فضائل کربلا و وجه تسمیه آن
کربلا یعنى آن خاک پاکى که قدرت حق را در برابر باطل براى همیشه نشان داد.
کربلا یعنى آن خاکى که تا قیام آل محمد صلى الله علیه و آله نداى اهل حق و هیهات منا الذله از آن بلند است .
کربلا یعنى آن بیابانى که در نصف روز بساط خلافت آل ابى سفیان را به هم پیچید.
کربلا یعنى آن بستان سرسبزى که همیشه به خون راد مردان عالم بشریت شاداب و با صفا و سرخ روست . (1)
زنده کدام است بر هوشیار ××× آن که بیمرد به سر کوى یار
در بحار از کامل الزیارة از امام سجاد علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند زمین کربلا را حرم امن و مبارک خود قرار داد 24 هزار سال پیش از آن که زمین کعبه را خلق کند و او را حرم قرار دهد چون روز قیامت مى شود این زمین را تربت نوارنى اش بلند مى شود و نهاده مى شود بر آن برترین باغى از باغ هاى بهشتى که ساکن نمى شود در آن مگر پیامبران و مرسلین ، و آن زمین مقدس روشنایى مى دهد بین باغ هاى بهشتى چنان که روشنایى مى دهد ستاره اى در بین ستاره ها از براى اهل زمین که نورش خیره مى کند چشم هاى اهل بهشت را و فریاد مى زند:
انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداة علیه السلام و سید شباب اهل الجنة .
این زمین کربلا بقعه مبارکه اى است که خداوند در قرآن مجید یاد فرموده . (2)
فضیلت زمین کربلا
در کلمه طیبه از علامه وحید بهبهانى نقل فرموده گفت : در خواب دیدم حضرت سیدالشهداء علیه السلام را عرض کردم : سیدومولاى من آیا سوال مى کنند از کسى که دفن شده باشد در جوار شما ؟فرمود کدام فرشته جرات سوال کردن از او را دارد ؟.
1- در بحار از کامل الزیارة از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زمین کعبه فخر کرد و گفت : کدام زمین مثل من است و حال آن که خانه خدا در پشت من واقع شده است و مردم از راه هاى نزدیک و دور به سوى من مى آیند و من حرم و محل امن الهى هستم ؟پس خداوند وحى بر اوکرد: بس کن و آرام بگیر، نسبت فضیلت تو با فضیلتى که به زمین کربلا داده ام چون سوزنى است که در آب دریا و از آب دریا بردارد اگر نبود زمین کربلا من به تو فضیلتى نمى کردم و اگر نمى بود آن وجود شریفى که زمین کربلا در بر دارد، من خلق نمى کردم آن خانه اى که به آن فخر مى کنى پس آرام بگیر و مستقر باش و متواضع و ذلیل و خوار باش ، والا غضب مى کنم بر تو و تو را به آتش جهنم مى برم . (3)
کربلا و آب فرات نخستین زمین و آبى است که خداوند آن را مقدس و پاک گردانید پس فرمود خداوند به آن زمین تکلم نما به آن چیزى که خدا تفضیل داده است تو را پس آن زمین گفتن در زمانى که زمین ها و آب ها تفاخر نمودند بعضى بر بعضى منم زمین خدا که مقدس مبارکم و شفا در خاک من است .
غرض فخر کردن نیست بلکه خاضع و ذلیلم در برابر کسى که این شرافت را به من داده است و غرضم فخر کردن نیست بر این که پست تر از من است بلکه شکر است از براى خدا.
پس خداى متعال گرامى داشت آن زمین را و زیاد نمود فضیلت و کرامت آن را به سبب امام حسین علیه السلام و اصحاب او به سبب تواضع و شکرى که کرد از براى خدا (4) شاعر چه زیبا سروده است :
یا رب اگر زکرده ما پرده افکنى ××× ما را به خجلت ابدى رسوا کنى
یا رب همین بس است که تمناى ما زتو ××× هنگام مرگ دفن ما کربلا کنى
چنان که گذشت زمین کربلا بر زمین مکه شرافت دارد و هنگامى که زمین مکه به شرافت خانه خدا بودن بر خود مى بالید، خطاب شد: آرام باش که افضلیت تو به خاطر خاک کربلا است و این مسلم است ، زیرا امام حسین علیه السلام علت مبقیه اسلام شد و اگر امام حسین علیه السلام نمى بود کسى حج خانه خدا نمى کرد پس زمین کربلا که مدفن امام حسین علیه السلام است بر زمین مکه که محل خانه کعبه است افضلیت دارد در اخبار مکرر نقل شده که زمین کربلا 24 هزار سال پیش از زمین مکه حرم امن الهى بود و از این وقایع تمام پیامبران آگاه شدند و جبرئیل - فرشته رحمت خدا - همه رسولان را از زمین کربلا و وقایع آن آگاه ساخت .
