ابی نجران، عن محمد بن منصور عن ابیه قال: کنا عند ابی عبد الله جماعة نتحدث فالتفت الینا فقال: فی أی شی ء أنتم؟ أیهات أیهات لا و الله لا یکون ما تمدون الیه أعینکم حتی تغربلوا، لا و الله لا یکون ما تمدون الیه أعینکم حتی تمیزوا، لا و الله لا یکون ما تمدون الیه أعینکم الا بعد ایاس، لا و الله لا یکون ما تمدون الیه أعینکم حتی یشقی من شقی، و یسعد من سعد.
منصور صیقل گوید:
گروهی بودیم نزد امام صادق علیه السلام نشسته و حدیث می گفتیم امام رو به ما کرد و فرمود:
در چه موضوعی با یکدیگر بحث می کردید؟ نه، نه به خدا قسم آنچه که چشمهایتان را به سویش دوخته اید (کنایه از انتظار فرج آل محمد است) اتفاق نمی افتد تا آنکه همگی شما غربال شوید، نه به خدا قسم آنچه که دیده را به سویش دوخته اید واقع نمی شود، تا آنگاه که خوب و بد شما از یکدیگر جدا شوید.
نه، به خدا قسم آنچه انتظارش را می کشید جز بعد از نومیدی واقع نشود،
نه، به خدا قسم آنچه به انتظار آن چشم دوخته اید اتفاق نیفتد تا بدبخت، بدبخت شود و خوشبخت به سعادت برسد. (1) .
×××××
پاورقی:1- بحارالانوار 112:52 ح 23. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
سخن امام حسن مجتبی(ع) درباره مهدی
امام حسن مجتبی علیه السلام در ضمن گفتاری فرمود: «آیا نمی دانید که هیچ یک از امامان از ما نیست مگر این که بیعت با طاغوت عصرش (به اجبار) بر عهده اش قرار گیرد، مگر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف که حضرت عیسی (روح الله) بن مریم در نماز به او اقتدا می کند، خداوند متعال ولادت او را پنهان داشته، و وجود مبارکش را مخفی نموده، تا هیچ کس بر او برای بیعت گرفتن، دست نیابد، این شخص نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام است، پسر سرور کنیزان (نرجس سلام الله علیها) می باشد، خداوند در غیبتش، عمرش را طولانی کند، سپس او را به قدرتش به صورت جوان کمتر از چهل سال آشکار سازد، این برای آن است که همه بدانند خداوند بر هر چیزی توانا است.» (1) .
××××××
پاورقی:(1) کمال الدین، ص 297، باب 29، حدیث2.-امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
امام مهدی امتحان الهی (3)
عن علی، عن أبیه، عن محمد بن الفضل، عن أبیه، عن منصور قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: یا منصور! ان هذا الأمر لا یأتیکم الا بعد ایاس لا و الله حتی تمیزوا، لا و الله حتی تمحصوا، لا و الله حتی یشقی من یشقی، و یسعد من یسعد.
امام صادق علیه السلام خطاب به منصور صیقل:
ای منصور! امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه سخت مأیوس شوید. بلکه - قسم به خدا - که تا خوب و
بد شما از یکدیگر جدا شوید نه، بلکه به خدا قسم، تا اینکه همگی شما امتحان شوید، نه بلکه به خدا قسم تا آنگاه، که شقی شود آنکه شقی است و سعید گردد آنکه سعید است. (1) .
*****
پاورقی:1- بحارالانوار 111:52:ح 20. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
سخن حضرت زهرا در شأن مهدی
جابر بن عبدالله انصاری (یکی از اصحاب معروف و خوب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «به محضر حضرت زهرا سلام الله علیها شرفیاب شدم، در حضورش لوحی (1) را دیدم که نام های امامان از فرزندانش در آن نوشته شده بود، آن نام ها را شمردم دوازده نفر بودند، و آخری آنها قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف بود، سه نفر از آنها محمد، و چهار نفر از آنها علِی نام بودند.» (2) .
عبدالله بن عباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من سرور پیامبران، و علی بن ابی طالب علیه السلام سرور اوصیـا است، و اوصیـای مـن بعد از من دوازده نفـرند، اوّلیـن آنها علی بن ابی طالب علیه السلام و آخـرین آنهـا قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.» (3) .
