جواز عبور از صراط
در امالی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود:
روز قیامت که پل صراط را روی جهنم نصب می کنند، هیچ کسی از صراط عبور نمی کند مگر اینکه جواز ولایت امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) را با خود داشته باشد و از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
روز قیامت پروردگار امر می کند به دو فرشته که بر صراط بایستند و نگذارند کسی از آن عبور داشته باشند، و هر کسی که جواز نداشته باشد او را به صورت در آتش افکنید، ابی سعید می گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: فدایت شوم معنای برات امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) چیست؟ حضرت فرمود: نامه ای است که در آن نوشته شده است:
لا اله الاالله محمد رسول الله و امیرالمؤ منین علی بن ابیطالب وصی رسول الله و حجة الله علی خلقه واقبل بعضهم علی بعض یتسائلون. [1] .
××××××
پاورقی:1- تفسیرجامع ،ج5
حدیث روز
دوست حسن را آتش نمیسوزاند
از ابوذر غفاری چنین نقل شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که حسینین علیهماالسلام را میبوسید و میفرمود:
«من احب الحسن و الحسین و ذریتهما لم تلفحه النار».
ترجمه:
هر کس حسن و حسین و فرزندان آنان را دوست دارد، آتش جهنم او را نخواهد سوزاند. [1]
××××××
پاورقی:1- ناسخ التواریخ ، زندگانی امام حسن(ع)،ج1، ص141
مراقبات ماه مبارک رمضان(مبحث نهم)
شب قدر
از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است . شبى که از هزار ماه بهتر مى باشد. روایاتى داریم مبنى بر این که از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مى باشد. و خلاصه شب شریفى است که روزى بندگان ، اجلهاى آنان و سایر امور مردم از خوب و بد در آن مقدر مى گردد. شبى که قرآن در آن نازل شد. شبى که به نص قرآن مبارک است . در روایات اهل بیت آمده است : ((فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش مى شوند، بر مجالس مؤ منین گذشته ، بر آنان سلام مى کنند و براى دعاهاى آنها ((آمین )) مى گویند، تا آنگاه که سپیده دم طلوع کند.)) و ((در این شب دعاى کسى رد نمى شود مگر دعاى عاق والدین ، قطع کننده رحم نزدیک ، کسى که شراب بنوشد و کسى که دشمنى مؤ منى در دلش باشد.))
در ((اقبال )) از ((کنز المواقیت )) از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که فرمودند: ((موسى عرض کرد: خداى من ! نزدیک شدن به تو را خواهانم ، فرمود: نزدیکى من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود. عرض کرد: خداى من رحمت تو را مى خواهم ، فرمود: رحمت من از آن کسى است که در شب قدر به فقیرها رحم کند، عرض کرد: خداى من ! جواز عبور از صراط را خواهانم ، فرمود: آن براى کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد، عرض کرد: خداى من ! از درختان بهشتى مى خواهم ، فرمود: این مال کسى است که در شب قدر سبحان الله بگوید، عرض کرد: خداى من ! تو را مى خواهم ؛ فرمود: رضایت من از آنکسى است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.))
و از همین کتاب از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که فرمودند: ((درهاى آسمانها در شب قدر باز مى شود. بنابراین بنده اى در آن نماز نمى خواند، مگر اینکه خداوند متعال در مقابل هر سجده اى درختى در بهشت براى او مى نویسد که اگر سواره ، صد سال در سایه آن حرکت کند به انتهاى سایه اش نمى رسد؛ و در مقابل هر رکعت خانه اى از در و یاقوت و زبرجد و مروارید، و در مقابل هر آیه اى تاجى از تاجهاى بهشت ، و در مقابل هر ((سبحان الله گفتن )) پرنده اى از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه اى از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدى بالا خانه اى از بالا خانه هاى بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسى از لباسهاى بهشت براى او مى نویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده ماءنوس و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانى جاویدان ، و بهترین پرندگان ، و بوهاى خوش ، و نعمتهاى خوب و تحفه ها و هدایا و خلعتها و کرامتها، و آنچه نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت مى برد به او عنایت مى فرماید، و شما در آن جاوید هستید.))
