جواز عبور از صراط
در امالی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود:
روز قیامت که پل صراط را روی جهنم نصب می کنند، هیچ کسی از صراط عبور نمی کند مگر اینکه جواز ولایت امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) را با خود داشته باشد و از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
روز قیامت پروردگار امر می کند به دو فرشته که بر صراط بایستند و نگذارند کسی از آن عبور داشته باشند، و هر کسی که جواز نداشته باشد او را به صورت در آتش افکنید، ابی سعید می گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: فدایت شوم معنای برات امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) چیست؟ حضرت فرمود: نامه ای است که در آن نوشته شده است:
لا اله الاالله محمد رسول الله و امیرالمؤ منین علی بن ابیطالب وصی رسول الله و حجة الله علی خلقه واقبل بعضهم علی بعض یتسائلون. [1] .
××××××
پاورقی:1- تفسیرجامع ،ج5
پیمان با فرشتگان
قال الصادق علیه السلام:
ان علیا علیه السلام کان اذا اصبح یقول:مرحبا بکما من ملکین حفیظین املى
علیکما ما تحبان ان شاء الله فلا یزال فى التسبیح و التهلیل حتى تطلع
الشمس و کذلک بعد العصر حتى تغرب الشمس.
بحار الانوار 84:267 ح 38
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امیر المؤمنین علیه ا لسلام هر بامداد-در خطاب به دو فرشته
نویسنده اعمال-مىفرمود:مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یاد داشت
کننده اعمال-به خواستخدا امروز نیز-آنچه دوست دارید بر شما املا
خواهم کرد،و به دنبال این تعهد به ذکر:«سبحان الله و لا ا له الا الله»مشغول
مىشد تا خورشید طلوع مىکرد.و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب،به
همان ذکرها مىپرداخت.
علم کتاب
علم کتاب تمامانزدامیرالمؤمنین(ع)است
خداوند متعال در قرآن مجید مى فرماید :
«و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب(1)؛ کافران مى گویند شما فرستاده خداوند نیستى ، بگو کافیست که خداوند و کسى که علم کتاب در نزد اوست میان من و شما گواه باشد.»
و پوشیده نیست که قرآن مجید، علم الکتاب را اقیانوسى از دانش مى داند که اسرار هستى در آن نهان است ، مثلا در یک جا مى فرماید:
«و ما من غائبة فى السماء والارض الا فى کتاب مبین(2)؛ هیچ غیبى در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب آشکار قرار دارد».
و در جاى دیگر مى فرماید: هیچ ذره اى در آسمان و زمین و یا کمتر و یا بیشتر نیست مگر اینکه خداوند آنرا مى داند و در کتاب مبین قرار دارد.(3)
و در جاى دیگر بطور واضح مى فرماید: کلیدهاى غیب نزد خداوند است ، به جز او کسى از آن آگاه نیست ، او مى داند آنچه در خشکى و دریاست ، هیچ برگى بر زمین نمى افتد مگر اینکه مى داند، هیچ دانه اى در تاریکى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى واضح قرار دارد.«و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین «(4)
و بالاخره براى اینکه به عظمت این علم الکتاب بیشتر آگاه شویم نگاهى مى اندازیم به داستان حضرت سلیمان و بلقیس که در قرآن مجید آمده است .
در این جریان ، حضرت سلیمان از اطرافیان خود پرسید: کدامیک از شما تخت بلقیس را قبل از اینکه او و افرادش بیایند نزد من حاضر مى کند؟ یکى از جنیان گفت : من آن تخت را قبل از اینکه شما از جاى خود برخیزى حاضر مى کنم !
در این میان قرآن مى گوید: کسى که در نزد او دانشى بود.«قال الذى عنده علم من ا لکتاب » گفت : من آنرا زودتر از بهم خوردن پلک چشم تو حاضر مى کنم (5) و این کار را کرد.
