الاغهای قانونمند
حدیث روز
قالَ الاْ مامُ عَلىّ بنُ الْحسَین ، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ :
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤ مِنینَ کانَ فى کَنَفِ اللّهِ، وَاءظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فى
ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْ کْبَرِ:
مَنْ اءَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَدا وَرِجْلاً
حَتّى یَعْلَمَ اءَنَّهُ فى طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها اءَوْ فى مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ اءخاهُ بِعَیْبٍ
حَتّى یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.1
ترجمه :
فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤ منین باشد در پناه خداوند خواهد بود و
روز قیامت در سایه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى
محشر در امان است .
اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.
دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتى بیندیشد که کارى را که مى خواهد انجام دهد یا هر
سخنى را که مى خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودى خداوند در آن است یا مورد
غضب و سخط او مى باشد.
سوّم قبل از عیب جوئى و بازگوئى عیب دیگران ، سعى کند عیب هاى خود را برطرف نماید.
×××××××
پاورقی:1- تحف العقول : ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 141، ح 3.
از آدم تا سجّاد علیه السّلام
مرحوم حضینى و دیگر بزرگان آورده اند :
شخصى به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حکایت کند:
روزى به محضر شریف حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فقط امام چهارم ، حضرت علىّ بن الحسین علیهماالسّلام به عنوان)سیّد العابدین ( معروف و مشهور گشته است ؟
امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضى از پیغمبران را بر بعضى از ایشان فضیلت و برترى داده است ؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم مى باشیم .
و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم ، علىّ بن الحسین علیهماالسّلام ، که سؤ ال کردى :
همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است : روزى امام علىّ بن الحسین علیهماالسّلام مشغول نماز بود، که ناگاه شیطان به صورت یک افعى بسیار هولناکى ، با چشم هاى سرخ از درون زمین آشکار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیک کرد .1
ولیکن امام سجّاد علیه السّلام کمترین حسّاسیّتى در برابر آن موجود وحشتناک نشان نداد و ارتباط خود را با پروردگار متعال خود قطع نکرد.
افعى دهان خود را نزدیک انگشتان پاى آن حضرت آورد و آتشى از دهانش خارج ساخت که بسیار وحشتناک بود، ولى حضرت با آرامش خاطر و خیالى آسوده به نماز خود ادامه مى داد و توجّهى به آن نداشت .
در همین حال که شیطان با آن حالت ترسناک مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیرى سوزاننده از سمت آسمان آمد و به آن ملعون اصابت کرد.
هنگامى که تیر به او خورد، فریادى کشید و به همان حالت و شکل اوّلیّه خود بازگشت و کنار امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام ایستاد واظهارداشت :
شما سیّد و سرور عبادت کنندگان هستى ؛ و چنین نامى تنها زیبنده و شایسته شما مى باشد.
و سپس در ادامه کلام خود افزود: من شیطان هستم ؛ و تمام عبادت کنندگان را از زمان حضرت آدم تا کنون فریب و بازى داده ام و کسى را از تو قوى تر و پارساتر نیافته ام .
و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن که به او توجّهى داشته باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد.2
××××××××
پاورقی:1- در احادیث شریفه وارد شده است : ملائکه به هر شکلى غیر از سگ و خوک در مى آیند، ولى شیطان و جنّى ها مى توانند به هر شکلى حتّى سگ و خوک در آیند.
2- هدایة الکبرى حضینى : 214، س 11، بحارالا نوار: ج 46، ص 58، ح 11، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب .
امام سجاد(ع)
ششمین معصوم ، چهارمین اختر امامت
آن حضرت روز جمعه یا پنج شنبه ، 15 جمادى الثّانى یا 23 شعبان ، سال 36 یا 38 هجرى، در شهر مدینه منوّره تولّد یافت .
نام : علىّ(1) صلوات اللّه و سلامه علیه .
کنیه : ابوالحسن ، ابومحمّد، ابوالقاسم و... .
لقب : سجّاد، زین العابدین ، زین الصّالحین ، سیّد العابدین ، سیّد السّاجدین ، ذو الثّفنات ، ابن الخیرتَیْن ، مجتهد، عابد، زاهد، خاشع ، بکّاء، امین و... .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
( للّه للّه- وَما تَوْفیقى إ لاّ بِاللّه - الْحَمْدُ لِلّهِ العَلِیِّ- إ نَّ اللّهَ بالِغُ اءَمْرِهِ- و- الْعِزَّةُ لِلّهِ(.
دربان : ابو خالد کابلى ، ابو جبلة ، یحیى بن امّ طویل .
پدر: امام ابو عبداللّه الحسین ، سیّد الشّهداء علیه الصّلاة والسّلام .
مادر: معروف به شهربانو، شاهزاده ایرانى ، دختر یزدجرد - که آخرین پادشاه فارس بود - مى باشد؛ و در زمان عُمَر به اسارت مسلمین در آمد و امام علىّ علیه السّلام از فروش او مانع شد و فرمود:
او شریف زاده است ، آزادش بگذارید تا از مسلمین هر که را بخواهد با او ازدواج نماید و مهریه اش از بیت المال پرداخت شود.