مراتب شب قدر
از بعضى از روایات برمى آید که شب قدر مراتبى دارد. و شب قدرى که در قرآن آمده است ، شب قدرى است که آخرین مراحل مشیت الهى در آن صورت گرفته و پس از آن تغییر و تبدیلى انجام نمى شود. و نیز از بعضى روایات برمى آید که شب نیمه شعبان و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان از شبهاى قدر بوده و شب آخر برترین آنهاست که شب ((جهنى )) نامیده مى شود. و همین شب است که مقدرات در آن تغییر مى کند. و با احتمال قوى شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز از شبهاى قدر است . و کسى که مى خواهد احتیاط کند باید در تمام این پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون این قول از لحاظ مضمون و سند برتر از دیگر اقوال بود، بهمین جهت سایر اقوال را ذکر نکردیم .
آمادگى براى این شب و دعا براى توفیق در آن
سزاوار است کسى که دین و نص روشن قرآن و روایات پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و آل معصوم او (علیهم السلام ) دارد، تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال این شب بکار گیرد. از کارهایى که در طول سال مى تواند انجام دهد، دعا جهت توفیق در این شب مى باشد و این که بتواند در این شب ، محبوبترین و پسندیده ترین کارها نزد خدا را انجام داده و خداوند این شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال این شب را باین شکل از او قبول نموده و آن را با بالاترین درجات براى او ثبت ، و تا روز دیدار او آن را بپروراند؛ در این شب ، نام او در گروه مقربین نوشته ، و شناخت ، محبت ، نزدیکى ، پناه ، رضایت و خیر خود همراه با عافیتش را نصیب او گردانیده ، و بگونه اى از او راضى شود که خشمى بعد از آن نبوده ، و پیامبر و امامان بخصوص امام زمانش (علیه السلام ) از او راضى شده ، و او را با آنان در مجلس ((صدق ))، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانایى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضایتش ، او را موفق ، و عاقبت او را نزدیکى و رضایتش قرار دهد.
از کارهایى که مى تواند بوسیله آن تمام سعى خود را در این شب بکار گیرد، این است که در طول سال براى این شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نماید. مثلا مکان و لباس مناسب و عطر و صدقه اى را تهیه و مضامین لطیفى را براى مناجات با پروردگار و کلمات برانگیزنده اى را در خطاب آقایان و نگهبانان و حامیانش انتخاب کند. و میهمانان مخصوصى را که مناسب با این شب مى باشند، و چند فقیر را براى صدقه دادن در نظر بگیرد.
گمان مى کنم اگر یکى از سلاطین دنیا کسى را در روز مخصوص به میهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه که خداوند با تو رفتار کرده است او نیز در دعوت خود با او مهربانى کرده و در مقابل حضور او در مجلس - که اعیان و اشراف و پادشاهان حضور دارند - و رعایت آداب آن ، به او وعده اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاک پرارزش و وسیع و فرمانهاى حکومت و سلطنت داده و به او بگوید هر قدر در انجام کارهاى کمى که در این مجلس باید انجام دهد، دقت کند سلطان او را از عطایا و احسان خود بیشتر بهره مند مى کند، از اشتیاق حضور در این مجلس قالب تهى کرده و براى آمادگى حضور در چنین مجلسى شریف و این مقام والا تمام توان خود را بکار گرفته ، در طول سال این مطلب را فراموش نکرده ، در تمام حالات با جدیت به آن پرداخته و خود را براى چنین روز بزرگى آماده مى نماید بگونه اى که اهل سعى و تلاش نمى توانند اینطور عمل کنند. و باندازه اى مواظب است و دقت مى کند که انسان را شگفت زده مى کند. و آنگونه که باید و دوست در مقابل دوست انجام مى دهد ادب را رعایت مى کند.