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: روز ولادت امام حسین علیه السلام به حضورسرورم حضرت زهرا سلام الله علیها رفتم تا به او تبریک بگویم، ناگاه در دستش لوحی درخشان و سفید دیدم، نوشته آن را خواندم، و در آن چنین نوشته شده بود: «ابوالقاسم محمّد بن عبدالله مصطفی، مادرش آمنه دختر وهب؛ ابوالحسن علی بن ابی طالب مرتضی،مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف؛ ابو محمّد بن علی نیکوکار، حسن مجتبی؛ ابو عبدالله حسین بن علی پاک سرشت، مادر این دو، فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم؛ ابومحمّد علی بن حسین عادل، مادرش شهربانو، دختر یزدگردبن شاهنشاه؛ ابوجعفر محمّد بن علی باقر، مادرش ام عبدالله دختر حسن بن علی؛ ابوعبدالله جعفر بن محمّد صادق، مادرش ام فَروَه دختر قاسم بن محمّد بن ابوبکر؛ ابوابراهیم موسی بن جعفر موثّق، مادرش حمیده؛ ابوالحسن علی الرّضا، مادرش نجمه؛ ابوجعفر محمّد بن علی پاکیزه، مادرش خیزران؛ ابوالحسن علی بن محمّد امین، مادرش سوسن؛ ابومحمد حسن بن علی ارجمند، مادرش سَمانه با کنیه ام الحسن؛ ابوالقاسم محمد بن حسن، حجّت خدا در روی زمین است، قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، مادرش نرجس (درودهای خدا بر همه آنها باد)». (4) .
و فی حدیث آخر عن جابر ابن عبدالله الأنصاری قال: «دخلت علی فاطمة و بین یدیها لوح فیه اسماءِ الأوصیأ فعددت اثنی عشر إسماً آخرهم القائم، ثلاثه منهم محمد، و اربعة منهم علی صلوات الله علیهم اجمعین» (5) .
××××××××
پاورقی:(1) صفحه نوشته شده ای.
(2) کمال الدین، ص 256، باب 24 حدیث 13.
(3) همان، ص 266، باب 24، حدیث 29.
(4) همان، ص 289، باب 27، حدیث 1، حدیث لوح به صورت مفصل تر، دراصول کافی، ج1، ص 527 و 528 آمده است. (مترجم).
(5) کمال الدین، ص 294، باب 27 حدیث 4.-امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
امام مهدی امتحان الهی(2)
عبد الواحد بن عبدالله، عن محمد بن جعفر، عن ابن أبی الخطاب عن محمد بن سنان، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام أنه سمعه یقول: لا تزالون منتظرون حتی تکونوا کالمعز المهزولة التی لا یبالی الجازر أین یضع یده منها، لیس لکم شرف تشرفونه، و لا سند تسندون الیه امورکم.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
شما (شیعیان) آنقدر انتظار خواهید کشید تا همچون بزی که در حال جان دادن باشد بشوید، برای قصاب فرق نمی کند که کجای بز مریض و نحیف را بگیرد! برای شما هیچ کدام مقامی نخواهد ماند که از آن بالا روید و یا تکیه گاهی که در کارهای خود به او تکیه کنید! (1) .
******
پاورقی:1- بحارالانوار 110:25 ح 15. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
چند سخن از حضرت امام علی درباره مهدی
در حدیثی از اصبعْ بن نُباته نقل شده گفت: «به محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام رفتم: دیدم در فکر فرو رفته، و چشم بر زمین دوخته است». عرض کردم: «آیا به زمین علاقه یافته ای؟» فرمود: «من هرگز حتی یک روز علاقه به زمین و دنیا نیافته ام، ولی در مورد آن مولود که فرزند دهمین پسرم در فکر فرو رفته بودم، او مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد می کند، او دارای غیبت حیران کننده ای است که اقوام بسیاری درباره آن غیبت گمراه می شوند، و اقوام بسیاری هدایت می گردند.» (1) .
نیز روایت شده: هر گاه در محضر علی علیه السلام نام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف برده می شد، آن حضرت می فرمود: «مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف غایب می گردد» تا آن جا که انسان جاهل می گوید: خداوند مردم را نیازمند آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ننموده است.» (2) .
نیز امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «برای قائم از ما، غیبت طولانی است، گویی شیعیان را می نگرم که در عصر غیبت او همانند گوسفند های بی چوپان، سرگردانِ بیابان ها هستند، و به دنبال چوپان می گردند، ولی او را نمی یابند. مگر آن کسی که در دینش ثابت و استوار است، و طولانی شدن غیبت، قلب او را سخت و تیره نکرده است، چنین کسی با من در درجه من در روز قیامت خواهد بود.»
سپس فرمود: «وقتی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ما قیام کند، هیچ کسی (از جبّاران و طاغوتیان) در عهده او بیعتی ندارند (و تسلیم هیچ کسی نمی شوند) از این رو ولادتش مخفی، و خودش پنهان است.» (3) .
××××××
پاورقی(1) کمال الدین، ص 274، باب 26، حدیث 1.
(2) همان، ص 285، باب 26، حدیث 9.
(3) همان، ص 286 و 287، باب 26، حدیث 14. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
امام مهدی امتحان الهی
محمد الحمیری عن أبیه، عن ابن یزید، عن حماد بن عیسی عن ابراهیم بن عمر الیمانی، عن رجل، عن أبی جعفر علیه السلام أنه قال: لتمحصن یا معشر الشیعة شیعة آل محمد کمخیض الکحل فی العین لأن صاحب الکحل یعلم متی یقع فی العین، و لا یعلم متی یذهب، فیصبح أحدکم و هو یری أنه علی شریعة من أمرنا فیمسی و قد خرج منها، و یمسی و هو علی شریعة من أمرنا فیصبح و قد خرج منها.
امام باقر علیه السلام فرمود:
ای شیعیان آل محمد - صلی الله علیه و آله -! یقینا ناخالص های شما از شما جدا خواهند شد. همچون سرمه در چشم که سرمه کش می داند چه زمان سرمه در چشم می رود، اما نمی داند کی از چشمم می رود. ناخالص های شما هم صبح می کنند در حالی که بر امیری از ولایت ما گام بر می دارند. و غروب می کنند، در حالی که از آن بیرون رفته اند. و (بالعکس) شامگاهان در مسیری از ولایت مایند و صبح می کنند در حالی که از آن خارج شده اند. (1) .
××××××
پاورقی:1- بحارالانوار 101:52:ح 2. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی
نماز لیله الرغائب
نماز این شب را اینگونه نقل کردهاند که چون اولین شب جمعه ماه مبارک رجب شد، مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر«اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکه والروح» گفته شود و پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود.
دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب الملائکه والروح» گفته شود. در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
شبگردى عمر
در یکى از شبهاى تاریک ، عمر بن خطاب در زمان خلافت خود در کوچه هاى مدینه مى گشت و به مراقبت و سرکشى خانه ها و کوچه ها مى پرداخت .
عمر در یکى از کوچه ها دید چراغ خانه اى در آن وقت شب مى سوزد و حکایت از آن مى کند که صاحب خانه بیدار است .
عمر نزدیک آمد و از پشت در به تجسس و بازرسى پرداخت . او ضمن بازرسى از گوشه در دید که مرد سیاهى ظرف مشروبى جلو خود نهاده و از آن مى نوشد. جماعتى هم با او نشسته و سرگرم گفتگو هستند.
عمر از دیدن این منظره ناراحت شد که چرا باید در شهر مدینه و زمان حکومت او مردم در خانه خود مجلس بگیرند و به میگسارى مشغول گردند.
سعى کرد در را باز کند و غفلتا وارد خانه شود، ولى هر چه کرد نتوانست در را بگشاید!
ناچار از دیوار خانه بالا رفت و از پشت بام به زیر آمد و در حالیکه تازیانه معروفش بنام دره را در دست داشت ، ناگهان جلو ایشان سبز شد!
حاضران مجلس تا عمر را دیدند از جا پریدند و در را گشودند و گریختند. عمر مرد سیاه را که شراب مى نوشید گرفت و نگذاشت فرار کند.
مرد سیاه گفت : یا امیرالمؤمنین ! من با عمل خود مرتکب گناه شده ام ، اینک توبه مى کنم ، توبه مرا قبول کن .
عمر گفت : نه ، مى خواهم حد شرابخوار را درباره تو جارى کنم و به جرم این عمل زشت شلاق بزنم .
مرد سیاه گفت : یعنى براى اینکه من یک عمل خلاف و کار خطا انجام داده ام ؟
عمر گفت : آرى .
مرد سیاه گفت :
اگر من یک خطا و کار خلاف نموده ام ، خلیفه مرتکب سه کار خلاف شده است !
بدین گونه :
1- خداوند مى فرماید: و لا تجسسوا(1) بدون اطلاع و اجازه صاحبخانه ، خانه مردم را مورد تجسس و بازرسى قرار ندهید! ولى تو خطا کردى و تجسس نمودى !
2- خداوند مى فرماید: و اءتو البیوت من ابوابها(2) از درهاى خانه وارد خانه ها شوید، ولى تو از پشت بام به زیر آمدى !!
3- خدا مى فرماید: لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستاءنسوا و تسلموا على اهلها(3)
به خانه اى جز خانه هاى خودتان وارد نشوید مگر اینکه آشنائى بدهید و به ساکنانش سلام کنید.
من هم در پیشگاه خداوند توبه مى کنم و تصمیم مى گیرم دیگر چنین نکنم و گرد این کار نگردم .
عمر توبه او را پذیرفت و سخنش را پسندید و از حد زدن وى در گذشت .(4)
×××××××
پاورقی:1- آیه 12 سوره حجرات .
2- آیه 189 سوره بقره .
3- آیه 27 سوره نور.
4- المستطرف ج 2 ص 94. خطاى چهارم خلیفه که از همه مهمتر بود این است که بعد از اثبات جرم و ثبوت خطا و گناه ، حد شرابخوار را که هشتاد تازیانه بود، بر مرد سیاه شرابخوار جارى نساخت ، و به ملاحظه اینکه خود هم خطا کرده بود او را بخشید!
بخشش و قبول توبه کار خداوند است . خلیفه مسلمین و هر حاکم دیگرى وظیفه اجراى حکم خداوند قرار ندهد. بدیهى است که هر مجرمى حاضر است بعد از کشف جرم توبه کند و اظهار پشیمانى نماید. ولى آیا این کافى است ؟!
ضمنا باید دانست که در برخى کتب نوشته است عمر مرد و زنى را دید که مشغول میگسارى بودند.
خود نگاهدارى زن
پادشاهى در بالاى قصر خود نشسته بود و رهگذران را تماشا مى کرد.
در میان عابران زنى زیبا با قامتى موزون و دلربا دید. در دم به وى دل بست و فریفته جمال او گردید.
دستور داد تحقیق کنند ببینند زن کیست . پس از رسیدگى گفتند: زن فیروز غلام مخصوص شاه است !
پادشاه به منظور رسیدن به وصال زن ، غلام مخصوص خود را خواست و نامه اى به او داد که به مقصدى برساند.
فیروز نامه را گرفت و بامداد فردا راهى مقصد شد.
وقتى پادشاه اطلاع یافت فیروز در خانه نیست و به سفر رفته ، وارد خانه شد و به زن زیباى وى گفت با این که من پادشاه مملکت هستم به ملاقات تو آمده ام !
زن گفت : من از این ملاقات پادشاه به خدا پناه مى برم ! سپس چند شعر عربى به این مضمون خواند:
- من آب شما را بدون اینکه بنوشم ترک مى کنم
زیرا افرادى که آنرا بنوشند زیاد است !
- هنگامى که مگس در ظرف غذائى افتاد،
من از خوردن آن دست مى کشم با این که به آن میل دارم !
- شیرها از نوشیدن آبى که سگان ،
در آن پوزه زده اند پرهیز مى کنند
- شخص بلند نظر با شکم گرسنه بر مى گردد،
و حاضر نمى شود که از غذاى مرد سفیه استفاده کند.
سپس زن گفت : اى پادشاه مى خواهى از ظرف غذائى بخورى که سگ در آن پوزه زده و از آن خورده است ؟! شاه از این سخن شرمگین شد و از خانه بیرون رفت . چنان شرمنده و ناراحت شده بود که یک لنگ کفش خود را جا گذاشت و فراموش کرد بپوشد!
اتفاقا لحظه بعد فیروز وارد خانه شد. چون وقتى از شهر بیرون آمد و مسافتى را طى کرد به یاد آورد که نامه شاه را در خانه جا گذاشته است ، از این رو برگشت تا نامه را بردارد.
همین که فیروز به خانه آمد و کفش پادشاه را در آنجا دید، مات و مبهوت شد.
پس از مدتى متوجه شد که نیرنگى در کار بوده ، و سفر او نیز ساختگى است .
در عین حال چاره نبود، فرمان پادشاه است و باید اجرا شود!
فیروز نامه را گرفت و روانه مقصد شد. بعد از بازگشت از سفر، پادشاه او را نواخت و یکصد سکه زر به وى داد. همین معنى نیز سوءظن او را تشدید کرد.
فیروز که در وضع روحى بسیار بدى قرار داشت تصمیم گرفت زن را به خانه پدر و برادرش بفرستد.
به همین جهت جهیزیه زن به اضافه لباس هاى تازه اى به او بخشید و او را روانه خانه پدرش نمود.
پس از مدتى برادرزن به فیروز گفت : علت فرستادن خواهرم به خانه پدر و رنجش تو از وى چیست ؟
چون فیروز جوابى نداد او را نصیحت کرد که همسرش را به خانه برگرداند.
ولى هر بار که برادرزن در این خصوص با وى گفتگو مى کرد، فیروز سکوت مى نمود و در بردن همسرش سهل انگارى مى ورزید.
سرانجام برادرزن از وى به قاضى شهر شکایت نمود و او را به محاکمه کشید. شاه که مترصد وضع این زن و شوهر بود و مى دانست غلام مخصوصش متوجه شده و از همسرش کینه اى به دل گرفته است ، وقتى کار به محکمه قاضى کشید، بدون اینکه فیروز متوجه شود دستور داد قاضى رسیدگى به دعواى آنها را در حضور او انجام دهد.
در محکمه قاضى ، برادرزن که شاکى بود گفت : باغى به این مرد اجاره داده ام که چشمه آب در آن جارى و در و دیوار آن آباد و درختانش ثمردار بود. ولى این مرد میوه آنرا خورد و درختان را از میان برد و چشمه را کور کرد و پس از خرابى ، آنرا به من پس داده است !
فیروز در دفاع از خود گفت : من باغ را صحیح و سالم بهتر از روزى که به من داد به او مسترد داشته ام . برادرزن گفت : از او سؤال کنید چرا آنرا برگردانیده است ؟
فیروز گفت : من از باغ ناراحتى نداشتم ، ولى روزى که وارد آن شدم جاى پاى شیرى را در آن دیدم ، مى ترسم اگر آنرا نگاه دارم آسیبى از شیر به من برسد! از اینرو آنرا بر خود حرام کردم .
پادشاه که تا آن لحظه ساکت بود و به مرافعه ایشان گوش مى داد، در این جا گفت :
اى فیروز! با خاطر آسوده و خیال راحت برگرد به باغ خود که هر چند شیر وارد باغ تو شد، ولى به خدا هرگز متعرض آن نگردید و به برگ و میوه آن آسیبى نرسانید! او فقط یک لحظه در آنجا توقف کرد و برگشت !!
به خدا هیچ شیرى ، باغى مانند باغ تو ندیده است که خود را از بیگانه حفظ کند! چون سخن شاه به اینجا رسید و تواءم با سوگند بود، فیروز باور کرد و با سابقه پاکى که از زن خود داشت متوجه شد که وى واقعا زنى پاکدامن و با وفاست ، و در آن لحظه حساس دامن خود را از آلودگى حفظ کرده ، و خطر را برطرف نموده است .
بدین لحاظ با آرامش خاطر و طیب نفس زن را به خانه برگردانید و زندگى را از سر گرفتند.
قاضى و برادرزن و حضار مجلس نیز موضوع را دریافتند و همگى بر وفا و پاکدامنى و خود نگاهدارى زن آفرین گفتند(1).
××××××
پاورقی:1-زهرالربیع - ج 1 ص 61.- داستان هاى ما جلد اول: على دوانى