توجه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت رابه عنوان کسى که اندکى از علم کتاب را دارد یاد مى کند، و از این نکته معلوم مى شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکى از آن ، اینگونه انسان را قدرتمند مى کند و لذا در احادیث متعدد از اهل البیت علیهم السلام ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشى از علم الکتاب را داشت در مقابل دانش کسى که تمامى علم کتاب را دارد همانند ترى بال مگسى است از آب دریا!!(6)
آرى و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عده اى از اصحاب امام صادق علیه السلام مثل عبدالاعلى و عبیدة بن عبدالله بن بشیر همگى از امام صادق علیه السلام شنیدند که مى فرمود: من مى دانم آنچه در زمینها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود، آنگاه حضرت اندکى درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد فرمود: من اینها را از کتاب خدا مى دانم ، خداوند مى فرماید: در قرآن است بیان همه چیز.(7)
روایات اهل البیت علیهم السلام قاطعانه اعلام مى دارد که صاحب این علم ، امیرالمؤمنین علیه السلام و پس از او ائمه اطهار علیه السلام از اولاد معصومین او مى باشند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به ابو سعید خدرى که از آن آیه مبارکه پرسیده بود فرمود: او برادرم على بن ابیطالب است .(8)
و امام صادق علیه السلام در حدیث صحیح فرمود«:الذى عنده علم الکتاب هو المیرالمؤمنین علیه السلام ؛ آنکه در نزد او دانش کتاب است همان امیرالمؤمنین علیه السلام است .»(9)
یکى از اصحاب امام باقر علیهم السلام از حضرت در مورد آیه مذکور سؤ ال کرد، حضرت فرمود: ما (اهل البیت علیه السلام ) هستیم و على اول ما و برترین ما و نیکوترین ما بعد از پیامبر اکرم علیه السلام مى باشد.(10)
امام صادق علیه السلام به عبدالله بن ولید فرمود: مردم در مورد پیامبر اولوالعزم و امیرالمؤمنین چه مى گویند؟ عرض کردم : هیچکس را بر پیامبران اولوالعزم مقدم نمى کنند.
امام علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالى در مورد موسى علیه السلام فرمود: «و کتبنا له فى الالواح من کل شى ء موعظة0(11)؛ براى او در آن لوحها برخى از مواعظ را نوشتیم .» و نفرمود تمامى موعظه ها را، و در مورد عیسى علیه السلام فرمود: «و لیبین لکم بعض الذى تختلفون فیه ؛(12) تا عیسى براى شما برخى از موارد اختلاف را بیان کند..« و نفرمود همه آن را، اما در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود «:قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب(13)؛ بگو خدا و کسى که تمامى علم کتاب نزد اوست میان من و شما براى گواهى کافیست .»
و سپس حضرت براى اینکه عظمت این دانش ، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته فرمود: خداوند عزوجل فرموده است : «و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین»(14) آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: علم این کتاب )با این عظمت ) نزد على علیه السلام است(15)
×××××××
پاورقی:1- رعد، 43.
2- نمل ، 75.
3- سبا،3.
4- انعام ، 134.
5- نمل ،40.
6- تفسیر نورالثقلین ، ج 4، ص 87 ازتفسیر على بن ابرهیم .
7- بصائرالدرجات ، ص 127و128. ((و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء)) -89نحل .
8- تفسیر نورالثقلین ، ج 2، ص 523 از امالى صدوق (ره ).
9- همان ، ج 2،ص 523 از تفسیر على ابن ابراهیم .
10- همان ، ج 2، ص 521 از اصول کافى .
11- اعراف ، 145.
12- زخرف ، 63.
13- رعد، 43.
14- انعام ، 59.
15- الاحتجاج ، ج 2، ص 139.
برای ولادت امام علی(ع)؛
شکافتن دیوار کعبه چقدر مستند است؟
با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
چگونه ممکن است هنگام ولادت علی ابن ابیطالب(ع) دیوار کعبه شکافته شده باشد؟
به گزارش خبرآنلاین، به نقل مورخان و محدثان مشهور، ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل در درون خانه کعبه روی داده و جریان از این قرار است که:
«یزید بن قعنب گوید: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در برابر خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان دیدیم فاطمه بنت اسد، مادر امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ که به آن حضرت حامله بود و نُه ماه از مدت حملش می گذشت و دچار درد زایمان شده بود وارد شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو فرستاده شده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و باور دارم که او این خانه والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند می دهم که وضع حمل مرا آسان کنی.
یزید بن قعنب می گوید: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شد و از چشمان ما ناپدید گشت و دیوار به هم چسبید. برخاستیم که قفل در خانهکعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، دانستیم که این رویداد به فرمان خدا رخ داده است.
پس از چهار روز که گذشت فاطمه از خانهکعبه بیرون آمد و نوزادش امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ را روی دست داشت و گفت: من بر زنان گذشته تاریخ برتری یافته ام زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود، و مریم دختر عمران آن شاخه خشکیده خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد. ولی من وارد خانه خدا شدم و از میوه ها و نعمتهای بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوند علی اعلی می گوید نام او را از نام خودم مشتق ساختم.
