ذکرهای شگفت عارفان
استجابت دعا ، رهاشدن ازغم
(سفارش حضرت آیت الله بهاءالدینی)
حضرت امام صادق(ع)می فرماید: حیرانم ازکسی که محزون است ، ولی به گفتن این قول خداوند «لا اِلهَ الّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالمین » پناه نمی برد.زیراخودم ازخداوندعزوجل شنیدم که پس ازآن می گوید : «پس دعای اورابرآورده کردیم واوراازاندوه رهانیدیم ومؤمنان رانیزچنین نجات دهیم.»1
×××××××
پاورقی:1- راه وصال ، مرتضی اخوان ،ص71
به گزارش شیعه آنلاین، واقعه عاشورا که «واقعه طف» نام دارد، دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری رخ داد.
عکس زیر، قدیمی ترین تابلوی موجود است که تصویر چگونگی چینش احتمالی سپاه أبا عبدالله الحسین علیه السلام و یارانش وفادارش در برابر سپاه یزید لعنة الله علیه در میدان نبرد را به نمایش در آورده است.
سفارشى از امام رضا(علیه السلام)
على بن شعیب، یکى از شاگردان با استعداد و لایق آن حضرت، مى گوید: روزى به دیدار امام رضا(علیه السلام) رفتم، از من پرسید:
یا على! چه کسى از نظر زندگى بهترین مردم است؟ جواب دادم: اى سرور و آقاى من! شما به این مطلب از من داناترید.
بعد از آن فرمود: «یا على، مَنْ حَسَّنَ مَعاشَ غَیْرِهِ فى مَعاشِهِ.»;
کسى که امور زندگى دیگران را از طریق امورِ زندگى خویش نیکو مى گرداند. و سپس ادامه داد: مى دانى چه کسى از نظر زندگى از همه مردم بدتر است؟ جواب دادم: شما داناترید. فرمود: کسى که دیگران از زندگى او بهره اى ندارند.
«آمدم ای شاه پناهم بده»
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زگناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشکر شیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده
در شب اول که نهندم به قبر
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
××××××××
حبیب چایچیان(حسان)
میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا(ع) مبارک باد
حدیث روز
هفت سرور وسید اهل بهشت
متن حدیث
امام کاظم(ع) و نوید از حضرت مهدی (عج)
شرایط حاکم بر زمان حضرت کاظم علیه السلام با شرایط سیاسی و اجتماعی عصر پدر گرانقدرش بسیار متفاوت بود؛ چرا که آن حضرت بخشی مهمی از زندگی پر برکت خویش را در زندان استبداد و ارتجاع و به دور از مردم سپری کرد. و در حالی که رابطه او را با جامعه خویش قطع کرده بودند و او در قعر زندانها و زیرزمینهای تاریک محبوس بود، در همانجا به عبادت خدا و راز و نیاز با محبوب و معشوق خویش،روزگار می گذرانید.
یکی، دوبار آن حضرت را از زندان آزاد کردند اما همواره تحت مراقبت شدید امنیتی قرار داشت تا باز هم به زندان بیداد بازگردانده شده و سرانجام بوسیله ی سم غدر و خیانت به شهادت نائل آمد.
با این بیان، روشن است که امکانات و آزادی آن حضرت، تا چه اندازه محدود بود و او تا کجا در فشار و تنگنا قرار داشت و طبیعی است که با این شرایط وحشتناک نمی تواند در مورد حضرت مهدی علیه السلام -که رژیم عباسی از نام بلند او در هراس بود- بیان مشروح و روایات گوناگونی داشته باشد.
اما آن حضرت با همه محدودیتها، فشارها و فقدان فرصت و امکانات باز هم از حضرت مهدی علیه السلام نوید داد و فرهنگهای حدیثی و روایی از سخنان امام کاظم علیه السلام پیرامون محبوب دلها تهی نیست که ما برای نمونه، برخی از آنها را ترسیم می کنیم:
1- «محمد بن زیاد» آورده است که: از سالارم حضرت کاظم علیه السلام در مورد این آیه شریفه پرسیدم که می فرماید:
«... و أسبغ علیکم نعمة ظاهرة و باطنة...» [1] .
یعنی:... و نعمتهای خویش را چه آشکار و چه پنهانی، به تمامی بر شما ارزانی داشته است....
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«النعمة الظاهرة: الامام الظاهر و الباطنة الامام الغایب.»
فقلت: «و یکون فی الأئمة من یغیب؟»
قال علیه السلام: «نعم! یغیب عن أبصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره و هو الثانی عشر منا.
یسهل الله له کل عسیر و یذلل له کل صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرب له کل بعید و یبیر -أی یهلک- به کل جبار عنید و یهلک علی یده کل شیطان مرید.
