اعمال شب و روز عید غدیر
هنگام دیدار با یکدیگر سلام کرده، دست داده و نعمت این روز را تبریک بگویید. این مطالب را حاضرین به غایبین اطلاع دهند. باید افراد بى نیاز به یارى نیازمندان شتافته و توانگران به افراد ضعیف کمک کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این مطلب را به من دستور داده بود. |
فضیلت عید غدیر با نگاهی بر اعمال این روز به نقل از کتاب شریف المراقبات مرحوم میرزا جوادآقاتبریزی (اعلی الله مقامه الشریف)
سید (قدس سره) به نقل از امام رضا (علیه السلام) از پدران پاکش، سخنرانى طولانى و ارزنده امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز غدیر را روایت کرده است که آخر آن چنین است:
"...بعد از پایان مراسم، خانواده خود را در وسعت و آسایش قرار داده با برادرانتان نیکى نموده و به خاطر نعمت هایى که خداوند متعال به شما ارزانى داشته است، از او سپاسگزارى نمایید. گرد هم آیید تا امور شما سامان پذیرفته، به یکدیگر نیکى کنید، تا خداوند الفت شما را بپذیرد. خداوند در این روز چند برابر پاداش عیدهاى قبل و بعد آن در چنین روزى را به شما عنایت مى کند، شما هم نعمت هاى الهى را که در اختیار دارید به یکدیگر ببخشید. نیکوکارى در این روز، مال را افزایش و عمر را طولانى مى کند. مهربانى با یکدیگر، رحمت و عطوفت خداوند را برمى انگیزد. از مالى که خداوند به شما داده است، به اندازه توانایى به برادران و خانواده خود بخشیده، با یکدیگر خوشرو بوده و در دیدارهاى خود مسرور باشید... ."
"کسى که مؤمنى را در شب آن افطار دهد، مانند کسى است که ده فئام را افطار داده باشد. شخصى برخاسته و گفت: امیرالمؤ منین (علیه السلام) فئام چیست؟ حضرت فرمودند: صد هزار پیامبر و صدیق و شهید."
و ادامه دادند: "چه رسد به این که جمعى از مردان و زنان مؤمن را سرپرستى کند که من ضمانت مى کنم خداوند، امان از فقر و کفر، به عنایت فرماید. اگر در شب یا روز آن یا بعد از آن ، تا عید سال آینده، مرگ او فرا رسد و گناه کبیره اى انجام نداده باشد، پاداش او با خداست ... ."
"هنگام دیدار با یکدیگر سلام کرده، دست داده و نعمت این روز را تبریک بگویید. این مطالب را حاضرین به غایبین اطلاع دهند. باید افراد بى نیاز به یارى نیازمندان شتافته و توانگران به افراد ضعیف کمک کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این مطلب را به من دستور داده بود."
مراقبت شب عید غدیر: شب زنده داری.
اعمال شب عید غدیر:
1) به جا آوردن 12 رکعت نماز؛1 که در یازده رکعت نخست در هر رکعت، حمد و 11 مرتبه سوره «قل هو الله احد» و یک مرتبه آیت الکرسی خوانده شود. اما در رکعت دوازدهم 7 مرتبه حمد و 7 مرتبه «قل هو الله» بخواند. در قنوت آخر نیز دعا کند و حوائج خود را بطلبد.
2) خواندن دعای «اَللّهُم اِنَّکَ دَعَوْتَنا اِلى سَبیلِ طاعَتِک...» 2
3) افطاری در این شب معادل افطار صد هزار پیامبر و صدیق و شهید است.
مراقبت روز عید غدیر
ا1) روز 18، برترین روز از جهت اتمام نعمت و اکمال دین
2) به اخلاق امام علی (علیه السلام) بیندیش که چگونه جامع اضداد بود.
3) مستحب مؤکد است که اول روز غسل کند.
4) عید بگیرد.
5) توسعه بر عیال و نیکی بر برادران داشته باشد تا بر عمرش افزوده گردد.
6) شکر خداوند به جای آورد.
7) خوشرویی و سرور داشته باشید.
8) لباسهای پاکیزه بپوشد.
9) ارتباط و اتصال به اهل ایمان یابید.
10) بوی خوش استعمال کند.
