مراقبات ماه مبارک رمضان
(مبحث دوم)
با مقدماتی که در مبحث اول مطرح شد مى توانیم به نتایج بزرگى برسیم که بعضى از آنها عبارتند از:
(الف- مى فهمیم که چرا خداوند براى میهمانش گرسنگى را انتخاب کرده است .
نعمتى بالاتر و بهتر از نعمت شناخت ، نزدیکى و دیدار خداوند نیست و گرسنگى از راههاى نزدیک رسیدن به آن است .
پس مى بینى که روزه تکلیف نیست بلکه خداوند به وسیله آن تو را بزرگ داشته و به خاطر واجب نمودن آن بر ما منت دارد. و بهمین جهت شکر آن واجب است . و ارزش دعوت خداوند به روزه را در کتابش ، در آیه روزه ، مى فهمى و اگر بدانى که این خطاب ، دعوت تو به سراى پیوستن به خداست ، از آن لذت برده ؛ و مى فهمى که علت واجب کردن آن کم خوردن و ضعیف کردن نیروهاست . بهمین جهت حیف مى آید که حتى در شب نیز غذا بخورى . و ممکن است علت هاى دیگر تشریع روزه را نیز درک کنى .
(ب- وقتى ارزش کارى را که از تو خواسته شده ، فهمیدى ، براى رسیدن به نتیجه خوب ، در جهت انجام درست و اخلاص در آن ، تلاش مى کنى .
(ج- هنگامى که هدف از واجب شدن روزه را دانستى ، مى فهمى که چه چیزى باعث صفا و روشنى یا تیرگى آن مى شود؛ و معنى این حدیث را مى فهمى که
((روزه فقط خوددارى از خوردنى و آشامیدنى نیست ؛ و هنگامى که روزه گرفتى ، گوش ، چشم و زبانت نیز باید روزه بگیرد.)) حتى در بعضى روایات پوست و مو نیز گفته شده .
(د- مى فهمى که شایسته نیست نیت و هدف روزه ، فقط مجازات نشدن یا بدست آوردن پاداش و بهشت و ناز و نعمت باشد؛ گرچه با روزه این دو نیز بدست مى آید بلکه سزاوار است هدف و نیت روزه نزدیکى انسان به خداوند و همسایگى و خوشنودى او باشد. و حتى از این حد نیز بالاتر آمده و خود این عمل را بخاطر این که انسان را از صفات حیوانى خارج و به صفات روحانى نزدیک مى گرداند، نزدیک شدن به خدا بداند، نه وسیله اى براى نزدیک شدن به او.
بعد از درک این مطالب با کمى تاءمل مى توانى بفهمى که هر کار یا حال یا سخنى که تو را از مقامهاى بلند حضور در درگاه خدا دور سازد، مخالف مراد مولایت از مشرف نمودن تو به این دعوت و میهمانى است . و راضى نمى شوى در خانه میهمانى این پادشاه بزرگ - که تو را با این نزدیکى و مشرف نمودن نزدیک گردانده است و عالم به نهانى هاى تو و آنچه در قلب تو مى گذرد، مى باشد - در حالى که به تو توجه دارد، از او غافل باشى . و راضى نمى شوى که از او روى بگردانى در حالى که به تو روى کرده است . عقل انسان این را از کارهاى بسیار زشت مى داند که حتى دوست حاضر نیست با دوستش چنین عملى انجام دهد؛ ولى خداوند به خاطر مداراى با بندگان آسان گرفته و تکلیف آنان را کمتر از توانائیشان قرار داده است .
بندگان خوب از این هم بالاتر رفته و با آقاى خود در مورد واجب و حرام آن گونه عمل مى کنند که شایسته حق آقایى و بندگى است ؛ و کسى را که در این مورد کوتاهى کند، پست و حقیر مى دانند.
و خلاصه این که در روزه خود به سفارشات امام صادق (علیه السلام ) عمل مى کنند:
((یکى از آنها این است که موقعى که روزه مى گیرى خود را نزدیک به آخرت ببین ؛ و با خضوع و خشوع و شکستگى و خوارى باش ؛ و مانند بنده اى که از مولاى خود ترسان است ، بوده ؛ دلت از عیوب ، و باطنت از حیله ها و مکرها پاک باشد؛ و خدا از هر چه غیر اوست بیزارى جوى و در روزه خود تنها خدا را سرپرست خود بدان و آنگونه که شایسته است از خداوندى که بر همه غالب است بترس ؛ و در روزهایى که روزه مى گیرى روح و بدنت را براى عمل به دستورات او و چیزهایى که از تو خواسته ، فارغ کن .))
حضرت (علیه السلام ) سفارشات دیگرى نیز نمودند مثل حفظ اعضاى بدن از کارهایى که خداوند ممنوع کرده و مخالف خواسته اوست ، بخصوص زبان ، حتى از مجادله و سوگند راست . سپس در آخر روایت فرمود:
((اگر به تمام آنچه گفتم عمل کردى ، به تمام آنچه شایسته روزه دار است ، عمل کرده اى ؛ و هر اندازه از چیزهایى که گفتم کم کنى ، همان مقدار فضیلت و ثواب روزه ات کمتر مى شود.))
این سفارشها را در مورد وظایف روزه دار ببین ، و درباره اثرات آن تاءمل نما. کسى که خود را نزدیک به آخرت ببیند، قلب او از دنیا خارج شده و براى او چیزى جز تهیه توشه براى آخرت مهم نخواهد بود. همینطور اگر قلب او شکسته و خاضع و خوار باشد میلى به غیر خدا نداشته و مایه دلخوشى او کسى جز خدا نیست . و کسى که روح و بدن او غرق در یاد، محبت و عبادت خدا شده و روزه او روزه مقربین مى گردد.
خداوند به حق دوستانش چنین روزه اى را نصیب ما بفرماید؛ گرچه یک روز در عمرمان باشد.
×××××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
مراقبات ماه مبارک رمضان
(مبحث اول)
از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) روایت شده است :
((نگویید رمضان ؛ زیرا نمى دانید رمضان چیست ؛ و اگر کسى گفت ، باید صدقه داده و روزه بگیرد. بلکه همانطور که خداوند فرموده است بگویید ماه رمضان .))
از اعمال مهم سالک در این ماه بزرگ شناخت حقیقت این ماه - در این ماه خداوند رهروان این ماه را با دعوت به میهمانى این ماه گرامى داشته و این ماه ماه میهمانى خداست - و سپس فهمیدن معنى روزه و مناسبت آن با میهمانى خداست . آنگاه تلاش و کوشش براى بدست آوردن اخلاص در کردار و رفتارهایى است که مطابق با رضایت صاحبخانه است .
گرسنگى فواید بیشمارى در جهت تکمیل نفس و شناخت خداوند براى سالک دارد. روایات زیادى در فضایل گرسنگى وارد شده است که بد نیست در اینجا اشاره اى به آنها و سپس به فلسفه و حکمت گرسنگى داشته باشیم .
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است :
((با تشنگى و گرسنگى با نفسهایتان مبارزه کنید همانا پاداش این کار همانند پاداش مبارزه در راه خداست . و عملى دوست داشتنى تر از گرسنگى و تشنگى در نزد خدا کسى است که گرسنگى بیشترى کشیده باشد و در خداوند متعال تفکر بیشترى نموده باشد.))
و به اسامه فرمودند:
((اگر مى توانى در حال گرسنگى و تشنگى ملک الموت را ملاقات کن تا به بالاترین مقامها و جاها رسیده و با پیامبران هم منزل شوى و ملائکه از دیدن روحت شادمان شوند و خداوند بر تو درود فرستد.))
نیز فرمودند:
((گرسنگى بکشید و بر بدنهایتان سخت بگیرد شاید دلهایتان خداوند متعال را ببیند.))
در حدیث معراج خداوند پرسید:
اى احمد! آیا آثار روزه را مى دانى ؟ پاسخ داد: خیر. خداوند فرمودند:
نتیجه روزه کم خورى و کم گویى است . و آن حکمت را به ارمغان مى آورد و حکمت معرفت را در پى دارد و معرفت یقین را. و وقتى که بنده اى به یقین رسید باکى ندارد که چگونه روزگار را سپرى کند. در سختى یا آسانى و این مقام خوشنودهاست . و هر کس طبق خوشنودى من رفتار کند، سه خصلت را به او مى دهم : شکرى که نادانى همراه آن نباشد، یادى که فراموشى نداشته باشد و دوستیى که دوستى من را بر دوستى آفریدگانم ترجیح ندهد. هنگامى که او من را دوست داشت ، من هم او را دوست خواهم داشت ؛ دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را به عظمت جلالم مى گشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمى دارم ؛ در تاریکى شب و روشنایى روز با او مناجات مى کنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینى او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او مى رسانم و اسرارى را که از بندگانم پنهان کرده ام براى او آشکار مى کنم ...؛ عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا مى برم ؛ مرگ را بر او آسان مى کنم تا وارد بهشت شود و وقتى که ملک الموت او را ملاقات کند، به او مى گوید: آفرین بر تو و خوشا به حالت ! خوشا به حالت ! خداوند مشتاق تو است ... خداوند مى گوید: این بهشت من است ، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگیم ساکن شو. روح انسان مى گوید: خدا یا خود را به من شناساندى و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بى نیاز شدم . قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنى تر است ... آنگاه خداى متعال مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعى بین خود و تو قرار نمى دهم ؛ تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد شوى ؛ که با دوستان خود چنین کنم .
در این روایت به فلسفه و فضیلت گرسنگى اشاره شده است . براى توضیح بیشتر مى توان به سخنان علماى اخلاق که برگرفته از روایات مى باشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فواید زیادى گفته اند از قبیل :
(الف- صفاى قلب : زیرا سیرى باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبیه مستى پیدا مى کند و نمى تواند خوب فکر کند؛ سرعت انتقال او کم شده و قلب او کور مى شود. برخلاف گرسنگى که باعث رقت و صفاى قلب مى شود. و قلب را آماده تفکرى که باعث شناخت مى شود، مى کند. و نورى آشکار پیدا مى کند. از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است :
((کسى که شکم خود را گرسنه نگه دارد اندیشه اش تربیت مى شود.)) و قبلا نیز ثمرات شناخت و معرفت را شنیدى .)
(ب- تواضع و از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى که منشاء سرکشى است ؛ وقتى نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سرکشى دست بر مى دارد.
(ج- شکستن شدت شهوات و نیروهایى است که باعث انجام گناهان کبیره شده و سبب هلاکت انسان مى شوند. چون بیشتر گناهان کبیره از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسى بوجود مى آید و کم کردن این دو شهوت باعث مصون ماندن از خطرها مى شود.
(د- آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است ؛ که کمترین آنها کم احتیاجى به تخلى و بدست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماریهاى گوناگون است - زیرا معده خانه بیمارى و پرهیز سرِ هر دارویى است . و نیز مانع بوجود آمدن مشکلاتى که از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنیا مى کند مى گردد؛ مال و مقامى که عده بسیارى را هلاک کرده است .
(ه- توانایى براى دادن مال ، میهمانى دادن ، هدیه دادن ، احسان و نیکى ، رفتن به حج و زیارت و بالاخره انجام تمام عبادتهاى مالى است .
انسان نمى تواند این فایده ها را بروشنى درک کند مخصوصا فایده اول را.
تفکر در عمل مانند نتیجه است و غیر آن مانند مقدمات است چون فکر حرکت است و غیر فکر مقدمه و آمادگى براى حرکت .
بهمین جهت درباره تفکر روایت شده است :
((یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است .))
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث پنجم )
اى صاحب عقل و شناخت و داراى راءى و نظر و اختیار!
چرا احوال قبر و پوسیدگى و کرمها و مصیبت هاى آن را در خاطر نمى آورى !
هنگامى که در خاک مدفون شده ، خاک گوشت تو را خورده و کرمها در بینى تو وارد شوند؛ مردمک چشم بر چهره افتاده ، قیافه تمیز، زیبا و لطیف تو تبدیل به هیزم زیادى شود. و علاوه بر این که صورتت در گل فرو رفته و در زمین مدفون شده است ، ذلت ، فلاکت ، شکستگى ، بلا و شکنجه هم ببینى .
در آینه عقلت زیبایى صورتت را دیده و در مورد بد قیافگى و زشتى خود تاءمل کن و از مصائبى که پس از مرگ بر تو وارد مى شود پند و اندرز بگیر. سپس فکرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسیار گرمى که بر سرت ریخته مى شود – که
((پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مى سوزاند. و گرزهاى آهنین براى آنهاست .))
بیندیش !
در آتشى بسیار سوزان که عمق آن زیاد است انداخته مى شوى ! آتشى که زیورآلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرک آلوده به خون است !
و بدین ترتیب بر تمام اعضاى بدنش یکى پس از دیگرى گریه کرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهایى را باید تحمل کنند. و اگر بخواهد مى تواند هر شبى بر یکى از اعضاى بدنش بگرید. همچنین مى تواند نوحه امام سجاد (علیه السلام ) را بر خود - که ((زُهَرى )) آن را با نظم و نثر روایت کرده است - بخواند.
در یکى از شبها هم بر کمى حیات خود گریه کند. باین ترتیب که ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزدیکى و مجلس انس خود را بیاد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببیند در مقابل این گرامیداشتهاى بزرگ چه وظیفه اى دارد. بر مروت ، حیا و وفاى خود گریسته و بگوید:
واى از کار زشت و سرافکندگیم ، از رسوایى و کمى حیایم !
این پروردگار و آقا و نعمت دهنده من ، مالک مالکها، حاکم حاکمان و بخشنده ترین بخشندگان است که مرا دعوت به ذکر، همنشینى و انس با خود مى کند؛ در حالى که مالک مالکها، بى نیازترین بى نیازها و پروردگار زمین و آسمان است .
ولى من قبول این گرامیداشتهاى بزرگ را بر خود سنگین مى دانم ؛ در حالى که من ذلیلترین ذلیلها، فقیر از همه جهات ، بلکه فقر محض ورشکسته ، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنایت او، زنده به حیات او، روزى خور او، مسامحه کار و مجرم در رابطه با خدمت به او مى باشم .
به من فرصت داده و با پوشش خود بدیهاى مرا پوشانده و با شناخت خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمایى نموده ، و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است .
مرا در راه نزدیک شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشکار نموده است . براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گرامیترین مخلوقات در نزد خود و محبوبترین بندگانش را فرستاده است . و براى گرامیداشت من به یک نعمت اکتفا ننموده و نعمتهاى دیگر را از من سلب نکرده بلکه پیوسته نعمتى را بر نعمت دیگر اضافه نموده تا این که با فرستادن فرشته اى در هر شب براى دعوت من ، مرا محترم داشته است .
ولى من جواب خوبیهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشته ام ؛ بر چیزهایى که موجب خشم او مى شده حریص بوده و با سرعت کارهایى را که دور از رضایت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفته ام .
از ((روزى )) اندک او خشمگین بوده و در حالى که مشغول گناه بودم پاداش نیکوکاران را از خدا خواسته ، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ایمن مى دانستم .
انا لله و انا الیه راجعون !
چه مصیبت بزرگى که مجازات آن نیز بزرگ است !
واى از رسوایى ، کم حیایى و بى وفایى ! چرا در حضور او گناهان کبیره را انجام دادم ؛ در حالى که آن را از کوچکترین آفریدگان او پنهان مى کردم و چرا در حالى که همراه من بود ملاحظه او را نکردم . او بدیها و گناهانم را پوشانید ولى احترام این پوشش را نگه نداشتم .
آه از سیه روزى من در لحظه ورود بر او!
با چه رویى با او دیدار کنم ! با چه زبانى با او نجوا کنم در حالى که پیمانها و سوگندها را بعد از محکم نمودن آنها شکستم . هنگامى که او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود؛ در حالى که احتیاجى به من نداشت . در حالى که با او بیگانه بودم مرا دعوت کرد ولى من به او پاسخى ندادم ؛ به من روى نمود ولى از او روى گرداندم .
واى از کار زشت من و بدکاریم !
چگونه جراءت کردم و چطور خود را فریب دادم ! خدایا بخاطر این کارهاى بسیار زشت و این حالات دردناک و بد به فریادم برس !
×××××××
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث چهارم )
یقین داشته باش
که هیچگاه نمى توانى ظاهر خود را اصلاح نمایى مگر با اصلاح باطن .
زیرا سرچشمه اعمال قلب است . و از همین رو است که از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد برنمى آید.
بنابراین مهمترین کارها اصلاح قلب است . و قلب از ملکات نفسانى پیشین و خطورات قلبى تاءثیر مى پذیرد. خطورات قلبى نیز از محسوسات و ملکات نفسانى و خلق و خوى سرچشمه مى گیرد. اکنون اگر کسى نتوانست قلب خود را از این راه اصلاح کند، چاره اى جز کوبیدن درِ لطف و بخشش خداى کریم و رحیم (براى توفیق ، تاءیید و هدایت ) نخواهد داشت . بهمین جهت اگر کسى واقعا بفهمد که نمى تواند نفس و قلب خود را اصلاح نماید و چاره اى جز درخواست رحمت پروردگار خود ندارد - و خود را مانند کسى ببیند که در دریاى عمیقى در حال غرق شدن یا در آتش گرفتار شده است - و خود و دل و عمل و کارش را به خدا سپرده و به عنایت او خوشبین باشد حتما نجات یافته ، سعادتمند شده و به خواسته خود مى رسد.
زیرا او توانایى است که ناتوان نشده ، بخشنده اى است که بخل نورزیده و امینى است که خیانت نمى کند.
و گفته اند - و چه خوب گفته اند -: مبارزه با فریب هاى نفس و شیطان پایانى ندارد مگر این که عجز خود را بخوبى درک کرده و صادقانه به خداوند پناه بریم .
پس باید عمل خود را به خدا سپرده ، باطن ، روح ، قلب ، بدن ، ایمان و عمل را به خداوند تسلیم نماید که خداوند در حق کسى جفا و خیانت نمى کند.
آنگاه فرض کند که در مقابل خداوند متعال ایستاده و در حالى که بدون واسطه با او در حال سخن گفتن است به او مى گوید:
آیا پاسخ تو ((نه )) خواهد بود - و گفتن کلمه ((نه )) براى او سنگینتر از کوهها باشد - سپس بگوید: اگر بگویى ((نه )) واى بر من ! واى بر من ! و بفریادم برس ! بفریادم برس !
سپس درباره خوارى رد خداى متعال در جمیع ابعاد و آثارش ، در عقل و روح و بدنش فکر کرده و آنگاه براى تمام این مصیبتها یکى پس از دیگرى گریه کند و بگوید:
واى بر عقل من اگر پروردگار و آقاى من آن را بپوشاند! عقل من چه حالى خواهد داشت اگر نتواند به مقام نور، شرف ، حضور، آبرومندى و منزلت داشتن نزد خدا و رسیدن به مقام فرماندهى فرشتگان و امین وحى خدا بودن برسد؛ عبادت کننده هواى نفس ، مطیع خوک شهوت و خدمتگزار سگ غضب شده و نتواند به همسایگى بهترینها و نزدیکى پروردگار جهانیان برسد؛ و سرانجام ماهیت انسانى او تغییر کرده و تبدیل به شیطانى گمراه کننده و فریبکار شود.
سپس مجازات سختى را که همان رد خداى متعال باشد - و این مجازات به روح او مى رسد - را در خاطر آورده و بگوید:
واى بر روح من اگر خداوند به او پناه نداده و نتواند به خدا بپیوندد؛ از مجلس انس او طرد شده ، او را به قسمت صدرنشین بهشت راه نداده و در جهنم با شیاطین همراه شود!
سپس قلبش را بیاد آورده و بگوید:
واى بر قلب کسى که مثل قلب من باشد؛ هنگامى که از یاد خدا و دوستى بخشنده اى که احسان او فراوان است منع ، به شیطان مایل و دلداده این دنیاى پست شود؛ بطورى که تمام ذکر و فکرش دنیا بوده و عاقبت در چاه آن بیفتد!
((چنین کسى مانند سگى است که اگر او را تعقیب کنى ، زبان خود را بیرون مى آورد و اگر او را ترک کنى زبان خود را بیرون مى آورد.))
از تاریکى معصیت سیاه شده ، به جاى یاد خدا خود را به فراموشى زده ، به جاى علوم به وسوسه ها روى آورده و در نهایت بر دل او مهر خورده و راه نجاتى براى او باقى نماند!
سپس بر اعضاى بدنش یکى پس از دیگرى بگرید و خطاب به سرِ خود بگوید: اى سر! اگر خداى رحمان تو را در دنیا عذاب و تو را تبدیل به سر میمون و خوک نماید یا روى تو را سیاه کرده و در میان جهانیان رسوایت نماید یا چشمت را کور یا گوشت را کر یا زبانت را لال یا تو را بدریخت نماید چه حالى خواهى داشت !
آیا ندیده و نشنیده اى که خداوند بر بسیارى از عصیانگران خشم گرفت و باین شکل آنها را عذاب نمود. یا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنیا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش جهنم فرستاد!
آیا نمى ترسى که مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نماید که بسیار ناگوارتر و سخت تر است !
********
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
حدیث روز
قالَ الحسن مجتبی علیه السلام:
إنَّ اللهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی
مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.[1] .
ترجمه:
فرمود:خداوندمتعال ماه رمضان رابرای بندگان خودمیدان مسابقه قرارداد.
پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی
الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و
سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.
***
پاورقی:1- تحف العقول،ص234--- من لایحضره الفقیه،ج1،ص511
تشریع روزه رمضان
به نقل یعقوبی: سیزده روز بعد از تحویل قبله، حکم روزه رمضان نازل گردید، [1]
و به نقل مرحوم مجلسی: تحویل قبله در 15 شعبان بود [2]
علی هذا تشریع روزه رمضان در بیست و هشتم ماه شعبان از سال دوم هجرت بوده است،
مرحوم کلینی از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که چون ماه رمضان نزدیک شد و سه روز از شعبان مانده بود بلال به دستور رسول الله صلی الله علیه و آله مردم را جمع کرد و آن حضرت بر آنان خطبه خواند و آمدن رمضان و فضائل آن را بیان فرمود. [3] .
به این طریق: با ورود شهر رمضان در سال دوم هجرت مسلمانان ماه پرهیز، ماه رحمت، مغفرت و صیام آن را آغاز کردند که تا قیام قیامت عمل واجب و عموی گردید، روزه در امتهای نیز بوده و اختصاص به اسلام ندارد، چنان که در کلام الله آمده:
کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون [4] .
روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما (بودند) مقرر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید.
اما معلوم نیست کیفیت آن چگونه بوده است، مثلا در بنی اسرائیل روزه ای بوده بنام صوم الصمت یعنی روزه سکوت که شخصی مثلا یک روز با کسی سخن نمی گفت و ظاهرا فقط فکر می کرد، در قرآن کریم، آنجا که از ولادت حضرت عیسی خبر میدهد آمده است که عیسی به سخن درآمد و به مادرش گفت:
فاما ترین من البشر احدا فقولی انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا [5] .
پس اگر کسی از آدمیان را دیدی، بگوی: من برای (خدای) رحمان روزه نذر کرده ام، و امروز مطلقا با انسانی سخن نخواهم گفت.
یعنی اگر کسی را دیدی و گفتند: این بچه از کجاست با اشاره بگو که من برای خدا نذر روزه سکوت کرده ام و امروز با کسی سخن نخواهم گفت، تا من خود سخن گویم و جواب آنها را بدهم، چنان که به سخن درآمده و جواب گفت.
در شریعت اسلام اگر کسی روزه بگیرد و سخن نگوید مانعی ندارد، ولی حرام است که سکوت را جزء نیت روزه قرار بدهد یعنی روزه سکوت حرام است فقهاء نیز بنابر روایات به حرمت آن فتوی داده اند.
ان رسول الله صلی الله علیه و آله و قال: لاوصال فی صیام ولا صمت یوم الی الیل ولا عتق قبل الملک؛ [6] .
ناگفته نماند صوم وصال آن است که: انسان روز و شب را روزه بگیرد و فقط در سحر افطار بکند که مانند صوم صمت حرام است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دو تا مؤ ذن داشت که اذان می گفتند یکی عبدالله بن م مکتوم که نابینا بود و دیگری بلال حبشی، عبدالله قبل از صبح اذان می گفت و بلال بعد از صبح، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده بود: هر وقت صدای ابن ام مکتوم را شنیدید بخوردید و بیاشامید و هروقت صدای بلال را شنیدید امساک نمایید چنان که این مطلب را امام صادق علیه السلام از آن حضرت نقل فرموده است [7] .
آیات روزه همان آیات سوره بقره از 183 تا 187 هستند که تا قیام قیامت سند این عبادت خدایی می باشند و از آیات معلوم می شود که این تکلیف بر مسافر و مریض نوشته نشده و آن ها باید بعد از سفر و بعد از صحت روزه بگیرند:
فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر [8] .
هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد (به همان شماره) تعدادی از روزهای دیگر(را روزه بدارد)....
بنابراین روزه در حال مرض و در سفر نه تنها جایز نیست بلکه حرام و بدعت است، و نیز آنان که در اثر پیری روز برای آنها سخت است:
وعلی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین؛ [9] .
و برکسانی که (روزه) طاقت فرساست، کفاره ای است که خوراک دادن به بینوایی است.
با نقل چند روایت در فضیلت روزه این مطلب را به پایان می بریم.
1: عن ابی عبدالله علیه السلام: قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: الصائم فی عبادة و ان کان علی فراشه ما لم یغتب مسلما [10] .
روزه دار در عبادت است گرچه در بستر باشد، تا وقتی غیبت مسلمانی را نکرده است
2: عن ابی عبدالله علیه السلام: قال نوم الصائم عبادة و نفسه تسبیح [11] .
خواب روزه دار عبادت و نفس او تسبیح است.
3: عن ابی عبدلله علیه السلام انه قال: للصائم فرحتان، فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه [12] .
برای روزه دار، دو سرور و خوشحالی است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
********
پاورقی:1-تاریخ یعقوبی،ج2،ص25**2-بحارالانوار،ج19،ص139
3-کافی،ج4،ص67،باب فضل شهررمضان**4-سوره بقره،آیه183
5-سوره مریم،آیه26**6- کافی،ج4،ص95،باب صوم الوصال وصوم الدهر
7-وسائل الشیعه،ج4،ص625**8-سوره بقره،آیه184**9-سوره بقره،آیه184
10و11-اصول کافی،ج4،ص64و65باب ماجاءفی فضل صوم وصائم احادیث9،12و15
12- همان مدرک
فضیلت ماه مبارک رمضان
شهر رمضان شهر الله عزوجل و هـو شهر یضاعف فیه الحسنات و
یمحـو فیه السیئات و هو شهر البـرکه و هو شهر الانابه و هو شهر
التـوبه وهو شهر المغفـره و هـو شهرالعتق من النار والفوز بالجنه،
الا فاجتنبـوا فیه کل حرام و اکثروا فیه مـن تلاوه القران... [1]
ترجمه:
ماه رمضان ماه خداوند عزیز و جلیل است، و آن ماهـی است که در
آن نیکیهادوچندان و بدیها محو میشود، ماه برکت و ماه بازگشت به خدا
و تـوبه ازگنـاه و مـاه آمـرزش و مـاه آزادی از آتـش دوزخ و کـامیـابـی
به بهشت است.
آگاه بـاشیـد در آن ماه از هـرحـرامـی بپـرهیزیـد و قـرآن را زیاد بخـوانیـد.
*******
بحارالانوار،ج96،ص340
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث سوم)
باخودبگو:
بنابراین لازم است براى بهره مند شدن از رحمت و بخشش فورا اقدام کنى . خطاهایى را که در گذشته مرتکب شده اى جبران نموده و آماده تعمیر قبرت شوى .
اگر در توبه صادق بوده و در تدارک گذشته و بازگشت تلاش نمایى خواهى دید که درها به روى تو باز بوده و لغزشهایت نادیده گرفته شده است ؛ پروردگار به تو روى آورده ، گناهان تو را محو نموده ، زشتیها و گناهان را تبدیل به چند برابر خوبى نموده و تو را به درجات بلندى مى رساند؛ و مانند پدر و مادرى مهربان و دوستى دلسوز و عاشق تو را پذیرفته با تو با مهربانى سخن گفته جواب مثبت به تو داده و حجابهاى عقلت را برطرف مى نماید؛ تو را ملحق به دوستان عاقل خود نموده و پرده هاى بین تو و خودش را برمى دارد؛ با تو بخوبى سخن گفته و تو را گرامى خواهد داشت . که اوست سلطان سلاطین و مالک مالکها.
بشتاب بشتاب ! که خداوند بخشنده اى مهربان و سرورى دوستدار و علاقه مند است ؛ بخشایشگرى نیکوکار، دوستى نزدیک و نزدیکى است که اجابت مى کند.
و مژده ، اى عاقل و با معرفت و صاحب نظر و اختیار! که راه رونده بسوى او نزدیک است . او خود را از خلق خود نمى پوشاند مگر این که آرزوهاى مردم خداوند را از آنان بپوشاند.
بنابراین :
آرزوها و خواهشهاى نفسانى را رها کن . که او داراى بزرگى ، زیبایى ، نیکى و بخشش است . و بسوى او بشتاب که دوستى نزدیک و نزدیکى است که اجابت مى کند.
عقل و دل را بیدار کرده ، انکار و دشمنى را ترک نما و به طرف آن آقاى بخشنده حرکت کن . همان پروردگار بندگان و جهانیان که حاضر و آشکار است .
و اى نفس !
بدان که مى توانى نزدیکى و رضایت او را در مدت یک روز بلکه در یک ساعت و یک لحظه بدست آورى ؛ بشرط این که بداند نیت تو در ترک غیر خدا و قصد دیدار او صادقانه و پاک است . زیرا او حاضر است نه غایب ؛ روآورنده است نه روگردان ، و مشتاق است نه غیر آن .
آیا فرمایش خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام ) را نشنیدى که به آن حضرت فرمود:
((اى عیسى ! چقدر چشم بدوزم و با بهترین شکل ، بندگانم را بخوانم ولى آنها به طرف من نیایند.))
آیا این حدیث قدسى را نشنیده اى که (خداوند فرمود):
((اگر کسانى که به من پشت کردند، مى دانستند که چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتیاقى به بازگشت آنان دارم از شوق من مى مردند و اعضاى بدن آنها از هم جدا مى شد.))
نیز روایت شده است که خداوند متعال مى فرماید:
((بنده من ! قسم به حق تو بر من که من تو را دوست دارم ، قسم به حق تو بر من ، تو نیز مرا دوست بدار.))
آه ، آه از تاءسف و افسوس و آه از زیان و آه از نابودى و آه از بلا!
((که امر خدا را اطاعت ننمودم ؛ در حق خود ستم کرده و وعده هاى خدا را مسخره کردم .))
و اگر چنین همتى ندارى ، با تلاش و کوشش و با نرمى مداراى با نفس و سخت نگرفتن به خود از ضایع شدن و بیهوده گذشتن اوقات جلوگیرى کن . تا بدین ترتیب به انجام خیرات عادت کنى . زیرا خیر، عادت است . و از شر بپرهیز که پرهیز از آن عبادت است . و مبادا که همیشه در غفلت از خداوند بسر برى که در این صورت از حیوانات و از پست ترین مردم پست تر خواهى بود.
*******
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
ره توشه
به مناسبت ماه مبارک رمضان(مبحث دوم)
((اى کم خرد بى ادب و دیوانه اى که امروز و فردا مى کنى ! اى کسى که کارهاى زشت تو باعث بدبختیت مى شود! چه زمانى این کارها پایان مى یابد و چگونه ! چرا این همه سستى و کسالت و کارها را به آینده واگذار نمودن و امروز و فردا کردن ! این سرپیچى و شورش و انکار و کفران نعمت چرا! چرا به ضعیفى بدن ، نازکى پوست و باریکى استخوانت رحم نمى کنى ! چگونه مى توانى با این ترسهاى بزرگ روبرو شده و فشارهاى زیاد تحمل نمایى ! بدنى که همیشه بهترین لباسها را مى پوشید، وقتى که ((قطران )) و لباسهاى آتشین پوشیده و با شیاطین در کند و زنجیر شود و در چاه آتش خیلى عمیقى که زیورآلات آن آهن است انداخته شود، چه حالى خواهد داشت ! چاهى که نوشابه آن آب بسیار گرم و چرک آلوده به خون است . ((آب بسیار گرمى روى سر آنها ریخته مى شود که امعا و احشا و پوست آنها را مى گدازد. و گرزهاى آهنین براى آنها مهیاست .)) چه سختى و گرفتارى بد و چه عذاب دردناک و چه مجازات سخت و رسواکننده اى .
آیا تو نبودى که در دنیا با امثال خودت مسابقه مى گذاشتى ؛ به اعیان و اشراف حسد ورزیده و با ثروتمندان و عزیزان چشم هم چشمى کرده و فخر مى فروختى و از ندارى و ذلت پیوسته غصه مى خوردى .
هنگامى که تو را در زنجیر و دستبند به دست با چهره سیاه و چشم کبود به صف محشر بیاورند و ببینى دیگران چنین نیستند چه حالى خواهى داشت . به چپ و راست خود مى نگرى و مى بینى
((در آن روز بعضى از چهره ها شاداب بوده و به پروردگارشان مى نگرند. در آن روز بعضى از چهره ها تابان ، خندان و خوشحال است .))
آنان لباس امان از عذاب پوشیده و تاج عظمت و پادشاهى بر سر گذاشته اند. فرشتگان رحمت گرداگرد آنان را فرا گرفته و در شادى و ناز و نعمت بسر مى برند. و زنان سیاه چشم و جوانان زیباى بهشتى آنان را احاطه مى کنند. آیا نمى گوئى :
((اى پروردگار و آقا و مولاى من ! فرض کن بر حرارت آتشت صبر کردم ولى چگونه مى توانم کرامت تو را ببینم و باز هم صبر کنم و در حالى که به بخشیدن تو امیدوارم چگونه مى توانم در آتش بمانم .))
اگر به خدا، رسول او و کتابى که بر رسول خود نازل کرده است ایمان دارى باید به دستورات الهى عمل کرده و با تمام توان جهت رفع مصیبتهاى بزرگى که بر خود وارد کرده اى تلاش کنى . مبادا شیطان تو را با کرم خداوند فریب داده و یا فریب حلم و بردبارى خدا را بخورى .
زیرا حلم او گرچه زیاد است ولى مجازات او نیز شدید است .
آیا عاقبت کسانى را که فریب حلم خدا را خوردند نشنیده اى !
((آیا ندیده اى که خداوند با قوم عاد چه کرد! و نیز ارمیها را که داراى قدرت و عظمت بودند (چگونه کیفر داد) (شهر ارم ) که هیچ کجا شهرى به زیبایى و استحکام و بزرگى و تنعم آن نبود. و نیز به قوم که سنگ را شکافته و کاخهاى سنگى براى خود مى ساختند (چه کیفر سختى داد)! و نیز فرعون صاحب قدرت و سپاه فراوان (را چگونه در دریا غرق کرد) کسانى که در زمین ظلم و طغیان کردند!))
آیا بیاد نمى آورى که خداوند با شنبه ایها چه کرد، هنگام خواب انسان بودند ولى صبح خود را میمون و خوک یافتند یا آنان که شب در سلامتى کامل بودند ولى صبح از جهنم سر درآوردند! آیا نمى ترسى که تو نیز مانند آنان باشى .
*********
ازکتاب المراقبات آیت حق میرزاجوادآقاملکی تبریزی
رهبر انقلاب: خدمت هر کجا؛ حاضرم چای بریزم
سرویس سیاسی جهان: تا آغاز تبلیغات انتخاباتی مجلس نهم و ریاست جمهوری دهم زمان زیادی باقیست اما جلسات، همایش ها و فعالیت های تبلیغی گروه ها و کاندیداهای ورود به مجلس از ماه ها پیش آغاز شده است.
عده ای از داوطلبان ورود به مجلس نهم حتی تعداد کرسی های موردنظر و مسیر پراشکال ورود به مجلس نهم را هم برای همفکران خود ترسیم کرده و بودجه کلانی را از بیت المال برای کسب پست های معین شده اختصاص داده اند؛ گویا این افراد و گروه ها شایسته ترین گزینه موجود برای تکیه زدن بر کرسی های مجلس اند.
این تفکر دنیایی که هرگز اصالت را به انجام وظیفه الهی و خدمتگزاری به مردم نداده است، در دیگر عرصه سیاسی و اجتماعی جامعه هم حضوری گاه پررنگ دارد.
یعنی می توان به راحتی افراد نالایقی را یافت که برای کسب ناحق یک پست و مقام، آبرو و حیثیت چندین مدیر شایسته و حقوق جمع زیادی از مردم را فدای خواسته خود می کنند. آنان در عین حال شعارهای مردمی و انقلابی سر می دهند و ژست های آنچنانی می گیرند؛ گویی این جایگاه تنها برازنده و لایق آن هاست. البته پس از تصاحب آن کرسی چیزی جز منافع شخصی و گروهی در اولویت اقدامات این افراد قرار نمی گیرد.
گاهی کار تا آنجا پیش می رود که یک فعال سیاسی یا غیر آن که از قضا شخصیت با تجربه ای هم هست، به پست خاصی چشم می دوزد و اگر آن کرسی به او پیشنهاد نشود از اساس حاضر به هیچ گونه همکاری با مجموعه موردنظر نمی شود که چه بسا به جرگه مخالفان و تضعیف کنندگان آن بپیوندند.
رهبر معظم انقلاب درباره این رفتارهای غیر الهی و سیاسی بیانات روشنگرانه ای دارد که مرور آن در شرایط کنونی راهگشا و تلنگری به مسئولان و داوطلبان کسب مسئولیت است که بدانند باید به پست و مقام چگونه بنگرند.
ایشان مرداد 1368 در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهورى با بیان اینکه "نسبت به آینده، بایستى خودمان را براى خدمت در هر جا و به هر گونه آماده کنیم؛ بدون اینکه قبلاً در جایى، خدمت خود را نشان و مشخص کرده باشیم"، عنوان کردند:
از اول انقلاب، خودم اینگونه بودم و بنایم بر این بود. هنگامى که قرار بود امام (ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعى از رفقاى نزدیکى که با هم کار مىکردیم و همهشان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایى پیدا کردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقاى هاشمى، مرحوم ربانى شیرازى، مرحوم ربانى املشى - با هم مىنشستیم و در مورد قضایاى گوناگون مشورت مىکردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران مىشوند و ما آمادگى لازم را نداریم. بیاییم سازماندهى کنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به اینجا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.
رهبر معظم انقلاب سپس به بیان خاطره ای از نحوه تشکیل شورای انقلاب پرداختند: ما عضو شوراى انقلاب بودیم و بعضى هم در آن وقت، این موضوع را نمىدانستند و حتّى بعضى از رفقا - مثل مرحوم ربانى شیرازى یا مرحوم ربانى املشى - نمىدانستند که ما چند نفر، عضو شوراى انقلاب هم هستیم. ما با هم کار مىکردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبتِ همان بیت امام بود که وقتى ایشان وارد مىشوند، مسؤولیتهایى پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براى این موضوع، یک سازماندهى بکنیم. ساعتى را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقى نشستیم. صحبت از تقسیم مسؤولیتها شد و در آنجا گفتم که مسؤولیت من این باشد که چاى بدهم! همه تعجب کردند. یعنى چه؟ چاى؟ گفتم: بله، من چاى درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالى پیدا کرد. مىشود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهدهى من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما مىخواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کارِ آنجا را انجام بدهیم، خوب است.
ایشان تاکید کردند: این، روحیهى من بوده است. البته، آن حرفى که در آنجا زدم، مىدانستم که کسى من را براى چاى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمىگذارند که من در آنجا بنشینم و چاى بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به اینجا مىرسید که بگویند درست کردن چاى به عهدهى شماست، مىرفتم عبایم را کنار مىگذاشتم و آستینهایم را بالا مىزدم و چاى درست مىکردم. این پیشنهاد، نه تنها براى این بود که چیزى گفته باشم؛ واقعاً براى این کار آماده بودم. من، با این روحیه وارد شدم و بارها به دوستانم مىگفتم که آن کسى نیستم که اگر وارد اطاقى شدم، بگویم آن صندلى متعلق به من است و اگر خالى بود، بروم آنجا بنشینم و اگر خالى نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نخیر، من هیچ صندلى خاصى در هیچ اطاقى ندارم. من وارد اطاق مىشوم و هر جا خالى بود، همانجا مىنشینم. اگر مجموعه احساس کرد که اینجا براى من کم است و روى صندلى دیگرى نشاند، مىنشینم و اگر همان کار را نیز مناسب دانست، آن را انجام مىدهم.
گفتن این مطالب، شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهاى دیگر شود؛ اما واقعاً اعتقادم این است که براى انقلاب باید اینطورى باشیم. از پیش معیّن نکنیم که صندلى ما آنجاست واگر دیدیم آن صندلى را به ما دادند، خوشحال بشویم و برویم بنشینیم و بگوییم حقمان بود و اگر دیدیم آن صندلى نشد و یا گوشهاش ذرهیى ساییده بود، بگوییم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویم. من، از اول این روحیه را نداشتم و سعى نکردم اینطورى باشم. در مجموعهى انقلاب، تکلیف ما این است.
قبل از رحلت حضرت امام که دوران ریاست جمهورى در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع مىکردم. مکرر مراجعه مىکردند و بعضى از مشاغل را پیشنهاد مىنمودند. آدمهاى بىمسؤولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قد و قوارهى من بریده و دوخته بودند! ولى من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید؛ چون دستور امام تکلیف است و برو برگرد ندارد، آن را انجام مىدهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد - و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفى به من نکنند تا به کارهاى فرهنگى بپردازم - دنبال کارهاى فرهنگى مىروم.
نه تنها براى این مقطع، که براى همیشه خودتان را آماده نگهدارید تا انقلاب - به هر طریق که اقتضا مىکند - از شما استفاده کند. این یادگارى را با هم داشته باشیم. یک وقت، بهترین استفاده از یک انسان زنده و عاقل و باشعور این است که مثل نردبان بشود و یک نفر پایش را روى دوش او بگذارد تا دستش به جایى برسد که کارى انجام بدهد. چه اشکالى دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و کشور اقتضا مىکند، باید چنین کارى هم کرد.