از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که زمین کربلا قطعه اى از بهشت است و روز قیامت در بهش مى گذارند و آن قطعه زمین مانند خورشید درخشان در بین زمین هاى بهشت منور است .
در تهذیب از امام جعفر صادق علیه السلام روایت مى کند که فرمود: شاطى الواید الایمن که خداوند در قرآن ذکر فرموده فرات است و بقعه مبارکه کربلا است . (5)
××××××××
پاورقی:1- سرمایه سخن ، ج محرم ، مرحوم دکتر آیتى بیرجندى ، ص 150.
2- منتخب التوایخ ، ص 298.
3- منتخب التواریخ ، ص 229.
4- وقایه الایام خیابانى ، ص 142.
4- زندگانى قمر بنى هاشم ، عماد زاده ، ص 214.
6-چهره درخشان حسین بن على علیه السلام : على ربانى خلخالى
حدیث روز
آتش عشقِ حسینى
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ ا لْحُسَیْنِ علیه ا لسّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ ا لْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
ترجمه :
پیامبر اکرم صلّى ا للّه علیه و آله فرمود:
براى شهادت حسین علیه ا لسلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.
××××××
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
نامهاى شهر عشق
کربلا، با نامهاى زیادى نامیده شده که به بیش از بیست اسم مى رسد:
1- کربلا، کلمه اى که اسم هیچ مکانى در شهرت وقداست به پایش ، نمى رسد و در تفسیر این کلمه کمال آفرین چه حرفها که گفته نشده است !؟
الف : بعضى معتقدند ریشه کربلا از کلمه کربله گرفته شد و کربله یعنى به سستى گام برداشتن ، یا سست شدن گادمها.
و عربها زمانى که بخواهند از بى حالى و با کسالت راه رفتن کسى حکایت کنند مى گویمد جاد یمشى مکربلا یعنى فلانى آمد در حال که به سستى گام بر مى داشت (1) تو گویى سرزمین کربلا چنان بوده است که هر کسى که به آنجا مى رسید احساس خاصى برایش دست مى داد و گامهایش سست مى شد چنان که کمیت قلم ، تا به ساحت مقدس کربلا مى رسد مى لنگد و خود را مى بازد.
در کتب مقاتل نیز داستانهاى زیادى نقل شده که هر یک از پیامبران گذشته که گذرش به کربلا مى افتاد بى اختیار اندوهناک و غمگیمن مى شد و به امت خویش خبر مى داد که در این سرزمین حادثه اى بس بزرگ و بسیار غمبار رخ خواهد داد.
ب : کربلا از کلمه کربال گرفته شده و کربال یعنى غربال کردن و تمیز و پاک کردن ، گفته مى شود: کربلت الحنطة ، یعنى گندم را غرباب کردم و آن را از خاک و خاشاک پاک گردانیدم .
به کربلا نیز به خاطر این کربلا گفته اند که زمینى بود خالى از ریگ و سنگ و بدون درخت یا گیاهان هرز و مزاحم ، مثل اینکه کشاورزى آن را پاک کرده و براى کشته آماده کرده باشد. (2)
راستى که اسم با مسمایست ! کربلا یعنى غربال تاریخ غربال که همیشه و در طول تاریخ شریف را از ضعف و مردان میدان را از رجز خوانان دروغین به خوبى جدا کرده و مى کند چنان که بیدل دهلوى مى گوید:
کیست در این انجمن ، محرم عشق غیور ما همه بى غیرتیم ، آینه در کربلاست .
