سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند متعال می فرماید : « ... همچنان بنده ام با کارهای مستحب به من نزدیک می شود، تا آنجا که دوستشمی دارم . در نتیجه، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایشو قلب دریابنده اش می شوم . اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگراز من درخواست کند، به او ببخشم» . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهادت امام حسن علیه السلام

شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام 

امام صادق - علیه‏السلام - فرمود: زمانی که رحلت امام حسن نزدیک شد، بشدت گریست و فرمود: من بر امری بزرگ و هولناک وارد می‏شوم که هرگز بر مثل آن وارد نشده بودم. سپس وصیت کرد که در بقیع دفنش نمایند. و خطاب به برادرش امام حسین فرمود: برادر! مرا بر تختی بگذارید و کنار قبر جدم رسول خدا - صلی الله علیه و آله - ببرید تا با او تجدید پیمان کنم. سپس به کنار مزار مادرم فاطمه‏ی بنت اسد برده و در آنجا دفن نمایید. ای پسر مادرم! می‏بینید که مردم خیال می‏کنند که مرا کنار قبر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - می‏خواهید دفن کنید، لذا جمع می‏شوند و غوغا می‏کنند تا مانع این کار شوند. تو را به خدا قسم می‏دهم که بخاطر من، هیچ خونی ریخته نشود!

وقتی امام حسین - علیه‏السلام - برادرش را غسل داد و کفن نمود، او را بر تختی قرار داد و به طرف قبر جدش رسول خدا - صلی الله علیه و آله - حرکت داد تا با او تجدید پیمان کند. مروان بن حکم و یارانش از بنی‏امیه، مقابل حضرت قرار گرفتند و گفتند: آیا سزاوار است عثمان در خارج از مدینه دفن شود ولی حسن در کنار قبر پیامبر؟ هرگز نخواهیم گذاشت تا چنین شود!

در این هنگام عایشه سوار بر استری بود، از راه رسید و گفت: مرا با شما چه کار ای بنی‏هاشم! آیا می‏خواهید کسی را داخل خانه‏ی من نمایید که من او را دوست ندارم؟!

ابن‏عباس خطاب به مروان گفت: بروید، ما قصد نداریم او را نزد رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دفن کنیم. چون او خودش به حرمت قبر جدش عارف‏تر بود. و او بدون اذن، داخل نمی‏شود چنانچه دیگران داخل شدند. برگردید ما او را بر طبق وصیتش، در بقیع دفن می‏کنیم.

سپس به عایشه گفت: بدا به حال تو! روزی بر استر و روزی بر شتر سوار می‏شوی!

و در روایت دیگر آمده است. روزی بر شتر و روزی بر استر سوار می‏شوی و اگر زنده بمانی بر فیل هم سوار خواهی شد!

ابن‏حجاج؛ شاعر بغدادی، همین سخن را به صورت شعر در آورده و می‏گوید:

یا بنت ابی‏بکر لا کان و لا کنت 

لک التسع من الثمن و بالکل تملکت.

ای دخترابوبکرتویک نهم ازیک هشتم، سهم می بری درحالی که همه راتصاحب کردی!.

تجملت، تبغلت و ان عشت تفیلت

روزی سواربرشترشدی وروزی براستر.واگرزنده بمانی،سوارفیل هم خواهی شد!.

توضیح: قول شاعر که گفت برای تو، یک نهم از یک هشتم است، این در بحث و مناظره‏ی فضال بن حسن با ابوحنیفه بود. فضال به ابوحنیفه گفت: آیه‏ی شریفه‏ی «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم»ای کسانی که ایمان آورده اید!بدون اذن واجازه پیغمبر-صلی الله علیه وآله- داخل خانه اونشوید.(احزاب،آیه53) منسوخ شده است یا نه؟

ابوحنیفه گفت: خیر، منسوخ نشده است.