11) به مردم بیشتر توجّه کرده و وام و بخشش داشته باشد که درهمی بخشیدن در این روز معادل 000/200برابر روزهای دیگر است.
12) مصافحه کرده و به این شکل تهنیت گوید «اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسّکینَ بِِِوِلایَةِ اَمیرِالْمُؤمِنینَ وَالْاَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السّلامُ».
13) روزه بگیرد.
14) زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کند.
15) دو رکعت نماز نزدیک ظهر به جا آورده و سجده شکر کند و در آن صد بار «شکراً لله» بگوید. دعای «اللّهم انّی اسئلک بان لک الحمد... » را خوانده و به سجده رود، صد مرتبه «حمداً لله» و صد مرتبه «شُکراً للّه» بگوید. پس از این نماز گوئیا در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر بار یافته و با ایشان بیعت کرده و اینک زیر پرچم حضرت ولی عصر (اروحنافداه) قرار گرفته است.
16) دو رکعت نماز نیم ساعت قبل از ظهر ـ حمد + 10 مرتبه «قل هوالله احد» + 10 مرتبه، «انا انزلناه» + 10 بار آیت الکرسی ـ بعد از سلام بخواند «رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا ...» + درخواست حاجت کند برای دنیا و آخرت.
17) آخر روز را به میزبان معصوم آن روز بسپارد.
شام عید غدیر
1) افطار و تصدق دهد.
2) به خود و عیال خویش توسعه دهد.
3) به دیگران اظهار سرور و خوشحالی نماید.
4) حمد و شکر الهی گوید.
5) حین ملاقات با دیگران تهنیت و تبریک گوید.
6) در مصافحه دعای روز غدیر را بخواند.
7) به دنبال رفع نیاز و برآوردن حوائج اهل ایمان باشد.
8) زیارت حضرت مولی علی (علیه السلام) کند.
9) نماز و دعاء و تهجد و قیام را از سایر شبها بیشتر اهتمام ورزد.
10) روز خود را به امام معصوم آن روز بسپارد.
-------------
پی نوشت:
1. به ترجمه المراقبات ص 424 مراجعه کنید.
2. الاقبال، ج 2، ص237.
پیامبر و جانشینی حضرت علی(ع) قبل از واقعه غدیر
روایات شیعه و سنی و نیز گزارش های تاریخی بیانگر این است که پیامبر اکرم (ص) قبل از واقعه غدیر خم، بارها در رویدادها و مناسبت های گوناگون به جانشینی امیر مؤ منان علی (ع) اشاره داشته اند که برخی از آنها عبارتند از:
دعوت خویشاوندان و جانشینی علی (ع): رسول خدا(ص) مساءله جانشینی علی (ع) را در همان روزهای اوّل دعوت مطرح کرد.
براساس نقل تاریخ، پس از آنکه آیه شریفه (وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَْقْرَبینَ) [1] نازل شد، پیامبر(ص) به علی (ع) دستور داد تا میهمانی ترتیب دهد و چهل مرد از فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند.
پیامبر(ص) در خاتمه میهمانی فرمود: (کدام یک از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر، وصی، وزیر، و وارث وظیفه من پس از من باشد.)
از میان جمعیت تنها حضرت علی (ع) برخاست و گفت: (ای رسول خدا! من تو را یاری می کنم.) پیامبر(ص) فرمود: (بنشین، پس تو برادر، وصی، وزیر، وارث و جانشین منی پس از من.) [2] .
حدیث منزلت: هنگامی که رسول خدا(ص) عازم جنگ تبوک بود، حضرت علی (ع) را به جانشینی خود در مدینه تعیین کرد. منافقان که از این امر نگران بودند، شایع کردند که پیامبر(ص)، علی (ع) را به دلیل بی مهری نسبت به وی با خود همراه نبرده است. علی (ع) برای اثبات بی پایگی سخن منافقان، به سرعت نزد پیامبر(ص) رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. رسول خدا(ص) فرمود:
برادر من! به جای خود باز گرد. زیرا مدینه اصلاح نپذیرد، جز به بودن من یا تو. چه آنکه تو جانشین منی در میان خاندان و هجرتگاه و فامیل من. آیا خشنود نیستی ای علی از این که تو نسبت به من همانند هارون باشی نسبت به موسی، جز اینکه پیغمبری پس از من نیست؟ [3] .