ج : کربلا از دو واژه کرب و ابلا ترکیب یافته است یعنى حرم خدا و خانه خدایگان . (3)
د: این کلمه در اصل فارسى بوده و از دو کلمه کار و بالا گرفته شده است یعنى کار آسمانى و ارزشمند به عبارتى جایگاه نمارش و نیایش .(4)
ه : در اصل کور بابل بوده است یعنى در روستاى شهر بابل (5)
و توسط خود حضرت سیدالشهداء و پدرش على علیهماالسلام و جدش رسول اکرم صلى الله علیه و آله کربلا وکرب و بلاء یعنى درد و بلا و امتحان و ابتلاء تفسیر شده است . (6) ادباء و شعراى شیعه نیز همین تفسیر را برگزیده اند به عنوان نمونه سالار شهیدان شیعى سید اسماعیل حمیرى از کربلا چنین یاد مى کنند:
کربلا یا دار کرب بلا (7)
و بزرگ اندیشمند شیعى ، مرحوم سید شریف رضى چنین مى گوید:
کربلا! لا زلت کربا و بلاد
ما لقى عندک آل المصطفى
کم على تربک لما صرعوا
من دم سال و من دمع جرى (8)
اى کربلا تو همیشه انبوهى از اندوه و بلا را به یاد مى آورى به سبب آنچه که در خاک تو به آل پاک محمد مصطفى صلى الله علیه وآله رسید.هنگامى که کشته شدند چه خونها که ریخته شد و چه اشکها که جارى شد.
2- حایر: پس از کربلا، حایر بیش از دیگر نامها حائز اهمیت بوده است و کربلا در کتابهاى فقهى بیشتر با همین نام عنوان مى شود و فقهاء مسائل خاصى را که در خصوص حائر و احکام و حدود آن مى باشد در ذیل همین عنوان بحث و بررسى مى کنند.
3- حیر، مخفف همان حایر است ، حیریا حائر یعنى جایى که آب در آنجا حیران مى ماند و به دور مى پیچد و گودال قتلگاه امام حسین علیه السلام در همین مکان مقدس واقع شده است و جسد انورش نیز در آنجا مدفون است .
4- نواویس ، در اصل و پیش از اسلام نام گورستانى بود که مسیحیان مردگان خود را در آنجا مدفون مى کردند جالب این که پیشواى شهیدان حضرت اباعبدالله امام حسین علیه السلام در ضمن یکى از خطبه هاى معروفش این کلمه را به کار برده است آنگاه که حضرتش از حریم جدش خارج شده بود و در ظاهر به سوى کوفه و در واقع رو به سوى ابدیت مى رفت ، که قیامت تاریخ را بر پا کند و قیام عشق را قنوت جاودانه بخشد و هنگامى که از مدینه حرکت کرده بود تا هنگامه حماسه هاى همیشه جاوید و ماندگارش را بیافریند،چنین فرمود:
خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جید الفتاة ، و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب الى یوسف و خیر لى مصرع انا لا قیه ، کانى باوصالى ، تقطعها، غسلان الفوات ، بین النو اویس و کربلاء و... (9)
مرگ براى فرزندان آدم چه زیبا نوشته شده است ؟ نوشتارى که در لطافت به نقشى مى ماند که گردن بند، در گردن دختر کان جوان مى کشد و من براى سر کشیدن جام جان بخش شهادت و به دیدار سلف همانقدر مشتاقم که یعقوب به دیدار پسرش یوسف ، دست تقدیر الهى ، براى من قتلگاهى برگزیده است که من به دیدارش خواهم شتافت ، مى بینم که به همین زودیها گرگهاى گرسنه نواویس و کربلا مرا در محاصره انداخته بند بند اعضاى بدنم را از هم جدا مى کنند...
5- طف الفرات ، کنار فرات .
6- طف .
7- شاطى الفرات ، این هر سه اسم تقریبا به یک معنى است و طف به زمینهاى که مشرف دریا باشند یا در لب رودخانه قرار داشته باشند اطلاق مى شود سرزمین کربلا را به خاطر چند چشمه اى که در آن بوده و کربلا را در کنار خویش گرفته بوند طف گفته اند چشمه هاى مانند: قطقطانیه ، رهیمه ، عین الجمل و نهر علقم .(10)
8- نینوا، از اسمهاى معروف و قدیمى کربلاست .