ذلک ابن سیدة الاماء الذی تخفی علی الناس ولادته و لا یحل لهم تسمیته حتی یظهره الله عزوجل، فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» [2] .
یعنی: «محمد! نعمت ظاهری: امام راستین است که آشکار است و نعمت باطنی و نهانی امام غائب.»
گفتم: «سرورم! آیا از امامان دوازده گانه اهل بیت: کسی هم غائب می گردد؟» فرمود: «آری! یکی از آنها وجود گرانمایه اش از برابر دیدگان مردم نهان می شود، اما یاد و نام مقدسش از قلبهای مردم باایمان غائب نمی گردد. او دوازدهمین امام ما می باشد.
خداوند هر کار مشکلی را برای او آسان و هر امر پیچیده و سختی را برای او رام می سازد.
گنجهای زمین را برای او آشکار و هر دوری را برایش نزدیک می کند. هر خودکامه ی کینه توزی را بوسیله آن حضرت نابود و هر شیطان سرکشی را بدست او به خاک هلاکت می افکند.
او فرزند سالار کنیزان عصر خویش است. ولادت او بر مردم مخفی می ماند و بردن نام گرامیش بطور علنی، ناپسند است تا خداوند او را فرمان ظهور دهد و قیام دهد و آنگاه است که زمین و زمان را از عدل و داد پر می سازد، همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است.
2- «یونس بن عبدالرحمن» آورده است که بر امام هفتم علیه السلام وارد شدم و گفتم: «یابن رسول الله! أنت القائم بالحق؟»
فقال علیه السلام «أنا القائم بالحق و لکن القائم الذی یطهر الأرض من أعداء الله ویملأها عدلا کما ملئت جورا هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول أمدها خوفا علی نفسه، یرتد فیها أقوام و یثبت فیها آخرون....
طوبی لیشعتنا المتمسکین بحبلنا -و فی نسخة: بحبنا - فی غیبة قائمنا، الثابتین علی موالاتنا و البراءة من أعدائنا. أولئک منا و نحن منهم، قد رضوا بنا أئمة و رضینا بهم شیعة و طوبی لهم، هم - و الله - معنا فی درجتنا یوم القیامة.» [3] .
یعنی: «سرورم! آیا شما قائم به حق هستید؟
فرمود: «آری! من قائم به حق هستم اما آن قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک می سازد و آن را همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است از عدل و داد سرشار و مالامال می سازد، او پنجمین امام از نسل من است.
او به فرمان خدا و برای حفظ جان خویش، غیبتی طولانی خواهد داشت به گونه ای که گروه هایی راه ارتداد در پیش می گیرند و گروهی در دین خدا و اعتقاد به امامت ثابت قدم می مانند.»
آنگاه فرمود: «خوشا به حال شیعیان ما! آنانکه در عصر غیبت قائم ما به ریسمان ولایت و محبت اهل بیت چنگ زده و بر دوستی ما پایداری نموده و به بیزاری از دشمنان ما استوارند.
آنان از ما هستند و ما از آنان، آنان به امامت ما خشنودند و ما به پیروی آنان از اهل بیت پیامبر خویش.
راستی که خوشا به حال آنان! بخدای سوگند که آنان در روز رستاخیز با ما و در درجه ما خواهند بود.»
[1] سوره لقمان، آیه 20.
[2] بحارالانوار، ج 51، ص 150.
[3] بحارالانوار، ج 51، ص 151.
یاثامن الحجج(ع)
من کیستم گدای تویاثامن الحجج
شرمندة عطای تویاثامن الحجج
بالله نمیروم بَرِبیگانگان به عجز
تاهستم آشنای تویاثامن الحجج
ازکارماگره نگشایدکسی مگر
دست گره گشای تویاثامن الحجج
تاآخرین نفس نکشم دست التجا
ازدامن ولای تویاثامن الحجج
خواهم زبخت هِمّت وازحق سعادتی
تاسرنهم بپای تویاثامن الحجج
دارالشّفاست کوی تووخودتویی طبیب
دردمن ودوای تویاثامن الحجج
هستی چوپارة تن پیغمبرخدا
جان جهان فدای تویاثامن الحجج
داستان دوستان
خبر از درون و دادن هدیه
مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه ، به نقل از ریّان بن صَلت آورده است :
گفت : پس از آن که مدّتى در خدمت مولایم ، حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، روزى خواستم که به قصد عراق مسافرت کنم .
به همین جهت به قصد وداع و خداحافظى راهى منزل امام علیه السلام شدم ، در بین مسیر با خود گفتم : هنگام خداحافظى ، پیراهنى از لباس هاى حضرت را تقاضا مى نمایم که چنانچه مرگ من فرا رسید، آن پیراهن را کفن خود قرار دهم .
