باز محرم آمد و اشک هایش برای حسین
حادثه کربلا و پیامبران الهی
مسافرت حضرت موسى (ع)به کربلا
مرحوم خیابانى در ذیل خبرى طولانى مى گوید: حضرت موسى علیه السلام دوباره به کربلا رفته است ، یک بار تنها و بار دیگر با وصى خود یوشع بن نون چنان که طریحى مى گوید: حضرت موسى علیهماالسلام با یوشع بن نون مى رفت چون به زمین کربلا رسیدند بند نعلین آن حضرت پاره شد و خارى بر پاى وى فرو رفت و خون از پایش جارى شد پس عرض کرد: اى خداى من ، چه گناهى از من صادر شد که بدین کیفر گرفتار شدم ؟خداى بزرگ به او وحى فرستاد که در این موضع خون امام حسین علیه السلام ریخته مى شود و خون تو به موافقت خون وى جارى شد.
عرض کرد: خدایا، حسین کیست ؟خطاب آمد: او فرزندزاده محمد مصطفى و پسر على مرتضى . عرض کرد: قاتل او کیست ؟ندا رسید: قاتلش یزید است . پس حضرت موسى علیه السلام دست برداشت و بر یزید لعن و نفرین کرد و یوشع بن نون آمین گفت . (1)
×××××××
پاورقی:1- وقایع الایام خیابانى ، ص 155. - چهره درخشان حسین بن على علیه السلام : على ربانى خلخالى
چشمهی فریاد
سر نی در نینوا میماند، اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند، اگر زینب نبود
چهرهی سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا، میماند، اگر زینب نبود
چشمهی فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا میماند، اگر زینب نبود
زخمهی زخمیترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا میماند، اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بیسوار و بیلگام
در بیابانها رها میماند، اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها میماند، اگر زینب نبود
×××××××
شعراز:قادرطهماسبی(فرید)
محتشم سرآمد عاشورا سرایان
«مولانا کمال الدین محتشم کاشانی» از جمله بازاریانی بود که به شاعری روی آورد او در بازار کاشان به بزازی مشغول بود.
محتشم از کسانی بود که به سفارش شاه طهماسب صفوی به اشعار دینی رویآورد. در ادب فارسی کم نیستند شاعران عارفی که لطف خداوندی شامل آنان گشته از گرداب مدح و ستایش به تعالی عرفان رسیدهاند «سنایی غزنوی» شاعر و عارف قرنششم که چهل سال از عمرش به بطالت گذشت و سرانجام به عرفان روی آورد و از شاعران عارف معروف گشت. او اولین شاعری است که عرفان در شعر او جلوه گری میکند. «ناصر خسرو قبادیانی» که به قول خودش با دیدن خوابی از خواب چهل سالهبیدار میشود و عطار نیشابوری یکباره وابستگیهای دنیا را رها میکند. «محتشم» نیزیکی از شاعرانی است که لطف خداوندی شامل او گشت او که ابتدا شاعری قصیده پرداز و مدیحه سرا بود با سرودن ترکیب بند معروف عاشورایی خویش خورشید درخشان آسمان مرثیه سرایی گردید تا جایی که شاعران صاحب ذوقی چون «صباحی بیدگلی»، «وصالشیرازی» و «میرزا محمود فدایی مازندرانی» که طولانیترین ترکیب بند عاشورایی ادبفارسی را در بیش از چهار هزار بیت سروده است از سبک او پیروی کردهاند.
او در مرثیه سرایی بهترین قالب را برگزید و با سرودن دوازده بند معروف عاشورایی والاترین مرثیه سرای شعر پارسی گشت که هر چه دارد. همه از دولت اقبال حسین (ع)دارد و بس.
«محتشم» در این شعر واقعه کربلا را به قیامتی مانند کرده است که بدون آنکه اصرافیل در صور بدمد قیامتی به پا میشود او چون بر احادیث اسلامی احاطه کامل دارد حالتهای پدیدار شدن قیامت را شرح میدهد «آفتاب از مشرق طلوع میکند و در تمام عالم شور قیامت پدید میآید و زلزله بزرگی در زمین رخ میدهد».
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا عجیب نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
و در قسمتی دیگر:
عرش آنزمان بلرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
وانگه زکوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
او شاعری است که هر واژه را در جای مناسب خویش بکار برده است کمتر شاعری مانند او اینگونه از واژهها در نهایت سلاست و صلابت استفاده میکند و از آن بهرهمند میگردد.
بر خوان غم چون آدمیان را صلا زدنداول صلا به سلسله انبیا زدند اصلیترین معنی واژه «صلا زدن» دعوت کردن برای غذا است، لذا، او در ابتدا خوان را گسترده سپس آدمیان را صلا زده است:
در بیتی دیگر:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
در این بیت واژه «عیوق» را آورده است. عیوق ستارهای است سرخ و آتشین که در سمت راست دورترین قسمت آسمان است با تشنگی و سوزندگی ارتباط خاصی دارد راهنمای تشنگان در بیابانهاست، لذا فریاد العطش کودکان به عیوق میرسد.
و یا:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
واژه «خس» را بالاترین بار معنایی به کاربرده است.
در بیت:
ای زاده زیاد نکرده است هیچگاه
نمرود این علم که تو شداد کردهای
واژه «زاده» در کنار «زیاد» و «نمرود» و «شداد» در نهایت سلاست در اوج معنا به کار برده است.
از جهت تصویر اگر چه اغلب شاعران تصویر سازی را فقط به خاطر زیبایی در شعر آوردهاند محتشم کوشش کرده است تصویر را وسیلهای برای القاء حالتها و نمایش جوانب گوناگون قرار دهد لحظه لحظه این حماسه را احساس کرده است. گویی او در متن واقعه بوده و آنچه تصور میکند نه تنها با چشم دیده است بلکه ضربههای سلاحها و سوز و گداز تشنگی را چشیده است و این همان هم دردی با مظلومان دشت کربلاست:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پازده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و یا:
هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای ضربه تیر و سنان فتاد
یکی از ویژگیهای بارز «محتشم» هوشیاری عجیب او در شناخت نقشهای مختلف واژه هاست او جای آریهها را میداند هیچگاه به طرف افراط و تفریط نمیرود همه را در حد اعتدال به کار میبندد تشبیهها و استعارهای بیتهای زیر بیان گر این مطلب است:
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
این خیمه بلند ستون بی ستون شدی
و:
این نخلتر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون دون شدی
واژه «نخل» را به تنهایی به کار نبرده است بلکه صفت «تر» را در کنار آن قرار داده تا با تشنگی مناسبت داشته باشد.
و «خشک لب» در کنار فرات قرار گرفته شده است:
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
پرنده خیال او تا مرز حیرت پرواز میکند او میتواند از رهگذر تصویرهای استعاره و تشبیهبگذارد و به نهایت صور خیال برسد.
در ترکیب بند «محتشم» وسیعترین صور خیال اغراق شاعرانه است. اغراق در شعر او ویژگیهایی دارد که از نظر برتری با اشعار شاعران قابل قیاس نیست اغراقهای او شامل رمز و رازهایی است که جلوه گر حقیقت هاست «فردوسی» در بیت:
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب به غیر از شکوه و عظمت افراسیاب هدفی دیگر ندارد اما محتشم از اغراق نه تنها برای بیان عظمت فاجعه کربلا بلکه هدفی فراتر از آن دارد:
باز این چه رستخیز عظیم است در زمینبی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است اگر «فردوسی» در محسوسات قدم میگذارد و میگوید:
چو فردا برآید بلند آفتاب
من و گرز و میدان و افراسیاب
چنانش بکوبم به گرز گران
که فولاد کوبند آهنگران
او از این مرحله پا فراتر مینهد و در نامحدود کرانه جای میگیرد او در اغراقها نیز آنچه فقه شیعی به او آموخته مدد میجوید «قیامت، بارگاه قدس، ملک...»
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
و یا:
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
و یا:
چون خون زحلق تشنه او بر زمین رسید
جوشید از زمین و به عرش برین رسید
و یا:
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
«محتشم» در این ترکیب بند به غیر از مرثیه و ندبه هدف دیگری دارد او بیان کننده حقیقتها و واقعیت هاست یکی از اهداف یزیدیان و خاندان بنی امیه گمنام نگه داشتن این نهضت بود تا جایی که کاروان اُسرا را خارجی لقب دادند، «محتشم» در این مرثیه بیان گر آن است که امام حسین کیست و چه مقامی دارد؟ لذا فریاد بر میآورد:
آن سر که بود که بر سرودش نبی مدام
اکنون بیا بر سر این نیزهها ببین
آن تن که بود که پرورشش در کنار
تو غلطان به خون به معرکه کربلا ببین
که بیان گر: «حسین منی و انا من حسین» است
بی اختیار نعره هذا حسین اوسرزد چنان که آتش از او در جهان زدند و نا گاه خواننده خود را در شام و کوفه خطبه کوبنده زینب را به یاد میآورد که:
خورشید و آسمان و زمین نور مشرقینپرورده کنار رسول خدا حسین او در بیت دیگر مقام و عزت امام حسین (ع) را چنین بیان میکند:
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
و باز کینه این قوم را به گذشته بر میگرداند که با مادرش حضرت زهرا (س) چهکردند:
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
این حدث معروف «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» را «محتشم» در اینترکیب دو بار بیان کرده است:
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
بر خاک و خون تپیده به میدان کربلا
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
او بیان کننده آن است که یزید کیست و از چه خاندانی است، لذا، بهترین تعبیر را که برگفته از قرآن است انتخاب کرده:
بهر خسی که بار درخت شقاوت است در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای «درخت شقاوت» این همان تفسیر آیه «مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار»که تفسیر نویسان نقل کردهاند منظور از شجره خبیثه که به قول محتشم، همان درخت شقاوت میباشد بنی امیه است.
هنگامی که دختر امام حسین (ع) با سر بریده پدر رو به رو شد اولین سخنش این بود که ای پدر! چادر از سر ما برداشته و عمهام زینب را کتک زدند حضرت زینب (س) درخطبه معروفش به یزید فرمود: «شما کنیزکان خود را پنهان نگاه داشتهاید و خاندان پیامبر را به هر سو میبرید و چشمها آنها را مینگرند» محتشم از این سوگ با دلی پر دردمیگوید:
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی عماری و محمل شتر سوار
و سپس او با مهارتی تمام قیامتی را که در ابتداری این ترکیب نبد پدید آورده بود نابود میسازد زیرا حادثه عظیمتری رخ میدهد:
شد وحشتی که شور قیامت زیاد رفتچون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد او به خاطر اوج این فاجعه جمله معروف حضرت زینب «انت اخی» را بیان میکند:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
ایـن خشـک لـب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
ایـن ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و سرانجام:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
حادثه کربلا و پیامبران الهی
عبور ابراهیم علیه السلام از کربلا
روایت شده است که حضرت ابراهیم علیه السلام وقتى سواره به صحراى کربلا بگذشت اسبش رم کرد. آن جناب از پشت اسب بر روى زمین افتاد و سرش بشکست و خون از آن جارى شد پس زبان به استغفار بگشاد و گفت : پرودگارا از من چه گناهى سر زده است ؟ جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : اى ابراهیم ! گناهى از تو صادر نگشت ولکن کشته مى شود در این محل سبط خاتم الانبیا و پسر خاتم الاوصیا، پس خون تو به موافقت خون او ریخته شد فرمود: اى جبرئیل ، قاتل او کیست ؟گفت : قاتل او ملعون اهل آسمان ها و زمین و قلم جارى شد بر لوح آن پلید پس ابراهیم علیه السلام دست برداشت و یزید پلید را لعن بسیار کرد و اسب آن حضرت به زبان فصیح آمین گفت : ابراهیم علیه السلام به او خطاب کرد و فرمود: بر تو چه معلوم شد که آمین گفتى ؟
گفت : اى ابراهیم ، من همیشه فخر مى کردم که تو بر پشت من سوار مى شوى و چون تو از پشت من درافتادى خجلت و شرمسارى من زیاد شد و سبب این از یزید بود خداوند او را لعنت کند.
مرحوم شوشترى رحمه الله در خصایص مى گوید که شاید محل توسط حضرت ابراهیم علیه السلام از اسب همان محل سقوط حضرت امام حسین علیه السلام باشد از اسب خود یعنى در مقتل آن جناب به زمین افتاده باشد پس ملاحظه کن فرق این دو سقوط را. (1)
اول کسى که لعنت بر قاتل امام حسین علیه السلام حضرت ابراهیم علیه السلام بود و امر کرد فرزندان خود را عهد و پیمان از ایشان گرفت که پیوسته او را لعنت کنند.