فضال پرسید: به نظر تو بهترین مردم بعد از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - ابوبکر و عمر هستند یا علی بن ابی‏طالب؟

گفت: آیا نمی‏دانی آن دو (ابوبکر و عمر) پهلوی پیامبر دفن شده‏اند؟ چه دلیلی می‏خواهی که روشنتر از این باشد بر فضل آن دو بر علی بن ابی‏طالب؟

فضال به او گفت: این دو با وصیت خود به دفنشان در خانه پیامبر، به آن حضرت ظلم کردند؛ چون در آنجا حقی نداشتند. و اگر آنجا مال خودشان بوده و به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بخشیده بودند پس کار بدی کردند که آن را پس گرفتند و عهدشان را شکستند. و خودت اقرار کردی که آیه‏ی شریفه‏ی: «لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم» غیر منسوخ است.

ابوحنیفه قدری سکوت کرد و گفت: آنجا نه مال پیامبر بود و نه مال آن دو نفر فقط، ولی چون دختران آنها در آنجا حق داشتند لذا در حق آنها دفن شده‏اند!

فضال به او گفت: تو می‏دانی که زمانی که پیامبر رحلت فرمود، نه همسر داشت و هر کدام یک هشتم ارث می‏بردند؛ چون دخترش فاطمه - سلام الله علیها- در قید حیات بود. وقتی بررسی کنیم برای هر یک از همسرانش یک نهم از یک هشتم می‏رسد. و این چیزی در حدود یک وجب در یک وجب هم نمی‏شود. و عرض و طول حجره هم که مشخص بود. پس چگونه آن دو (ابوبکر و عمر) بیشتر از آن مستحق شده‏اند؟

تازه، چگونه عایشه و حفصه ارث می‏برند ولی فاطمه که دختر پیامبر است، ارث نمی‏برد؟ پس در سخنان ابوحنیفه، تناقض گویی، از جوانب مختلف، روشن و آشکار است.

سپس ابوحنیفه خشمگین شد و گفت: او را از من دور کنید که او - به خدا قسم - رافضی خبیث است! [1]

×××××

پاورقی:1- بحار،ج44،ص153،حدیث24



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 94/9/18 :: ساعت 10:20 صبح )
»» زهر کشنده

زهر کشنده

  «زهر کشنده‏ای را که معاویه از پادشاه روم طلب کرد و برای جعده فرستاد»

طبرسی در کتاب احتجاج از سالم بن ابی‏الجعد از امام حسن (ع) روایت کرده که فرمود:

به من خبر رسیده که معاویه به پادشاه روم نامه‏ای نوشته و خواسته است تا زهری کشنده برای او بفرستد، و پادشاه روم در پاسخ او نوشته: دین و آیین ما چنین اجازه‏ای به ما نمی‏دهد که در کشتن کسیکه با ما نمی‏جنگد کمک کنیم!

و معاویه در پاسخ او نوشته: این مردی را که من می‏خواهم بکشم فرزند همان مردی است که در سرزمین تهامه خروج کرد، و او اینک قیام کرده، می‏خواهد سلطنت پدر خود را بازستاند، و من می‏خواهم دسیسه‏ای کرده و این زهر را به وسیله‏ی کسی به خورد او بدهم و بندگان و شهرها را از او آسوده سازم!

و همراه این نامه هدایایی نیز برای پادشاه روم فرستاده، و پادشاه روم و نیز تحت شرایطی این سم را برای او فرستاده است.[1] .

و از مروج الذهب نقل شده که معاویه آن سم کشنده را برای مروان بن حکم فرستاد و به او دستور داد آن زهر را به جعده بدهد، و وعده‏ی همسری یزید و یک صد هزار درهم پول نیز به او داد تا این جنایت را انجام دهد...

امام روزه بود

و بنا بر نقل راوندی در خرائج، جعده زهر را در شیری ریخت، و امام حسن (ع) در آن روز روزه بود، و روز گرمی هم بود، و چون به خانه بازگشت و هنگام افطار شد، جعده آن شربت شیر مسموم را نزد آن حضرت آورد، و امام (ع) آن را نوشید، و چون احساس زهر را کرد فرمود: ای دشمن خدا مرا کشتی، خدایت بکشد! و به خدا سوگند پس از من بدانچه می‏خواهی نخواهی رسید، و خدا تو را خوار خواهد کرد.[2] .

و از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود:

«ان الاشعث شرک فی دم امیرالمؤمنین و ابنته جعدة سمت الحسن، و ابنه شرک فی دم الحسین»[3] .