او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم او کسی است که بت ها را در خانه من می شکند و بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا به مجد و بزرگواری یاد می کند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد.[1]»
شایان ذکر است که: این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده است و از شگفتی های این واقعه مهم تاریخی این است که فاطمه نه از در خانه بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب این است که پس از گذشت قرن ها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد.[2]
«ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در کتب اهل سنت»
1. حافظ ابو عبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری، که همه بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته اند در کتاب بسیار معروفش، «مستدرک صحیحین» می گوید: روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ـ کرّم الله ـ وجهه، را در خانه کعبه به دنیا آورده است.[3]
2. شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم دهلوی، محدث متعصب اهل سنت، در کتاب «ازاله الخفا» می نویسد: «بی گمان روایات متواتر است در این که فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب را در درون کعبه به دنیا آورد، بدون تردید او در روز جمعه سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در خانه کعبه به دنیا آمده است، و هرگز پیش از او یا بعد از او کسی در خانهکعبه زاده نشده است.»[4]
3. شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد: ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است، و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است.[5]
4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی، از دانشمندان معروف اهل سنت، مشهور به ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّه» با سلسله سند از ابن مغازلی، از امام سجاد ـ علیه السلام ـ مبنی بر ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در درون خانه کعبه نقل کرده است که: پیش از او کسی در بیت الله الحرام متولد نشد، و این برتری ویژه اوست از سوی خداوند برای ابراز کرامت و شرافت و شکوهمندی او[6]»
منابعی از اهل سنت که به طور صریح به شکافته شدن دیوار کعبه اشاره کرده اند:
1. محمد شریف خان شیروانی در کتاب «چوتهی کتاب» به ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ در درون کعبه و شکافته شدن دیوار کعبه و شنیده شدن صدای هاتف غیبی تصریح کرده است.[7]
2. مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی در کتاب «ظهیر البشر» در احوال و فضائل ائمه می نویسد:
«چون خداوند اراده نمود که شرفی بر شرفهای کعبه بیفزاید، دیوار کعبه را بشکافت و فاطمه بنت اسد را به درون کعبه فرا خواند و فاطمه فرزندش علی را در درون کعبه به دنیا آورد.»[8]
3. علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی، درکتاب تجهیز الجیش جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ را طبق روایت «بشائر المصطفی» از یزید بن قعنب نقل کرده است.»[9]
4. دکتر محمد شاه قادری، دانشمند و پزشک نامی سرزمین لاهور، در کتاب «مصباح المقربین» تصریح می کند که امیرمؤمنان در درون کعبه متولد شد و تصریح می کند که ما در آنجناب در حال طواف کعبه بود که او را درد زایمان گرفت، دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه فرا خوانده شد، سپس تأکید می کند که هرگز چنین شرف و فضیلتی به جز امیرمؤمنان برای احدی نصیب و میسر نشده است...[10]
نتیجه گیری:
با بررسی متون تاریخی به این نتیجه می رسیم که جریان ولادت امام علی ـ علیه السلام ـ و شکافته شدن دیوار کعبه در منابع متعددی از اهل سنت به آن اشاره شده است که برای نمونه به شماری از آنها اشاره کردیم.
...................................................
منابع:
[1] . صابری یزدی،علیرضا، هزار حدیث در فضائل امام علی ـ علیه السلام ـ ، ترجمه، محمد رضا انصاری محلاتی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1380، صفحات 32،31، محمد بن فتّال نیشابوی، روضه الواعظین، قم، رضی، 1386ق، ج1، ص 76 و ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی،مؤسسه اعلمی بیروت، ص 211 و علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه ج1، ص 59، و شیخ طوسی، امالی، ص 80، 1313، شیخ صدوق علل الشرایع، ص 56.
[2] . قزوینی، سید محمد کاظم، امام علی ـ علیه السلام ـ،از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی، قم: دلیل، 1379،صفحات 43-41.
[3] . حافظ ابی عبدا... محمد بن عبدا.... نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد هندوستان، 1324، ج3،ص 483، و موسوی همدانی، سید محمد باقر، علی ـ علیه السلام ـ در کتب اهل سنت، تهران، واژهآرا، 1380، ص 46
[4] . شاه ولی ا... دهلوی، ازاله الخفا، چاپ هند، ج2، ص 251.
[5] . شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، سرح الفریده، در شرح قصیده عینیه عبدالباقی افندی، ص 15 و اردوبادی،محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری: قم: رسالت، 1378، ص 81.
[6] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص 14، و اردوبادی، محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری، قم: رسالت 1378 ص 132.
[7] . محمد شریف خان شیروانی، چوتهی کتاب،به زبان اردو، ص 123، 1935م، و مولود کعبه ص1.
[8] . مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی، «ظهیر البشر» به زبان اردو ص 18 و مولود کعبه ص 218.
[9] . علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی. تجهیز الجیش، چاپ هند، ص 110، و مولود کعبه ص 222.
[10] . دکتر محمد شاه قادری، مصباح المقربین ص 16، چاپ لاهور، مولود کعبه، ص 228.
اخبارحضرت علی(ع) از آینده
آیات روشن خدا در شأن علی (علیه السلام) ویژگیهایی که خداوند مخصوص علی (علیه السلام) نموده و معجزه هایی که از او دیده شده دلیل بر صدق امامت او و وجوب پیروی از او و تثبیت حجّت بودن آن حضرت می باشد اینگونه آیات و معجزات از جمله رویدادهای ویژه ای است که خداوند، پیامبر و رسولان خود را به وسیله آنها از دیگران امتیاز بخشید و آنها را نشانه های صدق آنان قرار داد.