اى عاقل ! چگونه این دعوت را اجابت مى کنى ؟ سلطان سلاطین ، خداى خدایان و حاکم آسمانها و زمین تو را به این میهمانى دعوت نموده و براى این دعوت فرشتگان بزرگوار و پیامبران و رسولان و بهترین مردم را فرستاده و با جانشینان معصومش آن را تاءکید کرده است . و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت کننده بزرگ داشته است ؛ هر شبى با دعوتهایى مخصوص و لطفها و کرامتهایى عالى . در مقابل اخلاص یک شب تو نعمتهاى جاویدى به تو وعده داده است که نه چشمى مانند آن دیده و نه گوشى شنیده و نه در دل انسانى خطور کرده است . نور، زیبایى ، سرور، سلطنت ، دارایى ، و شادمانیى را به تو وعده داده که عقل تو حتى از تصور گوشه اى از آن عاجز، و اندیشه ات در آن سرگردان است . نزدیکى ، پناه و شادمانى دیدار خود را به تو وعده داده است که عقل انسانها و فهم علما و اندیشه حکما از درک آن ناتوان است .
برادرم ! آیا بخاطر آمادگى براى این مجلس ، باندازه اى که شایسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد یا با غفلت خود این فرصت را از دست داده و از جمله ورشکستگان خواهى بود؟ یقین داشته باش اگر از این کرامت غفلت کرده و با کوتاهى خود آن را از بین ببرى و در روز قیامت آنچه را که دیگران با سعى کامل به آن رسیده اند ببینى ، به حسرتى دچار مى شوى که آتش جهنم و عذاب دردناک در مقابل آن کوچک است . و بهمین جهت در آن روز با ورشکستگان پشیمان صدا مى زنى : ((افسوس که جانب خدا را رعایت ننموده و در حق خود ظلم و تفریط نمودم و وعده هاى خدا را مسخره نمودم )) در حالى که پشیمانى سودى نداشته و درهاى توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتایج آن آشکار شده است .
بنابراین قبل از این که بخاطر کوتاهى و از بین بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش کن . و قبل از اینکه به تو بگویند: چرا کرامت پروردگار جهانیان را کوچک شمردى ؟ خود این مطلب را در نظر بگیر. و خود و سرمایه ات را حسابرسى کن ، قبل از این که به حساب تو رسیدگى شده و بجاى کرامت و سلطنت ، به خوارى و پستى برسى . سرمایه اى که اگر باقى مى ماند به بالاترین سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نیاز مى رسیدى . سزاوار است وقتى که شب قدر نزدیک مى شود شوق او به رسیدن به کرامتهایى که در این شب براى او مهیا شده است افزون گردیده ، کرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانیان و تقدیس خداوند آسمانها و زمین ، و اعمالى را که با حال و اخلاص و حضور و رقت و صفاى او و رضایت مولایش مناسبتر است ، براى شبش انتخاب کرده و در این مورد از خداى متعال کمک گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - یارى بجوید.
انتخاب عمل براى این شب ، تفکر و یاد خدا
اگر فهمید چه عملى مناسبتر است که به همان عمل مى کند. و اگر تردید پیدا کرد، باید استخاره کند. بعد از تعیین وقت ذکر، وقت مناسبى را که در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگرى نیز نداشته باشد، باید براى تفکر معین کند. نیز باید تمام سعى خود را بکار گیرد که در شبش چیزى ، حتى امور مباح ، او را از یاد خدا بازنداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر آن حتى مستحبات فکر نکند.
زیرا کسى که مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب کشیدن آن یا صدقه دادن فکر کند غافل است . حتى در حال ایستادن نماز در یاد اجزاى آن بودن غفلت است . و باید در هنگام عمل فقط سعى کند که قلب او از حقیقت کارهایى که انجام مى دهد و ذکرهایى که مى گوید غافل نباشد. و براى این که براحتى به این مطلب برسد، مى تواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند. مثلا وقتى مى خواهد رو به قبله بایستد، مى تواند اجمالا درباره معناى رو به قبله نمودن بیندیشد. و هنگامى که مى خواهد بایستد ابتدا درباره حقیقت آن که همان ایستادن براى اداى حق بندگى است اندیشیده و فکر کند که ایستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و امید بخاطر پذیرفته شدن عبادت یا عدم آن است . و بهمین ترتیب ...، حتى قرائت و ذکرهاى نماز. مثلا قبل از گفتن ((بسم الله الرحمن الرحیم )) معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگوید. و اگر در اثناى قرائت آیه اى غفلتى براى او پیش آمد باید آن آیه را تکرار کند.
