داستان دوستان
مقدس اردبیلى رحمه الله
عنایات امام مهدى علیه السلام به ملاّاحمد مقدس اردبیلى رحمه الله [متوفاى 993 ه. ق ]
از دیگر علمایى که داراى مقامات والاى معنوى و روحى بوده و داراى ارتباط روحى و ملاقات حضورى با امام عصرارواحنافداه بوده است و سوالات خویش را بدون هیچ مانعى با آن نور مقدس علیه السلام در میان گذارده و جواب دریافت مى نموده است ؛ آیت الله ملاّاحمد مقدس اردبیلى قدس سره است ؛ شخصى که در عصر غیبت کبرى تشرفات بسیارى به محضر آن حضرت داشته است و خود مستقیماً از آن امام علیه السلام بهره مند مى شده است؛ از میان تشرفات بسیار ایشان، تشرف زیر است که خود نشانه مقام والا و عظمت روحى و روحانى آن عالم بزرگوار است:
سید میرعلاّم تفرشى که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلى است، مى گوید:
شبى در صحن مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام راه مى رفتم؛ پاسى از شب گذشته بود ؛ ناگاه شخصى را دیدم که به سمت حرم مطهر مى آید. من نیز به سمت او رفتم ؛ وقتى نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملاّاحمد اردبیلى است. خود را از او مخفى کردم تا آنکه نزدیک در حرم رسید و با اینکه در بسته بود، باز شد و مقدس اردبیلى داخل حرم گردید. دیدم مثل اینکه با کسى صحبت مى کند. بعد از آن بیرون آمد و در حرم بسته شد. به دنبال او به راه افتادم ؛ به طورى که مرا نمى دید تا آنکه از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت. وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابى که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شربت شهادت نوشیده اند، قرار گرفت؛ دیدم راجع به مسئله اى با شخصى صحبت مى کند و زمان زیادى هم طول کشید. بعد از مدتى از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نیز من به دنبالش مى رفتم تا نزدیک مسجد حنانه(1) رسیدم. در آنجا سرفه ام گرفت ؛ به طورى که نتوانستم خودم را نگه دارم. همین که صداى سرفه مرا شنید، متوجه من شد و فرمود: آیا تو میرعلاّم هستى؟ عرض کردم: بلى. فرمود: اینجا چه کار مى کنى؟ گفتم: از وقتى که داخل حرم مطهر شده اید تا الان با شما بودم ؛ شما را به حق صاحب این قبر (امیرالمؤمنین علیه السلام) قسم مى دهم اتفاقى را که امشب پیش آمد، براى من بگویید. فرمود: مى گویم، به شرط آنکه تا زنده ام آن را به کسى نگویى. من هم قبول کردم و با ایشان عهد و میثاق بستم ؛ وقتى مطمئن شد، فرمود: بعضى از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیر ماندم و در فکر بودم که ناگاه به دلم افتاد به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بروم و آنها را از حضرتش بپرسم ؛ وقتى که به حرم مطهر آن حضرت رسیدم، همان طورى که مشاهده کردى، در بر روى من گشوده و داخل شدم ؛ در آنجا به درگاه الهى تضرع نمودم تا آن حضرت جواب سوالاتم را بدهند؛ در آن حال صدایى از قبر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس ؛ زیرا او امام زمان تو است. به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آنها را از حضرت حجت علیه السلام سوال نمودم ؛ ایشان جواب عنایت کردند و الان هم بر مى گردم.(2)
با بررسى حالات علماى گذشته، خواهیم دید که علماى ربانى که مرتبط با امام عصرشان بوده و مورد عنایات آن جناب بوده اند بسیارند، از آن جمله مى توان به علمایى همچون: شیخ انصارى، حاج ملاّ آقاجان زنجانى، آیت الله شیخ محمد کوهستانى، آیت الله بافقى، آیت الله بهاءالدینى و... قدس سرهم اشاره نمود که با بررسى زندگى سراسر معنویت آنها مى توان عنایات خاص امام عصرارواحنافداه را در زندگى آنها مشاهده نمود.
....................................
1) مسجدى است که دیوارش خم شده است و علت آن این است که وقتى جنازه امیرالمؤمنین علیه السلام را براى دفن در نجف اشرف، از آنجا عبور مى دادند، دیوار این مسجد، روى ارادت به آن حضرت خم شد.
2) برکات حضرت ولى عصر(ع)، صص 37 و 38، به نقل از کتاب العبقرى الحسان، ج 2، ص 64.
احادیث درباره حضرت معصومه(س)
(ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الصغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها امراة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم .) خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند .
ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال: من زارها فله الجنة امام رضا (ع) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .
کامل الزیارة:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:من زار قبر عمتى بقم فله الجنة امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .
امام صادق (ع): من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة (بحار ج 48 صفحه 307) امام صادق (ع) کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.
امام صادق (ع): «الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» بحار ج 60 صفحه 216 امام صادق (ع) - آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است
جایگاه حضرت معصومه(س)
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روایتى فرمود: «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (1) «هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.» این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.
امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:
هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (2)
لقب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رؤیاى صادقانه بدین شرح است :
مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ایشان فرمودند: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.» یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .
1-ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 32
2-زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 3 .
ویژگیهاى حضرت معصومه (س)
تعداد امامزادگان شـایسته تعظیـم و تجلیل در ((دارالایمان قـم)) که بـر فراز قبـور مطهرشان گنبـد و سایبان هست به چهارصـد نفـر مى رسد. در میان ایـن چهار صد اختر تابناکى که در آسمان قـم نـورافشانى مـى کنند, ماه تابانـى که همه آنها را تحت الشعاع انـوار درخشان خـود قـرار داده, تـربت پـاک شفیعه محشـر, کـــــــریمه اهل بیت پیمبر(علیهم السلام), دخت گرامى موسى بـن جعفر, حضرت معصـومه(س) مى باشد. پژوهشگر معاصر, علامه بزرگـوار, حاج محمدتقى تسترى, مولف قامـوس الرجال مى نویسد:
((درمیان فرزنـدان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امام رضا(ع), کسـى همسنگ حضرت معصـومه(س) نمـى باشد.)) محـدث گرانقدر حـاج شیخ عبـاس قمـى به هنگام بحث از دختـران حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع), مى نویسد: ((بـرحسب آنچه به مارسیده, افضل آنها سیـده جلیله معظمه, فاطمه بنت امام مـوسـى(ع), معروف به حضـرت معصـومه(س) است.)) بـررسـى شخصیت بـرجسته و فضایل گستـرده حضـرت معصـومه(س) در ایـن صفحات نمى گنجد. در ایـن نـوشته به برخـى از ویژگیهاى آن خاتـون دوسرا اشاره مى کنیم:
1 ـ شفاعت گسترده
بالاتریـن جایگاه شفاعت, از آن رسـول گرامى اسلام است که در قرآن کریـم از آن به ((مقام محمود)) تعبیر شده است. و گستردگى آن با جمله بلند: (ولسـوف یعتیک ربک فتـرضـى) بیان گردیـده است. همانا دو تـن از بانـوان خاندان رسـول مکرم شفاعت گسترده اى دارند که بسیار وسیع و جهان شمـول است و مـى تـوانـد همه اهالـى محشـر را فـراگیـرد: 1 ـ خـاتـون محشـر, صـدیقه اطهر, حضـرت فاطمه زهـرا ـ سلام الله علیهاـ. 2 ـ شفیعه روزجزا, حضـرت فـاطمه معصـومه(س). در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا ـ سلام الله علیهاـ همیـن بس که شفـاعت, مهریه آن حضـرت است و به هنگـام ازدواج پیک وحـى طـاقه ابریشمـى از جانب پروردگار آورد که در آن, جمله ((خداوند مهریه فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمـد(ص) قـرار داد.)) با کلک تقدیر نقش بسته بود. ایـن حـدیث از طـریق اهل سنت نیز آمده است.