(به راستی که خود اشعث در خون امیرالمؤمنین شرکت جست، و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد، و پسرش (محمد بن اشعث) در خون حسین شرکت جست.)

و چون امام (ع) احساس درد شدید در امعاء خود کرد، گفت:

«انا لله و انا الیه راجعون، الحمدلله علی لقاء محمد سید المرسلین و ابی سید الوصیین، و امی سیدة نساء العالمین و عمی جعفر الطیار و حمزة سید الشهداء»

(همه از جانب خدا آمده و به سوی خدا باز می‏گردیم، سپاس خدای را بر دیدار سرور رسولان و پدرم آقای اوصیا، و مادرم بانوی زنان جهانیان، و عمویم جعفر طیار و حمزه سیدالشهدا و...!»

و در مورد تاثیر آن زهر کشنده از کتاب البدایة و النهایة[4]  نقل شده که برای امام حسن (ع) پزشکی آوردند و آن پزشک پس از معاینه‏ی دقیقی که کرد گفت:

«ان السم قد قطع امعاءه»

(به راستی که این زهر امعاء او را پاره کرده!).{5}

×××××××××

پاورقی :1- بحارالانوار،ج44،ص147

2- بحارالانوار،ج44،ص154

3- همان کتاب

 4- البدایه والنهایه،ج8،ص143

5- کتاب زندگانی امام حسن(ع)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 94/9/18 :: ساعت 10:16 صبح )
»» معجزه پسر همچون پدر

معجزه پسر همچون پدر

مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:

روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.

امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟

گفتند: بلى ، اعتقاد و ایمان مى آوریم ؛ و دیگر هیچ شکّ و شبه اى وجود نخواهد داشت .

حضرت فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ همگى گفتند: بلى .

در این هنگام ، حضرت پرده اى را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نشسته بود.

سپس امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را مى شناسید؟

گفتند: بلى ، این مولاى ما امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت مى دهیم که تو ولىّ و حجّت بر حقّ خداوند هستى ؛ و امام و جانشین پدرت خواهى بود.

و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالى ، پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادى ، همان طورى که آن حضرت ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.

امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: واى بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده ونشنیده اید که خداوند متعال مى فرماید:

(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّه اءمْواتا بَلْ اءحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون ).(1)

آن هائى را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید مى باشند ولى شما درک نمى کنید.

البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فى سبیل اللّه است ، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.

سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتى دارید و چه مى اندیشید؟

گفتند: یاابن رسول اللّه ! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستى .(2)

******

پاورقی:1- سوره بقره : آیه 154.

2- بحار الا نوار: ج 43، ص 328، ح 8، الخرایج والجرایح : ج 2، ص 810 با اختصار.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 94/4/10 :: ساعت 12:42 عصر )
»» ترس از مرگ به جهت تخریب خانه

ترس از مرگ به جهت تخریب خانه

حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:

امام حسن مجتبى علیه السلام دوستى شوخ طبع داشت که مرتّب به ملاقات و دیدار آن حضرت مى آمد و نیز در جلسات شرکت مى کرد، تا آن که مدّتى گذشت ؛ و هیچ خبرى از این شخص نشد.

حضرت از این جریان متعّجب شد و از اطرافیان جویاى احوال او گردید، تا آن که پس از گذشت چند روزى ، مجدّدا آن شخص به ملاقات امام علیه السلام آمد.

حضرت جویاى احوال او شد و به او فرمود: چند روزى است که به این جا نیامده اى ، در چه حالت و وضعیّتى هستى ؟ آیا مشکل و ناراحتى خاصّى برایت پیش آمده بود؟

آن شخص در پاسخ اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! در حالتى قرار گرفته ام که آنچه را دوست دارم ، به آن دست نمى یابم ؛ و آنچه را خداوند دوست دارد انجام نمى دهم ؛ و آنچه را هم که شیطان مى خواهد برآورده نمى کنم .

امام حسن مجتبى علیه السلام تبسّمى نمود و فرمود: یعنى چه ؟ منظورت چیست ؟ توضیح بده .

آن شخص گفت : چون خداوند متعال دوست دارد که من بنده و مطیع و فرمان بر او باشم و معصیت او را نکنم ؛ و من چنین نیستم .