توسل به نگهبان این شب
بر چنین عمل کننده اى لازم است در اول شب خیلى به نگهبان آن شب که از معصومین (علیهم السلام ) است ، توسل جسته و او را شفیع خود قرار دهد. و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر نموده و تلاش کند با الفاظى که براى درخواست ترحم و شفاعت مى گویند، رحمت و رقت را جلب کرده و مهربانى و کرامت را برانگیخته و ابرهاى جود و کرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و واگذار نموده ؛ و در طول شب نیز مواظب باشد کارى مخالف با تفویض ، انجام ندهد؛ و اگر بتواند حتى تفویض خود را نیز واگذار کند، قطعا رستگار شده است .
ولى خیلى اتفاق مى افتد که انسان مراقب نبودن و بى مبالاتى را با تفویض اشتباه کرده ، آن پلید او را فریب داده و با نادانى او را هلاک مى کند. بنابراین تا زمانى که با علوم الهى بخوبى نفهمیده که به تفویض رسیده است ، نباید مطمئن شود و براى اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه که تفویض نموده با یکدیگر موافق هستند یا نه . زیرا یکى از علامات صحت تفویض قبول آن ، و یکى از علامات قبول نیز آن است که خداوند متعال ، امورى را که بنده به او تفویض نموده است ، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى کند.
مراقبات ماه مبارک رمضان(مبحث هشتم)
دعا براى درک شب قدر و فطر
از مهمترین دعاها در ماه رمضان ، دعاى زیاد براى توفیق عبادت شب قدر و شب فطر، از اول ماه تا رسیدن این دو شب است . اگر در دعاى خود راست بگوید، کریم متعال دعاى او را رد ننموده و به این خیر بزرگ مى رسد. خیرى که در قرآن کریم آمده و سزاوار است مؤ من جهت اطمینان از رسیدن به آن ، یک سال شب زنده دارى نموده و به عبادت مشغول باشد، و چرا چنین نکند در حالى که در قرآن کریم تصریح شده است که آن بهتر از هزار ماه است و هزار ماه بیش از هشتاد سال مى باشد. پس کسى که عمل یک سال را بجا آورد و به پاداش هشتاد سال برسد از برندگان خوشبخت مى باشد؛ چه رسد به این که با دعاى توفیق عبادت شب قدر در کمتر از یک ماه به این پاداش دست یابد.
کسى که همتى به این مقدار کم نیز براى درک شب قدر در خود نبیند، ایمان او مریض است ؛ که باید آن را معالجه نماید.
شب عید فطر و روز آن نیز همین قدر اهمیت دارد. از امام سجاد (علیه السلام ) روایت شده است که مى فرمودند: ((این شب کمتر از آن شب - یعنى شب قدر - نیست .)) و افراد بلندنظر همتشان این بود که در این شب فرشتگان و مقدراتى را که از آسمان به زمین فرود مى آید ببینند. بنابراین چرا ما براى توفیق عبادت این شب همت ننماییم ؛ گرچه بخوبى نمى دانیم کدام شب است .
شناخت شب قدر و درک فضیلت آن
در روایتى ، صد بار خواندن سوره دخان ، تا شب بیست و سوم ، براى شناخت این شب ، آمده است ؛ و در روایت دیگر آمده است که بجاى آن مى توان هزار بار سوره قدر خواند. در اقبال روایتى آمده است که گرچه صحت آن ثابت نشده ولى بخاطر اهمیت زیاد آن و بامید صحت و ثبوت آن در واقع ، سزاوار است به آن عمل شود. و آن روایتى است از ابن عباس که مى گوید: به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) عرض کردم : ((رسول خدا! درود و سلام خدا بر تو. خوشا به حال کسى که شب قدر را ببیند؛ فرمودند: ابن عباس ! آیا نمازى به تو یاد ندهم که در صورت بجا آوردن آن در هر شب ، بیست بار و بیشتر شب قدر را ببینى . عرض کردم : بفرمایید - درود خدا بر تو. فرمود: یک نماز چهار رکعتى بعد از نماز مغرب و قبل از نماز ((وتر)) بجا مى آورى ؛ در هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحید مى خوانى ؛ و بعد از سلام سیزده بار ((استغفرالله )) مى گویى . بحق کسى که من را به پیامبرى برانگیخت ، کسى که این نماز را بجا آورد و در آخر آن سیزده بار تسبیح بگوید و از خدا آمرزش بخواهد، شب قدر را خواهد دید. و روز قیامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار نفر از امتم قبول مى شود. و خداوند او را و پدر و مادرش را مى آمرزد. اگر خدا بخواهد.))