و نیز مقدارى درهم و دینار طلب مى کنم تا براى اعضاء خانواده خود سوغات و هدایائى تهیّه نمایم .
وقتى به محضر شریف امام رضا علیه السلام وارد شدم و مقدارى نشستم ، خواستم که خداحافظى کنم ، گریه ام گرفت .
و از شدّت ناراحتى براى فراق و جدائى از حضرت ، همه چیز را فراموش کردم و پس از خداحافظى برخاستم که از مجلس حضرت بیرون بروم ، هنوز چند قدم برنداشته بودم که ناگهان حضرت مرا صدا زد و فرمود: اى ریّان ! بازگرد.
وقتى بازگشتم ، حضرت فرمود: آیا دوست دارى که یکى از پیراهن هاى خودم را به تو هدیه کنم تا اگر وفات یافتى ، آن را کفن خود قرار دهى ؟
و آیا میل ندارى تا مقدارى دینار و درهم از من بگیرى تا براى بچّه ها و خانواده ات هدایا و سوغات تهیّه نمائى ؟
من با حالت تعجّب عرض کردم : اى سرور و مولایم ! چنین چیزى را من در ذهن خود گفته بودم و تصمیم داشتم از شما تقاضا کنم ، ولى فراموشم شد.
بعد از آن ، حضرت یکى از پیراهن هاى خود را به من هدیه کرد و سپس گوشه جانماز خود را بلند نمود و مقدارى درهم برداشت و تحویل من داد و من با حضرت خداحافظى کردم .1
×××××××
پاورقی:1-عیون اءخبارالرّضا علیه السلام : ج 2، ص 211، ح 17، الثّاقب فى المناقب : ص 476، ح 400.
هشتمین اختر امامت
آن حضرت روز پنج شنبه یا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشید.
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه علیه.
کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .
اءلقاب : رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و... .
پدر: امام موسى کاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه علیه السلام .
مادر: شقراء، معروف به خیزران ، امّ البنین ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
((حَسْبىَ اللّهُ)) ، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ)) ، ((وَلییّ اللّهُ)) .
دربان : مورّخین ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.
مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، که تا سال 203 یا 206 به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است .
و بر همین مبنا در مقدار و مدّت هم زیستى با پدر بزرگوارش ؛ و نیز در مدّت حیات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند که آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حیات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان ، نیز بین مورّخین اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، این گونه استفاده نمود:
چون هارون الرّشید به هلاکت رسید، بغداد و حوالى آن در اختیار فرزندش امین ، و خراسان با حوالى آن تحت حکومت دیگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، بین دو این برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امین کشته شد.
در این بین ، ماءمون نیز جهت استحکام قدرت خود چنان ابراز داشت که از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر این ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدینه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى که از غیر مسیر شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.
هنگامى که امام رضا علیه السلام به شهر مَرْوْ رسید، ماءمون عبّاسى به حضرتش پیشنهاد بیعت و خلافت را داد.
ولى حضرت چون کاملاً نسبت به افکار و دسیسه هاى ماءمون و دیگر خلفاء بنى العبّاس آگاه و آشنا بود، پیشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذیرفت .
و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ، با نیرنگ ها و شیوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزید که شاید امام علیه السلام بپذیرد؛ ولى چون از طریقى در رسیدن به هدف خویش موفّق نگردید، در نهایت ، حضرت را تهدید به قتل کرد.
بر همین اساس امام علیه السلام مجبور گردید که ولایتعهدى را تحت شرائطى بپذیرد، که روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارک رمضان ، در سال 201 بیعت انجام گرفت ، مشروط بر آن که حضرت در هیچ کارى از امور حکومت دخالت ننماید.
پس از آن که مامون به هدف خود رسید و از هر جهت حکومت خود را ثابت و استوار یافت ، شخصا تصمیم قتل حضرت رضاعلیه السلام را گرفت و به وسیله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غریب را مسموم و شهید کرد.
خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ، هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین ، عمویش ابراهیم ، دوّمین فرزندش محمّد، سوّمین فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصادف گردید.
تعداد فرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر به نام فاطمه بوده است ؛ ولى اکثر مورّخین بر این عقیده اند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام نداشته است .
××××××××
تاریخ ولادت و دیگر حالات حضرت برگرفته شده است از:
، اصول کافى : ج 1، کشف الغمّة : ج 2، فصول المهمّه ابن صبّاغ مالکى ، إ علام الورى طبرسى : ج 2، مجموعه نفیسه ، تاریخ اهل بیت علیهم السلام ، ینابیع المودّه ، تهذیب الا حکام : ج 6، جمال الا سبوع سیّد ابن طاووس ، دعوات راوندى ، دلائل الا مامه طبرى ، عیون المعجزات و... .
