داستان دوستان
نسوختن انگشت در دیگ حریره
أنس بن مالک حکایت کند:
روزی حجّاج بن یوسف ثقفی مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذای داخل دیگ به وسیله دست، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد.
گفتم: روزی عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره برای دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام می باشد.
و مقداری آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روی اجاقی که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالی که می جوشید و غُل غُل می کرد، به هم می زد و مخلوط می نمود.
عایشه با دیدن چنین صحنه ای بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب، از منزل دختر پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله خارج شده و به سوی منزل پدرش، ابوبکر حرکت کرد.
و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت: ای پدر! هم اکنون جریان عجیبی را از فاطمه زهراء مشاهده کردم، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است.
او را دیدم در حالی که دیگ حریره، روی اجاق آتش می جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم می زد و مخلوط می نمود.
ابوبکر گفت: ای دخترم! این موضوع را مخفی و کتمان دار، مبادا کسی متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است.
ولی همین که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی، فرمود:
مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب می کنند و آن را جریانی عظیم و غیر قابل قبول می پندارند.
و سپس افزود: سوگند به آن کسی که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است.
همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعی در عمل و گفتار) از حرارت آتش در أمان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنی؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می باشند.
و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان می جنگند.
و در آن هنگام، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدی موعود عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خواهد نمود.
پس وای به حال کسی که در فضائل ومناقب بی شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانی را که به هر عنوانی، کینه و دشمنی شوهرش، علیّ بن ابی طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند.
ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحرای محشر بیش از دیگران شفاعت می نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت.(1)
**** *****
1- الثاقب فی المناقب،ص293،ح250--چهل داستان وحدیث ازحضرت زهرا(س)
نشان!
بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد
و ز مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد!
زهرا ندید محسن و، گلچین روزگار
گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد!
میخواست با پسر بدهد جان به پشت در
اما چو بیکسی علی دید، جان نداد!
در کوچه خواست تا که شود حامی علی
دردا که تازیانهی دشمن امان نداد!
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد!
*********
قاسم ملکی (ملکی)
استدلال حضرت علی(ع)درباره فدک
علی علیهالسلام یکبار نزد ابوبکر رفت و فرمود: چرا فدک را که
رسول خدا (ص) به فاطمه بخشیده است از او گرفتی؟
پاسخ داد: باید برای ادعای خویش شاهد بیاورد، و چون شهودش
ناقص بود پذیرفته نشد.
فرمودای ابوبکرآیامیخواهی درباره مابرخلاف احکام اسلام قضاوت کنی؟
گفت: نه.
فرمود: اگر مالی در دست دیگری باشد و من ادعا کنم این مال از
آن منست وبرای قضاوت نزدتو بیائیم ازکدامیک ازماشاهدمیطلبی؟
گفت: از تو شاهد میخواهم زیرا مال در اختیار دیگری است.
فرمود: پس چرا از فاطمه شاهدخواستی با آنکه فدک درتملک
و تصرف او بود؟
ابوبکر جز سکوت چاره دیگری نداشت، ولی عمر گفت:
یا علی، این حرفها را رها کن ما قدرت استدلال و احتجاج در برابر
تو را نداریم ، اگرشاهدی دارید بیاورید و گرنه تو و فاطمه حقی
درفدک ندارید!!.
شگفتآور است که ابوبکر در همان حجرهای که پیامبر مدفون شده
بود دفن شد به عنوان آنکه حجره مزبور سهم «عایشه» است،
و «عمر» نیز در پایان زندگی از عایشه اجازه خواست که در آن
حجره دفن شود!!درحالی که مدعی بودندپیامبر ازخودارث نمیگذارد.
و نیز شگفتآور است که «عایشه» و «حفصه» در خلافت عثمان به
او مراجعه کردند و ارث خود از اموال پیامبر را مطالبه نمودند و عثمان
صریحا آنان را طرد کرد و گفت: مگر شما شهادت ندادید که پیامبر
از خود ارثی نمیگذارد؟!.
آری،برهرخردمندی که درابعادمختلف قضایای پس ازوفات پیامبر(ص)
بیندیشدآشکاراست که آنان نهایت تلاش خودرا به کار بردندتا هم
خلافت راقبضه کنند وهم دست امیرمؤمنان علی علیهالسلام رااز
همه چیزکوتاه نمایند و او و خاندان او را از هر جهت درمحرومیت و
انزوا قرار دهند.