منظور از بیست بار دیدن شب قدر و بیشتر در این روایت بروشنى معلوم نیست و ممکن است منظور این باشد که پاداش او بهتر از لذت بیست بار دیدن شب قدر است ؛ مانند این روایت که : ثواب یک تسبیح بهتر از ملک سلیمان است . که چنین چیزى هم بعید نیست . ولى این که بگوییم مراد این است که ثواب این نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بیش از بیست برابر ثواب عبادت شب قدر مى باشد، بعید است ؛ چنانچه صاحب کتابى که سید (قدس سره ) این روایت را از آن نقل کرده اینطور فهمیده است .
مراد از دیدن شب قدر و لذت آن
چنانچه قبلا اشاره کردیم ، دیدن شب قدر بمعنى کشف وقایعى است که در این شب اتفاق مى افتد. یعنى فرود آمدن مطالب مهم بر زمین ؛ همانگونه که براى امام عصر (علیه السلام ) در این شب آشکار مى گردد.
توضیح مطلب اینکه : خداوند متعال بین عالم ارواح و عالم اجسام عالمى بنام عالم مثال و برزخ دارد. عالمى که بین این دو عالم است . نه مانند عالم اجسام تنگ و تاریک و نه مانند عالم ارواح وسیع و روشن است . زیرا عالم ارواح عارى از کدورت ماده و تنگى شکل و اندازه بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شکل است و عالم مثال عارى از ماده ولى در بند صورت و اندازه است که خود مشتمل بر عالمهاى زیادى است . و هر موجودى در عالم اجسام ، شکلهاى مختلفى غیر از شکلى که در عالم اجسام دارد در عالمهاى مثال دارا مى باشد. و هر موجودى در این عالم بعد از پیدایش در دو عالم اول ، بگونه اى که مناسب با آن دو عالم است ، بوجود مى آید. بلکه منشا هر موجودى در عالم مثال از گنجینه هاى خداوند است که در این آیه به آن اشاره شده است : ((چیزى نیست مگر این که گنجینه هاى او نزد ماست .)) و هر جسم یا حسیّى در این عالم از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره مى گیرد.
روایات دال بر این است که مقدار ارزاق موجودات این عالم و اجلهاى آنان ، در شب قدر بر زمین نازل مى شود. و این مطلب براى خلیفه خداوند در این شب آشکار مى گردد و هویدا شدن نزول این مطلب مهم ، توسط فرشتگان براى او، دیدن شب قدر نامیده مى شود. و لذت این آشکار شدن و دیدن نزول این مطلب مهم و فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درک مى کنند و شاید ملکوت آسمانها و زمین که ابراهیم خلیل آن را دید از همین قبیل باشد.
هر انسانى نصیب کاملى از این عالمها دارد که مخصوص به خود اوست ؛ ولى بیشتر مردم از عالمهاى مثالى خود غافل بوده و از غفلت خود نیز غافل هستند، و همینطور نسبت به عالمهاى روحانى خود؛ مگر کسانى که خداوند با اعطاى معرفت نفس به آنان بر آنان منت گذاشته است . معرفت عالم مثال از راه معرفت نفس مى باشد. زیرا روح حقیقت نفس است . بنابراین کسى که حجاب ماده از روى روح و نفسش برداشته شود و نفس خود را در عالم مثال مجرد از آن ببیند، مى تواند براحتى ، به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است ، نیز منتقل شود. و این شناخت همان است که در این فرمایش پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است : ((کسى که خود را شناخت ، پروردگار خود را شناخته است .)) و وجه ارتباط شناخت نفس با معرفت پروردگار را نمى داند مگر کسى که به این شناخت رسیده باشد. براى برطرف کردن انکار و استبعاد درک شب قدر براى عاملین عابد، و ایجاد شوق براى رسیدن به آن همین مقدار بیان کافى است .