و شیطان دوست دارد که من در همه کارهایم معصیت خدا را نمایم و نسبت به دستورات خداوند مخالفت و سرپیچى کنم و من چنین نیستم .

و همچنین من مرگ را دوست ندارم ؛ بلکه علاقه دارم همیشه سالم و زنده باشم ، که هرگز چنین نخواهد بود.

در این هنگام یکى از اشخاصى که در آن مجلس حضور داشت ، گفت : یاابن رسول اللّه ! چرا ما از مرگ ترسناک هستیم و آن را دوست نداریم ؛ و گریزان هستیم ؟

امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: چون شما دنیاى خود را تعمیر و آباد کرده اید و آخرت را تخریب و ویران ساخته اید.

و سپس افزود: این امر طبیعى است که چون هیچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى که آن را آباد کرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است ، از آن دست برداشته و چشم پوشى کند و به محلّى خراب و نامساعد برود، چون خود را در زمره مؤ منین و مقرّبین الهى نمى بیند.(1)

*****

پاورقی:1- معانى الا خبار: ص 289، ح 29.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 94/4/10 :: ساعت 12:34 عصر )
»» زن شدن مردى در قبال توهین

زن شدن مردى در قبال توهین

حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت نموده است :

روزى امام حسن مجتبى علیه السلام در جمعى از اقشار مختلف مردم حضور داشت ، که یکى از افراد آن مجلس گفت :

یابن رسول اللّه ! شما که این قدر قدرت دارید و مى توانید با دعا معاویه را نابود کنید و زمین عراق و شام را جابه جا نمائید؛ و حتّى کارى کنید که زن تبدیل به مرد شود؛ و یا مرد، زن گردد، چرا این همه ظلم هاى معاویه را تحمّل کرده و سکوت مى نمایید؟!

ناگاه یکى از دوستان معاویه که در آن جمع حاضر بود؛ با حالت تمسخر و توهین گفت : این شخص - یعنى ؛ امام حسن مجتبى علیه السلام - کارى نمى تواند انجام دهد، چون او توان چنین کارهائى را ندارد.

در همین حال حضرت به آن دوست معاویه که از اهالى شام بود خطاب کرد و فرمود: تو خجالت نمى کشى که در بین مردها نشسته اى ، بلند شو و جاى دیگر بنشین .

امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: ناگهان مرد شامى متوجّه شد که به هیئت زنان در آمده است ؛ و دیگر علامت مردى در او نیست .

سپس امام حسن مجتبى علیه السلام به آن مرد شامى که تبدیل به زن شد، فرمود: اینک همسرت به جاى تو مرد گردید؛ و او با تو همبستر مى شود و تو یک فرزند خنثى آبستن خواهى شد.

چند روزى پس از گذشت از این ماجرا، هر دوى آن مرد و زن شامى نزد امام حسن مجتبى علیه السلام آمدند و از کردار و رفتار خود پشیمان شده و توبه کردند.

و حضرت در حقّ آن ها دعا کرد و از خداوند متعال ، براى آنان در خواست مغفرت نمود؛ و هر دوى آن ها به دعاى حضرت ، به حالت اوّلشان باز گشتند.( 1)

*****

پاورقی:1- - بحالا نوار: ج 43، ص 327، إ ثبات الهداة : ج 2، ص 56، ج 51، مدینة المعاجز: ج 3، ص 260، ح 880، با مختصر تفاوت .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 94/4/8 :: ساعت 5:59 عصر )
»» نتیجه خوشحال کردن سگ

نتیجه خوشحال کردن سگ

روزى امام حسن مجتبى علیه السلام در یکى از باغستان هاى شهر مدینه قدم مى زد، که ناگاه چشمش به یک غلام سیاه چهره افتاد که نانى در دست دارد و یک لقمه خودش مى خورد و یک لقمه هم به سگى که کنارش بود مى داد تا آن که نان تمام شد.

حضرت با دیدن چنین صحنه اى ، به غلام خطاب کرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخیره نکردى ؟

غلام به حضرت پاسخ داد: زیرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت کشید و من حیا کردم او این که من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.

امام حسن علیه السلام فرمود: ارباب تو کیست ؟

پاسخ گفت : مولاى من ابان بن عثمان است .