اعزام علی (ع) به یمن: رسول خدا(ص) در سال نهم هجری سپاهی را به فرماندهی علی (ع) به یمن اعزام کرد تا بتخانه (فُلس) را ویران سازد. آن حضرت هنگام اعزام علی (ع) سخنانی فرمود که بر جانشینی علی (ع) پس از وی دلالت دارد. امام باقر(ع) می فرماید:
رسول خدا(ص) علی (ع) را به سوی یمن فرستاد و فرمود: علی ستمگر نیست و برای ستمکاری آفریده نشده است. همانا بعد از من ولایت برای علی است و حکم، حکم او، و گفته، گفته اوست و ولایت و گفته و حکم او را جز کافر رد نمی کند و بجز مؤ من به ولایت و گفته و حکم او رضایت نمی دهد. [4] .
××××××
1- شعرا،آیه214
2- ارشادمفید،ص111
3- همان،ترجمه رسولی محلاتی،ج1،ص123
4- اثباة الهداة،حرعاملی،ج3،ص315
حماسه غدیر
پیامبرصلی الله علیه وآله، پس از پایان حج، فرمان حرکت صادر کرد. کاروان وقتی به سرزمین «رابغ» بین راه مکه و مدینه در سه میلی «جُحفه» رسید، امین وحی، در نقطهای به نام غدیر خم، بر رسول رحمت نازل شد و او را با آیات الهی مورد خطاب قرار داد:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»[1] ؛
ای پیغمبر، آن چه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهای و خدا تو را از شرّ مردمان محفوظ خواهد داشت و دل قوی دار که خدا کافران را راهنمایی نخواهد کرد.
دستور توقف صادر شد. پیامبرصلی الله علیه وآله نماز جماعت ظهر را اقامه فرمود. آن گاه بر روی نقطه بلندی که از جهاز شتر ترتیب داده شده بود، ایستادند و با صدایی رسا، خطبهای بلیغ بیان فرمودند.
پیامبرصلی الله علیه وآله دست حضرت علیعلیه السلام را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان گشت و او را به همه مردم معرفی نمود.
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای مردم، آیا میدانید که خداوند ولی و سرپرست من است و من ولی و سرپرست شما مؤمنان هستم؛ و من نسبت به جانهای شما از خودتان سزاوارترم؟
همگی پاسخ دادند: چنین است ای پیامبر خدا.
سپس فرمود: علی به پاخیز.
آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛
هر کس من ولی و سرپرست او هستم علی بنابیطالبعلیه السلام بر او ولایت دارد؛ بار خدایا دوستبدار هر که علی را دوست دارد، و دشمن بدار هر که علی را دشمن میدارد...[2] .
صدای تکبیر پیامبر برخاست و افزود.
خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمت خود را به پایان رساند و به ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود شد.
دسته دسته مسلمانان برای تبریک و بیعت به دیدار علی شتافتند[3] .
×××××××
1-مائده5،آیه163---- 2- ارشاد،ص182-183
3-دراستنادواهمیت غدیرهمین نکته بس که 110نفرازاصحاب رسول خدا (ص)آن رانقل کرده اند.
دحوالارض
«دحوالارض را به گسترش زمین از زیر کعبه تفسیر کردهاند.»[1]
امام رضا(ع) دراینباره میفرماید:
«روز بیست و پنجم ذیقعده (روز دحوالارض) روز ولادت ابراهیم خلیل(ع) و عیسی مسیح(ع) است و روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است».[2]
همچنین نقل شده است که در چنین روزی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرده است.[3]
به گفته مفسّرین، ایه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد» (نازعات: 30) اشاره به دحوالارض دارد و «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.»[4] و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.
در اینباره در ایه دیگری به بیانی دیگر میخوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد». (رعد: 3)
در تفسیر این ایه نیز آمده است:
«خداوند زمین را بهگونهای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودالها و سراشیبیهای تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوهها و تبدیل سنگها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالیکه چینخوردگیهای نخستین آن، بهگونهای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمیدادند».[5]
بیگمان دحوالارض، نماد مهرورزی و رحمت پروردگار به بندگان خویش و سرآغاز آمادگی و فروتنی کره زمین برای زندگی و سکونت آدمیان بر روی آن بوده است. از این رهگذر پاسداشت دحوالارض، پاسداشت انبوهی از نعمتهای بیپایان خداست که به تدریج بر چهره زمین ساخته و پرداخته شده است تا انسانها، با آرامش بر روی این کره خاکی زندگی کنند.