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
شیعیان کیستند و دوستان کدامند؟
«قال له رجل: یابن رسول الله انی من شیعتکم
فقال الحسن علیهالسلام: یا عبدالله ان کنت لنا فی أوامرنا و زواجرنا مطیعا فقد صدقت و ان کنت بخلاف ذلک فلا تزد فی ذنوبک بدعواک مرتبة شریفة من أهلها، لا تقل أنا من شیعتکم و لکن قل أنا من موالیکم و محبیکم و معادی أعداءکم و أنت فی خیر و الی خیر.» [1] .
مردی خطاب به امام حسن مجتبی علیهالسلام گفت: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله من شیعهی شما هستم. امام علیهالسلام فرمود: ای بندهی خدا، اگر در انجام واجبات و خودداری از محرمات (گناهان) پیرو ما هستی و تبعیت میکنی که راست میگویی و چنانچه این گونه نیستی با این ادعای دروغ بر گناهان خود افزودی، زیرا شیعه و پیرو ما از مقام والا و بلندی برخوردار است و تو اهل آن نیستی، مگو که من شیعهی تو هستم، بلکه بگو من از دوستان و هواداران و نیز از بدخواهان دشمنان شمایم، در این صورت تو در خیر و نیکی به سر میبری و در مسیر خیرخواهی قرار داری.
و در حدیثی دیگر آمده است:
مردی از امام حسن علیهالسلام خواست که دوست و همنشین وی باشد. امام علیهالسلام سه شرط را برایش مطرح نمود:
«قال علیهالسلام: ایاک أن تمدحنی فأنا أعلم بنفسی منک أو تکذبنی فانه لا رأی لمکذوب أو تغتاب عندی أحدا، فقال له الرجل: ائذن لی فی الانصراف فقال - علیهالسلام - نعم اذا شئت.»
فرمود: 1) آن که از من ستایش و تعریف نکنی، زیرا من نسبت به خودم از تو آگاهترم.
2) مرا دروغگو ندانی، زیرا دروغگو رأی و عقیدهی درستی ندارد.
3) مبادا در برابر من از کسی غیبت کنی.
چون آن مرد شرایط دوستی با آن حضرت را دشوار دید گفت: میخواهم از درخواست خود منصرف شوم؟
امام علیهالسلام فرمود: هر طور که میخواهی انجام بده. [2] .
××××××××
پاورقی:1- مجموعه ی ورام،ص 113
2- تحف العقول، ص 236
حدیث روز
قال الحسن مجتبی (علیه السّلام):
«عجبت لمن یتفکّر فی مأکوله کیف لایتفکّر فی معقوله فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه». [1] .
ترجمه:
یعنی تعجّب می کنم از مردمی که به خوراکیهای خود فکر می کنند چگونه به معقولات و عقائد و روحیّات خود فکر نمی کنند شکمشان را از چیزی که برای آنها ضرر دارد نگه می دارند ولی روح خود را از چیزی که آنها را پست می کند نگه نمی دارند.
کنایه از آنکه چرا باید بشر به بدن و مادّیات و سلامتی آن بیشتر از روح خود فکر کند و در حفظ آن بیشتر کوشش کند، برای امراض بدنی اطبّاء و بیمارستانها و داروهائی با آن عریض و طویلی داشته باشد، برای شناختن غذاها و داروها و خواصّ آنها آن قدر بحث و گفتگو داشته باشد ولی برای غذای روح و امراض روحی و داروئی که برای تقویت و یا رفع امراض روحی لازم است و یا طبیب روح و یا استادی که بتواند امراض روحی او را از او برطرف کند تلاش نکند و اهمیّت به آن ندهد مگر روح که حقیقت انسان است اهمیّتش باید کمتر از بدنی که مانند لباسی برای انسان است باشد.
×××××××
پاورقی:1- بحارالانوار،ج1 ، ص218
داستان دوستان
مسائل حضرت خضر و جواب امام حسن مجتبی علیهماالسلام
حضرت جوادالا ئمّه صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید :
روزى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به همراه فرزندش ، ابو محمّد حسن مجتبى ؛ و نیز سلمان فارسى وارد مسجد شدند و چون در گوشه اى نشستند مردم نزد ایشان اجتماع کرده ؛ و مردى خوش چهره بالباس هاى آراسته ، نیز در میان آنان حضور داشت .