9- موضع البلاء، یا موضع الابتلاء.
10- محل الوفاء
11- غاضریه .
12- ماریه .
13- قصر بنى مقاتل .
14- عقر بابل .
15- عمورا.
16- صفورا.
17- نوائح ، یعنى ناله ها و نوحه ها.
18- شفائا، که در عرف مردم شثاثه خوانده مى شود.(11)
19- مدینه الحسین علیه السلام ، شهر حسین علیه السلام .
20- مشهد الحسین علیه السلام .
21- بقعه مارکه (12)و دیگر اسمهایى که در کتابها نقل شده اند، و کربلا را مى شود حیرت آباد حماسه ها، عرش عشق ، قربانگاه عاشقان ، مسلخ عشق ، شهر شهادت ، مشهد شقایق ها، کعبه آلاله ها و... خواند.(13)
×××××××
پاورقی:1-موسوعة العتبات المقدسه ، قسم کربلا ، ص 9.
2- همان ، ص 9.
3- مدینة الحسین ، ص 11.
4- همان ، ص 1.
5- نهضة الحسین علیه السلام ،ص 66.
6- نهضة الحسین علیه السلام ، ص 58
7- دیوان السید الحمیرى ، ص 58
8- دیوان سید رضى ، ج 1، ص 44.
9- بلاغة الحسین علیه السلام ، خطبه 23، ص 144، نقل از لهوف سید ابن طاووس ره.
10- شهر حسین علیه السلام ، ص 12.
11- بعضى شفیه نقل کرده اند، بنگرید: تراث کربلا، ص 20.
12- تراث کربلاء، ص 21، 20، 19.
13- چهره درخشان حسین بن على علیه السلام : على ربانى خلخالى
کاروان کربلا
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبهی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راهپیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون بدل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلا
هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد بروی اهلبیت
داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گوبیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندرین گوشه عزائی بیریا دارد حسین
××××××
محمدحسین شهریار
حسین(ع)، ریحانه پیغمبر
گروه بسیاری از محدثین نامدار اهل سنت از علی ـ علیه السّلام ـ، ابن عمر، ابوهریره، سعیدبن راشد، و ابوبکره روایت کرده اند که پیغمبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرمود: حسن و حسین دو ریحانه من از دنیا هستند، و از اختلاف الفاظ حدیث معلوم می شود که آن حضرت مکرّر این مضمون را به الفاظ مختلف فرموده اند زیرا لفظ حدیث در بعضی روایات
«اِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنُ هُما رَیْحانَتایَ مِنَ الدُّنیا»
می باشد، و در بعضی دیگر
«اَلْوَلَدُ رَیْحانَةٌ وَ رَیْحانَتَیَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ»
است، و در حدیث دیگر فرمود:
«اِنَّ اِبْنَیَّ هذَیْنِ رَیْحانَتایَ مِنَ الدُّنْیا»
این دو پسر من دو ریحانه من از دنیا هستند.
و در جای دیگر فرموده:
«هُما رَیْحانَتایَ مِنَ الدُّنْیا»
و به الفاظ دیگر نیز این حدیث نقل شده است[1] .
سعید بن راشد نقل کرده که: حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ بسوی پیغمبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می دویدند، پیغمبر یکی از آنها را در یک بغل گرفت و دیگری را نیز در بغل دیگر گرفت، و فرمود:
«هذانِ رَیْحانَتایَ مِنَ الدُّنْیا مَنْ اَحَبَّنی فَلْیُحِبُّهُما»[2] .
این دو، ریحانه من از دنیا هستند هرکس مرا دوست می دارد باید آنها را دوست بدارد.
مناوی از دیلمی در فردوس الأخبار روایت کرده که پیغمبر ـ صلی الله علیه وآله ـ به علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«سَلامُ اللّهِ عَلیْکَ یا اَبَا الرَیْحانَتَیْن»[3] .
سلام خدا بر تو ای پدر دو ریحانه.
علاوه بر این احادیث، روایات دیگری نیز هست مثل
«اُوْصیکَ بِرَیْحانَتَیَّ خَیْراً»[4] .
سفارش می کنم به تو که با دو ریحانه من به نیکی رفتار کنی.