برخی از اعمال و آداب روز بیست و پنجم ذیالقعده عبارتند از:
1. روزه گرفتن
2. ذکر فراوان خدا
3. خواندن دو رکعت نماز، نزدیک ظهر به این کیفیت:
در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره الشّمس بخواند و آنگاه بعد از سلام نماز بگوید:
«لا حَوْلَ و لا قوَّهَ اِلّا بِالله العلی العظیم» و سپس این دعا را بخواند:
یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام.[5]
ای درگذرنده لغزشها، از لغزشم درگذر! ای اجابتکننده دعاها! دعایم را مستجاب کن! ای شنوای آوازها! صدایم را بشنو و به من رحم کن و از بدیهایم و آنچه نزد من است درگذر! ای صاحب جلالت و بزرگواری.
4. خواندن دعایی که با این عبارت شروع میشود: اللّهمّ یا داحِی الْکعبهَ وَ فالِقَ الْحَبَّه[7]...
توصیههای اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ درباره پاسداشت روز دحوالارض و رعایت آداب و انجام دادن اعمال این روز، از اهتمام آنها به روز دحوالارض خبر میدهد. آنها مراقب فرارسیدن این روز بودند و چون فرامیرسید، یاران و اصحاب خویش را نیز از آن باخبر میساختند.
خداوند بزرگ در چنین روزی زمین را برای سکنای فرزندان آدم و زندگی بر روی آن آماده فرمود، و روزیهای ما و نعمتهای پروردگار در چنین روزی گسترش یافته است؛ روزیها و نعمتهایی که از شماره بیرون است و کسی را یارای شکر آن نیست. و اگر تو در بزرگی شأن دحوالارض اندیشه نمایی حیرتزده خواهی شد. و از اینجاست که انسان عارف و مراقب روز دحوالارض، در برابر همه این نعمتهای گوناگون، شکری بر خویشتن واجب میبیند، و چون به قلب خویش مراجعه میکند، میبیند که حتی بر ادای حق ناچیزی از آن همه نعمتها توانا نیست.
و چون بندهای نسبت به آن همه نعمتها شناخت حاصل کند، به عجز و کوتاهی خویش در ادای حق آن نعمتهای انبوه اقرار خواهد کرد و تلاش خود را در انجام شکر آنها ناچیز خواهد شمرد و همواره خود را در برابر آفریننده آن همه نعمتها سرافکنده خواهد دید.[8]
آوردهاند که...
حسن بن علی وشّا میگوید:
من کودک بودم که شب بیست و پنجم ذیالقعده با پدرم در خدمت امام رضا(ع) شام خوردیم. آنگاه آن حضرت فرمود: امشب حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) متولّد شدهاند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته است.[9]
از حضرت علی(ع) روایت است که فرمود: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روز دحوالارض بوده است. و هرکس این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بپردازد، به پاداش عبادت صدساله رسیده است؛ عبادت صد سالهای که روزهای آن را به روزه و شبهای آن را به عبادت گذرانیده است. و هر جماعتی که در این روز گِرد هم ایند و به ذکر پروردگار بپردازند، پراکنده نخواهند شد مگر آنکه خواستههای آنان برآورده خواهد شد و در این روز هزاران رحمت از سوی پروردگار نازل میشود که نودونه درصد آن از آنِ کسانی است که روزش را به روزه و ذکر مشغول باشند و شبش را به احیا و عبادت».[10]
××××××××
[1]. سیدمصطفی حسین دشتی، معارف و معاریف، ج 3، ص 257.
[2]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 97، ص 122.
[3]. میرزا جواد ملکی تبریزی، مراقبات، ج 2، ص 186.
[4]. گروهی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 26، صص 100 و 101.
[5]. همان، ج 10، ص 113.
[6]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 451.
[7]. نک: مفاتیح الجنان، ص 451 بخش اعمال مربوط به دحوالارض.
[8]. مراقبات، صص 193 و 194.
[9]. مفاتیح الجنان، ص 451.
[10]. مراقبات، صص 186 و 187.