پس او خطاب به امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام کرد و اظهار داشت : یا امیرالمؤ منین ! مى خواهم سه مسئله از شما سؤ ال نمایم ؟
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال کن .آن مرد گفت :
اوّل این که انسان مى خوابد روحش کجا مى رود؟
دوّم آن که انسان چرا و چگونه فراموش مى کند؛ و یا متذکّر مى گردد؟
و سوّمین سؤ ال این است که به چه دلیل و علّتى فرزند شبیه به عمو، یا شبیه به دائى خود مى شود؟
امام علىّ علیه السلام به فرزند خود - حضرت مجتبى سلام اللّه علیه - اشاره کرد و فرمود: اى ابو محمّد! جواب مسائل این شخص را بیان نما.
فرمود: جواب اوّلین سؤ الت ، این است که چون خواب انسان را فرا گیرد، روح او در هوا بین زمین و آسمان در حال حرکت ، یا سکون مى باشد تا هنگامى که صاحبش حرکتى کند و بیدار شود؛ پس چنانچه خداى متعال اجازه فرماید روح به کالبد او باز مى گردد؛ وگرنه تا مدّت زمانى معیّن بین روح و جسد فاصله خواهد افتاد.
یادآورى و فراموشى ، که چگونه بر انسان عارض مى شود، بدان که قلب انسان همچون ظرفى سرپوشیده است ، پس اگر انسان بر فرستادن صلوات بر محمّد و آل محمّد مداومت نماید، دریچه قلب او باز و روشن مى شود و آنچه بخواهد در سینه اش آشکار و هویدا مى گردد، ولى چنانچه صلوات نفرستد و خوددارى کند، قلبش تاریک مى گردد و فکرش خاموش خواهد ماند.
و امّا جواب سوّمین سؤ ال که گفتى فرزند چگونه شبیه به عمو و یا شبیه به دائى خود مى شود، این است که اگر مرد هنگام زناشوئى و مجامعت ، با آرامش خاطر و بدون اضطراب عمل نماید و نطفه در رحم زن قرار گیرد، فرزند شبیه پدر یا مادر خود خواهد شد.
ولى چنانچه با اضطراب و تشویش زناشوئى و مجامعت انجام پذیرد، فرزند شبیه به عمو یا دائى مى گردد.
پس آن شخص اظهار نمود: من شهادت به یگانگى خداوند داده و مى دهم ، و شهادت بر بعثت و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه و آله داده و مى دهم و همچنین شهادت مى دهم که تو خلیفه و جانشین بر حقّ پیغمبر خدا خواهى بود.
و سپس نام مبارک یکایک ائمّه اطهار صلوات اللّه علهیم را بر زبان خود جارى ساخت ؛ و شهادت بر امامت و ولایت آن ها داد و بعد از آن خداحافظى کرد و از مسجد خارج شد.
آن گاه امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به فرزند خود حضرت مجتبى سلام اللّه علیه فرمود: اى ابو محمّد! به دنبال آن مرد حرکت کن ؛ و برو ببین چه خواهد شد.
حضرت امام حسن مجتبى سلام اللّه علیه از پدر خود اطاعت کرد و به دنبال آن شخص رفت ؛ و پس از بازگشت چنین اظهار داشت : پدرجان ! مرد چون از مسجد خارج شد، ناگهان ناپدید گشت و او را ندیدم .
امام علىّ علیه السلام فرمود: آیا او را شناختى ؟
حضرت مجتبى سلام اللّه علیه اظهار درشت : شما بفرمائید، که چه کسى بود؟
آن گاه امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام فرمود: همانا او حضرت خضر پیغمبر صلى الله علیه و آله بود.(1)
××××××××
پاورقی:1- مدینة المعاجز: ج 3، ص 85، که نویسنده محترم ، این حدیث را از منابع مختلف ومتعدّدى نقل نموده است .
بقعه امامزاده هاشم(ع) در گیلان
اویس زمان پیامبر اسلام را درک کرد و مسلمان شد، اما به خاطر سرپرستی و خدمت به مادرش، از دیدار رسول الله بازماند.