قسمتی از این آیات و نشانه ها در مورد امیرمؤ منان علی (علیه السلام) از روایات بسیار به دست می آید، مانند اینکه آن حضرت از حوادث آینده خبر می داد، با اینکه کاملاً آن حوادث پوشیده بودند و یا اصلاً در وقت خبر دادن وجود نداشتند و بعد دیده می شد که خبر او کاملاً مطابق آن است که خبر داده بود و این موضوع از روشنترین معجزات پیامبران (علیهم السلام) بوده آیا به گفتار خداوند در قرآن توجّه ندارید که حضرت عیسی (علیه السلام) را با اعطای معجزات روشن و نشانه های عجیب که دلالت بر صدق نبوّت اوداشت مجهّزکرد به طوری که حضرت مسیح (علیه السلام) به امّت خودمی گفت :
«...وَاُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ...». [1] .
«و از آنچه می خورید و در خانه خود ذخیره می کنید به شما خبر می دهم».
و نظیر آن را که از نشانه های شگفت انگیر صدق پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است ، در مورد پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قرارداد از جمله : پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از پیروزی رومیان بر ایرانیان ، قبل از چند سال از وقوع آن خبر داد بر اساس وحی قرآنی که در آغاز سوره روم آمده است :
«الَّم ، غُلِبَتِ الرُّومُ،فِی اَدْنَی الاَْرْضِ وَهُم ْمِن بَعْدِغَلَبِهِم ْسَیَغْلِبُونَ،فِی بِضْعِ سِنِینَ...».
«... رومیان مغلوب شدند و این (شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد، اما رومیان بعد از مغلوب شدن ، به زودی پیروز می شوند در چند سال آینده».
و همچنین پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در باره جنگ بدر، قبل از وقوع آن از پیروزی مسلمین و شکست دشمن خبر داد، و همانگونه که خبر داده بود واقع شد، خبر آن حضرت بر اساس این آیه قرآن بود که
«سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ». [2] .
«به زودی همه دشمنان شکست می خورند و از جنگ ، پشت کنند».
خبر رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از پیروزی مسلمین در جنگ بدر، قبل از آنکه وقوع یابد و سپس وقوع آن مطابق خبر آن حضرت دلیل آشکار بر صدق نبوّت آن حضرت بوده و بیانگر ارتباط او با منبع وحی می باشد.
و ازاینگونه نشانه هابسیاراست که مابرای رعایت اختصارازذکرآنهاخودداری کردیم .
در مورد امیرمؤ منان علی (علیه السلام) درباره اخبار او از آینده و معجزات دیگر نیز از مسلّمات است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند مگر از روی ناآگاهی یا جهل و ظلم و کینه توزی ، چرا که روایات بسیار و قاطع ، این موضوع را اثبات می کند و صفحات تاریخ گواهی می دهد و دانشمندان سنّی و شیعه آن را نقل کرده اند مانند اینکه :
آن حضرت پس از آنکه بعد از قتل عثمان ، مسلمین با او بیعت کردند قبل از جنگ با ناکثین (طلحه و زبیر) و قاسطین (معاویه و پیروانش) و مارقین (خوارج نهروان) خبر از آینده داد و فرمود:«من مأمور شده ام که با این سه فرقه ، بجنگم» و همانگونه که خبر داده بود، همانطور شد.
و آن حضرت در مدینه به طلحه و زبیر که در ظاهر عازم مکّه بودند و از آن حضرت اجازه رفتن به مکّه برای انجام عمره گرفتند، فرمود:«سوگند به خدا! آنان عزم رفتن به مکّه را ندارند، بلکه عازم بصره (برای راه اندازی جنگ جَمَل) هستند» و همانگونه که خبر داده بود همانطور شد.
و در این مورد به ابن عبّاس فرمود:«من به آنان اذن (رفتن به مکّه) را دادم ، با اینکه به نیرنگ و توطئه آنان آگاه می باشم و از پیشگاه خدا، پیروزی بر آنان را می طلبم و خداوند به زودی نقشه آنان را نقش برآب می کند و توطئه آنان را خنثی می نماید و مرا بر آنان پیروز می گرداند» و همانگونه که آن بزرگوار خبر داده بود، عین آن واقع شد.
××××××××
پاورقی:1- سوره آل عمران،آیه49
2- سوره قمر،آیه45
پیشگوئی کاهن درموردمادرامام علی(ع)
روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على (علیه السلام ) با عده اى از زنان قریش نشسته بود در این حال پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) با چهره نورانى خود ظاهر شدند در حالى که یکى از کاهنان پشت سر آن حضرت مى آمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه مى کرد .