پس با انتخاب خود، امام حسین علیه السّلام را براى همسرى خویش برگزید که پس از ازدواج با او، امام سجّاد علیه السّلام از ایشان تولّد یافت .
حضرت در صحرا و صحنه کربلاء حضور داشت و مصائب سخت و دلخراشى را متحمّل شد، که عُمْر آن حضرت را در آن لحظات ، بین 22 تا 24 سال گفته اند؛ و نسل شجره مبارکه بنى الزّهراء توسّط امام سجّاد علیه السّلام تکثیر و منتشر گردید.
آن حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارش امام حسین علیه السّلام مبارزات گوناگونى علیه دستگاه حکومتى بنى امیّه داشت و به شیوه هاى مختلفى در فرصت هاى مناسب ، در هوشیارى بخشیدن جامعه نسبت به دستگاه ظالم لحظه اى سکوت و آرامش نداشت ، از طریق سخنرانى ، تشکیل جلسات دعا و مناجات ، گریه و اظهار مظلومیّت و تظلّم و... .
آن حضرت یکى از چهار نفر گریه کننده گان عالم به شمار آمده ، که پس از جریان دلخراش کربلاء مرتّب در هر فرصت مناسبى بر مظلومیّت پدرش امام حسین علیه السّلام و یاران باوفایش مى گریست ، و جنایات دستگاه بنى امیّه را افشاء مى کرد.
مدّت عمر: آن حضرت مدّت دو سال و چند ماه در حیات جدّش امام امیرالمؤ منین علیه السّلام ، و حدود دوازده سال در حیات عمویش امام مجتبى علیه السّلام ، و 23 یا 24 سال نیز با پدرش ، و حدود 35 سال امامت و رهبریّت جامعه اسلامى را بر عهده داشت که جمعا عمر آن حضرت را حدود 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن حضرت روز دهم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى پس از شهادت پدر بزرگوارش ، در سنین 23 یا 24 سالگى به منصب امامت و خلافت نایل آمد و تا 12 یا 25 محرّم سال 94 یا 95، امامتش به طول انجامید که جمعا حدود 35 سال امامت و رهبریّت را بر عهده داشته است .
محلّ دفن : پیکر مطهّر و مقدّس آن بزرگوار در قبرستان بقیع کنار عمویش امام حسن مجتبى علیهماالسّلام دفن گردید.
تعداد فرزندان : مرحوم سیّد محسن امین تعداد پانزده پسر و چهار دختر براى حضرتش نام برده است .
خلفاى هم عصر آن حضرت : یزید بن معاویه بن ابى سفیان ، فرزندش معاویة بن یزید، مروان بن حکم ، عبدالملک بن مروان ، ولید ابن عبدالملک .
نماز آن حضرت : دو رکعت است ، که در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه آیة الکرسى یا سوره توحید خوانده مى شود، و بعد از سلام نماز، تسبیحات حضرت زهراء علیهاالسّلام گفته شود؛ و پس از آن حوایج مشروعه خود را از درگاه خداوند منّان تقاضا و درخواست نماید.2
*******
پاورقی:1- نام و لقب مبارک آن حضرت به عنوان امام علىّ، زین العابدین علیه السّلام به عدد حروف ابجد کبیر چنین مى باشد: 110، 235.
2- - تاریخ ولادت و دیگر حالات حضرت برگرفته شده است از:
اصول کافى : ج 1، تهذیب الا حکام : ج 6، کشف الغمّة : ج 1، تاریخ اهل البیت علیهم السّلام ، إ علام الورى : ج 1، اعیان الشیعة : ج 1، مجموعه نفیسه ، بحار الا نوار: ج 46 و 88، مناقب ابن شهرآشوب : ج 2، تذکرة الخواصّ، عیون المعجزات ، جامع المقال طریحى ، دعوات راوندى ، مستدرک الوسائل ، الفصول المهمّة ابن صبّاغ و... .کتاب چهل داستان وحدیث ازامام سجاد(ع)
یوسف زهرا
ای آنکه بود منزل و ما وای تو چشمم
باز آ که نباشد بجز از جای تو چشمم
در راه تو با دیده حسرت نگرانم
دارد همه دم شوق تماشای تو چشمم
ای یوسف زهرا که سپیدست چو یعقوب
از حسرت دیدار دلارای تو چشمم
گر قابل دیدار جمال تو نباشد
ای کاش که افتد به کف پای تو چشمم
نا چند دهی وعده دیدار به فردا؟
شد تار در اندیشه فردای تو چشمم
تا کور شود دیده بدخواه تو بگذار
یک لحظه فتد بر قدرعنای تو چشمم
تا عکس تو در آینه دیده ام افتد
بازست هما ره به تمنّای تو چشمم
هر سو نگران مردمک دیده از آنست
شاید که فتد بر قد و بالای تو چشمم
باز آ و قدم نه سر دیده که شاید
روشن شود از پرتو سیمای تو چشمم
آنقدر کنم گریه به یادت که رود خواب
هر شب ز پی دیدن رویای تو چشمم
چون دیده نرگس که شد از روی تو روشن
دارد هوس نرگس شهلای تو چشمم
بگشوده سر راه تو دکّان محبّت
وا می شود و بسته به سودای تو چشمم
من "خسرو" مدّاحم و با کثرت عصیان
باشد به جزاء بر تو و آبای تو چشمم
××××××××××
محمد خسرو نژاد (خسرو)
حدیث روز