بعد از فاطمه زهـرا ـ سلام الله علیهاـ از جهت گستـردگـى شفاعت, هیچ کـس ـ و حد اقل هیچ بانـویى ـ به شفیعه محشر, حضرت معصـومه دخت مـوسـى بـن جعفر ـ سلام الله علیها ـ نمى رسد, که امام به حق ناطق, حضـرت جعفـر صادق(ع) در ایـن رابطه مـى فـرمایـد: ((تدخل بشفـاعتها شیعتنـاالجنه باجمعهم)): ((بـا شفـاعت او همه شیعیـان مـا وارد بهشت مـى شـوند.))
2 ـ عصمت
بـر اسـاس روایتـى که مـرحـوم سپهر در ((ناسخ)) از امام رضا(ع) روایت کـرده, لقب ((معصـومه)) را به حضـرت معصـومه, امام هشتـم اعطـا کـرده انـد. طبق ایـن روایت امـام رضـا(ع) فـرمود: ((من زار المعصومه بقـم کمـن زارنى)) ((هرکس حضرت معصومه را در قـم زیارت کند, همانند کسى است که مرا زیارت کرده باشد.)) ایـن روایت را مـرحـوم محلاتـى نیز به همیـن تعبیـر نقل کـــرده است.
با تـوجه به ایـن که عصمت به چهارده معصـوم(علیهم السلام) منحصر نیست, بلکه همه پیامبـران, امامـان و فـرشتگـان معصـوم هستنـد. و علت اشتهار حضـرت رسـول اکـرم, فـاطمه زهـرا و امامـان(علیهم السلام) به ((چهارده معصوم)) آن است که آنها علاوه بر مصـونیت از گناهان صغیره و کبیره, از ((ترک اولـى)) نیز که منافات با عصمت ندارد, پاک و مبرا بودند.
مرحوم مقرم در کتابهاى ارزشمند:
((العباس)) و ((علـى الاکبـر)) دلائل عصمت حضرت ابـوالفضل و حضرت علـى اکبر(علیهماالسلام) را بر شمرده است. و مرحـوم نقـدى در کتاب ((زینب الکبـرى)) از عصمت حضـرت زینب ـ سلام الله علیهاـ سخـــن گفته است. و مولف ((کریمه اهلبیت)) شـواهد عصمت حضرت معصومه(س) را بازگو نموده است. و با تـوجه به ایـن که حضرت معصـومه(س) نام شـریفشان ((فاطمه)) است و در حال حیات به ((معصـومه)) ملقب نبـودند, تعبیر امام(ع) دقیقا به معناى اثبـات عصمت است, زیـرا بـر اسـاس قاعده معروف: ((تعلیق حکـم به وصف مشعر بـر علیت است)) دلالت حـدیث شـریف بـر عصمت آن بزرگـوار بـى تـردیـد خـواهـد بـود.
3 ـ فداها ابوها
آیت الله سیـد نصـرالله مستنبط از کتـاب ((کشف اللـاءلـى)) نقل فرمـوده که روزى عده اى از شیعیان وارد مدینه شـدند و پرسشهایـى داشتند که مى خـواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) در سفر بـودنـد, پـرسشهاى خـود را نـوشته به دودمان امامت تقـدیـم نمـودند, چـون عزم سفر کردنـد بـراى پاسخ پرسشهاى خـود به منزل امام(ع) شرفیاب شدند, امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بـود و آنها امکان توقف نداشتند, از ایـن رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشها را نـوشتند و به آنها تسلیـم نمـودنـد, آنها با مسرت فراوان از مدینه منـوره خارج شدند, در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف شـدنـد و داستـان خـود را بـراى آن حضـرت شـرح دادند.
هنگامـى که امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصـومه(س) را ملاحظه کردند, سه بار فرمودند:
((فداها ابـوها)) ((پدرش به قربانـش باد.)) باتـوجه به ایـن که حضرت معصـومه(س) به هنگام دستگیرى پـدر بزرگـوارش خردسال بـود, ایـن داستان از مقام بسیار والا و دانـش بسیار گستـرده آن حضـرت حکایت مى کند.
4 ـ بـارگـاه حضـرت معصـومه(س) تجلیگـاه حضـرت زهـرا(س)
بر اساس رویاى صادقه اى که مرحـوم آیت الله مرعشـى نجفـى(ره) از پدر بزرگـوارش مرحـوم حاج سیدمحمـود مرعشى (متـوفاى 1338 ه" .) نقل مـى کردند, قبر شریف حضرت معصـومه(س) جلـوه گاه قبر گـم شـده مادر بزرگـوارش حضرت صـدیقه طاهره ـ سلام الله علیهاـ مـى باشـد. آن مرحوم در صدد بود که به هر وسیله اى که ممکـن باشد, محل دفـن حضـرت زهـرا ـ سلام الله علیهاـ را به دست آورد, به ایــن منظور ختـم مجربـى را آغاز مى کند و چهل شب آن را ادامه مـى دهد, تا در شب چهلـم به خـدمت حضـرت بـاقـر و یا حضـرت صـادق (علیهماالسلام) شـرفیـاب مـى شـود, امـام(ع) به ایشـان مـى فـرمـاید: ((علیک بکـریمه اهل البیت)) ((به دامـن کـریمه اهلبیت پنــــاه ببرید.)) عرض مى کند: بلـى مـن هـم این ختـم را براى ایـن منظور گرفته ام که قبر شریف بـى بـى را دقیقـا بـدانـم و به زیـارتـش بـروم.
امام(ع) فرمود:(( منظور مـن قبر شریف حضرت معصومه درقم مى باشد.)) سپس ادامه داد: ((براى مصالحـى خداوند اراده فرمـوده که محل دفـن حضرت فاطمه ـ سلام الله علیهاـ همـواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصـومه را تجلیگاه قبرآن حضـرت قرار داده است. هر جلال و جبروتـى که بـراى قبر شریف حضرت زهرا مقـدر بـود خـداوند متعال همان جلال و جبروت را بـر قبـر مطهر حضـرت معصـومه(س) قرار داده است.))
5 ـ پیشگوئى امام صادق(ع)
امام جعفر صادق(ع) در ضمـن حدیث مشهورى که پیرامون قداست قم به گـروهـى از اهـالـى رى بیـان کـردنـد, فـرمـودند: ((تقبض فیها امراءه هى مـن ولدى, واسمها فاطمه بنت مـوسى, تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باءجمعهم)) ((بانـویى از فرزندان مـن به نام ((فاطمه)) دختر مـوسى, در آنجا رحلت مى کند, که با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى شوند.)) راوى مى گوید: مـن ایـن حدیث را هنگامـى از امام صادق(ع) شنیـدم که حضرت مـوسـى بـن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود.
پیشگوئى امام صادق(ع) از ارتحال حضرت معصومه(س) در قـم پیـش از ولادت پدر بزرگـوارش بسیار حائز اهمیت است و از مقام بسیار شامخ آن حضرت حکایت مى کند.
6 ـ رمز قداست قم
در احادیث فراوانى از قداست قـم سخـن رفته, تصـویر آن در آسمان چهارم به رسـول اکـرم(ص) ارائه شـده است.