وقتى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است ، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ ، کاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت ، و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندى که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
در بین شما آن بانویى که پیامبر را در کودکى پرستارى کرده است بزودى همین پیامبر فرزند این زن را پرستارى مى کند(1)که هر دو از یک ریشه اند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مى گرداند و یگانگى و برادرى خود را با او قرار مى دهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت : منم آنکه از او نگهدارى کرده ام . من همسر عموى او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است ، کاهن گفت :
اگر راست مى گویى بزودى پسرى عالم ، و مطیع پروردگار و عالى مقام به دنیا مى آورى که نام او سه حرف است .
او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یارى مى کند پریشانى ها را از او مى زداید... او و پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مى کند.2
خواب فاطمه بنت اسد(س)
فاطمه بنت اسد مى گوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم : که کوههاى شام به حرکت درآمده و پیش مى آمدند در حالى که پوششى از آهن بر روى آنها بود، و از داخل آنها صداى وحشتناکى برمى خاست . کوههاى مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداى وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت آورى بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مى افتاد و مردم آنها را جمع مى کردند.
من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم همینکه وارد مکه شدم یکى از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت دومى آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومى به زمین افتاد و شکست و چهارمى از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند.
من آن را بدست گرفته و مى چرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیرى تبدیل شد و سپس به شیر مهیبى مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوى کوهها به راه افتاد و همچنان پستى و بلندى هاى آن را در مى نوردید. در آن حال مردم از او مى ترسیدند و از او حذر مى کردند، که ناگهان محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوى مهربان با او همراه شد.
آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالى که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پى تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکى از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبیر چنین گفت :
تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دخترى بدنیا مى آورى یکى از پسران تو غرق مى شود و دیگرى در جنگ کشته مى شود و آن دیگر مى میرد و نسل او باقى مى ماند ولى چهارمى آنها امام مردم مى شود او صاحب شمشیر و حقیقت است او صاحب فضیلت و مقام والا است او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهى اطاعت مى کند.(3)
خواب بعدی فاطمه بنت اسد(س)
فاطمه بنت اسد مى گوید: این رویا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقیل و طالب و جعفر سپس به على (علیه السلام ) حامه شدم .
در آن ماهى که على (علیه السلام ) را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودى از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوى من بازگشت در خواب پرسیدم : این چیست ؟ به من گفته شد:
این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزى است . حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمى آیند.
او کمک پروردگار براى پیامبرش و تاءیید او بر علیه دشمنش مى باشد.(4)
×××××××××
پاورقی:1- یعنى پیامبر (ص ) در آینده نگهدارى على (ع ) را بر عهده مى گیرد.
2- بحارالانوار، ج 35، ص 40، و کنز الفوائد ص 115
3- بحارالانوار، ج 35، ص 41.
4- بحارالانوار، ج 35، ص 42.
اولین مؤمن
از على علیه السلام نقل شده که مى فرمود: من بنده خدا و
برادر رسول خدایم من صدیق اکبرم ، به غیر از من هر کس این
دعا را بکند دروغگو و افتراگر است ، هفت سال پیش از مردم با
رسول خدا نماز خواندم .ابن عباس میگفت : اولین کسى که با
پیغمبر نماز خواند على بود، جابر بن عبدالله مى گفت: رسول خدا
روزدوشنبه مبعوث شدوعلى روز سه شنبه با اونمازخواند،زیدبن ارقم
میگفت : على اولین مسلمان است . مدرک کتاب الکامل ج 2ص 37.
«على علیه السلام شش ساله بودکه رسول خدااورا بخانه خود برد
و مانندیگانه پسرخانواده زیرتربیت خودقرارداده تمام اخلاق وروحیات
خود رادرمدت چهارو پنج سال به او منتقل ساخت،خودآن حضرت در
خطبه قاصعه میفرماید: وضعنى فى حجره واناولدیضمنى الىصدره و
یکنفنى فى فراشه و یمسنى جسده : مرادرآغوش خودقرار مى داد
در حالى که من پسر بچه بودم بسینه خود مى چسباند، در بستر
خود مرا جا میداد بدن شریف خود را درتماس من قرار میداد.«
با این وضع نارسا است اگربگوییم :على ایمان آوردچون کافر نبودکه
ایمان بیاورد،بلکه از اول مؤمن بود، خود حضرت در خطبه چهارم
نهج البلاغه میفرماید :ماشککت فى الحق مذاریته درحق شک
نکردم از روزى که آنرا بمن نشان دادند .
********
عبداله بن عباس که بخاطر وسعت علم و اطلاعاتش به«حبر الامه »معروف و از شاگردان و ارادتمندان امیر المومنین علیه السلام ، مادرش لبابه کبرى بود، موقعى که رسول خدا و بنى هاشم در شعب ابوطالب محصور بودند بدنیا آمد، موقع وفات رسول خدا سیزده سال داشت و بقولى پانزده سال ، در سال 68 هجرى در طائف از دنیا رفت .