پس از آن حضرت موسى علیه السلام او را لعنت کرد و امت خود را به آن امر کرد، سپس داود علیه السلام او را لعنت کرد و بنى اسرائیل را امر نمود که لعنت کنند یزید را سپس حضرت عیسى عع لعنت کرد و بسیار مى گفت بنى اسرائیل را که لعنت کنند بر قاتلان حسین علیه السلام اگر زمان او را دریافتند در خدمت او جهاد کنید کسى که با او شهدى شود چنان است که با پیامبر صلى الله علیه و آله شهید شده است . (2)
گوسفندان حضرت اسماعیل علیه السلام آب نیاشامیدند
روایت است که گوسفندان حضرت اسماعیل علیه السلام در کنار فرات مى چریدند. روزى شبان آنها به خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام آمد و گفت : چند روز است که گوسفندان از این نهر آب نمى آشامند پس حضرت در مناجات با خدا از سبب این حالت سوال کرد همان ساعت حضرت جبرئیل علیه السلام از طرف خداوند خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام نازل شد و گفت : اى اسماعیل سبب این حالت را از گوسفندان بپرس ، آنها پاسخت را خواهند داد.
پس آن حضرت از گوسفندان پرسید: چرا از این رودخانه آب نمى نوشید ؟
گوسفندان به زبان فصیح پاسخ دادند: به ما خبر رسیده که فرزند تو حسین - که سبط گرامى محمد صلى الله علیه و آله است - در این زمین با لب تشنه کشته خواهد شد پس ما از این آب نمى آشامیم به جهت حزن و اندوه براى تشنگى آن بزگوار.
کسى که اهل آسمان ها و زمین ها او را لعنت مى کنند. پس حضرت اسماعیل علیه السلام فرمود: خداوندا لعنت کن بر قاتل حسین علیه السلام . (3)
××××××
پاورقی:1- وقایع الایام ، ص 152 .
2- کشف الغمه ، ج 2، ص 179، دمعه الساکبه ، ص 272 .
3- محن الابرار، ص 49 . - چهره درخشان حسین بن على علیه السلام : على ربانى خلخالى
فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه
«فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم ارائه کرد.
فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید: شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
عاشورا و حماسة پر شکوه آن پدیدهای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، دشمنان، به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیهسازی و بهرهگیری از این واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوههای مقدّس و آسمانی بیافرینند. برای مثال، در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، «فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را ارائه کرد. این کتاب در برابر کتاب برخورد تمدّنها اثر «ساموئل هانتینگتون» است.
فوکویاما مدّعی است که خرده تمدنها و فرهنگهای جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده میشوند و رسانهها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش میبرند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمانسوز خواهد شد. بنابراین، برای پیشگیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت میکند که کدخدا، امریکا است. فوکویاما میگوید: این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارک ثابت میکند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند.
فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید:
شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی میکند.
فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید:
این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود.
وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید:
اینها فاو را تسخیر کردهاند، میروند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً میگیرند.
او برای دفع این خطر پیشنهاد میکند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید.
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و مینویسد:
مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعة شیعه رخت میبندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر میگردد. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد.
فوکویاما به آنها توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه را شیعیان دربارة امام زمان میگویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی برنامههای شهید آوینی، با همان تیپها و همان دیالوگها که شهید آوینی میگفت.
فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جنگیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود.
نکته:
در تمامی این فیلمها، بر اساس نظریة فوکویاما، امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است ؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمانهای شیعی. هنر پیشهها تا پایان فیلم ناشناختهاند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقشهای قدسی بازی میکنند.
*******
ماهنامه موعود شماره 72
روزسوم محرم
1. عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیهالسلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار جنگجو از اهل کوفه وارد کربلا شد.1
2. امام حسین علیهالسلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع میشد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.2
3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن عبداللّه" ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیهالسلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.
هنگامی که وی نزدیک خیمهها رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که در ظهر عاشورا وقت نماز را به امام یاد آور شد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیهالسلام بود. همینکه او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که میآید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیهالسلام برو. گفت: هرگز چنین نمیکنم.
ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشتکاری هستی و من نمیگذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟ حضرت در جواب فرمود:
"مردم کوفه مرا دعوت کردهاند و پیمان بستهاند، بسوی کوفه میروم و اگر خوش ندارید بازمیگردم..3
*******
1. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84.
2. مستدرک الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461.
3. تاریخ طبری، ج5، ص410.
روز دوم محرم
طبق نقل مشهور و قوی کاروان حسینی، پـنـج شـنـبـه، روز دوم مـحـرم سـال 61 هـجـری در سـرزمـیـن کـربلا فرود آمد. نـقـل شده که اسب امام حسین (ع) هنگام رسیدن به سرزمین کربلا از حرکت باز ایستاد و یک گام هم برنداشت. «حضرت پایین آمد و بر اسب دیگری نشست آن نیز یک گام بر نداشت. هـمین طور اسب ها را یکی پس از دیگری سوار می شد تا هفت اسب، همه همین گونه رفتار کردند. حضرت که چنین دید فرمود: ای مردم نام این زمین چیست؟
گفتند: زمین غاضریه
فرمود: آیا نام دیگری ندارد؟
گفتند: نینوایش خوانند.
فرمود: آیا نام دیگری ندارد؟
گفتند: ساحل فرات.
فرمود: آیا نام دیگری ندارد؟
گفتند: کربلایش خوانند.
در این هنگام حضرت نفس بلندی کشید و فرمود: سرزمین اندوه و گرفتاری! سپس فرمود: «فرود آیید. اینجا، بارانداز ما است. در اینجا خونهای ما ریخته می شود؛ به خدا سوگند در ایـنجا حریم ما شکسته می شود؛ به خدا سوگند، در اینجا مردان ما کشته می شوند. به خدا سوگند، در اینجا کودکان ما سر بریده می شوند. به خدا سوگند، در اینجا قبرهامان زیارت می شود. جدم رسول خدا (ص) مرا به این خاک وعده داد و در گفتار او خلاف نیست؛ آن گاه از اسب خویش پایین آمد.»
در روایـتی آمده است: سپس حسین (ع) فرمود: نام این زمین چیست؟ گفتند: کربلا و نینوا ( نام روستایی است در آنجا)حـضـرت گـریـسـت و فرمود:
کرب و بلاء (اندوه و گرفتاری)! ام سلمه به من خبر داد و گـفـت: جـبـرئیـل نـزد رسـول خـدا (ص) بـود و تـو بـا مـن بـودی. تـو گـریـسـتـی رسول خدا (ص) فرمود: فرزندم را واگذار. من رهایت کردم. حضرت تو را گرفت و بر دامـن خـود نـشـاند. آنگاه جبرئیل گفت: آیا دوستش می داری؟ گفت: آری. گفت: امت تو او را خواهند کشت! و گفت: اگر بخواهید خاک زمینی را که در آن کشته می شود نشانتان می دهم. گـفـت: آری؟ گـویـد: جـبرئیل بال خویش را بر زمین کربلا گسترد و آنجا را به پیامبر (ص) نشان داد.
هـنـگـامی که به حسین (ع) گفتند که اینجا زمین کربلا است، آن را بویید (در روایتی
آمده اسـت: مـشـتـی از آن بـرگـرفـت و بـویـیـد) و گـفـت: بـه خـدا سوگند این زمینی است که جبرئیل به رسول خدا (ص) خبر داد؛ و من در آن کشته می شوم!
در روایـت ابـن اعـثم کوفی آمده است که چون امام (ع) در کربلا فرود آمد، رو به اصحاب کرد و گفت: آیا اینجا کربلا است؟
گفتند: آری.
آنـگـاه حـسـیـن بـه یـارانـش گـفـت: فـرود آیید، این جایگاه اندوه و گرفتاری است. اینجا مـنـزلگـاه هـمـراهـان مـا و مـحـل فـرود آمـدن بـار و بـنـه مـا و محل ریختن خونهای ما است!
آنـگـاه کـاروان فـرود آمـد و بـار و بـنه را در ناحیه ای از فرات پایین آورد. برای حسین و خـانـواده و فـرزنـدانـش چـادر زدنـد و خـویـشـاونـدانـش چـادرهـاشـان را در اطرافش به پا کردند.
در نقل ابن طاووس آمده است: چون به آنجا رسید گفت: نام این زمین چیست؟ گفتند: کربلا.
گـفـت: پـروردگـارا بـه تـو پـنـاه مـی جویم از اندوه و گرفتاری! سپس فرمود: اینجا مکان اندوه و گرفتاری است، فرود آیید. اینجا منزلگاه همراهان ما است.
ایـنـجـا مـحـل ریـخـتـه شـدن خـونهـای مـا اسـت و ایـنـجـا مـحـل قـبـرهـای مـا اسـت. ایـن را جـدم رسـول خـدا (ص) بـه مـن خـبـر داد: آنـگاه همگی فرود آمدند.
حر بن یزید ریاحی با هزار سوار پیش رفت تا در برابر حسین (ع) فرود آمد، سپس به عبیداللّه خبر داد که حسین (ع) در سرزمین کربلا فرود آمده است.
&حدیث روز &
?حضرت امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام به ابن شبیب می فرماید:
ای پسرشبیب!محرم،ماهی است که مردم دردوران جاهلیت ستم وقتل رادرآن حرام می دانستند،ولی گروهی ازمسلمانان،این حرمت رانشناختند.آنان فرزندپیامبررابه قتل رساندندوزنان وفرزندانش رابه اسارت بردند.اگرخواستی برکسی بگریی،برای حسین بن علی(ع)گریه کن که اوراذبح کردند.همچنین هیجده تن ازاهل بیت اوراکه درروی زمین، کسی شبیه آنان نبود،به شهادت رساندند.این مصیبت چنان بزرگ است که آسمانهاو زمین درشهادتش گریسته اند.روزعاشورا،چشمهای ماراخون بارکرد.دلهای ماراسوزاند. اشک ماراروان ساخت وعزیزان ماراخوارکرد.سرزمین کربلاتاروزقیامت برای ماسختی وبلابرجای گذاشت پس بایستی گریه کنندگان برکسی مانندحسین(ع)گریه کنندو بدانید که گریستن برحسین(ع)،گناهان انسان رامی ریزدوانسان راپاک می کند.
«بحارالانوار،ج44،ص285»
&حماسه عاشورا &
?درکتابی چنین نگاشته شده بود،که بشردرطول عمرمیلیونی خود«از3400سال تاریخ شناخته شده بشر»فقط250سال درصلح زندگی می کرده وبیش از14500جنگ درکره ی خاکی درمیان آدمیان صورت گرفته است واززمان تأسیس سازمان ملل متحدتاکنون150بارجنگ راتجربه نموده است.
اگربه خواهیدسراغ جنگهای بزرگ بشری رابگیرید،حتماًبایدکتاب قطورتاریخ راورق زده،درلابه لای آن چشمان متعجّب ونگران خودرابه ارقام وحشتناکی ازکشته هاومفقودان بدوزید.اینهانمونه هایی ازآن ارقام هستند.
*درقاره اروپابه تنهایی درجنگهای قرن هفدهم4/5میلیون نفرودرقرن هجدهم5/5میلیون نفرودرقرن نوزدهم9میلیون نفرکشته شدند.
*درجنگ جهانی اوّل9میلیون نفرکشته،5میلیون نفرمفقود،و22میلیون نفرمعلول ودرجنگ جهانی دوّم 50میلیون نفرکشته وبیش از 20 میلیون نفردر150 جنگی که پس ازسال 1945 دردنیارخ داده کشته شدند،امّاامروزهیچکس به یادآنهاحتیّ یک دقیقه سکوت نمی کند.
*امّابی آنکه سراغ کتاب تاریخ بروید،فقط یک جنگ رامی یابیدکه پیروان آن هرساله آئین حماسه وعزای کشته هایشان راباشکوه ترازسال قبل به نمایش می گذارند.این جنگ شایدازنظروسعت میدان نبرد،مدّت درگیری وتعدادکشته هاومجروحان درحداقل باشند،امّابیشترین سهم رادرتاریخ به خوداختصاص داده است.
این نبردعاشورای حسینی نام دارد،همان که چندساعت بیشترطول نکشیدودرسال61هجری دربیابانی که هیچ ماهواره ای برای ضبط درگیری آن وجودنداشت ،اتّفاق افتاد.واینک همین«نصف روز»حادثه پس ازقرنهاهمچنان برزندگی آزادمردان نقش آفرینی می کند.ومی بینیم که ملت مظلوم فلسطین نیزدرپرتوآن به راه مقاومت ادامه می دهد.
«السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک»
باز محرم آمد و اشک هایش برای حسین
باز محرم آمد و ناله هایش برای زینب
باز محرم آمد و دلتنگی هایش برای رقیه
باز محرم آمد و دل شکستگی هایش برای عباس
دهه اول محرم که می شود بغض عجیبی روی سینه ام سنگینی می کند و اشک ها در چشمم دو دو می زند و منتظر تلنگری است که جاری شود ... کاش به جای این همه دل نازکی کمی هم از صبر زینب می آموختم که در سخت ترین شرایط محکم بایستم تا دشمن بلرزد ... کاش به جای این همه بی تابی کمی از استقامت حسین می آموختم و کمی از وفاداری ابوالفضل .... و کاش ذره ای از جوانمردی حسین در وجود ما بود.
بازمحرم آمد...