امیرمـومنان(ع) به اهالى قـم درود فرستاده و از جاى پاى جبرئیل در آن سخـن گفته و امام صادق(ع) قم را حرم اهلبیت معرفى کرده و خاک آن را پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. امام کاظم(ع) قـم را عش آل محمد (آشیانه آل محمـد(ص)) نامیـده و یکـى از درهاى بهشت را از آن اهل قـم دانسته. امـام هادى(ع) اهل قـم را ((مغفـور لهم)) (آمـرزیـده) تعبیر کرده و امام حسن عسکـرى(ع) از حسـن نیت آنها تمجیـد کـرده و بـا تعبیـرات بلنـدى اهالـى قـم را ستـوده است. اینها و دهها حـدیث دیگرى که در قداست و شرافت قم و اهل قـم از پیشوایان معصوم به ما رسیده, فضیلت و عظمت این سرزمیـن را براى همگان روشـن مـى سازنـد, جز این که باید دید راز و رمز ایـن همه شرافت و قداست چیست؟
حدیث فـوق که پیرامون ارتحال حضرت معصـومه(س) به عنوان پیشگوئى از امام صادق(ع) نقل شـد, از راز و رمز آن پـرده بـر مـى دارد و روشـن مـى سازد که ایـن همه فضیلت و شـرافت, از ریحانه پیامبـر, کـریمه اهلبیت, مهیـن بـانـوى اسلام, حضـرت معصـومه(س) ســرچشمه مـى گیرد, که در این سـرزمیـن دیـده از جهان فرو بسته, گردو خاک ایـن سـرزمیـن را تـوتیـاى دیـدگـان حـور و ملائک نمـــوده است.
7 ـ تنها خواهر امام هشتم
نجمه خاتـون همسـرگرامـى امام کاظم(ع) تنها دو فرزنـد در دامان خـود پـرورش داد و آنها عبـارتنـد از:
1 ـ خـورشیـد فـروزان امامت, حضـرت علـى بـن مـوسـى الـرضا(ع).
2 ـ مـاه تـابـان درج عصمت, حضـرت معصـومه(س).
محمد بـن جریر طبرى, دانشمند گرانمایه شیعه در قرن پنجـم هجرى, براین واقعیت تصریح نموده است. مدت 25 سال تمام حضرت رضا(ع) تنها فرزند نجمه خاتـون بـود, پـس از یک ربع قـرن انتظار, سـرانجام ستاره اى تابـان از دامـن نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتـم(ع) بود و امام(ع) توانست والاتریـن عواطف انبـاشته شـده در سـویـداى دلـش را بـر او نثـار کند. بیـن حضرت معصـومه(س) و برادرش امام رضا(ع) عواطف سرشار و محبت زایـدالـوصفـى بـود که قلـم از تـرسیم آن عاجز است.
در یکى از معجزات امام کاظم(ع) که حضرت معصـومه نیز نقشى دارد, هنگامى که مرد نصرانـى مى پرسـد: ((شما که هستید؟)) مـى فرمایـد: ((انا المعصومه اخت الرضا)) ((مـن معصـومه, خـواهر امام رضا(ع) مى باشم.)) ایـن تعبیر از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضـا(ع) و از مبـاهات او به ایـن خـواهـر بـرادرى سـرچشمه مى گیرد.
8 ـ نامه دعوت
محبت و مودت ایـن خواهر و برادر در سطح بسیار بالا بود, به طورى که مفارقت امام هشتـم(ع) براى حضرت معصـومه(س) بسیار سخت بـود, جدائى حضرت معصومه(س) نیز براى امام هشتـم(ع) قابل تحمل نبـود. و لذا پـس از استقـرار امام هشتـم(ع) در مـرو, نامه اى خطـاب به حضرت معصومه(س) مرقوم فرموده, آن را تـوسط غلام مورد اعتمادى به مدینه ارسال نمود. جـالب تـوجه است که حضـرت رضـا(ع) به غلام دستـور داد که در هیچ منزلى توقف نکند, تا آن مرقومه را در اندک زمان ممکـن به مدینه منوره برساند. حضرت معصـومه(ع) نیز به مجرد دریافت دست خط بـرادر, رخت سفر بست و خود را مهیاى سفر نمود.
ای یعقوب بنده من راخوارکردی
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد علیه السلام نقل مى کند که من روز جمعه در مدینه بودم ، نماز صبح را با امام سجاد علیه السلام خواندم ، هنگامى که امام از نماز و تسبیح فراغت یافت به سوى منزل حرکت کرد و من با او بودم ، زن خدمتکار را صدا زد و فرمود: مواظب باش ، هر سائل و نیازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهید، زیرا امروز روز جمعه است .
ابو حمزه مى گوید، گفتم هر کسى که تقاضاى کمک مى کند، مستحق نیست !
امام علیه السلام فرمود: درست است ، ولى من از این مى ترسم که در میان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهیم و از در خانه خود برانیم ، و بر سر خانواده ما همان آید که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد!!
سپس فرمود: به همه آنها غذا بدهید مگر نشنیده اید براى یعقوب هر روز گوسفندى ذبح مى کردند، قسمتى را به مستحقان مى داد و قسمتى را خود و فرزندانش مى خورد، یک روز سؤ ال کننده مؤ منى که روزه دار بود و نزد خدا منزلتى داشت عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه یعقوب به هنگام افطار آمد و گفت : به میهمان مستمند غریب گرسنه از غذاى اضافى خود کمک کنید، چند بار این سخن را تکرار کرد، آنها شنیدند و سخن او را باور نکردند، هنگامى که او ماءیوس شد و تاریکى شب ، همه جا را فرا گرفت ، برگشت ، در حالى که چشمش گریان بود و از گرسنگى به خدا شکایت کرد، آن شب را گرسنه ماند و صبح همچنان روزه داشت ، در حالى که شکیبا بود و خدا را سپاس مى گفت ، اما یعقوب و خانواده کاملا سیر شدند، و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود!
امام علیه السلام اضافه فرمودند: خداوند به یعقوب در همان صبح ، وحى فرستاد که تو اى یعقوب بنده مرا خوار کردى و خشم مرا بر افروختى ، و مستوجب تاءدیب و نزول مجازات بر تو و فرزندانت شد... اى یعقوب من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبیخ و مجازات مى کنم و این به خاطر آنست که به آنها علاقه دارم .
ابو حمزه مى گوید از امام سجاد علیه السلام پرسیدم یوسف چه موقع آن خواب را دید؟
امام فرمود: در همان شب .
جائى که یعقوب آن همه درد و رنج به خاطر بى خبر ماندن از درد دل یک سائل بکشد باید فکر کرد، که جامعه اى که در آن گروهى سیر و گروه زیادترى گرسنه باشند، چگونه ممکن است مشمول خشم و غشب پروردگار نشوند و چگونه خداوند آنها را مجازات نکند.
یگانه فاتح
فروغ بخش شب انتظار، آمدنی ست
نگار، آمدنی غمگسار، آمدنی ست
به خاک کوچه دیدار آب می پاشند
بخوان ترانه شادی که یار آمدنی ست
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد!
مترس از شب یلدا! بهار آمدنی ست
صدای شیهه رخش ظهور می آید
خبر دهید به یاران: سوار آمدنی ست
بس است هر چه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار، آمدنی ست
×××××
مرتضی امیری
حدیث روز
متن حدیث
الإمام الصادق علیه السلام : " من مات وهو لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة . ثم قال : فعلیکم بالطاعة ، قد رأیتم أصحاب علی ، وأنتم تأتمون بمن لا یعذر الناس بجهالته ، لنا کرائم القرآن ، ونحن أقوام افترض الله طاعتنا ، ولنا الأنفال ولنا صفو المال "
* * *
* ترجمه *
* از امام صادق علیه السلام : هرکس بمیرد در حالیکه امامش را نمى شناسد به مرگ جاهلیت مرده است . سپس فرمود : پس بر شما باد اطاعت وپیروى ( از ما ) شما دیدید اصحاب على ( علیه السلام ) را وشما به امامى اقتدا کرده اید که مردم نمىتوانند عذر بیاورند که آن امام را نمى شناختند . کرائم وبر گزیده هاى قرآن از آن ماست ، ومائیم گروهى که خداوند اطاعت ما را واجب گردانیده انفال وبرگزیدهء اموال نیز از آن ماست .
منبع حدیث
المصادر :
* : سلیم بن قیس : على ما فی سند کمال الدین .