جابر بن عبداله انصارى از طائفه خزرج و یکى از بزرگان اصحاب رسول خدا و از دوستداران خاندان عصمت و طهارت بود، خدمت على علیه السلام و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام را درک نمود، 94 سال در دنیا عمر کرد، بسال 74 یا 77 وفات یافت . زید بن ارقم از طائفه خزرج و از سابقین در اسلام است ، در اکثر غزوات رسول اکرم شرکت داشت ، وى از علاقمندان على علیه السلام بود و در جنگ صفین شرکت کرد، بعدا ساکن کوفه شد و در آنجا خانه بنا نمود تا در سال 68 در زمان مختار از دنیا رفت .
داستان دوستان
حره ، پاسدارى از حریم ولایت با سلاح قرآن
وى دختر حلیمه سعدیه ، از دوستان و موالیان امیر المؤ منین علیه السلام است و در برابر پیشواى ستمگر، با زبان جهاد کرد. مناظره اى دارد با حجاج بن یوسف ثقفى ، که با تکیه بر آیات قرآنى ، حریم ولایت را پاس مى دارد.
شرح ماجرا:
وقتى بر حجاج وارد شد، حجاج پرسید: تو حره دختر حلیمه هستى ؟
حره گفت : فراست از غیر مؤ من !
حجاج گفت : خدا تو را اینجا آورد، مى گویند تو على را از ابوبکر، عمر و عثمان برتر مى دانى . گفت ، دروغ گفته اند، آنان که گفته اند من على علیه السلام را تنها از اینها برتر مى دانم . حجاج گفت : دیگر از چه کسانى او را برتر مى دانى ؟
گفت : از آدم ، نوح ، لوط، ابراهیم ، داوود، سلیمان و عیسى بن مریم علیهم السلام .
حجاج گفت : واى بر تو! او را از صحابه و هفت پیامبر بزرگ برتر مى دانى ؟ اگر دلیل اقامه نکنى ، سرت را از تنت جدا مى کنم .
گفت : خداوند در قرآن او را بر این پیامبران مقدم داشته ، من از خود نگفتم . خدا درباره آدم علیه السلام فرمود:
و عصى آدم ربه فغوى.1
آدم عصیان پروردگار کرد، پس گمراه شد.
و در حق على فرمود:
و کان سعیکم مشکورا .2
سعى على ، فاطمه ، حسن ، حسین ، و فضه مشکور و مقبول است .3
حجاج گفت : آفرین ! به چه دلیل او را بر نوح و لوط ترجیح مى دهى ؟
گفت : خدا درباره آن دو پیغمبر فرموده است :
ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح و امراه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قبل ادخلا النار مع الداخلین .تحریم / 10.
خدا براى کافران زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها خیانت کردند و آن دو شخص نتوانستند آن زنان را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش درافکنید.
اما همسر على علیه السلام فاطمه است که خدا با خشنودى او خشنود مى گردد و از خشم او به خشم مى آید.
حجاج گفت : آفرین ! به چه دلیل او را از ابراهیم برتر مى بینى ؟
گفت : خدا فرموده است :
و اذ قال ابراهیم رب ارنى کیف تحى الموتى قال او لم نومن ، قال : بلى و لکن لیطمئن قلبى .
و چون ابراهیم گفت : پروردگارا، به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده مى کنى ؟ خداوند فرمود آیا ایمان ندارى ؟ گفت : چرا، لیکن مى خواهم مطمئن شوم .
اما مولایم امیر المؤ منین فرمود:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
اگر پرده ها کنار رود، بر یقین من افزوده نخواهد شد.
و این سخن را نه کسى قبل از او گفت و نه بعد از او.
حجاج گفت ، آفرین ! چرا او را بر موسى مقدم مى دارى ؟
گفت : خداوند فرموده :
فخرج منها خائقا یترقب .
موسى از شهر مصر با حال ترس و نگرانى از دشمن به جانب شهر مدین روآورد.
اما فرزند ابوطالب ، لیله المبیت بر بستر پیامبر صلى الله علیه و آله خوابید و هراس در او راه نیافت و خدا در حقش این آیه را نازل کرد:
و من الناس من یشرى نفسه ائتغاء مرضات الله .
برخى از مردم ، در راه خشنودى خدا، از جان خود در مى گذرند.
حجاج گفت : آفرین بر تو اى حره !، چرا او را بر داوود و سلیمان ترجیح مى دهى ؟
گفت : خداوند او را برتر دانسته است . در کتابش فرموده :
انا جعلناک خلیفه فى الارض فاءحکم بین الناس بالحق و لا نتبع الهوى فلیضلک عن سبیل الله .
اى داوود ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم ، پس میان مردم به حق قضاوت کن ، و از هوا پیروى مکن تا تو را از راه خدا گمراه نکند.