********
پاورقی:1-حضرت زهرابانوی بانوان
رضای فاطمه رضای خداوند
پیامبر (ص) وقایع بعد از خود را پیشبینی میکند، حتی خبر شهادت
علی (ع)و توطئهای که علیه او روا میدارند برمیشمارد. از انحراف
امت ورجعت واپس گرایانه آنان خبرمیدهد.پیامبر(ص)به حکم وظیفهای
که دارد باید ادله حقانیت جناح خط محمدی را روشن و بیشبهه بیان
کند، و شاهدی بر آن معرفی کندعلی(ع) خود در رأس جناح حق است
و مدعی نمیتواند شاهد باشد،ثانیابرخوردقاطعانه علی(ع)در ریشهکن
کردن کفر، نقاری از کینه بر دلهای فراوانی نهاده که زدودن آن کار
آسانی نیست، پیامبر (ص) شاهد را فردی قرار میدهد که شمشیرش
در قلب هیچ جنبدهای فرونرفته و با هیچکس از در ستیزه درنیاویخته.
و آن فاطمه است، رضایت او را ملاک حقانیت و غضب او را نشانه ناحق
بودن قرار داد. فاطمه در هر جناحی بایستد حق است و رو در روی هر
جناحی قرار گیرد باطل است. لذا به فاطمه(س) فرمود:
«ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک» : خداوند با خشم تو خشمگین
میشود و با رضایت توراضی میگردد. این روایت محکمترین دلیل بر
حقانیت هوادارن اهلبیت بود و قرن اول اسلام در همه محافل بر سر
زبانها میچرخید و مخالفین را خلع سلاح میکرد. آنان هر روز دست
به شبهه یا شایعهای میزدند تا این حریف توانمند را از صحنه خارج
کنند. زمانی حدیث را به مسخره میگرفتند زمانی آن را گفتاری
باطل میانگاشتند و در مقبولیت آن شبهه عقلی ایجاد میکردند.
اما پیشوایان شیعه هر بار با دلیلی روشن و قاطع این شبهات و
شایعات را پاسخ میدادند و میفرمودند: همانطوریکه شما روایت
میکنید خداوند با غضب بنده مؤمنش خشمگین میشود و با
رضایت او راضی میشود،چطور ممکن نیست با غضب فاطمه (س)
غضبناک و با رضایت او راضی شود؟.
********
پاورقی:1-فرشته زمینی(زندگانی حضرت زهرا«س»)
حدیث روز
قالَتْ فاطمه علیها السلام :
یاابَاالحَسَن،إ نّى لاسْتَحى مِنْ إ لهى انْ اکَلِّفَ نَفْسَکَ مالاتَقْدِرُعَلَیْهِ.
ترجمه :
خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام کرد:
من از خداى خود شرم دارم که از تو چیزى را در خواست نمایم
و تو توان تهیه آنرا نداشته باشى .
داستان دوستان
سه همسر میهمان و خرماى بى هسته
عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حکایت نماید:
پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله ، از منزل خارج
شدم ودرمسیر راه،امیرالمؤ منین علىّ بن اءبى طالب( ع)مرا دید وفرمود:
اى سلمان ! تو بر ما جفا و بى انصافى کردى .
عرض کردم : یا امیرالمؤ منین ! کسى مثل من ، بر شما جفا نخواهد کرد،
ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله مانع شد
که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفّق شوم .
امام علیه السلام فرمود: اى سلمان ! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه
سلام اللّه علیها؛ چون او علاقه دارد تو را ببیند و مى خواهد که تحفه و هدیّه اى
را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم : آیا بعد از وفات رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله ، فاطمه زهراء
سلام اللّه علیها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است ؟!
حضرت فرمود: بلى ، دیروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشریّت گشتم ، هنگامى
که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه اى
نشسته و چادر کوتاهى بر سر خود افکنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : اى سلمان ! پس از
وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم : اى حبیبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصیّتى
مثل شما جفا کند؟!
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پس از آن فرمود: آرام باش ، بنشین و
در آنچه برایت مى گویم دقّت کن و بیندیش .