حضرت فرمود: این باغ مال چه کسى است ؟

غلام جواب داد: این باغ مال ارباب و مولایم مى باشد.

پس از آن حضرت اظهار داشت : تو را به خدا سوگند مى دهم که از جایت برنخیزى تا من باز گردم .

سپس حضرت حرکت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهایى با اءبان بن عثمان ، غلام و همچنین باغ را از او خریدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام ! من تو را از مولایت خریدم .

پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ایستاد.

سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: این باغ را هم خریدارى کردم ؛ و هم اکنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده ؛ و این باغ را نیز به تو بخشیدم .(1)

*******

پاورقی:1- تاریخ ابن عساکر ترجمة الا مام الحسن علیه السلام : ص 148، ح 249، احقاق الحقّ: ج 11، ص 146.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 5:57 عصر )
»» حدیث روز

حدیث روز

قالَ الحسن مجتبی علیه السلام:

 إنَّ اللهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی

 مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.[1] .

 ترجمه:

 فرمود:خداوندمتعال ماه رمضان رابرای بندگان خودمیدان مسابقه قرارداد.

 پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی وسهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.

 ***

 پاورقی:1- تحف العقول،ص234--- من لایحضره الفقیه،ج1،ص511



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 94/3/26 :: ساعت 9:56 صبح )
»» دلیل قرآنی

دلیل قرآنی

باید از قرآن دلیل بیاورى و الا گردنت را مى زنم
حجاج بن یوسف ثقفى (استاندارخونخوار عبدالملک در کوفه ) بوده و با شیعیان و یاران امیرالمؤ منین على علیهالسلام دشمنى بسیار داشت و حتى ظن شیعه و طرفدار على علیه السلام بودن در مورد یکنفر کافى بود که حجاج او را به قتل برساند.

عامر شعبىمى گوید: شبى حجاج مرا طلبید، هراسان شدم ، برخاسته و نزدش رفتم ، ناگهان درکنار مسند او سفره اى چرمین دیدم پهن شده (رسم بود که افراد را روى آن مى کشتند) وشمشیر تیزى در کنار آن بود. سلام کردم ، جواب سلام مرا داد و گفت :
نترس به تو امشب تا فردا ظهر امان دادم .و مرا در کنار خودنشاند. سپس ‍ به یکى از دژخیمان اشاره کرد، او رفت و مردى را که با طناب و زنجیربسته بودند، آورد و در برابر حجاج نشانید. آنگاه حجاج به من رو کرد و گفت : این شیخ (سعید بن جبیر) مى گوید: حسن و حسین دو پسر پیامبر صلى الله علیه و آله هستند. باید از قرآن در این باره دلیل بیاورد و گرنه هم اکنون (با این شمشیر روى این چرم ) سرش را از بدنش جدا مى سازم .

گفتم : لازم است که اوراا زنجیر و بند آزاد سازید که اگر دلیل از قرآن آورد آزاد شود و گرنه با این شمشیرنمى توان که زنجیر را قطع کرد. خواه و ناخواه باید این زنجیرها را از بدنش جدا کردو آنگاه او را کشت ، حجاج دستور داد بند و زنجیر را از بدن او جدا کردند. خوب به اونگاه کردم ، ناگهان دیدم سعید بن جبیرمفسر قرآن و یارو شاگرد خاص امام سجاد علیه السلام است اندوهگین شدم و با خود گفتم : چگونه مى توان در مورد اینکه حسن و حسین علیه السلام پسران پیامبر صلى الله علیه و آله هستنداستدلال کرد؟ ناگهان صداى حجاج بلند شد که به سعید مى گفت : دلیل خود را از قرآن در مورد اینکه حسن و حسین پسران پیامبر صلى الله علیه و آله هستند چنانکه ادعا مى کنى بیاور، و گرنه گردنت را مى زنم .