که به رعایت اختصار به آنچه نقل شد قناعت می کنیم.
××××××××
پاورقی:1- صحیح بخاری،ج2،ص188—ترمذی،ج13،ص193
2- ذخائرالعقبی،ص124
3- کنوزالحقائق،ج1،ص145
4- التاج العروس،ج2،ص149ونهایه ابن اثیر
قرآن در نگاه امام حسین(ع)
پرسش: قرآن نزد امام حسین علیهالسلام چه جایگاهی دارد؟
پاسخ: پیوند امام حسین علیهالسلام و قرآن، بسیار مستحکم و عمیق است. آن حضرت، سخت شیفتهی قرآن بود، به گونهای که مونس و همدم شب و روزشان قرآن بود.
این جایگاه ویژه را از میان فرمودههای آن بزرگوار، دربارهی قرآن و واکنشهای ایشان در برابر آن کتاب عظیم، میتوان دریافت.
معارف عمیق قرآن
در روایتی امام حسین علیهالسلام مراتب و معارف قرآن کریم را اینگونه بیان میفرماید:
کتاب الله عزوجل علی أربعة أشیاء: علی العبارة و الاشارة و اللطایف و الحقایق. فالعبارة للعوم و الاشارة للخواص و اللطائف للأولیاء و الحقایق للأنبیاء. [1] .
کتاب خدا بر چهار چیز استوار است: عبارات و رمزها (اشارهها) و لطایف و حقایق. عبارات آن برای تودهی مردم است. اشاره و رموزات، از آن خواص و بندگان ویژه است. لطایف آن برای اولیا است و حقایق آن نیز برای پیامبران و انبیاء است.
در این حدیث، امام حسین علیهالسلام ضمن بیان این که قرآن، دارای معارف عمیقی است، بهرهمندی از آن را برای همگان میسر میداند. مقصود از«عبارات»، شناخت مفاهیم در حد ترجمه و دانستن معانی لغات است که تودههای مردم در آن سهم دارند. مقصود از «اشارات قرآن» فهم قرآن است، در حد تفسیر آن است که در حوزهی صلاحیت متخصصان قرآن و مجتهدان تفسیر است که به ابزار تفسیر مجهزند. منظور از «لطایف قرآن»، نکات و برداشتهایی است که از حد فهم بیشتر علمای تفسیر، فراتر بوده، شرط ولایت الهی را طلب میکند، آنان که دل به خدا سپردهاند و خدا سرپرستی آنان را بر عهده گرفته است و از یاران و حواریون خاص پیشوایان معصومند، به حوزهی لطایف قرآن راه یافته، از آن بهرهمند میشوند. مقصود از «حقایق قرآن»، ذات قدسی و مکنون ملکوتی قرآن است که اتصال و تماس با آن، معصوم را میسزد و دست دیگران، از آن حوزه، کوتاه است: «لا یمسه الا المطهرون». [2] .
فضیلت تلاوت قرآن
بشر بن غالب اسدی نقل میکند که روزی خدمت امام حسین علیهالسلام رسیدم و آن حضرت دربارهی ارزش و ثواب خواندن قرآن فرمود: «کسی که یک آیه از قرآن را ایستاده بخواند، برای هر حرفی صد پاداش نیکو برای او نوشته میشود. اگر در غیر نماز بخواند، خداوند به هر حرفی، ده پاداش نیکو به او عطا میکند. پس اگر قرآن را بشنود، به هر حرفی یک پاداش نیکو به او عطا میکند و اگر کسی تمام قرآن را در شب بخواند، فرشتگان بر او تا صبح درود میفرستند و اگر در روز ختم کند، فرشتههای نگهبان تا شب بر او درود میفرستند و دعای او برآورده است و به اندازهی آن چه میان آسمان و زمین است، به او پاداش داده میشود».
پرسیدم: این ثواب خوانندهی قرآن است؛ اما کسی که نمیتواند قرآن بخواند چه؟ فرمود: «ای برادر بنیاسد! در شگفت مباش؛ زیرا خداوند، بخشنده، ستایش کننده و بزرگوار است. اگر آن چه را از قرآن میداند، بخواند، خدا این اجر را به او میدهد». [3] .