روز گذشته در حالى که درب منزل بسته بود، من در همین جا نشسته
بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم که درب منزل باز شد و سه حوریّه بهشتى که تاکنون
فردى به زیبائى شکل آن ها ندیده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگیز
عجیبى ، با لباس هاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود
برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان ، اظهار داشتم : آیا شما از
اهالى شهر مکّه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مکّه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم ، ما حورالعین
مى باشیم و از دارالسّلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده ایم .
پس من به یکى از ایشان که فکر مى کردم از آن دو نفر دیگر بزرگ تر
است گفتم : نام تو چیست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسیدم ،
گفت : خداوند مرا براى مقداد، اءسود کندى آفریده است .
سپس به دوّمى گفتم : نام تو چیست ؟
گفت : ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤ ال کردم ، جواب داد: من براى
ابوذر غفارى آفریده شده ام .
و هنگامى که نام نفر سوّم را جویا شدم ، گفت : سلمى هستم ، و چون
از علّت آن پرسیدم،اظهار داشت:من از براى سلمان فارسى مهیّا گشته ام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو
بود به من هدیه دادند.
سپس حضرت زهراء سلام اللّه علیها فرمود: اى سلمان ! این خرما را بگیر
و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج
شدم و چون به هرکس مرور کردم ، اظهار داشت : آیا با خود مِشک عطر
همراه دارى ؟ و من مى گفتم : بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته اى
در آن نیافتم ، فرداى آن روز بر حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شدم
و عرض کردم : رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت ، کشت نموده است
با کلام و دعائى که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح
و شام بخوانم .
اظهار داشتم : اى سرورم ! آیا آن را به من تعلیم مى نمائى ؟
حضرت فرمود:هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد،این دعا را بخوان :
«نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ،
فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ،
اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ
الضَّراءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.»
سلمان فارسى گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالى
مدینه و مکّه که مبتلى به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت
این دعا و لطف خداوند، جملگى شفا یافتند.
حدیث روز
قالَتْ فاطمه علیها السلام :
اءوُصیکَ یا اءبَاالْحَسنِ اءنْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .
ترجمه :
ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم
فراموش نکنى .و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیائى .
داستان دوستان
قرائت قرآن و گردش سنگ آسیاب
حضرت جواد الا ئمّه ، امام محمّد تقى صلوات اللّه علیه حکایت فرماید: روزى پیامبراسلام صلّلى اللّه علیه وآله توسّط سلمان فارسى رضوان اللّه تعالى پیامى براى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها فرستاد.
سلمان گوید:همین که جلوى درب منزل آن مخدّره رسیدم،ایستادم و سلام کردم؛سپس متوجّه شدم که حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیهامشغول قرائت قرآن است وآهسته آیات قرآن رابرلب زمزمه مى نماید.و دیدم که سنگ آسیاب بدون آن که دست حضرت روى آن باشد، در حال چرخش و دور زدن است و کسى را نزد حضرتش نیافتم .
برگشتم نزد رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله و عرضه داشتم : یا رسول اللّه ! جریان مهمّ و عظیمى را مشاهده کردم!!
حضرت فرمود: آنچه را دیدى بیان کن ؟ گفتم : همین که جلوى درب منزل دخترت،فاطمه سلام اللّه علیها رسیدم و سلام کردم ،متوجّه شدم که وى آهسته قرآن مى خواند و سنگ آسیاب مى چرخید و کسى را هم نزد او نیافتم .
پس حضرت رسول صلّلى اللّه علیه وآله تبسّمى نمودواظهارداشت:اى سلمان!خداوندقلب دخترم،فاطمه راسرشار از ایمان نموده است،او تمام وجودش ایمان و یقین مى باشدو غرق در طاعت و عبادت پروردگار گشته بود.
لذا خداوند متعال فرشته اى را به نام روفائیل رحمت فرستاده است تا وى را کمک نماید.
و همان فرشته بوده است که سنگ آسیاب را براى دخترم فاطمه ،مى چرخانیده است .
و سپس افزود: بدان که خداوند مهربان تمام امور دنیا و آخرت فاطمهرا کفایت خواهد نمود.
******
پاورقی:1-چهل داستان وچهل حدیث ازحضرت زهرا(س)