داستان دوستان
اسلحه مسموم در توبره
منافق گفت : به چه شرطى مى خواهى جواب مرا بدهى ؟
امام علیه السلام فرمود: چنانچه جواب صحیحى دریافت کردى و قانع و راضى شدى ، آنچه در توبره خود پنهان کرده اى ، درآورى و آن را بشکنى و دور بیندازى .
آن شخص منافق با شنیدن چنین سخن و مشاهده چنین برخوردى متحیّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بیرون آورد و شکست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! با این که مى دانى ماءمون طاغى و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدى و ولایتعهدى او را پذیرفتى ، با این که آن ها کافر هستند؟!
امام رضا علیه السلام فرمود: آیا کفر این ها بدتر است ، یا کفر پادشاه مصر و درباریانش ؟
آیا این ها به ظاهر مسلمان نیستند و معتقد به وحدانیّت خدا نمى باشند؟
و سپس فرمود: حضرت یوسف علیه السلام با این که پیغمبر و پسر پیغمبر و نوه پیغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا کرد تا وزیر دارائى و خزینه دار اموال و دیگر امور مملکت مصر گردد و حتّى در جاى فرعون مى نشست ، در حالى که مى دانست او کافر محض مى باشد.
و من نیز یکى از فرزندان رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستم و تقاضاى دخالت در امور حکومت را نداشتم ؛ بلکه آنان مرا بر چنین امرى مجبور کردند و به ناچار و بدون رضایت قلبى در چنین موقعیّتى قرار گرفتم .
آن شخص جواب حضرت را پسندید و تشکّر و قدردانى کرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت .1
×××××××
1- الخرایج والجرایح : ج 2، ص 766، ح 86.
حدیث روز
ویژگیهاى دهگانه عاقل
قالَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام):
«لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال:
أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ،
وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا
یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى.
وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ
مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ:
ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى.»:
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
1- از او امید خیر باشد.
2ـ از بدى او در امان باشند.
3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.
8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.
9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.
10ـ سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟
فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
دو نوع سواری در پاکستان
داستان دوستان
خبر از فرزند و قیافه او در شکم مادر
مرحوم شیخ صدوق و دیگر بزرگان آورده اند، به نقل از شخصى به نام
عبداللّه بن محمّد علوى حکایت کرد:
پس از گذشت مدّتى از شهادت حضرت علىّ بن موسى الرّضاعلیهما السلامروزى
بر ماءمون وارد شدم و بعد از صحبت هائى در مسائل مختلف،اظهار داشت :
همسرى داشتم که چندین مرتبه ، آبستن شده بود و بچّه اش سِقط مى شد،
در آخرین مرتبه که آبستن بود، نزد حضرت رضا علیه السلام رفتم و گفتم :
یاابن رسول اللّه ! همسرم چندین بار آبستن شده و سقط جنین کرده است ؛
و الا ن هم آبستن مى باشد، تقاضامندم مرا راهنمائى فرمائى تا طبق دستور
شما او را معالجه ودرمان کنم و بتواندسالم زایمان نمایدو نیزبچّه اش سالم بماند.
چون صحبت من پایان یافت ، حضرت رضا علیه السلام سر خویش را به زیر افکند
و پس از لحظه اى کوتاه سر بلند نمود و اظهار نمود: وحشتى نداشته باش ،
در این مرحله بچه اش سقط نمى شود و سالم خواهد بود.
و سپس افزود: به همین زودى همسرت داراى فرزند پسرى مى شود که
بیش از هرکس شبیه به مادرش خواهد بود، صورت او همانند ستاره اى
درخشان ، زیبا و خوش سیما مى باشد.
ولیکن خداوند متعال دو چیز در بدن او زیادى قرار داده است .
با تعجّب پرسیدم : آن دو چیز زاید در بدن فرزندم چیست ؟!
حضرت در پاسخ فرمود: یکى آن که در دست راستش یک انگشت اضافى
مى باشد؛ و دوّم در پاى چپ او انگشت زایدى خواهد بود.
با شنیدن این غیب گوئى و پیش بینى ، بسیار در حیرت و تعجّب قرار گرفتم
و منتظر بودم که ببینم نهایت کار چه خواهد شد؟!
تا آن که پس از مدّتى درد زایمان همسرم فرا رسید، گفتم : هرگاه مولود به
دنیا آمد، به هر شکلى که هست او را نزد من آورید.