 سعیدگفت : به من مهلت بده. حجاج چند لحظه سکوت کرد و دگربار گفت : دلیل خود را بیاور!سعید گفت : اندک مهلت بده .حجاج پس از لحظاتى ، براى سومین بار گفت : به تو مى گویم ، دلیل خود را از قرآن بیاور که چگونه مى توان گفت حسن و حسین دو فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله هستند؟

 سعید اندکى فکرکرد و سپس گفت :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحاق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى وعیسى و الیاس کل من الصاحبین
.
و اسحاق و یعقوب رابه او (ابراهیم ) و هر کدام را هدایت کردیم و نوح را نیز قبلا هدایت کرده ایم و ازفرزندان او (ابراهیم ) داود و سلیمان و ایوب و یوسف و هارون را (هدایت کردیم ) واین چنین نیکوکاران را پاداش ‍ مى دهیم و (همچنین ) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس ،هر کدام از صالحان بودند
. (17)
پس از خواندن این آیات ، سعید پرسید: نام عیسى در این آیه به چه عنوان آمده است ؟!
حجاج گفت : به عنوان اینکه از ذریه (فرزندان (ابراهیم است
.
سعید گفت : با اینکه عیسى پدر نداشت در عین حال به عنوان ذریه(فرزند) ابراهیم علیه السلام به شمار آمده است ، زیرا عیسى فرزند مریم دختر ابراهیم بود، از این رو عیسى به عنوان فرزند ابراهیم خوانده شده بنابراین بطریق اولى ، مى توان گفت : حسن و حسین دو پسر پیامبر صلى الله علیه و آله هستند زیرا مادرشان دختربدون واسطه پیامبر است
.
حجاج از این استدلال دقیق و محکم قانع شد، دستور داد ده هزار دینار به سعید بن جبیر دادند و او را آزاد ساخت . شعبى مى گوید: وقتى صبح شد،با خود گفتم شایسته است نزد این (شیخ ) بروم و از محضرش معانى قرآن را بیاموزم . به سراغ او رفتم و او را در مسجد یافتم در حالى که دینارها را در کنارش تقسیم کرده وآنها را به فقراء صدقه مى داد. مرا که دید فرمود: اینها همه به برکت حسن و حسین علیه السلام است ، اگر در یک مورد اندوهگین مى شویم ، هزاربارخشنود مى گردیم و از همه بالاتر خدا و رسولش خشنود مى شوند.

*******

پاورقی:1-سرگذشتهای تلخ وشیرین قرآن



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 93/10/8 :: ساعت 7:13 عصر )
»» یاحسن مجتبی(ع)

وصایای امام حسن مجتبی (علیه السلام) به جناده

جنادة بن ابی‏امیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (ع) به دنبال آن از دنیا رحلت فرمود: به دیدار آن حضرت رفتم و در پیش روی آن حضرت طشتی بود پر از خون که در اثر زهر معاویه لعنة الله آن خونها در طشت ریخته بود. من که آن حضرت را به آن حال مشاهده کردم عرض کردم: ای مولای من چرا معالجه نمی‏کنید؟

در پاسخ فرمود:

«یا عبدالله بماذا اعالج الموت»؟

(ای بنده‏ی خدا مرگ را به چه چیز درمان کنم؟)

من که این سخن را شنیدم گفتم:

«انا لله و انا الیه راجعون»

در این وقت آن بزرگوار به من رو کرده، فرمود:

«والله لقد عهد الینا رسول الله صلی الله علیه و آله ان هذا الامر یملکه اثناعشر اماما من ولد علی و فاطمة، ما منا الا مسموم او مقتول، ثم رفعت الطست و بکی صلوات الله علیه و آله»

(به خدا سوگند رسول خدا (ص) به ما سفارش فرموده که این امر خلافت را دوازده نفر امام از فرزندان علی و فاطمه مالک گردند، و هیچ یک از ما نیست جز آنکه یا مسموم گردد و یا کشته شود، آنگاه طشت را برداشتند و آن حضرت گریست.)

جناده گوید: من عرض کردم: ای فرزند رسول خدا مرا موعظه کن!

فرمود: آری.

«استعد لسفرک، و حصل زادک قبل حلول أجلک    ……     ».

 (خود را برای سفری که در پیش داری آماده کن و توشه‏ی خود را تهیه کن پیش از آنکه اجل تو فرارسد، و بدانکه تو دنیا را می‏طلبی و مرگ نیز تو را طلب می‏کند، و اندوه آن روزت را که نرسیده بر آن روزی که در آن هستی بار مکن، و بدان که تو چیزی از مال را که بیش از روزی توست به دست نمی‏آوری جز آنکه نسبت به آن خزینه ‏دار دیگری هستی.