حجاج سؤ ال کرد: این آیه اشاره به کدام قضاوت داوود است ؟
گفت : مردى باغ انگورى داشت و دیگرى گوسفند داشت . گوسفندان به باغ انگور رفته و آنجا چریدند. این دو مرد نزد داوود براى شکایت آمدند، داوود چنین قضاوت کرد که گوسفند را بفروشند و پول آن را در بهبودسازى باغ انگور صرف کنند تا به شکل اول بازگردد، فرزند داوود گفت : پدر، از شیر گوسفندان به صاحب باغ دهند، تا باغ را آباد کند، خداوند فرموده است) : قفهنمناها سلیمان . (ما آن را به سلیمان فهماندیم.
اما امیرالمؤ منین فرموده است : از من بپرسید از مطالب فوق عرش ، از من سؤ ال کنید درباره زیر عرش ، سؤ ال کنید از من قبل از آنکه مرا از دست بدهید.
و نیز روز فتح خیبر، به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، رسول خدا به حاضرین فرمود: برترین شما، داناترین شما و بهترین قضاوت کننده على است .
حجاج گفت ، آفرین ! چرا او را از سلیمان برتر مى دانى ؟
گفت : سلیمان از خدا خواست :
رب هب لى ملکا لاینبغى لاحد من بعدى .
پرودگارا به من مملکتى ده که بعد از من سزاوار کسى نباشد.
اما على علیه السلام فرمود: اى دنیا، من تو را سه بار طلاق داده ام ، و نیازى به تو ندارم . آنگاه این آیه در موردش نازل شد:
تلک الدار الاخره نجغلها للذین لایریدون علوا فى الارض و لافسادا . این خانه آخرت را، براى کسانى که اراده علوم سرکشى در زمین را ندارند اختصاص داده ایم .
حجاج او را تحسین کرد و گفت : چرا او را از عیسى برتر مى دانى ؟
گفت خدا درباره عیسى گفته است :
اذ قال یا عیسى بن مریم اءنت قلت للناس اءتخذونى و امى الهین من دون الله ؟ قال : سبحانک ما یکون لى ان اقول ما لیس الى بحق ان کنت قلته فقد علمنه تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسک انک انت علام الغیوب ماقلت لهم الا ما امرتنى به .
و یاد کن آنگاه که خدا به عیسى بن مریم گفت : آیا تو مردم را گفتى که من و مادرم را دو خداى دیگر سواى خداى عالم اختیار کنید، عیسى گفت : خدایا تو منزهى ، هرگز مرا نرسد که چنین سخنى ناحق گویم . چنانچه من این گفته بودم تو مى دانستى ، که تو از اسرار من آگاهى و من از سر تو آگاه نیستم ، همانا تویى که به همه اسرار غیب جهانیان کاملا آگاهى ، من به آنها هرگز چیزى نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردى .
عیسى قضاوت درباره کسانى که او را از خدا دانستند به قیامت واگذاشت ، اما على علیه السلام کسانى که را درباره او غلو کردند، محاکمه کرد و قتل رسانید.
اینها فضایل على است و دیگران را با او قیاس نیست .
حجاج او را تحسین کرد و گفت : خوب پاسخ گفتى وگرنه تو را مجازات مى کردم ، آنگاه او را گرامى داشت و به او هدیه داد.
*********
1- سوره طه ، آیه 121.
2- سوره انسان ، آیه 22.
3- مجمع البیان ، ج 5، ص 404،
شهادت در پی توست
امام علیعلیه السلام: چون خدای سبحان این آیه را نازل کرد:
«الم - أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛ [1]
الم - آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند
وآزمایش نمیشوند؟»، دانستم که تا پیامبر خدا میان ماست، فتنه
و آزمونی بر ما نازل نمیشود.
گفتم:ای پیامبرخدا!این فتنهای که خداوندْتو راازآن آگاهانیده چیست؟
فرمود: «ای علی! امّت من پس از من امتحان میشوند».
گفتم:ای پیامبر خدا!مگر روز اُحد که برخی از مسلمانان به شهادت
رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من دشوار بود، به من
نفرمودی که: مژده باد بر تو، که شهادت از پی توست»؟
به من فرمود:«آری،چنین است،و آن گاه صبرتو چگونه خواهد بود؟».
گفتم: ای پیامبر خدا! این از جاهای صبر نیست، بلکه از موارد مژده
و سپاس است. [2] .
اُسد الغابة - به نقل از ابن عبّاس -: علیعلیه السلام به پیامبرصلی
الله علیه وآله گفت: روز اُحد که شهادت من به تأخیر افتاد و شهیدان
به شهادت رسیدند، به من فرمودی که: «شهادت از پی توست، پس
آن گاه که این از خون آن (اشاره به سر و محاسن خویش) رنگین شود،
شکیباییات چگونه خواهد بود؟».
علیعلیه السلام گفت: ای پیامبر خدا! اگر آنچه را که برایم فرمودی،
محقَّق شود، این از موارد صبر نیست، بلکه از موارد بشارت و کرامت
است. [3] .