حضرت مهدی (ع) بهترین امام از نسل امام حسین (ع)
متن حدیث
" إن الله عز وجل اختار من کل شئ شیئا ( اختار من الأرض مکة ، واختار مکة المسجد ، واختار من المسجد الموضع الذی فیه الکعبة ، واختار من الانعام إناثها ومن الغنم الضأن ) واختار من الأیام یوم الجمعة ، واختار من الشهور شهر رمضان ، ومن اللیالی لیلة القدر ، واختار من الناس بنی هاشم ، واختارنی وعلیا من بنی هاشم ، واختار منی ومن علی الحسن والحسین ویکمله ( وتکملة ) اثنی عشر إماما من ولد الحسین تاسعهم باطنهم وهو ظاهرهم وهو أفضلهم وهو قائمهم ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین "
* * *
* ابو بصیر از ابى عبد الله و آن حضرت از پدرانش و آنها از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت کرده اند که آن حضرت فرمود :
خداوند از هر چیزى ، چیزى را برگزید ، از زمین ، مکه را برگزید ، و از مکه ، مسجد الحرام را ، و از مسجد جایگاه کعبه را ، و از چهار پایان ماده ها و از گوسفند ، میش را ، برگزید از روزها روز جمعه ، واز ماهها ماه رمضان ، و از شبها شب قدر ، و از مردم ، بنى هاشم را برگزید ، من و على را از بنى هاشم ، و از من و على ، حسن و حسین را انتخاب نمود و از فرزندان حسین دوازده امام را کامل گردانید نهمین از آنها از دیدگان پنهان است واو آشکار وپیروز و افضل وقائم آنها ( ائمه ) است ، تحریف غلو کنندگان و کسانى که به دروغ خودشان را نسبت به اسلام مى دهند وتأویل وتفسیر جاهلین را ، از او نفى مىکنند .
منبع حدیث
المصادر :
* : تفسیر فرات الکوفی : على ما فی هامش مقتضب الأثر .
* : النعمانی : ص 67 ب 4 ح 7 - أخبرنا محمد بن همام قال : حدثنا أبی وعبد الله بن جعفر الحمیری قالا : حدثنا أحمد بن هلال قال : حدثنی محمد بن أبی عمیر سنة أربع ومائتین قال : حدثنی سعید بن غزوان ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله ، عن آبائه علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : - وقال " قال عبد الله بن جعفر فی حدیثه ینفون . . إلى آخره " .
وفیها : وأخبرنا محمد بن همام ، ومحمد بن الحسن بن محمد بن جمهور ، عن الحسن بن محمد ابن جمهور قال : حدثنی أحمد بن هلال قال : حدثنی محمد بن أبی عمیر ، عن سعید بن غزوان ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : - ان الله عز وجل اختارنی . . الحدیث " .
* : إثبات الوصیة : ص 225 - وعن هارون بن مسلم بن مسعدة ، بإسناده عن العالم علیه السلام أنه قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله " إن الله عز وجل اختار من الأیام یوم الجمعة ومن اللیالی لیلة القدر ومن الشهور شهر رمضان واختارنی من الرسل ، واختار منی علیا ، واختار من علی الحسن والحسین ، واختار منهما تسعة ، تاسعهم قائمهم وهو ظاهرهم وهو باطنهم " .
وفی : ص 227 - عن الحمیری ، عن أحمد بن هلال ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن سعد بن غزوان ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : - کما فی روایته الأولى بتفاوت یسیر وتقدیم وتأخیر ، وفیه " واختار من الحسین الأوصیاء ینفون عن التنزیل تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین ، تاسعهم قائمهم وهو ظاهرهم وهو باطنهم " .
* : کمال الدین : ج 1 ص 281 ب 24 ح 32 - کما فی روایة إثبات الوصیة الثانیة بتفاوت یسیر ، بسنده عن أبی نصیر ، عن أبی عبد الله علیه السلام ، عن آبائه علیهم السلام ، عن رسول الله صلى الله علیه وآله : - وفیه " . . وفضله على جمیع الأوصیاء . . الأوصیاء من ولده . . وتأویل المضلین " .
* : دلائل الإمامة : ص 240 - کما فی روایة إثبات الوصیة الثانیة ، بسنده إلى الصدوق ، وفیه " أئمة ینفون . . تاسعهم باطنهم وهو ظاهرهم وهو قائمهم " .
* : مقتضب الأثر : ص 9 - بسند آخر ، عن جابر بن عبد الله الأنصاری ، وفیه " . . واختار من الحسین حجة العالمین ، تاسعهم قائمهم أعلمهم أحکمهم " .
وفیها : کما فی روایة إثبات الوصیة الأولى بتفاوت یسیر ، بسند آخر عن أبی بصیر : - وفی : ص 9 - 10 - کما فی روایة إثبات الوصیة الثانیة ، بسند آخر ، وفیه " . . تحریف الضالین . . تاسعهم باطنهم ظاهرهم قائمهم وهو أفضلهم " .