××××××
پاورقی:1- بحارالانوار،ج89،ص20
2- سوره واقعه،آیه79
3- کافی،ج6،ص420
حدیث روز
حسین، سید جوانان اهل بهشت
احمد بن حنبل در مسند، بیهقی در سنن، طبرانی در اوسط و در کبیر، ابن ماجه در سنن، سیوطی در الجامع الصغیر و الحاوی و الخصائص الکبری، ترمذی در سنن، حاکم در مستدرک، ابن حجر در صواعق، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ابن حجر عسقلانی در الاصابه، ابن عبدالبر در الاستیعاب، بغوی در مصابیح السنة، ابن اثیر در اسد الغابه، حموینی شافعی در فرائد السمطین، ابوسعید در شرف النبوه، محب طبری در ذخائر العقبی، ابن السمان در الموافقه، نسائی در خصائص امیر المؤمنین، ابونعیم در حلیه، خوارزمی در مقتل، ابن عدی در کامل، مناوی در کنوز الحقائق، و دیگران از پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه وآله ـ در احادیثی روایت کرده اندکه فرمود: «حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند».
این احادیث به سندهای متعدد از جمعی از صحابه مثل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ، ابن مسعود، حذیفه، جابر، ابوبکر، عمر، عبداللّه بن عمر، قره، مالک بن الحویرث، بریده، ابی سعید خدری، ابوهریره، اسامه، براءو اَنَس روایت شده و از مجموع آنها استفاده می شود که پیغمبر ـ صلی الله علیه وآله وسلّم ـ مکرر حسن و حسین را به این صفت معرفی فرموده، و صدور این لفظ که:
«اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ»
از آن حضرت متواتر و مسلّم و در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
متن اکثر احادیث این است که «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» و ترجمه متن بعضی دیگر این است که فرمود: فرشته ای از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خدا برای زیارت من اذن خواست، پس به من خبر داد و مژده داد که دخترم فاطمه، سیده زنان امت من است و اینکه حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند:
«وَ اَنَّ حَسَناً وَ حُسَیْناً سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ».
و در بعضی روایات این جمله نیز مذکور است:
«وَ اَبُو هُما خیْرٌ مِنْهُما»
و پدرشان از آنها بهتر است.
و در بعض طرق آن فضایل دیگری نیز از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بیان شده است[1] .
××××××
پاورقی:1- سنن ابن ماجه،ج1،ص56 – الجامع الصغیر،ج1،ص7و52 – صواعق،ص185و189و....
دست بخشش گر
یک نفر عرب بیابانی داخل مدینه شد و گفت: بزرگوارترین کس در این شهر کیست؟ او را به امام حسین صلوات الله علیه دلالت کردند، عرب داخل مسجد شد، دید ابا عبدالله (ع) نماز میخواند، او در مقابل حضرت ایستاد و چنین گفت:
لم یَخِب الان من رجاک و من
حرّک من دون بابک الحلقة
انت جواٌد و انت معتمدٌ
ابوک قد کان قاتل الفسقة
لو لاالذی کان من اوائلکم
کانت علینا الجحیم منطبقةً
هر که امروز تو را امید دارد و حلقه در تو را حرکت دهد، ناامید نمیشود، تو اهل بخشش و اهل اعتمادی، پدرت علی (ع) قاتل فاسقان بود اگر دین اسلام توسط گذشتگان شما عرضه نمیشد، جهنم ما را احاطه میکرد.
امام (ع) با شنیدن اشعار او دانست که انتظار کمک و مساعدت دارد، لذا به قنبر فرمودند: از مال حجاز چیزی مانده است؟ گفت: چهارهزار دینار مانده، فرمود: آنها را بیاور کسی که از ما سزاوارتر است آمده است آنگاه دو تا برد (لباس) خود را بیرون آورد، پولها را در آن پیچید و از لای دو آنها را بیرون آورد و به اعرابی داد، زیرا که از او شرم میکرد و چنین فرمود:
خذها فانی الیک معتذر
و اعلم بانی علیک ذو شفقة
لو کان فی سیرنا الغداة عصاً
امست سمانا علیک مندفقةً
لکن ربب الزمان ذو غِیَر
والکف منی قلیلة النفقة
بگیر این پولها را، من از تو اعتذار میکنم، بدان که من به تو دلسوز و مهربانم، اگر در زندگی امروز، عصای حکومت در دست ما بود، آسمان بخشش ما بر تو بسیار میبارید، لیکن حوادث روزگار کارها را عوض میکند، دست من از احسان کوتاه است.