ساعاتى بعد، زنى که قابله بود، وارد شد و نوزاد را - که در پارچه اى ابریشمین
پیچیده بودند - نزد من آورد.
وقتى پارچه را باز کردند و من صورت و بدن نوزاد را مشاهده کردم ، تمام پیش
گوئى هائى را که حضرت رضا علیه السلام بیان نموده بود، واقعیّت داشت و
هیچ خلافى در آن مشاهده نکردم .1
××××××××
1- تلخیص از عیون اءخبارالرّضا علیه السلام : ج 2، ص 208، ح 11، مدینة المعاجز: ج 7، ص 95 ح 2198، الثّاقب فى المناقب : ص 486، ح 415.
حدیث روز
بهترین بندگان خدا
قالَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام):
«سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ خِیارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(علیه السلام):أَلَّذینَ إِذا
أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَکَرُوا،
وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْا.»:
فرمود: آنان که هر گاه نیکى کنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى کنند
آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شکر گزارند و هر گاه بلا بینند
صبر کنند، و هر گاه خشم کنند درگذرند.
داستان دوستان
حفظ آبرو در سخاوت
روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسیارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم ، که پیرامون مسائل حلال و حرام از آن حضرت پرسش مى کردند و حضرت جواب یکایک آن ها را به طور کامل و فصیح بیان مى فرمود.
در این میان ، شخصى بلند قامت وارد شد؛ و پس از اداء سلام ، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
یاابن رسول اللّه ! من از دوستان شما و از علاقه مندان به پدران بزرگوار و عظیم الشّاءن شما اهل بیت مى باشم ؛ و اکنون مسافر مکّه معظّمه هستم ، که پول و آذوقه سفر خود را از دست داده ام ؛ و در حال حاضر چیزى برایم باقى نمانده است که بتوانم به دیار و شهر خود بازگردم .
چناچه مقدور باشد، مرا کمکى نما تا به دیار و وطن خود مراجعت نمایم ؛ و چون مستحقّ صدقه نیستم ، هنگام رسیدن به منزل خود آنچه را که به من لطف نمائید، از طرف شما به فقراء، در راه خدا صدقه مى دهم ؟
حضرت فرمود: بنشین ، خداوند مهربان ، تو را مورد رحمت خویش قرار دهد و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مسئله هاى ایشان را بیان فرمود.
هنگامى که مجلسِ بحث و سؤ ال و جواب به پایان رسید و مردم حرکت کرده و رفتند، من و سلیمان جعفرى و یکى دو نفر دیگر نزد حضرت باقى ماندیم .
امام علیه السلام فرمود: اجازه مى دهید به اندرون روم ؟
سلیمان جعفرى گفت : قدوم شما مبارک باد، شما خود صاحب اجازه هستید.
بعد از آن ، حضرت از جاى خود برخاست و به داخل اتاقى رفت ؛ و پس از آن که لحظاتى گذشت ، از پشت در صدا زد و فرمود: آن مسافر خراسانى کجاست ؟
شخص خراسانى گفت : من این جا هستم .
حضرت دست مبارک خویش را از بالاى درب اتاق دراز نمود و فرمود: بیا، این دویست درهم را بگیر و آن را کمک هزینه سفر خود گردان و لازم نیست که آن را صدقه بدهى .
پس از آن ، امام علیه السلام فرمود: حال ، زود خارج شو، که همدیگر را نبینیم .
چون مسافر خراسانى پول ها را گرفت ، خداحافظى کرد و سپس از منزل حضرت بیرون رفت ، امام علیه السلام از آن اتاق بیرون آمد و کنار ما نشست.
سلیمان جعفرى اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! جان ما فدایت باد، چرا چنین کردى و خود را مخفى نمودى ؟!
حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام فرمود: چون نخواستم که آن شخص غریب نزد من سرافکنده گردد و احساس ذلّت و خوارى نماید.
سپس در ادامه فرمایش خود افزود: آیا نشنیده اى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس خدمتى و یا کار نیکى را دور از چشم و دید دیگران انجام دهد، خداوند متعال ثواب هفتاد حجّ به او عطا مى نماید؛ و هرکس کار زشت و قبیحى را آشکارا انجام دهد، خوار و ذلیل مى گردد.