* : المحاسن : ج 1 ص 153 ب 22 ح 78 - عنه ( أحمد بن أبی عبد الله البرقی ) عن أبیه ، عن النضر بن سوید ، عن یحیى الحلبی ، عن بشیر الدهان قال : قال أبو عبد الله علیه السلام : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : -
وفی : ص 154 ب 22 ح 80 - عنه ( أحمد بن عبد الله البرقی ) عن أبیه ، عن النضر ، عن یحیى الحلبی ، عن حسین بن أبی العلاء قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات لیس له إمام مات میتة جاهلیة ، فقال : نعم ، لو أن الناس تبعوا علی بن الحسین علیهما السلام وترکوا عبد الملک بن مروان اهتدوا ، فقلنا : من مات لا یعرفه إمامه مات میتة جاهلیة ، میتة کفر ؟ فقال : لا ، میتة ضلال " .
* : العیاشی : ج 1 ص 252 ح 175 - مرسلا عن یحیى بن السری قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : أخبرنی عن دعائم الاسلام التی بنی علیها الدین لا یسع أحد التقصیر فی شئ منها ، التی من قصر عن معرفة شئ منها فسد علیه دینه ولم یقبل منه عمله ، ومن عرفها وعمل بها صلح له دینه وقبل منه عمله ، ولم یضره ما هو یجهل ( شئ من الأمور إن جهله ) ؟ فقال : نعم ، شهادة أن لا إله إلا الله ، والایمان برسوله صلى الله علیه وآله والاقرار بما جاء من عند الله ، وحق من الأموال الزکاة ، والولایة التی أمر الله بها ولایة محمد ، قال : وقال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة . . الحدیث " .
وفی : ج 2 ص 303 ح 119 - مرسلا ، عن عمار الساباطی ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لا تترک الأرض بغیر إمام یحل حلال الله ، ویحرم حرامه ، وهو قول الله " یوم ندعو کل أناس بإمامهم " ثم قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة . فمدوا أعناقهم ، وفتحوا أعینهم ، فقال أبو عبد الله علیه السلام : لیست الجاهلیة الجهلاء " .
* : الکافی : ج 1 ص 376 ح 1 - الحسین بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الحسن بن علی الوشاء ، عن أحمد بن عائذ ، عن أبی أذینة ، عن الفضیل بن یسار قال : ابتدأنا أبو عبد الله علیه السلام یوما وقال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس علیه إمام فمیتته میتة جاهلیة . فقلت : قال ذلک رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ فقال : إی والله قد قال . قلت : فکل من مات ولیس له إمام فمیتته میتة جاهلیة ؟ قال : نعم " .
وفیها : ح 2 - الحسین بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الوشاء قال : حدثنی عبد الکریم بن عمرو ، عن ابن أبی یعفور قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس له إمام فمیتته میتة جاهلیة ، قال قلت میتة کفر ؟ قال : میتة ضلال قلت : فمن مات الیوم ولیس له امام فمیتته میتة جاهلیة فقال : نعم .
وفی : ص 377 ح 3 - أحمد بن إدریس ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن صفوان ، عن الفضیل ، عن الحارث بن المغیرة قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات لا یعرف إمامه ، مات میتة جاهلیة ؟ قال : نعم ، قلت : جاهلیة جهلاء أو جاهلیة لا یعرف إمامه ؟ قال : جاهلیة کفر ونفاق وضلال " .
وفی : ص 378 ح 2 - علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس بن عبد الرحمن ، قال : حدثنا حماد ، عن عبد الأعلى قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول العامة إن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : - فی حدیث طویل ، کما فی روایته الثانیة بتفاوت یسیر .
وفی : ص 19 ح 6 - محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد ، عن صفوان بن یحیى ، عن عیسى بن السری أبی الیسع قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : أخبرنی بدعائم الاسلام التی لا یسع أحدا التقصیر عن معرفة شئ منها . الذی ( التی ) من قصر عن معرفة شئ منها فسد دینه ، ولم یقبل [ الله ] منه عمله ، ومن عرفها وعمل بها صلح له دینه وقبل منه عمله ، ولم یضق به مما هو فیه لجهل شئ من الأمور جهله ؟ ، فقال : شهادة أن لا إله إلا الله ، والایمان بأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله ، والاقرار بما جاء به من عند الله ، وحق فی الأموال الزکاة ، والولایة التی أمر الله عز وجل بها ، ولایة آل محمد صلى الله علیه وآله . قال فقلت له : هل فی الولایة شئ دون شئ فضل یعرف لمن أخذ به ؟ قال : نعم ، قال الله عز وجل ( یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم ) وقال رسول الله صلى الله علیه وآله : " من مات ولا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة " .
وفی : ج 2 ص 21 ح 9 - علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس ، عن حماد بن عثمان ، عن عیسى بن السری قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : - کما فی روایة العیاشی الأولى ، وزاد فیه " وأحوج ما یکون أحدکم إلى معرفته إذا بلغت نفسه ههنا - قال وأهوى بیده إلى صدره - یقول حینئذ : لقد کنت على أمر حسن " .
* : النعمانی : ص 129 - 130 ب 7 ح 6 - کما فی المحاسن ، بسند آخر ، عن معاویة بن وهب ، قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : -
* : الکشی : ص 424 ح 799 - بسند آخر ، قریبا من روایة الکافی الخامسة .
* : کمال الدین : ج 2 ص 413 ب 39 ح 15 - بسند آخر ، عن سلیم بن قیس الهلالی أنه سمع من سلمان ومن أبی ذر ومن المقداد حدیثا عن رسول الله صلى الله علیه وآله أنه قال : من مات ولیس له إمام مات میتة جاهلیة ، ثم عرضه على جابر وابن عباس فقالا : صدقوا وبروا ، وقد شهدنا ذلک وسمعناه من رسول الله صلى الله علیه وآله ، وإن سلمان قال : یا رسول الله إنک قلت : من مات ولیس له إمام مات میتة جاهلیة ، من هذا الامام ؟ قال : من أوصیائی یا سلمان ، فمن مات من أمتی ولیس له إمام منهم یعرفه فهی میتة جاهلیة ، فإن جهله وعاداه فهو مشرک ، وإن جهله ولم یعاده ولم یوال له عدوا فهو جاهل ولیس بمشرک " .
* : ثواب الأعمال : ص 205 ح 1 - بسند آخر ، قریبا من روایة الکافی الخامسة .
* : عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 58 ب 31 ح 214 - بسند آخر ، عن علی بن أبی طالب قال " قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس له إمام من ولدی مات میتة جاهلیة . ویؤخذ بما عمل فی الجاهلیة والاسلام " .
* : الاختصاص : ص 268 - مرسلا ، عن عمر بن یزید ، عن أبی الحسن الأول علیه السلام ، قال سمعته یقول " من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة ، إمام حی یعرفه ، فقلت : لم أسمع أباک یذکر هذا - یعنی إماما حیا - فقال : قد والله قال ذاک رسول الله صلى الله علیه وآله ، قال : وقال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس له إمام یسمع له ویطیع مات میتة جاهلیة " .
* : رسائل المفید : ص 384 - کما فی المحاسن ، مرسلا عن النبی صلى الله علیه وآله : - وفیه " . . إمام زمانه " وقال " بل هو خبر صحیح یشهد به إجماع أهل الآثار ، ویقوی معناه صریح القرآن حیث یقول جل اسمه ( یوم ندعو کل أناس بإمامهم ، فمن أوتی کتابه بیمینه فأولئک یقرؤن کتابهم ولا یظلمون فتیلا ) .
* : کنز الفوائد : ص 151 - بسند آخر ، عن علی علیه السلام قال " قال رسول الله صلى الله علیه وآله : - کما فی روایة العیون " .
* : تلخیص الشافی : ج 4 ص 132 - کما فی رسائل المفید ، مرسلا عن النبی صلى الله علیه وآله : -
* : إثبات الهداة : ج 1 ص 87 ب 6 ح 57 - 58 - عن روایة الکافی الأولى ، والثانیة .
وفی : ص 88 ب 6 ح 59 - 61 - عن روایة الکافی الثالثة ، والرابعة .
* : غایة المرام : ص 266 ب 59 ح 5 - کما فی روایة الکافی الخامسة بتفاوت یسیر ، عن ابن یعقوب .
وفی : ص 273 ب 6 ح 13 - عن روایة العیاشی الثانیة .
* : البرهان : ج 1 ص 383 ح 8 - کما فی روایة الکافی الخامسة ، عن محمد بن یعقوب
وفی : ص 386 ح 25 - عن روایة العیاشی الأولى .
وفی : ج 2 ص 430 ح 13 - عن روایة العیاشی الثانیة .
* : نور الثقلین : ج 1 ص 503 ح 344 - 345 - عن روایة الکافی السادسة ، والخامسة
* : البحار : ج 8 ص 12 ب 19 ح 11 - عن روایة العیاشی الثانیة .
وفی : ج 23 ص 76 ب 4 ح 1 - عن روایة المحاسن الأولى .
وفی : ص 81 ب 4 ح 18 - عن العیون .
وفی : ص 92 ب 4 ح 39 - عن کنز الکراجکی بتفاوت یسیر ، بسنده .
وفی : ص 78 ب 4 ح 9 - عن النعمانی .
وفی : ص 85 ب 4 ح 26 - عن ثواب الأعمال .
وفی : ص 88 ب 4 ح 31 - عن کمال الدین .
وفی : ص 89 ب 4 ح 35 - عن رجال الکشی .
وفی : ص 92 ب 4 ح 36 - عن الاختصاص .
وفی : ج 68 ص 337 ب 27 ح 11 - عن روایة الکافی السادسة .
وفی : ص 387 ب 27 ح 37 - عن روایة العیاشی الأولى ، وفیه " عیسى بن السری ، بدل یحیى بن السری "
داستان دوستان
تشرف حاج علی بغدادی
حاج على بغدادى ایده اللّه تعالى مى گوید: هـشتاد تومان سهم امام (ع ) به ذمه ام آمد.
به نجف اشرف رفتم و بیست تومان آن را به جناب شیخ مـرتـضى انصارى اعلى اللّه مقامه و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسین مجتهد کاظمینى و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسن شروقى دادم و بیست تومان هم به ذمه ام باقى ماند و قصد داشتم در مراجعت , آنها را به جناب شیخ محمدحسن کاظمینى آل یاسین , پرداخت کنم .
وقتى به بـغـداد بـرگـشـتم , دوست داشتم دراداى آنچه به ذمه ام باقى بود, عجله کنم .
روز پنج شنبه به زیارت کاظمین (ع ) مشرف شدم .
پس از زیارت , خدمت جناب شیخ سلمه اللّه رسیدم و مقدارى از آن بـیـسـت تومان را دادم و وعده کردم که باقى را بعد از فروش بعضى از اجناس به تدریج , طبق حواله ایشان پرداخت کنم و عصر آن روز تصمیم به مراجعت گرفتم .
جناب شیخ از من خواست که بمانم .
عـرض کـردم : بـاید مزد کارگرهاى کارگاه شعربافى ام را بدهم (کارگاه بافندگى مو که سابقا مـرسـوم بود و مصارفى داشت ) چون برنامه من این بود که مزد هفته را شب جمعه مى دادم , لذا از کـاظـمین به طرف بغداد برگشتم .
وقتى تقریبا ثلث راه را طى کردم , سید جلیلى را دیدم که از طـرف بغداد رو به من مى آید همین که نزدیک شدم ,سلام کرد و دستهاى خود را براى مصافحه و مـعـانـقـه بـاز نـمـود و فرمود: اهلا و سهلا ومرا در بغل گرفت .
معانقه کردیم و هر دو یکدیگر را بـوسـیـدیـم .
ایـشان عمامه سبزروشنى به سر داشت و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگى بود.
ایستاد و فرمود:حاجى على , خیر است به کجا مى روى ؟ گفتم : کاظمین (ع ) را زیارت کردم و به بغداد بر مى گردم .
فرمود: امشب شب جمعه است برگرد.
گفتم : سیدى نمى توانم .
فـرمـود: چـرا مـى توانى , برگرد تا براى تو شهادت دهم که از موالیان جدم امیرالمؤمنین (ع ) و از دوسـتـان مـایـى و شـیخ نیز شهادت دهد, زیرا خداى تعالى امر فرموده که دوشاهد بگیرید.
[این مـطـلـب اشـاره بـه چـیزى بود که در ذهن داشتم , یعنى مى خواستم ازجناب شیخ خواهش کنم نوشته اى به من دهد مبنى بر این که من از موالیان اهل بیتم وآن را در کفن خود بگذارم ] گفتم : تو از کجا این موضوع را مى دانى و چطور شهادت مى دهى ؟ فرمود: کسى که حقش را به او مى رسانند, چطور آن رساننده را نشناسد؟ گفتم : چه حقى ؟ فرمود: آن چیزى که به وکیل من رساندى .
گفتم : وکیل شما کیست ؟ فرمود: شیخ محمد حسن .
گفتم : ایشان وکیل شما است ؟ فرمود: بله , وکیل من است .
حاج على بغدادى مى گوید: به ذهنم خطور کرد از کجا این سید جلیل مرا به اسم خواند, با آن که من او را نمى شناسم بعد با خود گفتم شاید او مرا مى شناسد و من ایشان را فراموش کرده ام .
باز با خود گفتم لابد این سید سهم سادات مى خواهد, امامن دوست دارم از سهم امام (ع ) مبلغى به او بـدهـم لـذا گـفـتم : مولاى من , نزد من از حق شما (سهم سادات ) چیزى مانده بود درباره آن به جناب شیخ محمد حسن رجوع کردم , به خاطر آن که حقتان را به اذن او ادا کرده باشم .
ایـشـان در چـهـره من تبسمى کرد و فرمود: آرى , بخشى از حق ما را به وکلایمان درنجف اشرف رساندى .
گفتم : آیا آنچه ادا کردم , قبول شده است ؟ فرمود: آرى .
در خـاطـرم گـذشـت که این سید منظورش آن است که علماى اعلام در گرفتن حقوق سادات وکیلند و مرا غفلت گرفته بود.
آنـگـاه فرمود: برگرد و جدم را زیارت کن .
من هم برگشتم در حالى که دست راست اودر دست چپ من بود.
همین که براه افتادیم , دیدم در طرف راست ما نهر آب سفید و صافى جارى است ودرختان لیمو و نارنج و انار و انگور و غیره , با آن که فصل آنها نبود, بالاى سر ما سایه انداخته اند.
عـرض کردم : این نهر و درختها چیست ؟ فرمود: هر کس از موالیان , که ما و جدمان رازیارت کند, اینها با او است .
گفتم : مى خواهم سؤالى کنم .
فرمودند: بپرس .
گـفتم : مرحوم شیخ عبدالرزاق , مردى مدرس بود.
روزى نزد او رفتم شنیدم که مى گفت : کسى که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شبها را به عبادت به سر برد وچهل حج و چهل عمره بجا آورد و مـیان صفا و مروه بمیرد, اما از موالیان و دوستان امیرالمؤمنین (ع ) نباشد, براى او فایده اى ندارد.
نظرتان چیست ؟ فرمود: آرى واللّه ,دست او خالى است .
سپس از حال یکى از خویشان خود پرسیدم که آیا او از موالیان امیرالمؤمنین (ع )است .
فرمود: آرى او و هر که متعلق به تو است , موالى امیرالمؤمنین (ع ) است .
عرض کردم : سیدنا, مساله اى دارم .
فرمود: بپرس .