اعرابی پولها را گرفت و گریست، امام فرمود: گویا عطای ما را کم حساب کردی؟ گفت: نه، علت گریهام آنست که چگونه مرگ این بخششگر را از بین خواهد برد.[1] .
×××××××
پاورقی:1- بحار،ج44،ص196
در خانه فقراء
عبدالرحمن خزاعی نقل میکند روز عاشورا در پشت جناره پاک امام حسین (ع) زخمی دیده شد که زخم سلاح نبود، از امام زینالعابدین (ع) از علت آن پرسیدند، فرمود:
«هذا مما کان یحمل الجراب علی ظهره الی منازل الارامل و الیتامی و المساکین»[1] .
یعنی این زخم اثر انبانهاست که پدرم صلوات الله علیه بر دوش میگرفت و به خانه بیوه زنان، یتیمان و فقرا، طعام میبرد، آری انسانها کامل و برگزیدگان خدا چنین بوده اند.
××××××
پاورقی:1- مناقب ابن شهرآشوب ، ج4، ص66وبحار،ج44ص190
عاشوراازنگاه دیگران(2)
عاشورا درنگاه مسیحیان و برخی مورّخان مغرب زمین
دیکِنز _ کارْلایْل _ براوْن_ جمْس _ بوید _ ایروینگ _ ماساریک _ دو کبری _ ماربین _ جرج جرداق _ بارا _ گیبون _ نیکِلْسون _ سایکسْ _ توندون
چارْلز دیکنْز (نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.
توماس کارْلایْل (فیلسوف و مورخ انگلیسی) : بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم، این است که حسین(ع) و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود و پیروزی حسین(ع) با وجود اقلّیتی که داشت، باعث شگفتی من است.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگلیسی) : آیا قلبی پیدا می شود که وقتی دربارهء کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.
فِرْدریک جمس : درس امام حسین(ع) و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.
ل. م.بوید : در طیّ قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین(ع). و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هرچند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
واشنگتن ایروینگ (مورخ مشهور آمریکایی) : برای امام حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن ارادهء یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی دادکه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در ریگ های تفتیدهء عربستان*، روح حسین(ع) فناناپذیر است.
ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین (ع)!
* البتّه امام حسین(ع) در صحرای کربلا شهید شد، نه در ریگزارهای عربستان!
توماس ماساریک : گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب مسیح مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین(ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دو کبری : در مجالس عزاداری حسین(ع) گفته می شود که حسین(ع)، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایی ما هم شیوهء او را سرمشق قرار داده، از زیردستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت رابر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانی (خاورشناس) : حسین(ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیّت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقیقت چون پرکاهی بر باد خواهد رفت.
جُرج جُرداق (دانشمند و ادیب مسیحی) : وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین(ع) و مأمور به خونریزی می کردف آنها می گفتند: "چه مبلغ می دهی؟" امّا انصار حسین(ع) به او می گفتند" ما با تو هستیم. اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
آنطون بارا (مسیحی) : اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین(ع) به مسیحیّت فرا می خواندیم.
گیبون (مورخ انگلیسی) : با آنکه مدّتی از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین(ع) تحمّل کرده، احساسات سنگین دل ترین خواننده را برمی انگیزد، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد.
نیکِلْسون (خاورشناس معروف) : بنی امیّه، سرکش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند ... و چون تاریخ را بررسی کنیم، گوید: دین بر ضدّ فرمانفرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود. بنابراین، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین(ع) به گردن بنی امیّه است.
سر پرسی سایکسْ (خاورشناس انگلیسی) : حقیقتاً آن شجاعت و دلاوری که این عدّهء قلیل از خود بروز دادند، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود. این یک مشت مردم دلیر غیرتمند، مانند مدافعان ترموپیل، نامی بلند غیرقابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.
تاملاس توندون (هندو، رئیس سابق کنگره ملّی هندوستان) : این فداکاری های عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع) سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطرهء آن شایسته است همیشه باقی بماند.