و بدانکه در حلال مال دنیا حساب است و در حرام آن کیفر و عقاب، و در شبهه‏ ناکهای آن نیز عتاب و سرزنش، پس دنیا را به منزله‏ی گوشت مرداری قرار ده (که فقط در مورد اضطرار و ناچاری از آن برگیری) و از آن به مقداری که تو را کفایت کند برگیر، پس اگر آن مقدار حلال بود که تو در آن زهد ورزیده‏ای، و اگر حرام بود که وزر و گناهی در آن مقدار بر تو نیست، چون همانند آن است (که در وقت اضطرار) از مردار گرفته‏ای، و اگر عتابی هم باشد اندک است.

و برای دنیای خود به گونه‏ای کار کن که گویا همیشه زندگی می‏کنی، و برای آخرتت به گونه‏ای کار کن که گویا فردا خواهی مرد، و اگر عزتی خواهی بدون وسیله‏ی فامیل و بزرگی، و هیبتی خواهی بی‏آنکه از طریق سلطنت باشد، پس خود را از خواری و ذلت نافرمانی و معصیت خداوند به عزت و بزرگی اطاعت پروردگار عزوجل درآور.

و اگر حاجت و نیازی تو را به مصاحبت مردان مجبور کرد (و ناچار شدی تا دوستی و مصاحبی برای خود بگیری) پس با کسی مصاحبت کن که چون مصاحب او گشتی (مصاحبت او) تو را بیاراید (نه آنکه سبب شرمساری تو گردد) و هر گاه خدمت او را کردی تو را بپوشاند، واگر از او کمکی درخواست کردی کمک کند، و اگر سخنی گفتی گفتارت را تصدیق کند، و اگر حمله افکندی پشتت را محکم کند، و اگر دست کمک به سویش دراز کردی تو را مدد کند، واگر شکستی در کار تو پیدا شد آن را برطرف سازد، و اگر کار نیکی از تو دید آن را فراموش نکند و به حساب آرد، و اگر از او درخواستی کردی به تو بدهد، و اگر به زبان نیاوردی او آغاز کند، و اگر مصیبت دردناکی به او روآورد، تو را ناراحت کند.

کسیکه از ناحیه‏ی او به تو گزندی نرسد، و راهها از سوی او بر تو پراکنده نشود، و در برابر مشکلات زندگی دست از یاری تو بر ندارد، و اگر بر سر تقسیم چیزی با هم به نزاع برخاستید، تو را بر خویشتن مقدم دارد.)

جنادة گوید: در این وقت نفس امام (ع) به شماره افتاد و رنگ مبارکش زرد شد به طوری که من ترسیدم، و بر آن بزرگوار بیمناک گشتم، که دیدم حسین (ع) و اسود بن اسد داخل شدند و حسین (ع) خود را بر روی بستر آن حضرت انداخت و سر و صورت او را بوسید، و شروع کردند آهسته با یکدیگر گفتند.

ابوالاسود گفت: «انا لله...» حسن (ع) خبر از مرگ خود می‏دهد![1] .

××××××

پاورقی:1- بحارالانوار،ج44،ص138-140 الانصاف ،ص121



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( یکشنبه 92/10/8 :: ساعت 2:17 عصر )
»» مو حسن، بوی حسن،

مدح امام حسن مجتبی(علیه السلام)

آدم و نوح و سلیمان و مسیحا و خلیل 

همه را مهر ولای تو به گردن رسن است

                               ثمر باغ رسالت، گهر بحر وجود 

                              والی ملک ولایت، ولی مؤتمن است

اولین سبط، دوم عصمت و سوم سالار 

چارمین حجت حق یکی از پنج تن است

                              نام نامیش حسن، خلق گرامیش حسن 

                              یک جهان گوهر حسن است که در یک بدن است

مو حسن، بوی حسن، خلق حسن، روی حسن 

فرق تا پای حسن بلکه حسن در حسن است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 92/5/2 :: ساعت 7:30 عصر )
   1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 529
>> بازدید دیروز: 66
>> مجموع بازدیدها: 1516138
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [193]
داستان وحکایت [174]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [193]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب