وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (علیه السلام)
در احادیث فراوان آمده است که امیرمؤمنان (ع) در دوران اقامتش در کوفه به پشت کوفه تشریف میبرد، در وادی السلام توقف میکرد و ساعتها به راز و نیاز میپرداخت. (1) گاهی همراهان خسته میشدند، ولی حضرت همچنان سرِ پا میایستاد و مشغول مناجات بود، رخصت میطلبیدند که جامهای پهن کنند تا مدتی استراحت فرماید، ولی قبول نمیکرد. (2) .
نخستین کسی که در وادی السلام از اصحاب مدفون شد خباب بن ارت متوفای 37 ه.ق بود که از سابقین دراسلام بود و ششمین فردی بود که اسلام را پذیرفت. (3) وی در جنگ بدر شرکت داشت، در جنگهای صفین و نهروان نیز در خدمت امیرمؤمنان بود. در دوران خلافت امیرمؤمنان (ع) در کوفه در گذشت، مولای متقیان بر پیکرش نماز خواند، در کنار قبرش حضور یافت و برایش طلب مغفرت نمود. (1) .
هنگامی که به حالت احتضار در آمد وصیت کرد که او را در پشت کوفه دفن کنند، پس او را در «ثویّه» در نزدیکی مسجد حنانه دفن کردند، سپس افراد دیگری چون: سهل بن حنیف، رُشید هَجَری، عبداللّه بن یقطر، جویریه بن مسهر عبدی، کمیل بن زیاد، عبدالملک لخمی و عبیداللّه بنابی اوفی در همان قطعه مدفون شدند، که قبر هیچ کدام به طور مشخص معلوم نیست، فقط اخیراً برای کمیل بن زیاد گنبد و بارگاهی ساخته شده است. (2) .
××××××××
پاورقی:(1) سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 323.
(2) ماضی النّجف، ج 1، ص 247.
حدیث روز
نشانه بهشتی ها
امام صادق علیه السلام :
اِنَّ لاَِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌ رَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَةٌ؛
ترجمه:
بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
××××××
پاورقی:1- (مجموعه ورام، ج 2، ص 91. )
نظر دانشمندان اهل سنت درباره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)
ابن حجر در صواعق محرقه ص 99 می نویسد: اخبار از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره خروج مهدی و اینکه او از اهل بیت پیغمبر است به حد تواتر و استفاضه رسیده. (1) . شبلنجی در نور الابصار ص 231 می نویسد اخبار از پیغمبر اکرم درباره مهدی و اینکه او از اهل بیت است و زمین را پر از عدل و داد می کند به حد تواتر رسیده است. زینی دحلان مفتی مذهب شافعیه در جزء دوم از فتوحات اسلامیه ص 322 می نویسد: روایاتی که درباره ظهور مهدی رسیده بسیار زیاد و متواتر است که بعضی از آنها صحیح و بعضی حسن (2) و بعضی ضعیف است قسمت ضعیف بیشتر است ولی کثرت این روایات و راویانش باعث تقویت این روایات شده به طوری که یقین و قطع را ایجاد می کنند. در همان صفحه می نویسد علامه محمد بن رسول برزنجی در آخر کتاب خود به نام اشراط الساعه می نویسد: اخباری که درباره مهدی رسیده متواتر است و این قطعی است که او از اولاد فاطمه علیهماالسلام و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد اما معین کردن تاریخ برای ظهورش صحیح نیست زیرا این رازی است که جز خدا کسی نمی داند و از شارع مقدس تاریخ ظهور او تعیین نشده. (3) . سویدی در سبائک الذهب ص 78 می نویسد اتفاق دانشمندان بر این است که در آخر الزمان حضرت مهدی قیام خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود روایات درباره آن جناب و ظهورش بسیار زیاد است. ابن خلدون در مقدمه خود ص 367 می نویسد: مشهور بین تمام دانشمندان اسلام این است که بالاخره در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیغمبر ظهور خواهد کرد که دین را تقویت کند و عدالت را در جهان بگستراند و تمام مسلمانان از او پیروی خواهند کرد. و بر تمام جهان اسلام استیلا خواهد یافت نام او مهدی است. شیخ منصور ناصف در کتاب غایة المامول ج 5 ص 362 می نویسد: باب هفتم درباره خلیفه مهدی رضی الله عنه، شهرت یافته بین دانشمندان گذشته و حاضرین اینکه در آخر الزمان قطعا مردی از اهل بیت پیغمبر ظهور خواهد کرد که بر ممالک اسلامی استیلا خواهد یافت، و مسلمانان از او پیروی می کنند و عدالت می ورزد و دین را کمک خواهد کرد. پس از ظهور او دجال پیدا خواهد شد و عیسی از آسمان فرود می آید دجال را می کشد و یا کمک به مهدی خواهد کرد و در کشتن دجال. روایات حضرت مهدی را تعداد بسیار زیادی از بهترین صحابه نقل کرده اند و بزرگان محدثین ذکر نموده اند از قبیل ابی داود و ترمذی و ابن ماجه و طبرانی و ابی یعلی و بزار و امام احمد و حاکم و ملا علی متقی در کتاب برهان در علامات مهدی آخر الزمان فتوای چهار نفر از دانشمندان چهار مذهب اهل سنت را درباره حضرت مهدی نقل می کند آن چهار نفر عبارتند از ابن حجر شافعی مولف قول مختصر و ابوالسرور احمد بن ضیاء حنفی و محمد بن محمد مالکی و یحیی بن محمد بن حنبلی. این چهار نفر فتوی به واقعیت ظهور حضرت مهدی و اینکه روایات صحیحی در مورد او و صفات و ظهورش رسیده و گرفتاریها که قبل از ظهورش به وقوع خواهد پیوست از قبیل خروج سفیانی و فرورفتن زمین نقل می کند. (4) . ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 535 می نویسد تمام مسلمانان اتفاق کرده اند بر اینکه دنیا و تکلیف پایان نخواهد یافت مگر اینکه حضرت مهدی ظهور نماید. دانشمندان اهل سنت درباره حضرت صاحب الزمان روحی فداء کتابهای مستقلی نوشته اند که به چند کتاب آن اشاره می کنیم. حافظ ابی نعیم اصفهانی کتاب صفة المهدی و مناقب المهدی. گنجی شافعی کتاب بیان در اخبار صاحب الزمان .ملا علی متقی کتاب برهان در علامات مهدی آخر الزمان. عباد بن یعقوب رواجینی کتاب اخبار المهدی، سیوطی کتاب عرف الوردی فی اخبار المهدی. ابن حجر عسقلانی کتاب مختصر در علامات مهدی منتظر. شیخ جمال الدین یوسف بن یحیی دمشقی. کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر مهدی آل الرسول تالیف علی بن سلطان محمد هروی حنفی، فوائد الفکر فی ظهور مهدی المنتظر تالیف شیخ مرعی. الشرب الوردی فی مذهب المهدی تالیف ملا علی القادری العالم الشهیر. فرائد فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر تألیف المقدسی، الرد علی من حکم و قضی ان المهدی جاء و مضی تألیف ملا علی قاری متوفی 1014 کتاب المهدی تألیف ابی داود این کتاب از کتب سنن ابی داود است و مکرر طبع شده ارشاد المهتدی فی نقل بعض الاحادیث و الاثار الواردة فی شأن المهدی تالیف محمد علی حسین البکری المدنی. (5) . اکنون که شمه از نظر دانشمندان اهل سنت و کتابهائی که درباره صاحب الامر نوشته اند ذکر کردیم خوانندگان عزیز توجه خواهند نمود که انتظار ظهور ولی عصر اختصاص بشیعه ندارد .
******
پاورقی
(1) خبر متواتر خبری است که آنقدر نقل شده باشد که قطع به مضمون آن حاصل شود.
(2) نقل از منتخب الاثر ص 4.
(3) نقل از منتخب الاثر ص 4.
(4) نقل از منتخب الاثر در پاورقی ص 6 و 7 و 8.
(5) نقل از المهدی سید صدرالدین و نوید امن و امان در کتاب اخیر 32 کتاب درباره حضرت مهدی از نوشته های اهل سنت نام برده.
وادی السلام در شب معراج
امام صادق (ع) در یک حدیث طولانی از فضیلت مسجد کوفه سخن میگوید، راوی میپرسد: آیا مسجد کوفه خیلی قدیمی است؟
امام (ع) میفرماید:
آری آن جا مصلاّی پیامبران بود، رسول اکرم (ص) نیز در آن نماز خوانده است و آن هنگامی بود که جبرئیل او را بر فراز براق به سوی بیتالمقدس میبرد، هنگامی که به «دارالسلام» در پشت کوفه رسیدند، عرضه داشت:
«ای محمد (ص) این جا مسجد پدرت آدم و مصلاّی پیامبران میباشد، در این جا فرود آی و نماز بگزار». (1) .
به نظر میرسد که در این حدیث شریف منظور از «دارالسلام» همان «وادیالسلام» میباشد، زیرا:
اوّلاً: تعبیر «و هو ظَهر الکوفه ؛ و آن همان پشت کوفه است»، بر آن دلالت میکند.
ثانیاً: در برخی از نسخههای تفسیر عیّاشی، به جای «دارالسلام»، «وادی السلام» بوده؛ لذا علامه مجلسی آن را «وادی السلام» ثبت کرده است. (2) .
و اگر منظور از آن نجف اشرف باشد، طبعاً «وادی السلام» را در بر میگیرد.
******
پاورقی
(1) تفسیر العیّاشی، ج 2، ص 307؛ بحارالانوار، ج 11، ص 333؛ ج 100، ص 387؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 401.
(2) بحارالانوار، ج 18، ص 384.
حدیث روز
اشک ، حجاب دوزخ
قال الباقر علیه السّلام :
ما مِنْ رَجُلٍ ذکَرَنا اَوْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ یَخْرُجُ مِنْ عَیْنَیْهِ ماءٌ ولَوْ مِثْلَ جَناحِ الْبَعوضَةِ اِلاّ بَنَى اللّهُ لَهُ بَیْتاً فى الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذلِکَ الدَّمْعَ حِجاباً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّارِ.
ترجمه :
امام باقر علیه السّلام پس از شنیدن سروده هاى (کمیت ) درباره اهل بیت ، گریست و سپس فرمود:
هیچ کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه اى اشک آید، مگر آنکه خداوند برایش در بهشت ، خانه اى بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد.1
××××××××
پاورقی:1- الغدیر، ج 2، ص 202
سید بحرا لعلوم
(وفات 1212 ق )
شعر عربى را در رثاى سالار شهیدان علیه السلام سروده که ما به معانى اش مى پردازیم .
این چه حادثه بزرگى است که از بزرگى آن کوه و بیابان متزلزل شده است .
این ناله ها از چه بلند است ! گویا ناله ها از سوز قلبها زبانه مى کشند.
چه شده است که چشمه هاى اشک دیده ها جارى است و جویبارى از آن ها
بر روى بهوش اند و مست نیستند. (1)
روزى مرحوم علامه بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام امیر مؤ منان علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:
چه خوش است صوت قرآن
زتو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن
سخن خدا شنیدن
پس تز آن از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدند و فرمود: وقتى وارد حرم حضرت على علیه السلام شدم دیدم مولایم حضرت حجة بن الحسن (عج ) در بالاى سر به آواز بلند قرآن تلاوت مى کند. وقتى صداى آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم . (2)
فقیه عالم بزرگ صاحب مفتاح الکرامة شبى از شبها در خانه خویش مشغول شام خوردن بوده است . کسى در خانه او را مى کوبد سید مى شناسد که کوبنده در خادم استادش علامه بحرالعلوم است بشتاب مى رود و در را باز مى کند. خادم مى گوید: شام بحرالعلوم را نزد او گذاشته اند او نمى خورد و منتظر شماست . سید جواد عاملى به تعجیل به خانه بحرالعلوم مى رود. همینکه وارد مى شود چشم بحرالعلوم به او مى افتد فریاد مى زند:
آیا از خدا نمى ترسى ؟ آیا خدا را مراقب خود و اعمال خود نمى دانى ، از خدا شرم نمى کنى ؟
آقا! چه روى داده است ؟
مى خواستى چه روى بدهد؟ مردى در همسایگى تو زندگى مى کند بى بضاعت ، او تاکنون هر شبانه روز مقدارى خرماى زاهدى از بقال محل نسیه مى گرفت و با عیال خود، با آن خرما، گذران مى کرد. و جز این تمکینى نداشت . حالا یک هفته است که خانواده او جز خرما چیزى نخورده اند. امروز مرد به بقال رجوع مى کند تا از همان خرما براى خوراک شب خود و خانواده اش بگیرد، بقال مى گوید: قرض تو زیاد شده است . مرد گرسنه و بى شام . با این وضع تو سرگرم شام خوردن بودى ؟ در حالى که این مرد همسایه تو است و تو او را مى شناسى ، فلانى است .
آقا! والله از حال او اطلاع نداشتم .
بحرالعلوم مى گوید:
اطلاع نداشتى ؟ چرا اطلاع نداشتى ؟ همه خشم من از همینجاست . چرا از حال برادران و همسایگانت بیخبر بمانى و از حال و روزگار آنان جویا نشوى و آگاه نگردى ؟ سید جواد! اگر از حال این مرد بینوا مطلع بودى و اینگونه با خیال راحت ، خود را به خوردن شام مشغول شده بودى ، یهودى بودى ، بلکه کافر بودى ، دیگر تو را مسلمان به حساب نمى آوردم .( 3)
××××××
پاورقی:1- اختران تابناک ، ج 1، ص 428.
2) فوائد الرضویه : ص 682.
3) بیدارگران اقالیم قبله : ص 215.
وادی السلام در عهد کهن
دفن شدن حضرت آدم (ع) در سرزمین مقدس نجف اشرف گواه روشنی بر قدمت این سرزمین میباشد و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده، از جمله حدیث بسیار طولانی امام باقر (ع) در مورد تأسیس کعبهِ معظم میباشد که از قداست خاص این سرزمین حکایت میکند.
امام باقر (ع) در این حدیث نورانی، از تأسیس کعبه در عهد حضرت آدم ابوالبشر توسط جبرئیل (ع) به تفصیل سخن گفته، در پایان میفرماید:
خداوند به جبرئیل امین امر فرمود که چهار سنگ از چهار نقطهِ جهان برداشته، در چهار رکن کعبه قرار دهد:
1) سنگی از کوه صفا؛
2) سنگی از کوه مروه؛
3) سنگی از طور سینا؛
4) سنگی از «جبل السلام» و آن ظهر کوفه است. (1) .
در این جا منظور از «جبل السلام» همان وادی السلام است و یا نجف اشرف که شامل وادی السلام است.
از این حدیث رابطهِ خاص کعبه و مولود کعبه نیز استفاده میشود. اگر ولادت با سعادت امیرمؤمنان در داخل کعبه مایهِ شرف و قداست کعبه شده، چنانکه امام صادق (ع) به آن تصریح کرده، در زیارت مأثور میفرماید: «اَلسلامُ عَلَیکَ یا مَن شُرِّفَت بِهِ مَکه ُ وَمِنی؛ سلام بر تو ای امیرمؤمنان، که مکّه و منی از تو شرف و آبرو پیدا کرد»، (2) خاک و گل آن نیز از سنگ حرم امیرالمؤمنین به عزت و آبرو رسیده است.
*******
پاورقی
(1) کافی، ج 4، ص 197؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 126؛ علل الشرایع، ج 2، ص 422؛ مرآه العقول، ج 17، ص 21؛ بحارالانوار، ج 11، ص 185؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 209.
(2) المزار الکبیر، ص 206؛ اقبال الاعمال، ص 608؛ بحارالانوار، ج 100، ص 374
حدیث روز
نَفَسهاى تسبیح
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ
وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ کِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام :
یَجِبُ اَنْ یُکْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
نَفَس کسى که بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست .
سپس امام صادق علیه السّلام افزود:
این حدیث را باید با طلا نوشت !.1
××××××××
پاورقی:1- امالى شیخ مفید، ص 338
وادی السلام و پیشینه آن
بزرگترین گورستان در جهان اسلام، قبرستان وادی السلام در نجف اشرف میباشد. این گورستان علاوه بر وسعت، از لحاظ قدمت نیز کهنترین گورستان جهان میباشد. وجود مقام هود و صالح و گنبد و بارگاه بر فراز قبر آن دو پیامبر عظیمالشأن و تصریح معصومانبر دفن آنها در این مکان، (1) از قدمت بسیار زیاد این مکان حکایت میکند.
دفن آدم ابوالبشر و نوح پیامبر در نجف اشرف و در داخل ضریح امیرمؤمنان (ع) (2) دلیل روشنی است بر این که قدیمیترین مقبره بر فراز کرهِ خاکی در همین منطقه است.
بر اساس روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده، پیکر مقدس امیرمؤمنان در طرف قبلهِ حضرت نوح و در محاذات سر و سینهِ او دفن شده است. (3) .
******
پاورقی:(1) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 34.
(2) همان.
(3) فرحه الغریّ، ص 57.
دستورالعملى از حاج میرزا جواد ملکى تبریزى درباره چگونگى تذلل و وزارى (1)
بارى یکى از بهترین شیوه ها براى آن که مى خواهد خوف و خشیتش ، اشک و گریه اش و سوز و ناله اش هر چه بیشتر باشد، این است که دستهاى خویش را بر گردن ببندد و خاک بر سر افشانده ، در خاک بغلطد، چهره بر خاک گذارد، سر بر دیوار نهد، گاه بایستد و گاه راه برود، گاه خاموش شود و گاه به درد بنالد، خویش را در صحنه محشر بینگارد و آن گونه که گناهکاران را عتاب و پرخاش مى کنند، بر خویش عتاب و پرخاش کند، سپس به راست بگرد و در این حال اصحاب الیمین را به خاطر آورد و به آنان بیندیشد، به شان و شکوهشان ، به شکل و شمایلشان ، به لباس و بویشان و... آن گاه به چپ بنگرد و اصحاب المشال را به خاطر آؤ رد و خویش را در میان آنان پندارد، به احوال سخت و دردانگیز، به چهره هاى سیاهشان ، به چشمان برآمده شان ، به دست و پاى بسته شان ، به پوششهاى آتشینشان بیندیشد، به فرشتگانى بنگرد که آماده ایستاده اند تا فرمان خداى را بر در افکندن او و آنان به دوزخ اجرا کنند، آن گاه از این بیندیشد و بهراسد که مبادا خداى فرمان دهد خذوه فغلوه ، ثم الجحیم صلوه ، ثم فى سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه (::بگیریدش ، در دوزخ بیفکنیدش ، و در زنجیر هفتاد ذراعى بکشیدش )، سپس فریاد بر آورد،
یا ارحم الراحمین ، یا غیاث المستغیثین ) اى بخشنده ترین بخشندگان ! اى پناه بى پناهان ! این رحمتک الواسعه ، این عطایاک الفاضله ، این فضلک العظیم ، این منک الجسیم ، این کرمک یا کریم
رحمت گسترده تو کو؟ بخششهاى بیکرانه تو کو؟ مهر و مهربانى تو کو؟ سپس بگرید و بردبارى و مهربانى گسترده او را به یاد آورد، بخشش و بخشایش بى کرانه او و عفو و گذشت بى بهانه او را به خاطر آورد، و اگر شیطان بخواهد او را نومید کند و به او بگوید: تو با این همه گناه و ناروایى که دارى ، نمى توانى به رحمت و بخشایش خدا برسى ، که رحمت او ویژه پارسایان است و تو از آنان نیستى ، سخن او را نپذیرد، به وسوسه او دل ندهد، از او روى گرداند و به خدا رو کند و بر نیاز و نماز و امید و رجاى خویش بیفزاید و امیدوارانه بگوید: از کرم و بزرگوارى تو دور است که از نیازمندانى چون من که روى نیاز به درگاه تو نهاده اند و دست توسل به دامان خاصان تو آویخته اند، رحمت نیاورى ، و بر چشم گریان و دل ترسان و بدن لرزانم نبخشایى .
سپس بر امیدوارى خویش بیفزاید و آرزوهاى خویش را بدو عرضه کند و هر مقام عالى و پایگاهى بلندى را چون معرفت ، محبت ، وصال ، ایمان ، تقوا و... که به ذهنش مى رسد و آرزو دارد، از او بخواهدو این عبارت را بسیار بر زبان آورد: اى کسى که هر چه مى خواهد، مى کند و جز او هیچ کس را که آنچه خواهد بکند! اى کسى که بخششهاى بزرگ و دهشاى سترگ بر او گران نمى آید! اى کسى که نه بخشیدن چیزى از او مى کاهد و نه نبخشیدن چیزى بر او مى افزاید!
سپس با پافشارى و اصرار بیشتر بر همین معانى تاکید ورزد و بگوید: خداى من ! اگر من در خور آنچه از تو خواسته ام ، نیستم اما بخشش تو در خور آنها و صد چندان آنها هست ، خداى من ! شناختى که خود از خود به من دادهاى ، مرا وا مى دارد تا از تو خواسته هاى کلان آرزو کنم ، زیرا آنچه تو بر بندگان خود مى بخشى و بدانان ارزانى مى دارى ، نه از روى استحقاق و در خور خود آنان است ، که اگر استحقاقى نیز باشد، آن را نیز تو خود بدانان مى بخشى ، پس خیر و بخشش جز از سوى تو، نمى تواندباشد، حال که چنین است ، خدایا! آن استحقاق و شایستگى که به بندگان صالحت بخشیده اى به من نیز ببخش تا من نیز این شایستگى را به دست آورم که دعایم را بپذیرى و خواهشم را بر آورى .
خدایا! تو آنى که از آنچه مى کنى ، پرسیده نمى شوى ، و هیچ کس را نمى رسد که بر آنچه مى کنى ، انگشت اعتراض نهد، یا در قدرت و سلطنت با تو معارضه کند، تو آن تواناى بخشنده اى که نه تواناییت را حد و مرزى است و نه بخششت را کران و کناره اى ، پس خدایا! با قدرتت شایستگى ام بخشش و با بخششت کامروایم گردان ! اى بخشنده ترین همه بخشندگان !
خدایا! تو اگر بخواهى کیفر کنى ، مى توانى به جاى من ، یکى از آنان را که خدایى تو را باور ندارند و با دوستان تو کینه مى ورزند، بیابى و کیفر کنى ، اما من جز تو، که را بیابم تا بر من ببخشاید؟ آیا کرم خویش را از من دریغ مى کنى ؟ با اینکه تو به عذاب و کیفر هیچ نیازى نداریت اما من به بخشش و بخشایش تو سخت نیازمندم .
خداى من ! دشمن تو و دشمن من (ابلیس ) مى خواست مرا از دعا و نیایش با تو محروم سازد و از کرم و بخشش تو نومیدم نماید، اما من به لطف تو از او روى گرداندم و آنچه را از من مى خواست ، زیرا پا نهادم ، پس مرا که به خاطر او از تو نومید نشدم و از درگاه تو روى نتافتم ، بر او یارى ده !
خدایا! من با همه شناخت اندکى که از بخشش و بخشایش تو و بى نیازى و توانمندى تو دارم ، نمى پندارم که تو عفو و کرمت را از هیچ یک از بندگان خویش ، حتى کافران دریغ دارى ، مگر از دشمنان دوستانت ، آنان که بر اولیاى تو ستم روا داشتند و آنان را آزار دادند، اما درباره عذاب دیگران ، اگر تعبد و تسلیم در برابر کتاب تو و سخنان پیامبر تو نبود، آن را باور نمى کردم ، اینک که نیز در کتاب خویش کافران را به عذاب و کیفر بیم داده اى ، از دید عقل من - همین عقل که آن را نیز تو به من بخشیده اى - ناگزیر نیستى تا آنان را کیفر دهى و وعید خویش را درباره آنان به کار بندى ، و اگر وعید خویش را به کار مبندى و آنان را کیفر ندهى نیز کوچکترین خللى در صفات قدسى و کمال خدایى تو راه نخواهد یافت ، خدایا! من که درباره کافران چنین مى پندارم ، چگونه مى توانم درباره مؤ منان ، آن که به تو گرویدند، اطاعت تو را دوست دارند، به بخشایش تو امید بسته اند، وصال تو را آرزو دارند - هر چند گناهکار و نافرمان نیز باشند - امیدوارم نباشم ؟
خداى من ! مولاى من ! گناه از بنده است و بخشایش از مولا بویژه مولایى بزرگوار و بخشاینده چون تو. خداى من ! این است آنچه من درباره بخشایندگى و بنده نوازى تو در دیگر ماهها و دیگر روزها و دیگر شبها مى پندارم و امید دارم . این است گمان نیکوى ما به و این که رسول بزرگوارت (ص ) بدانان که درباره تو گمان نیکو دارند، چه مژده ها داده است !(2)
××××××
پاورقی:1- سلوک عارفان ، ترجمه المراقبات فى اعمال السنه ) حاج میرزا جواد ملکى تبریزى ، ص 244 - 147.
2- در محضر عارفان - مؤ لف : واصف بادکوبه اى