حدیث روز
حضرت مهدی (ع) از اولین افراد بهشت
متن حدیث
( الامام أمیر المؤمنین علیه السلام ) " إنی أرید أن أذکر حدیثا فقال عمار بن یاسر فذکره قال : إنی أرید أن أذکر حدیثا قال أبو أیوب الأنصاری : فما یمنعک یا أمیر المؤمنین أن تذکره ؟ فقال : ما قلت هذا إلا وأنا أرید أن أذکره ، ثم قال : إذا جمع الله الأولین والآخرین کان أفضلهم سبعة ، منا بنی عبد المطلب ، الأنبیاء أکرم الخلق على الله ، ونبینا أکرم الأنبیاء ثم الأوصیاء أفضل الأمم بعد الأنبیاء ووصیه أفضل الأوصیاء ثم الشهداء أفضل الأمم بعد الأنبیاء والأوصیاء وحمزة سید الشهداء وجعفر ذو الجناحین یطیر مع الملائکة لم ینحله شهید قط قبله وإنما ذلک شئ أکرم الله به وجه محمد صلى الله علیه وآله ثم قال : أولئک الذین أنعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن أولئک رفیقا ، ذلک الفضل من الله وکفى بالله علیما ، والسبطان حسن وحسین والمهدی ، علیهم السلام جعله الله ممن یشاء من أهل البیت "
* ترجمه *
* اصبغ بن نباته از على بن أبی طالب ( ع ) روایت کرده وگفت : حضرت به من فرمود : مى خواهم حدیثى را نقل کنم ، عمار یاسر گفت : آنرا ذکر فرمود ، واظهار داشت : مى خواهم حدیثى نقل کنم ، ابو ایوب انصارى عرض کرد ، چرا آنرا بیان نمى فرمایید حضرت فرمود : این را نگفتم الا اینکه قصد دارم آنرا بیان کنم وسپس فرمود : آنگاه که خداوند اولین وآخرین را گرد آورد ، برترین آنان هفت تن از ، بنى عبد المطلب هستند ، پیامبران گرامى ترین آفریده ها نسبت به خداوند هستند ، وپیامبر ما ( ص ) برترین پیامبرانست سپس اوصیاء برترین امتهاست بعد ازپیامبران ، ووصى او ، برترین اوصیاست ، وسپس شهداء پس از انبیاء و اوصیاء ، برتر از همه اند وحمزه سید الشهداء وجعفر طیار که با فرشتگان پرواز مىکند وهرگز شهیدى قبل از او به این موهبت دست نیافته است واین چیزى است که خداوند نسبت به محمد صلى لله علیه وآله ارزانى داشته است وسپس فرمود : " اولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن اولئک رفیقا " ذلک الفضل من الله وکفى بالله علیما " ودو نوه دخترى پیامبر ( ص ) ، امام حسن وامام حسین ومهدى علیهم السلام ، وخداوند او را از هر کس از اهل بیت که بخواهد قرار مى دهد .
منبع حدیث
المصادر :* : تفسیر فرات : ص 35 - ( فرات ) قال : حدثنی الحسن بن علی بن بزیع ، معنعنا ، عن الأصبغ بن نباتة ، قال : قال لی علی بن أبی طالب علیه السلام :
وفی : ص 30 - عن عبید بن کثیر ، معنعنا عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام فی حدیث طویل جاء فیه " . . وإن أفضل الشهداء حمزة بن عبد المطلب وجعفر بن أبی طالب ذو الجناحین مع الملائکة لم یحل بحلیته أحد من الآدمیین فی الجنة شئ شرفه الله به والسبطان الحسن والحسین علیهما السلام سیدا شباب أهل الجنة ، ومن ولدت أیاهما ( کذا ) والمهدی یجعل الله من أحب منا أهل البیت ، ثم قال أبشروا ثلاثا من یطع الله والرسول فأولئک مع اللذین أنعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن أولئک رفیقا ذلک الفضل من الله وکان الله علیما حکیما "
* : الکافی : ج 1 ص 450 ح 34 - محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن فضال ، عن الحسین بن علوان الکلبی ، عن علی بن الحزور الغنوی ، عن أصبغ بن نباتة الحنظلی ، قال : رأیت أمیر المؤمنین علیه السلام یوم افتتح البصرة ، ورکب بغلة رسول الله صلى الله علیه وآله [ ثم ] قال : یا أیها الناس ألا أخبرکم بخیر الخلق یوم یجمعهم الله ، ثم ذکر بمعناه .
* : البحار : ج 24 ص 32 ب 26 ح 6 - عن روایة تفسیر فرات الأولى ، وفی سنده " الحسن بن علی بدل الحسین بن علی " .
وفی : ج 32 ص 273 ب 5 ح 212 - عن روایة تفسیر فرات الثانیة .
* : نور الثقلین : ج 1 ص 513 ح 383 - عن الکافی