گفتم : روضه خوانهاى امام حسین (ع ) مى خوانند که سلیمان اع مش نزد شخصى آمد و از زیارت حـضـرت سـیـدالـشـهداء (ع ) پرسید.
آن شخص گفت : بدعت است .
شب , آن شخص در عالم رؤیا هودجى را میان زمین و آسمان دید سؤال کرد در آن هودج کیست ؟ گفتند: فاطمه زهرا و خدیجه کبرى (ع ).
گـفـت : بـه کـجـا مى روند؟ گفتند: براى زیارت امام حسین (ع ) در امشب که شب جمعه است , مـى رونـد.
هـمـچـنـین دید رقعه هایى از هودج مى ریزد و در آنها نوشته است امان من النار لزوار الـحسین فى لیلة الجمعه امان من النار یوم القیامة (این برگ امانى است در روز قیامت , براى زوار امام حسین (ع ) در شبهاى جمعه ) حال آیا این حدیث صحیح است ؟ فرمودند: آرى , راست و درست است .
گـفـتم : سیدنا صحیح است که مى گویند هر کس امام حسین (ع ) را در شب جمعه زیارت کند, ایـن زیـارت بـرگ امـان از آتـش اسـت ؟ فرمود: آرى واللّه و اشک از چشمان مبارکش جارى شد و گریست .
گفتم : سیدنا, مسالة .
فرمود: بپرس .
عـرض کردم : سال 1269, حضرت رضا (ع ) را زیارت کردیم .
در درود (از بخشهاى خراسان ) یکى از عربهاى شروقیه را که از بادیه نشینان طرف شرق نجف اشرف هستند, ملاقات کرده و او را ضیافت نمودیم .
از او پرسیدیم شهر حضرت رضا(ع )چطور است ؟ گفت : بهشت است .
امروز پانزده روز است که من از مال مولاى خود,حضرت على بن موسى الرضا (ع ) خـورده ام , بـنـابـرایـن مگر منکر و نکیر مى توانند درقبر نزد من بیایند.
گوشت و خون من از غـذاى آن حضرت , در میهمانخانه روییده است .
آیا این صحیح است ؟ یعنى حضرت على بن موسى الرضا (ع ) مى آیند و او را ازآن گردنه خلاص مى کنند؟ فرمود: آرى واللّه , جدم ضامن است .
گفتم : سیدنا, مساله کوچکى است مى خواهم بپرسم .
فرمودند: بپرس .
گفتم : آیا زیارت حضرت رضا (ع ) از من قبول است ؟ فرمودند: ان شاءاللّه قبول است .
عرض کردم : سیدنا, مسالة .
فرمودند: بپرس .
عرض کردم : حاجى محمد حسین بزازباشى , پسر مرحوم حاج احمد, آیا زیارتش قبول است ؟ [ایشان با من در سفر مشهد رفیق و شریک در مخارج راه بود] فرمود: عبد صالح زیارتش قبول است .
گفتم : سیدنا, مسالة .
فرمود: بسم اللّه .
گفتم : فلانى که از اهل بغداد و همسفر ما بود, آیا زیارتش قبول است ؟ ایشان ساکت شدند.
گـفـتـم : سـیدنا, مسالة .
فرمودند: بسم اللّه .
عرض کردم : این سؤال مرا شنیدید یا نه ؟ آیازیارت او قبول است ؟ باز جوابى ندادند.
حاج على نقل کرد که ایشان چند نفر از ثروتمندان بغداد بودند که در این سفر پیوسته به لهو لعب مشغول بودند و آن شخص , یعنى حاج محمد حسین , مادر خود را کشته بود.
در ایـن جـا بـه مـوضـعى که جاده وسیعى داشت , رسیدیم .
دو طرف آن باغ و این مسیر,روبروى کاظمین (ع ) است .
قسمتى از این جاده که به باغها متصل است و در طرف راست قرار دارد, مربوط بـه بعضى از ایتام و سادات بود که حکومت به زور آن راگرفته و در جاده داخل کرده بود, لذا اهل تـقـوى و ورع کـه سـاکـن بـغـداد و کاظمین بودندهمیشه از راه رفتن در آن قطعه زمین کناره مى گرفتند, اما دیدم این سید بزرگوار در آن قطعه راه مى رود.
گفتم : مولاى من , این محل مال بعضى از ایتام سادات است وتصرف در آن جایز نیست .
فرمود: این موضع مال جدم امیرالمؤمنین (ع ) و ذریه او و اولاد ما است , لذا براى موالیان و دوستان ما تصرف در آن حلال است .
نـزدیک آن قطعه در طرف راست باغى است مال شخصى که او را حاجى میرزا هادى مى گفتند و از ثـروتـمندان معروف عجم و در بغداد ساکن بود گفتم : سیدنا راست است که مى گویند: زمین بـاغ حـاج مـیرزا هادى , مال موسى بن جعفر (ع ) است ؟ فرمود: چه کار دارى و از جواب خوددارى نمود.
در این هنگام به جوى آبى که از رود دجله براى مزارع و باغهاى آن حدود کشیده اند,رسیدیم .
این نـهـر از جـاده مـى گـذرد و از آن جا جاده دو راه به سمت شهر مى شود, یکى راه سلطانى است و دیگرى راه سادات .
آن جناب به راه سادات میل نمود.
گفتم : بیا از این راه (راه سلطانى ) برویم .
فرمود: نه , از همین راه خودمان مى رویم .
آمدیم و چند قدمى نرفته بودیم که خود را در صحن مقدس نزد کفشدارى دیدم درحالى که هیچ کوچه و بازارى مشاهده نشد.
از طرف باب المراد که سمت مشرق وطرف پایین پا است داخل ایوان شـدیم .
ایشان در رواق مطهر معطل نشد و اذن دخول نخواند و وارد شد و کنار در حرم ایستاد.
به من فرمود: زیارت بخوان .
عرض کردم :من سواد ندارم .
فرمود: من براى تو بخوانم ؟ عرض کردم : آرى .
فـرمـود: ءادخل یا اللّه السلام علیک یا رسول اللّه السلام علیک یا امیرالمؤمنین وهمچنین سلام بر هـمـه ائمـه نـمـود تـا بـه حـضرت عسکرى (ع ) رسید و فرمود:السلام علیک یا ابا محمد الحسن العسکرى .
آنگاه به من رو کرد و فرمود: آیا امام زمان خود را مى شناسى ؟ عرض کردم : چرا نشناسم .
فـرمـود: بـر امـام زمـانت سلام کن .
عرضه داشتم : السلام علیک یا حجة اللّه یا صاحب الزمان یا بن الحسن .
تبسم نمود و فرمود: و علیک السلام ورحمة اللّه و برکاته .
داخل حرم مطهر شدیم و ضریح مقدس را چسبیدیم و بوسیدیم بعد به من فرمود:زیارت بخوان .
دوباره گفتم : من سواد ندارم .
فرمود: برایت زیارت بخوانم ؟ عرض کردم : آرى .
فرمود: کدام زیارت را مى خوانى ؟ گفتم : هر زیارتى که افضل است مرا به آن زیارت دهید.
ایـشـان فرمود: زیارت امین اللّه افضل است و بعد به خواندن مشغول شد و فرمود:السلام علیکما یا امینى اللّه فى ارضه و حجتیه على عباده تا آخر.
در هـمـیـن وقت چراغهاى حرم را روشن کردند دیدم شمعها روشن است , ولى حرم مطهر به نور دیـگـرى مـانـنـد نور آفتاب روشن و منور است به طورى که شمعها مثل چراغى بودند که روز در آفتاب روشن کنند و مرا چنان غفلت گرفته بود که هیچ متوجه نمى شدم .
وقتى زیارت تمام شد از سمت پایین پا به پشت سر آمدند و در طرف شرقى ایستادندو فرمودند: آیا جـدم حـسـین (ع ) را زیارت مى کنى ؟ عرض کردم : آرى , زیارت مى کنم , شب جمعه است .