* : تقریب المعارف : ص 176 . کما فی إثبات الوصیة الثانیة ، بتفاوت یسیر ، مرسلا ، عن أبی بصیر : -
* : غیبة الطوسی : ص 93 - بسنده عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله " إن الله اختار من ( الناس ) الأنبیاء والرسل ، واختارنی من الرسل ، واختار منی علیا ، واختار من علی الحسن والحسین ، واختار من الحسین الأوصیاء تاسعهم قائمهم وهو ظاهرهم وباطنهم " .
* : الاستنصار : ص 8 - کما فی روایة إثبات الوصیة الثانیة ، بتفاوت یسیر ، مرسلا عن محمد بن أبی عمیر : -
* : المختضر : ص 159 - مرسلا ، عنه صلى الله علیه وآله : - کما فی روایة مقتضب الأثر الثانیة بتفاوت یسیر ، وفیه " . . ینفون عن التنزیل " .
* : الطرائف : على ما فی هامش مقتضب الأثر .
* : المناقب المأة لابن شاذان : على ما فی هامش مقتضب الأثر .
* : وسائل الشیعة : ج 5 ص 67 ب 40 ح 19 - عن کمال الدین ، إلى قوله " وفضله على جمیع الأوصیاء " .
* : إثبات الهداة : ج 1 ص 548 ب 9 ف 17 ح 373 - عن غیبة الطوسی .
وفی : ص 619 ب 9 ف 37 ح 661 - عن روایة النعمانی الأولى ، بتفاوت ، من قوله " إن الله اختارنی " .
وفی : ص 620 ب 9 ح 662 - کما فی روایة النعمانی الأولى بتفاوت یسیر ، وبسند الثانیة .
وفی : ص 653 ب 9 ف 65 ح 821 - عن روایة مقتضب الأثر الثانیة .
وفی : ص 709 ب 9 ف 18 ح 147 - عن روایة مقتضب الأثر الأولى .
* : غایة المرام : ص 188 ب 22 ح 101 - عن غیبة الطوسی ، والنعمانی .
* : مناقب أمیر المؤمنین للبحرانی : على ما فی هامش مقتضب الأثر .
* : البحار : ج 25 ص 363 ب 12 ح 22 - عن المحتضر بتفاوت یسیر ، وفیه " . . تحریف الغالین " .
وفی : ج 36 ص 256 ب 41 ح 74 - عن کمال الدین ، وأشار إلى مثله عن النعمانی ، وقال " قوله وهو ظاهرهم ، أی یظهر ویغلب على الأعادی ، وهو باطنهم ، أی یبطن ویغیب عنهم زمانا " .
وفی : ص 260 ب 41 ح 80 - عن غیبة الطوسی .
وفی : ص 372 ب 41 - عن روایة مقتضب الأثر الأولى .
وفی : ج 89 ص 273 ب 2 ح 18 - أوله ، عن مقتضب الأثر الثانیة ، وقال " وروی بإسناد آخر عن جابر بن عبد الله الأنصاری عن النبی صلى الله علیه وآله مثله " .
وفی : ص 285 ب 2 ح 32 - أوله ، عن کمال الدین .
* : العوالم : ج 15 ص 191 ب 1 ح 174 - عن روایة مقتضب الأثر الأولى .
وفی : ص 239 ح 232 - عن کمال الدین ، وروایة النعمانی الأولى .
وفی : ص 240 ح 233 - عن روایة مقتضب الأثر الثانیة .
وفی : ص 242 - 243 ح 238 - عن غیبة الطوسی .
* : ینابیع المودة : على ما فی هامش مقتضب الأثر .
* : منتخب الأثر : ص 93 ف 1 ب 7 ح 28 - عن کمال الدین
داستان دوستان
تشرف سید عبداللّه قزوینی در مسجد سهله
آقا میرزا هادى سلمه اللّه تعالى از سید جلیل نبیل سید عبداللّه قزوینى نقل فرمود: در سـال 1327, بـا اهـل و عـیـال به عتبات مشرف گشتیم . رفـقا گفتند: ما شب در این بیابان حرکت نمى کنیم , ولى بالاخره اجرت همه مالها راداده و با سه نفر زن که همراه داشتیم سوار و به سمت مسجد سهله حرکت کردیم , درحالى که الاغهاى یدکى هم همراه ما بود. با نهایت اضطراب , قلبا متوسل به ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف گردیده , روى نیاز ودل پـر سوز به سوى آن مهر عالم افروز نمودیم , ناگهان چون چشم به مقام حضرت مهدى (ع ) که در وسـط مسجد است , انداختیم , آن مقام را روشن تر از طور کلیم اللّه یافتیم . در این هنگام من هم مشغول دعا و زیـارت شدم ووقتى به نام حضرت صاحب الزمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف مى رسیدم و سلام مى کردم ,ایشان جواب مى فرمودند: و علیکم السلام . از طرفى آن مقام شریف از روشنایى که داشت , گویا صد چراغ و قندیل درآن آویزان کرده بودند. اول وسـعـت رزق و رفـع تنگدستى . گفت : حضرت حجت (ع ) بود.
روز سه شنبه به مسجد کوفه مشرف شدیم .
رفقا خواستند به نجف اشرف بروند, ولى من گفتم : خوب است شب چهارشنبه براى اعمال به مسجدسهله برویم و روز چهارشنبه به نجف اشرف مشرف شویم .
قبول کردند.
به خادم گفتیم او هم رفت و شانزده الاغ براى همه رفقا کرایه کرد.
در مـسـجـدسهله نماز مغرب و عشاء را به جماعت خواندیم و مشغول دعا و گریه شدیم , یک باره مـتوجه شدیم که ساعت از هشت هم گذشته است .
ترس زیادى بر من عارض شد که چگونه با سه زن , بـه تـنـهـایى , با مکارى عرب و غریب , در این شب تاریک به کوفه برگردیم .
آن سال , همان سالى بود که شخصى بنام عطیه بر حکومت عراق یاغى شده بود و راهزنى مى کرد.
به آن جا رفتیم و دیدیم سـیـد بزرگوارى با کمال مهابت و وقار و نهایت جلال وبزرگى در محراب عبادت نشسته است .
پـیـش رفـتیم و دست مبارک آن سرور راگرفتیم و بوسیدیم .
من خواستم دستشان را بر پیشانى خـویش بگذارم که حضرت دست خود را کشیدند و نگذاشتند.
از ایـن مـطـلـب بـرآشفته شدم که من به امام سلام مى کنم و این آقا جواب مى دهد,یعنى چه ؟
در ایـن جـا آن سید بزرگوار روى مبارک به مانمودند و فرمودند: با اطمینان دعابخوانید.
به اکبر کبابیان سفارش کرده ام شما را به مسجد کوفه برساند و برگردد.
شماآنها را هم شام بدهید.
چون این سخن را شنیدم با ایشان مانوس شدم و از ایشان التماس دعا کردم و سه حاجت خواستم :
دوم این که , محل دفن من , خاک کربلا باشد.
این دو را قبول فرمودند.
سوم فرزند صالحى خواستم .
ایشان قسم یادکردند که این امر به دست ما نیست .
ساکت شدم و نگفتم که شما از خدا بخواهید, چون در اول جوانى زن پدرى داشتم ودختر خوبى از او در خانه بود.
من از آن دختر خواستگارى کردم , ولى آنها او را به من نمى دادند, بلکه مى خواستند بـه شخص ثروتمندى بدهند.
من در بالاى سر امام ثامن (ع ) دعا کردم که فقط این دختر را به من بـدهـنـد و دیـگر از خدا اولاد نمى خواهم .
این قضیه در خاطرم بود, لذا مانع از تکرار درخواست و اصرار گردیدم .
عیالم پیش آمد و سه حاجت خواست : یکى وسعت رزق .
دیگرى آن که به دست من به خاک سپرده شود و قبل از من از دنیا برود.
سوم آن که در مشهد مقدس یا کربلاى معلى مدفون شود.
هـمـه را اجـابـت فرمودند و همان طور هم شد.
ایشان در مشهد مقدس فوت کرد وخودم او را به خاک سپردم .
زن دیگرى که همراه ما بود, پیش آمد و عرض حاجت کرد و سه مطلب خواست : یکى شفاى مریضى که داشت .
ایشان فرمودند: جدم موسى بن جعفر (ع ) شفا عطا خواهدفرمود.
دوم : ثروت و اعتبار براى فرزند.
سوم : طول عمر براى خودش .
هـمه را اجابت و قبول فرمودند و همان طور هم شد, یعنى مریض در کاظمین شفایافت و خودش هم نود و پنج سال عمر کرد.
من (میرزا هادى ) از سید عبداللّه قزوینى پرسیدم : چند سال است که آن زن فوت کرده ؟ گفت : تقریبا پنج سال .
معلوم شد بیشتر از بیست سال بعد از قضیه باقى مانده و عمرکرده است و فـعـلا پـسرش از تجار ثروتمند است و اسم آن تاجر را هم برد, ولى حقیرنام او را در خاطرم ضب ط نکرده ام .
سید گفت : بعد از دعا و زیارت وقتى از مقام حضرت مهدى (ع ) به بیرون پا نهادیم ,همسرم به من گفت : دانستى این سید بزرگوار که بود و او را شناختى ؟ گفتم : نه .
از شـدت تعجب رو برگرداندم , دیدم جز یک فانوس که آویزان است از آن انوارى که به انداره صد چـراغ بود, اثرى نیست .
تاریکى و ظلمت عالم را فرا گرفته بود و از آن سید بزرگوار خبرى نبود.
دانستم آن روشناییها از اثر چهره نورانى آن سرور بوده است .
وقـتـى بـه کنار مسجد آمدم , جوانى نزد من آمد و گفت : هر وقت آماده شدید ما شما را به مسجد کوفه مى رسانیم .
گفتم : تو که هستى ؟ گفت : من اکبر بهارى .
خیلى وحشت کردم و دلم تنگ شد, چون خیال کردم مى گوید اکبر بهایى .
گفتم : چه مى گویى ؟ بهایى یعنى چه ؟ گـفـت : من در همدان در محله کبابیان سکونت دارم و از روستاى بهار که یکى ازنواحى همدان است , مى باشم و حضرت مستطاب , عالم سالک آقا میرزا محمدبهارى از اهل آن جا است .
ایشان را شناختم و با او مانوس شدم .
گفتم : آن سید بزرگوار را شناختى ؟ گـفت : نشناختم , ولى دیدم خیلى جلیل القدر است و به من امر فرمود که شما را به مسجد کوفه برسانم .
از مهابت ایشان نتوانستم حرفى بزنم و فورا قبول کردم .
گفتم : آن سرور حضرت صاحب الامر (ع ) بود و علایم آن را گفتم .
آن جوان به وجد آمد و وقتى خواستیم مراجعت کنیم , خود و رفقایش که چهار نفربودند, پیاده در رکـاب ما براه افتادند و با آن که حدود دوازده الاغ خالى داشتیم و کرایه همه را هم داده بودیم در عین حال هیچ کدام سوار نشدند و پروانه وار در رکاب ما ازشوق امر امام (ع ) راه مى رفتند.
وقتى به مسجد کوفه رسیدیم , به دستور امام (ع ) غذا را حاضر و به همه آنها شام دادیم.1
××××××××
پاورقی:1-cd شمیم گل نرگس
بعثت رسول خدا چهل سال از عمر رسول خدا(ص)گذشته بود که به طور آشکار فرشته وحی به آن حضرت نازل شد و آن بزرگوار به نبوت مبعوث گردید. کیفیت نزول وحی رسول خدا(ص)هر چه به چهل سالگی نزدیک میشد به تنهایی و خلوت با خود بیشتر علاقهمند میگردید و بدین منظور سالی چند بار به غار«حرا»میرفت و در آن مکان خلوت به عبادت مشغول میشد و روزها را روزه میگرفت و به اعتکاف میگذرانید و بدین ترتیب صفای روحی بیشتری پیدا کرده و آمادگی زیادتری برای فرا گرفتن وحی الهی و مبارزه با شرک و بت پرستی و اعمال زشت دیگر مردم آن زمان پیدا میکرد. و بر طبق نقل علمای شیعه و روایات صحیح،بیست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود و رسول خدا(ص)در غار«حرا»به عبادت مشغول بود،در آن روز که به گفته جمعی روز دوشنبه بود حضرت خوابیده بود و اتفاقا علی(ع)و جعفر برادرش نیز برای دیدن محمد(ص)و یا به منظور شرکت در اعتکاف آن حضرت به غار آمده بودند و دو طرف آن حضرت خوابیده بودند. رسول خدا(ص)دو فرشته را در خواب دید که وارد غار شدند و یکی در بالای سر آن حضرت نشست و دیگری پایین پای او آنکه بالای سرش نشست نامش جبرئیلو آن که پایین پای آن حضرت نشست نامش میکاییل بود میکائیل رو به جبرئیل کرده گفت: به سوی کدام یک از اینها فرستاده شدهایم؟ جبرئیل: به سوی آنکه در وسط خوابیده! در این وقت رسول خدا(ص)وحشت زده از خواب پرید و چنانکه در خواب دیده بود در بیداری هم دو فرشته را مشاهده فرمود. پیش از این محمد(ص)بارها فرشتگان را در خواب دیده بود و در بیداری نیز صدای آنها را میشنید که با او سخن میگفتند و بلکه همان طور که قبل از این اشاره کردیم از دوران کودکی خدای تعالی فرشتگانی برای حفاظت و تربیت او در خلوت و جلوت مأمور کرده بود که با او بودند. ولی این نخستین بار بود که آشکارا فرشته الهی را پیش روی خود میدید. گفتهاند:در این وقت جبرئیل ورقهای از دیبا به دست او داد و گفت:«اقرء»یعنی بخوان. فرمود:چه بخوانم!من که نمیتوانم بخوانم! برای بار دوم و سوم همین سخنان تکرار شد و برای بار چهارم جبرئیل گفت: «اقرء باسم ربک الذی خلق،خلق الإنسان من علق،اقرء و ربک الأکرم،الذی علم بالقلم،علم الإنسان ما لم یعلم». (بخوان به نام پروردگارت که(جهان را)آفرید،(خدایی که)انسان را از خون بسته آفرید،بخوان و خدای تو مهتر است،خدایی که(نوشتن را به وسیله)قلم بیاموخت.) جبرئیل خواست از جا برخیزد و برود،محمد(ص)جامهاش را گرفت و فرمود: نامت چیست؟گفت:جبرئیل. جبرئیل رفت و رسول خدا(ص)از جا برخاست و این آیاتی را که شنیده بود تکرار کرد،دید در دلش نقش بسته و دیگر از هیجانی که به وی دست داده بود نتوانست در غار بماند از آنجا بیرون آمد و به سوی مکه به راه افتاد،افکار عجیبی او را گرفته و منظره دیدار فرشته او را به هیجان و وجد آورده بود.در روایات آمده که به هر سنگو درختی که عبور میکرد،با زبان فصیح به او سلام کرده و تهنیت میگفتند و در تواریخ است که رسول خدا(ص)فرمود:همین که به وسط کوه رسیدم آوازی از بالای سر شنیدم که میگفت:ای محمد تو پیغمبر خدایی و من جبرئیلم،چون سرم را بلند کردم جبرئیل را در صورت مردی دیدم که هر دو پای خود را جفت کرده و در طرف افق ایستاده و به من میگوید:ای محمد تو رسول خدایی و من جبرئیلم،در این وقت ایستادم و بی آنکه قدمی بردارم بدو نظر میکردم و به هر سوی آسمان که مینگریستم او را به همان قیافه و شکل میدیدم! مدتی در این حال بودم تا آنکه جبرئیل از نظرم پنهان شد،و در این مدت خدیجه از دوری من نگران شده بود و کسی را به دنبالم فرستاده بود،و چون مرا دیدار نکرده بودند به خانه خدیجه بازگشتند. بازگشت رسول خدا به خانه و سخنان خدیجه پیغمبر بزرگوار الهی به خانه بازگشت و به خاطر آنچه دیده و شنیده بود دگرگونی زیادی در حال آن حضرت پدیدار گشته بود.خدیجه که چشمش به رسول خدا(ص)افتاد بی تابانه پیش آمد و گفت:ای محمد کجا بودی؟که من کسانی را به دنبال تو فرستادم ولی دیدارت نکردند؟ پیغمبر خدا آنچه را دیده و شنیده بود به خدیجه گفت و خدیجه با شنیدن سخنان همسر بزرگوار چهرهاش شکفته گردید و گویا سالها بود در انتظار و آرزوی شنیدن این سخنان و مشاهده چنین روزی بود و به همین جهت بی درنگ گفت: ای عمو زاده!مژده باد تو را،ثابت قدم باش،سوگند بدان خدایی که جانم به دست اوست من امید دارم که تو پیغمبر این امت باشی! و در حدیثی است که وقتی رسول خدا(ص)وارد خانه شد نور زیادی او را احاطه کرده بود که با ورود او اتاق روشن گردید.خدیجه پرسید:این نور که مشاهده میکنم چیست؟فرمود:این نور نبوت است!خدیجه گفت:مدتها بود که آن را میدانستم و سپس مسلمان شد.و برخی از مورخین چون ابن هشام،معتقدند که این جریان درهمان«حرا»اتفاق افتاد و خدیجه به دنبال رسول خدا (ص)به«حرا»رفته بود،و چند روز پس از ماجرای بعثت حضرت از کوه«حرا»به مکه بازگشت.و به هر صورت سخنان رسول خدا(ص)که تمام شد لرزهای اندام آن حضرت را فرا گرفت و احساس سرما در خود کرد از این رو به خدیجه فرمود: من در خود احساس سرما میکنم مرا با چیزی بپوشان و خدیجه گلیمی آورد و بر بدن آن حضرت انداخت و رسول خدا(ص)در زیر گلیم آرمید. و به هر صورت خدیجه بازگشت و رسول خدا همچنان که خوابیده بود احساس کرد فرشته وحی بر او نازل گردید و از این رو گوش فرا داد تا چه میگوید و این آیات را شنید که بر وی نازل نمود: «یا ایها المدثر،قم فأنذر،و ربک فکبر،و ثیابک فطهر،و الرجز فاهجر،و لا تمنن تستکثر،و لربک فاصبر». (ای گلیم به خود پیچیده برخیز و(مردم را از عذاب خدا)بترسان،و خدا را به بزرگی بستای،و جامه را پاکیزه کن،و از پلیدی دوری گزین،و منت مگزار،و زیاده طلب مباش،و برای پروردگارت صبر پیشه ساز.)با نزول این آیات پیغمبر خدا با ارادهای آهنین و تصمیمی قاطع آماده تبلیغ دعوت الهی گردید و از جای برخاسته دست بیخ گوش گذارد و فریاد زد:الله اکبر،الله اکبر،و در این وقت بود که موجودات دیگری که بانگ او را شنیدند با او هم صدا شده همگی این جمله را تکرار کردند. ×××××××× زندگانی حضرت محمد(ص)-سیدهاشم رسولی محلاتی
برای ولادت امام علی(ع)؛
شکافتن دیوار کعبه چقدر مستند است؟
با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
چگونه ممکن است هنگام ولادت علی ابن ابیطالب(ع) دیوار کعبه شکافته شده باشد؟
به گزارش خبرآنلاین، به نقل مورخان و محدثان مشهور، ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل در درون خانه کعبه روی داده و جریان از این قرار است که:
«یزید بن قعنب گوید: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در برابر خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان دیدیم فاطمه بنت اسد، مادر امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ که به آن حضرت حامله بود و نُه ماه از مدت حملش می گذشت و دچار درد زایمان شده بود وارد شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو فرستاده شده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و باور دارم که او این خانه والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند می دهم که وضع حمل مرا آسان کنی.
یزید بن قعنب می گوید: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شد و از چشمان ما ناپدید گشت و دیوار به هم چسبید. برخاستیم که قفل در خانهکعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، دانستیم که این رویداد به فرمان خدا رخ داده است.
پس از چهار روز که گذشت فاطمه از خانهکعبه بیرون آمد و نوزادش امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ را روی دست داشت و گفت: من بر زنان گذشته تاریخ برتری یافته ام زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود، و مریم دختر عمران آن شاخه خشکیده خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد. ولی من وارد خانه خدا شدم و از میوه ها و نعمتهای بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوند علی اعلی می گوید نام او را از نام خودم مشتق ساختم.
او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم او کسی است که بت ها را در خانه من می شکند و بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا به مجد و بزرگواری یاد می کند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد.[1]»
شایان ذکر است که: این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده است و از شگفتی های این واقعه مهم تاریخی این است که فاطمه نه از در خانه بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب این است که پس از گذشت قرن ها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد.[2]
«ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در کتب اهل سنت»
1. حافظ ابو عبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری، که همه بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته اند در کتاب بسیار معروفش، «مستدرک صحیحین» می گوید: روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ـ کرّم الله ـ وجهه، را در خانه کعبه به دنیا آورده است.[3]
2. شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم دهلوی، محدث متعصب اهل سنت، در کتاب «ازاله الخفا» می نویسد: «بی گمان روایات متواتر است در این که فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب را در درون کعبه به دنیا آورد، بدون تردید او در روز جمعه سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در خانه کعبه به دنیا آمده است، و هرگز پیش از او یا بعد از او کسی در خانهکعبه زاده نشده است.»[4]
3. شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد: ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است، و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است.[5]
4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی، از دانشمندان معروف اهل سنت، مشهور به ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّه» با سلسله سند از ابن مغازلی، از امام سجاد ـ علیه السلام ـ مبنی بر ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در درون خانه کعبه نقل کرده است که: پیش از او کسی در بیت الله الحرام متولد نشد، و این برتری ویژه اوست از سوی خداوند برای ابراز کرامت و شرافت و شکوهمندی او[6]»
منابعی از اهل سنت که به طور صریح به شکافته شدن دیوار کعبه اشاره کرده اند:
1. محمد شریف خان شیروانی در کتاب «چوتهی کتاب» به ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در درون کعبه و شکافته شدن دیوار کعبه و شنیده شدن صدای هاتف غیبی تصریح کرده است.[7]
2. مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی در کتاب «ظهیر البشر» در احوال و فضائل ائمه می نویسد:
«چون خداوند اراده نمود که شرفی بر شرفهای کعبه بیفزاید، دیوار کعبه را بشکافت و فاطمه بنت اسد را به درون کعبه فرا خواند و فاطمه فرزندش علی را در درون کعبه به دنیا آورد.»[8]
3. علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی، درکتاب تجهیز الجیش جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ را طبق روایت «بشائر المصطفی» از یزید بن قعنب نقل کرده است.»[9]
4. دکتر محمد شاه قادری، دانشمند و پزشک نامی سرزمین لاهور، در کتاب «مصباح المقربین» تصریح می کند که امیرمؤمنان در درون کعبه متولد شد و تصریح می کند که ما در آنجناب در حال طواف کعبه بود که او را درد زایمان گرفت، دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه فرا خوانده شد، سپس تأکید می کند که هرگز چنین شرف و فضیلتی به جز امیرمؤمنان برای احدی نصیب و میسر نشده است...[10]
نتیجه گیری:
با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
...................................................
منابع:
[1] . صابری یزدی،علیرضا، هزار حدیث در فضائل امام علی ـ علیه السلام ـ ، ترجمه، محمد رضا انصاری محلاتی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1380، صفحات 32،31، محمد بن فتّال نیشابوی، روضه الواعظین، قم، رضی، 1386ق، ج1، ص 76 و ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی،مؤسسه اعلمی بیروت، ص 211 و علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه ج1، ص 59، و شیخ طوسی، امالی، ص 80، 1313، شیخ صدوق علل الشرایع، ص 56.
[2] . قزوینی، سید محمد کاظم، امام علی ـ علیه السلام ـ،از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی، قم: دلیل، 1379،صفحات 43-41.
[3] . حافظ ابی عبدا... محمد بن عبدا.... نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد هندوستان، 1324، ج3،ص 483، و موسوی همدانی، سید محمد باقر، علی ـ علیه السلام ـ در کتب اهل سنت، تهران، واژهآرا، 1380، ص 46
[4] . شاه ولی ا... دهلوی، ازاله الخفا، چاپ هند، ج2، ص 251.
[5] . شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، سرح الفریده، در شرح قصیده عینیه عبدالباقی افندی، ص 15 و اردوبادی،محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری: قم: رسالت، 1378، ص 81.
[6] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص 14، و اردوبادی، محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری، قم: رسالت 1378 ص 132.
[7] . محمد شریف خان شیروانی، چوتهی کتاب،به زبان اردو، ص 123، 1935م، و مولود کعبه ص1.
[8] . مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی، «ظهیر البشر» به زبان اردو ص 18 و مولود کعبه ص 218.
[9] . علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی. تجهیز الجیش، چاپ هند، ص 110، و مولود کعبه ص 222.
[10] . دکتر محمد شاه قادری، مصباح المقربین ص 16، چاپ لاهور، مولود کعبه، ص 228.