امام علیعلیه السلام: روزی پیامبر خدا [ در آستانه ماه رمضان]
برای ما خطبه خواند... سپس گریست. گفتم: ای پیامبر خدا! چه
چیزی تو را میگریانَد؟
فرمود: «ای علی! برای آن میگریم که در این ماه، حرمت تو را
میشکنند. گویا میبینم که تو در حال نماز خواندن برای پروردگار
خویشی که شقیترینِ اوّلین و آخرین، همزاد پی کننده ناقه قوم
ثمود، بر میخیزد و بر فرق سرت ضربتی میزند که مَحاسن تو با
آن رنگین میگردد».
گفتم: ای پیامبر خدا! آیا این حادثه، در حالت سلامتِ دین من است؟
فرمود: «در سلامتِ دین توست».
سپس فرمود: «ای علی! هرکس تو را بکشد، مرا کشته است.
هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. هر که تو را
دشنام دهد، مرا دشنام داده است؛ چرا که تو همچون جان من برای
منی. روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند
متعالْ من و تو را آفرید، و من و تو را برگزید؛ مرا برای نبوّت برگزید
و تورابرای امامت.هرکس امامت تو راانکارکند،نبوّت مراانکارکرده است.
ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین
من بر امّت منی، در حیاتم و پس از مرگم. فرمان تو فرمان من است و
نهی تو نهی من. به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ
آفریدهها قرار داد، سوگند میخورم که تو حجّت خدا بر آفریدگان و
امین او بر رازش و جانشین او بر بندگان اویی». [4] .
*******
پاورقی:1- عنکبوت،آیه1و2----2- نهج البلاغه،خطبه156،نهج السعاده،ج1،ص381
3- اسدالغابه،ج4،ص110---4- الامالی صدوق،ص84-86
حاکم اسلام یا پدری مهربان
هنگامی که امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام از به
خاک سپردن امیرمؤمنان به سوی خانه برمیگشتند،نالهی ضعیفی به
گوش ایشان رسید، گویی این صدای دلخراش از درون خرابه میآمد.
آن دو امام که تربیت شدهی مکتب وحی بودند و خود را مسئول ضعیفان
و بینوایان میدانستند با شنیدن آن صدای ضعیف وارد خرابه شدند، در
آنجا پیرمرد نابینا و زمینگیری را یافتند که خود را آلوده کرده و نالهی
ضعیفی دارد، احوالش را پرسیدند، پیرمرد در پاسخ گفت:
میبینید که من نابینا و زمینگیر هستم، شخصی بود که به طور مداوم
روزی یک مرتبه مرا مورد تفقّد خود قرار میداد، بدن و لباسم را تمیز
میکردومراخشک مینمودحتّی غذارالقمه کرده،دردهانم میگذاشت.
سخنش که به اینجا رسید بغض گلویش را فشار داد، آهی جانسوز
کشید و گفت:
اکنون سه روز است که بسیار گرسنهام و خود را کثیف کردهام ولی
نمیدانم چرا آن شخص نیامده؟!
امام حسن وامام حسین علیهماالسلام باشنیدن سخنان آن پیرمردپرسیدند:
آیا از آن شخص نشانهای در نظر داری؟
پیرمرد پاسخ داد: من که نابینا هستم، فقط این نشانه را به یاد دارم که
وقتی او واردخرابه میشدزمزمهی ذکرخدا از همهی اشیای اینجاحتّی
سنگریزههای خرابه به گوشم میرسید.
در اینجا بود که آن دو بزرگوار اشک در چشمانشان حلقه زد و فرمودند:
ای پیرمرد، شخصی که نشانههای او را گفتی پدر ما علی بنابیطالب
علیهالسلام بوده که ما هم اکنون از خاکسپاریش بازمیگردیم.
پیرمردباشنیدن خبرناگوار شهادت امیرمؤمنان علیهالسلام آهی کشید،
روی خاک افتاد و جان سپرد.
باکمی دقّت به این داستان خواهیم یافت که این مسئله یکی از
بزرگترین شاهکارهای امیرمؤمنان علی علیهالسلام است، شخصی
که رهبر یک مملکت بسیار بزرگ و در حقیقت بزرگترین قدرت دنیای
آن روز، بامسئولیتهای عظیمی از قبیل مشاکل مملکتی و اجتماعی
و... چنان احساس مسئولیت میکند که رسیدگی به نابینایی ناتوان و
زمینگیر را جزو برنامه کار روزانهی خود قرار میدهد و بدون هیچ
تکبّری، او را تر و خشک نموده و غذایش میدهد.
این شیوه برخوردِیک رهبر باضعیفترین فردجامعه در تاریخ بشریت هرگز
مشاهده نشده و نخواهد شد، مگر در مورد رهبران الهی علیهمالسلام.