زیارت وارث را خواندند و در همین وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند.
ایـشان به من فرمودند: به جماعت ملحق شو و نماز بخوان .
بعد هم به مسجد پشت سرحرم مطهر, کـه جـمـاعت در آن جا منعقد بود, تشریف آوردند و خود فرادى در طرف راست امام جماعت و به ردیف او ایستادند من وارد صف اول شدم و مکانى پیداکردم .
بـعـد از نماز آن سید بزرگوار را ندیدم .
از مسجد بیرون آمدم و در حرم جستجو کردم ,اما باز او را نـدیـدم .
قـصـد داشتم ایشان را ملاقات نموده , چند قرانى پول بدهم و شب نزد خود نگه دارم که مـیـهـمان من باشد.
ناگاه به خاطرم آمد که این سید که بود؟ و آیات معجزات گذشته را متوجه شدم , از جمله این که من دستور او را در مراجعت به کاظمین (ع ) اطاعت کردم با آن که در بغداد کار مهمى داشتم .
و ایـن کـه مرا به اسم صدا زد, با آن که او را تا به حال ندیده بودم .
و این که مى گفت :موالیان ما.
و ایـن کـه مـى فـرمود: من شهادت مى دهم .
و همچنین دیدن نهر جارى ودرختان میوه دار در غیر فـصل خود و غیر اینها.
[که تماما گذشت ] و این مسائل باعث شد من یقین کنم که ایشان حضرت بـقـیة اللّه ارواحنافداه است .
مخصوصا در قسمت اذن دخول و پرسیدن این که آیا امام زمان خود را مى شناسى .
یعنى وقتى که گفتم :مى شناسم , فرمودند: سلام کن , چون سلام کردم , تبسم کردند و جواب دادند.
لذا نزد کفشدارى آمدم و از حال آن حضرت سؤال کردم .
کفشدار گفت : ایشان بیرون رفت بعد پرسید این سید رفیق تو بود.
گفتم : بلى .
بـعـد از ایـن اتـفاق به خانه میهمان دار خود آمدم و شب را در آن جا به سر بردم .
صبح که شد, نزد جناب شیخ محمد حسن کاظمینى آل یاسین رفتم و هر آنچه را دیده بودم ,نقل کردم .
ایـشان دست خود را بر دهان گذاشت و مرا از اظهار این قصه و افشاى این سر نهى نمود و فرمود: خداوند تو را موفق کند.
بـه همین جهت من آن را مخفى مى داشتم و به احدى اظهار ننمودم تا آن که یک ماه ازاین قضیه گذشت .
روزى در حرم مطهر, سید جلیلى را دیدم که نزد من آمد و پرسید:چه دیده اى ؟ گفتم : چیزى ندیده ام .
باز سؤالش را تکرار کرد.
اما من به شدت انکارنمودم .
او هم ناگهان از نظرم ناپدید شد
&شیطان شناسی(مبحث آخر) &
راههای خودنگهداری
?قرآن درآیاتی چندمؤمنان رادعوت به حفظ ونگهداری ازخویش نموده ومی فرمایدخودنگهداری ازدوبعددرموردانسان مطرح است:
الف:ازخطرهای جسمی وبدنی که انسان هانوعاًخودراازخطرات جانی وجسمی حفظ می کنند.
ب:ازخطرهای معنوی
حال سئوال این است که چگونه می توان خودراازخطرات معنوی حفظ نمود؟دراینجابه گوشه ای ازعواملی که می تواندانسان راازخطرنفوذشیطان حفظ کنداشاره می نمائیم:
1-پناه بردن به خدا«استعاذه»
2-بازنگری درعیوب
3-تقواومصونیت
4-توجّه به حضورخدا
5-عبرت ازدیگران
6-نمازوروزه
7-استغفاروتوبه
8-دوستان صالح
9-توسل به اهلبیت(ع)
10-ازدواج
11و12و13-ذکرویادخدا،قرائت قرآن،دعا
(اللهم عجّل لولیّک الفرج-التماس دعا)
&شیطان شناسی(مبحث ششم) &
ابزارهاوراهکارهای شیطان
القائات شیطانی طوری نیست که انسان آن رااحساس نموده ومیان آن القائات وافکارش فرق بگذارد.زیرا شیطان به گونه ای ظریف ومخفی درنفس انسان نفوذ می کند که انسان القائات ووسوسه هایش رافکرخودمی انگاردوکیست که به اندیشه های خویش سوء ظن داشته باشد.
قرآن می فرماید:«انّه یراکُم هووقبیلُهُ مِن حیثُ لاتَرَونَهُم»اوومأمورانش شمارامی بینندوتحت نظردارندازهمان جایی که شماآنهارانمی بینید.1
لذاانسان آلوده به هنگام انجام بدی هاهیچ گونه امروتحریکی ازبیرون وجودخود احساس نمی کندووسوسه شیطان هرگزقابل لمس نیست.دراینجابه چندنمونه ازابزارهاوحیله های شیطان اشاره می شود:
1-خیرخواهی
یکی ازراههای نفوذشیطان خیرخواهی است همان طوری که درداستان حضرت آدم چنین آمده است که شیطان به آنهاگفت :خداوندبه این خاطرشماراازخوردن این درخت منع نموده که جاودانه نشویدوتبدیل به مَلَک وفرشته نگردید.بعدهم قسم یادکردکه این منم که خیرخواه شماهستم.2
سپس گفت ای آدم آیامی خواهی توراراهنمایی کنم بردرختی که جاودانگی می بخشدوبه سلطنتی که کهنگی وزوال نداردوبدین ترتیب آدم وحوّارابه ترک اُولی وا داشت وازآن باغ بهشتی جداساخت.
2-تسویف
یکی دیگرازراه کارهای شیطان تسویف است یعنی کوتاهی درانجام وظایف وتأخیر انداختن آن هرزمان که بخواهدکاری بکندیاتوشه ای بیاندوزد.
قرآن می فرماید:«شیطان وعده شان می دهدوبه آینده امیدوارشان می سازددرحالی که اوجزوعده های دروغین نمی دهد.»3
مولوی دراین خصوص مثال زیبایی آورده است:
تو که می گویی فردااین بدان که به هرروزی که می گویدزمان
آن درخت بد،جوان ترمی شود وین کَننده،پیرومضطرمی شود
خاربُن هرروز وهردم سبزتر خارکن هرروز زارو خشک تر
او جوان ترمی شودتوپیرتر زود باش وروزگار خود مبر
خاربُن دان هریکی خوی بدت بارهادرپای خار آخر زدت
3-تسویل«زینت دادن اعمال»
یکی دیگر ازابزارهای شیطان«تسویل»یعنی جلوه دادن چیزی که نفس آدمی حریص برآن است به طوری که زشتی هارازیبامی بیندوبه خاطرزیبادیدن اعمال ورفتارورأی خودبرای هیچ چیزدیگرحقیقتی قایل نمی باشد.
قرآن می فرماید:«شیطان برای آنهازینت داد،وبه آرزوهای کاذب آنها راوعده داد.»4
4-خشم وغضب
یکی ازکمین های خطرناک شیطان خشم است،چون خشم شعبه ای ازدیوانگی است.خشم به صورت غریزی درهمه افرادبشروجودداردتاموانع حیات وکمال خویش رابه وسیله آن دفع نمایدامّااین غریزه همچون دیگرغرایزبایدکنترل شودواگر ازحدّ اعتدال خارج گرددیکی ازدام های شیطان خواهدشد.
امام باقر(ع)فرمود:«غضب آتشی است ازطرف شیطان که دردل بنی آدم افروخته می شود.»5
5-قماربازی
یکی ازابزارهای شیطان قماربازی است.قمارعامل دشمنی وکینه توزی می شود، وزمینه خشم وانتقام رافراهم می سازدوزیان های اقتصادی وروانی به قماربازان واردمی سازدازاین روقمارهمانندشراب درشریعت مقدس اسلام حرام شده است.6
6-شراب
یکی ازابزارهای فریب شیطان شراب است که علاوه برضررهای جسمانی،برروح وروان انسان نیزاثرمنفی می گذارد.
امام باقر(ع)فرمود:«خداوندمتعال برای شرّوبدی قفلهایی قرارداده که کلیدآن قفل هاشراب است.»7
ایرج میرزاچنین سروده است:
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی * آراسته باشکل مهیبی سر بر را
گفتاکه منم مرگ اگرخواهی زینهار*بایدبگزینی تویکی زین سه خطررا
یاآن پدرپیرخودت رابکشی زار * یابشکنی ازخواهرخودسینه وسر را
یاخودزمی ناب بنوشی دوسه ساغر*تاآنکه بپوشم زهلاک تونظررا
گفتاپدروخواهرمن سخت عزیزند* هرگزنکنم ترک ادب این دو نفررا
جامی دوسه نوشیدچوشدچیره زمستی * هم خواهرخودرازدوهم کشت پدررا
7-تماس بدنی
یکی ازابزارهای نفوذشیطان وانحراف،ارتباط وتماس بدنی نامشروع بازنان نامحرم است.
امام رضا(ع)فرمود:ازدست دادن وتماس بدنی بانامحرم اجتناب نما،زیراتماس بانامحرم موجب نفوذ شیطان می شود.»8
(ادامه دارد)
پاورقی:1-سوره اعراف،آیه27. 2-سوره اعراف،آیه21. 3- سوره نساء،آیه 20.
4-سوره محمد،آ یه25،انفال،آیه48 5-بحارالانوار،ج7،ص267 6-سوره مائده،آیه91،بقره،آیه219.
7-تفسیرنمونه،ج11،ص413. 8-بحارالانوار،ج96،ص275.
شیطان شناسی(مبحث پنجم)
دامهای شیطان
1-دوست ناباب
دوست وهمنشین بدمی تواندیکی ازدامهای خطرناک برای انسان باشد.قرآن اززبان افرادمنحرف که گرفتارعذاب دوزخ شده اندچنین می فرماید:«وای برمن،ای کاش فلان مردبدکاررارفیق نمی گرفتم،که رفاقت اومراازپیروی حق محروم ساخت وگمراه گردانید.آری،شیطان برای انسان مایه سرافکندگی وخواری است.»1
حضرت علی(ع)می فرماید:«ازمصاحبت بافردفاسدوشروربپرهیزکه ناخودآگاه طبع توبدی راازاومی دزدد.»2
الحذرازاین رفیقان الحذ ر این سپاه دشمن است ای بی خبر
«لردآویبوری»می گوید:«بایددرانتخاب دوستان دقت کرد؛غالب معصیت های مادرنتیجه معاشرت های بی جاپدیدمی آیدانسان دراجتماع ناگزیربابرخی ازطبقات مردم آشنامی گردد،بسا می شوددرنتیجه آشنایی بافرومایگان درپرتگاه سقوط می افتد.ممکن است اشخاص فرومایه نسبت به آشنایان خودمنظوربدی نداشته باشند.ولی مانندعقرب،فقط به اقتضای طبیعت خوداخلاق زهرآلودرادرروح آنانتزریق می کنند.»3
2-دنیاطلبی
یکی ازدامهای فراگیرومستحکم شیطان،دنیاطلبی وعلاقه به دنیابرای دنیااست. قرآن می فرماید:«آنان که به لقای ماامیدندارندوبه زندگی دنیادل بسته ودل خوشندوآنان که ازآیات ماغافلند،همانهاهستندکه جایگاهشان آتش دوزخ خواهدبود،به واسطه آنچه دراین دنیاکسب کرده اند.»4
3-آرزوهای دورودراز
داشتن آرزوبه صورت معقول نه تنهاعیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است،آنچه عیب است آرزوهای دورودرازوبی پایان است که انسان رابه خودمشغول داشته وازحق بازمی داردویکی ازدامهاوبرنامه های شیطان محسوب می شود.
قرآن می فرماید:«شیطان اعمال زشت(منافقان)رادرنظرشان زینت داده وآن راباآرزوهای طولانی فریفته است.»5
حضرت علی(ع)می فرماید:«خطرناکترین چیزی که برشماازآن می ترسم دوچیزاست پیروی ازهوای نفس وآرزوهای طولانی.امّاپیروی ازهوای وهوس مانع حق می شودوآرزوهای طولانی آخرت رابه فراموشی می سپارد.»6
4-تقلیدکورکورانه
یکی ازدامهای شیطان بخصوص برای قشرجوان تقلیدکورکورانه است تقلیدی کهآگاهی خودرابه کلی نادیده گرفته وچشم وگوش بسته درپوشش،آرایش وخوراک ازدیگری پیروی کند.
5-عشق های شیطانی
یکی ازدامهای شیطان عشق های شیطانی است که برخی ازافرادبی بندوبارباماسک عاشقی بدنبال صیدوشکاردختران غافلند.عشقی که برپایه هوس وجاذبه های ظاهری است،درحالی که عشق برآب ورنگ وحسن صورت پایدار نمی ماندوزوال پذیراست.
به قول مولوی: عشقهایی کزپی رنگی بود عشق نبود،عاقبت ننگی بود
6-همنشینی باهواپرستان
نشست وبرخاست باانسانهای آلوده،خطرناک است؛وجمع آنان گلوگاهی برای فریب آدمی است.چون دراین جمع ایمان به دست فراموشی سپرده می شودودرعوض شیطان حضورفعّال داشته وازاین زمینه مساعد،بهره برداری کامل خواهدکرد.
حضرت علی(ع)فرمود:همنشنی بااهل هوی،فراموش خانه ایمان ومحل حضورشیطان است.7
7-یأس وناامیدی
یأس ازرحمت خداوناامیدی ازبرآورده شدن خواسته هاونیازها بحران می آفریند،چون شیطان درجستجوی انسان هایی است که ازدرگاه خداقطع امید کرده وبی پناه شده اند .
امام خمینی(ره)می فرماید:«هیچ وقت یأس رابه ذهنتان واردنکنید»8«یأس ازجنودابلیس است یعنی شیطان انسانهارابه یأس وامی دارد.»9
8-شهوت گرایی
یکی ازدامهای خطرناک شیطان دام شهوت است.
پیامبراکرم(ص)فرمود:«الشّهوات مضائدالشیطان»«شهوتهای گوناگون شکارگاههای شیطان هستند.»10شهواتی همچون شهوت شکم،شهوت مال وثروت،شهوت ریاست ومقام و...شایدنیرومندترین آنهاشهوت جنسی باشدزیرااین غریزه اگررهاشود،همچون موریانه که بی رحمانهبردرختان تناورهجوم می آوردوازدرون آن راپوک وتهی می سازد،جسم وجان آدمی رابه تحلیل برده ورفته رفته به ویرانی وسقوط می کشاند.
9-ارتباط بانامحرمان
یکی دیگرازدامهای شیطان ارتباط بازنان نامحرم است.پیامبراکرم(ص)فرمود:«اززنان (نامحرم)بپرهیزیدزیراشیطان درکمین است وهیچ یک ازدامهای اوبرای صیدپرهیزگاران مانندزنان،مورداطمینان نیست.»
(ادامه دارد)
×××××××
پاورقی:1-سوره فرقان،آیه28 2-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج2،کلمه147 3-درجستجوی خوشبختی،ص68
4-سوره یونس،آیه8 5-سوره محمد،آیه25 6-نهج البلاغه،خطبه42
7-نهج البلاغه،خطبه86 8-صحیفه نور،ج9،ص99 9-صحیفه نور،ج13،ص283
10-مستدرک،ج11،ص343